فارسی
پنجشنبه 25 مرداد 1403 - الخميس 8 صفر 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

1
نفر 2
20% این مطلب را پسندیده اند

داستان ابراهيم و چهار پرنده‏

 

قهرمان بت شكن، و عبد كم نظير حق قلب الهى و عرشى اش مالامال از ايمان به خداوند و وحدت و يگانگى او بود، و به قدرت مطلقه و بى نهايت حضرت حق يقين و اطمينان كامل داشت و به آنچه به او وحى شده بود در عالى ترين درجه ايمان مى زيست.

از موضوعاتى كه هم چون همه انبيا به او وحى شده بود مسئله با عظمت معاد و برپا شدن قيامت و زنده شدن مردگان و محاسبه ى اعمال بندگان در روز موعود بود، ابراهيم چونان كه به خدا و وحدانيت پروردگار ايمان داشت به معاد و زنده شدن مردگان نيز ايمان بى شك و شبهه داشت، ولى آرزو داشت كيفيت و چگونگى زنده شدن مردگان را با چشم خود ببيند تا بصيرت بيشترى كسب كند و به اوج آرامش قلبى برسد، لذا از پروردگارش درخواست كرد تا كيفيت زنده شدن مردگان را به او ارائه كند، خداند به او فرمود مگر تو به چگونگى و كيفيت كار من ايمان ندارى؟ گفت چرا آن را به من وحى كرده اى و من نسبت به آن ايمان دارم و با همه وجود تصديق كرده ام ولى مشتاقم آن را با چشم خود ببينم تا آرامش قلبى به كيفيت كار پيدا كنم.

خداوند خواسته او را اجابت كرد، فرمان داد تا چهار پرنده را گرفته به دقت به آفرينش هر يك بنگرد، سپس آنها را ذبح كرده و لاشه ها را كوبيده و در هم مخلوط نمايد، آنگاه آن را تقسيم كرده و هر بخشى را بر كوهى قرار دهد، سپس هر يك را به نام بخواند، خواهى ديد كه هر كدام مستقل و زنده با همان هويت و حيثيت قبلى به سويش به پرواز در آيند.

ابراهيم اين كار را انجام داد و در اين جريان آنگونه كه مى خواست در قدرت و ربوبيت و ملكوت حق كه همه آسمان ها و زمينه در قبضه حاكميتش قرار دارد سير عقلى و فكرى نمود و به آرامش لازم، كه پس از آن در اين زمينه پرسشى برايش مطرح نباشد رسيد، و از خطورهاى مخالفى كه با ايمان و تصديق البته منافات ندارد راحت شد.


منبع : پایگاه عرفان
1
20% (نفر 2)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

اعتماد و توكل بر حق‏
داستان ابراهيم و چهار پرنده‏
هيچ باكى از مرگ نداشتم!
گذشت از خود
داستان تاثيرگذارى شگرف دعاى توبه صحيفه‏
تأخير اجابت دعا
اجابت او را به تأخير اندازيد
آيا به غير حق چيزى انتخاب كنم
برترين عبادت كدام است؟
حكايتى عجيب‏

بیشترین بازدید این مجموعه

اين ضربت را در صفين برداشتم
همه از آدمند و آدم از خاك
به وقت سه گناه
پس تو كه باشى ؟
تأخير اجابت دعا
داستان تاثيرگذارى شگرف دعاى توبه صحيفه‏
حکایت خدمت به پدر و مادر
جهل
گذشت از خود
هيچ باكى از مرگ نداشتم!

 
نظرات کاربر

مهدی احمدی
آجرک الله
پاسخ
0     0
8 ارديبهشت 1392 ساعت 7:28 بعد از ظهر
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^