فارسی
شنبه 29 ارديبهشت 1403 - السبت 9 ذي القعدة 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

تكاليف الهيّه‏

 

منابع مقاله:

کتاب : تفسير و شرح صحيفه سجاديه جلد ششم

نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان

 

انسان، موجود با عظمت و اين ظرف حقايق لاهوتى كه او را به عنوان خليفه صاحب خلقت در اين سيّاره خاكى قرارش داده اند، به خاطر گوهر بى نظير اختيار و قوّه عقل و درك، وداشتن روح الهى، براى ظهور دادن استعدادهاى ملكوتيش از جانب حق مكلّف به تكاليفى عملى و اخلاقى و اعتقادى است.

عينيت دادن آن تكاليف براى او واجب عينى است و در صورت تحقّق دادن به آن تكاليف در عرصه گاه عقيده و اخلاق و عمل، از ملائكه برتر مى رود:

امام رضا عليه السلام از پدرانش عليهم السلام، از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت مى فرمايد:

مَثَلُ الْمُؤْمِنِ عِنْدَ اللّهِ عَزَّوَجلَّ كَمَثَلِ مَلَكٍ مُقَرَّبٍ، وَ إنَّ الْمُؤْمِنَ عِنْدَ اللّهِ عَزَّوَجلَّ أعْظَمُ مِنْ ذلِكَ. «1»

مؤمن در پيشگاه خداى عزّوجلّ همانند ملك مقرّب است و به حقيقت كه مؤمن در نزد حق رتبه اش از ملك مقرّب عظيم تر است.

و در صورتى كه دچار نفاق و فسق و زندقه گردد و به خاطر لذّت هاى زودگذر مادى، در برابر تكاليف الهيّه و حقايق ملكوتيّه جهت گيرى نمايد، در سعادت را به روى خود بسته و ارزش خويش را از هر حيوانى پست تر كرده است.

إنَّ شَرَّ الدَّوابِّ عِنْدَ اللّهِ الَّذينَ كَفَرُوا فَهُمْ لايُؤْمِنُونَ» «2»

يقيناً بدترين جنبندگان نزد خدا كسانى هستند كه كافرند و [به سبب لجبازى و عنادشان ] ايمان نمى آورند.

در پيشگاه حضرت محبوب، بين آنان كه اجرا كننده تكاليف الهيّه هستند و آنان كه از برنامه هاى حق روگردانند هيچ وجه مشتركى وجود ندارد، روآورندگان به اوامر حق از ارزش والايى در دنيا و آخرت برخوردارند و فراريان از مسائل الهى همراه با پستى و ذلّت و تيره بختى اند، گرچه به آن توجه نداشته و اسير غفلت و نديدن وضع خود باشند.

وَ ما يَسْتَوِى الْأعْمى وَ الْبَصيرُ* وَ لَاالظُّلُماتُ وَلَا النُّورُ* وَلَا الظِّلُّ وَلَا الْحَرُورُ* وَ ما يَسْتَوِى الْأَحْياءُ وَ لَاالَاْمْواتُ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِى الْقُبُورِ» «3»

نابينا و بينا [كافر و مؤمن،] يكسان نيستند،* و نه تاريكى ها و نه روشنايى،* و نه سايه و نه باد گرم سوزان،* و زندگان و مردگان هم يكسان نيستند. بى ترديد خدا [دعوت حق را] به هر كس بخواهد مى شنواند؛ و تو نمى توانى [دعوت حق را] به كسانى كه در قبرهايند بشنوانى.

آنان كه سختى اجراى تكاليف را تحمّل مى كنند ودو روزه دنيا را با آخرت معامله نمى نمايند و سر در راه دوست گذاشته به طاعت و خدمت مشغولند از خوشبخت ترين مردم اند و آنان كه در برابر خواسته هاى حضرت حق موضع گرفته و كام جان به لذّت حرام شيرين مى كنند و اجراى خواسته هاى حضرت حق موضع گرفته و كام جان به لذّت حرام شيرين مى كنند و اجراى خواسته هاى حق را براى خود بار سنگينى فرض مى نمايند از زيانكارترين مردم روى زمين هستند.

دستورهاى حق و اجراى اوامر و فرامين الهى، عامل خير دنيا و آخرت و روشن كننده قلب است. بدون ترديد اگر اوامر حضرت ربّ العزّه به سود انسان و به مصلحت آدمى نبود، از جانب حق صادر و به وسيله انبيا تبليغ نمى شد.

امر به نماز، روزه، حج، زكات، خمس، امر به معروف و نهى از منكر و تولّى و تبرّى و خدمت به بندگان همچون پدر و مادر، زن و فرزند، اقوام و اقربا و تمام مردم كه هر يك داراى منافع دنيوى و اخروى است به مصلحت انسان مى باشد و بدون اين اوامر، زندگى و حيات معنا ندارد.

اجراى اوامر الهى و اداى تكاليف، به تدريج خانه قلب را منوّر به نور معنا مى كند و آن نور چراغى فرا راه مبدأ و معاد انسان مى گردد، تا جايى كه آن نور، به تمام هستى و مملكت وجود آدمى سريان پيدا مى كند و انسان نور محض و محض نور مى شود.

 

نور مؤمن در روايات

در روايتى آمده است:

فى قَلْبِ الْمُؤْمِنِ ثَلاثَةُ أنْوارٍ: نُورُ الْمَعْرِفَةِ، وَ نُورُ الْعَقْلِ، وَ نُورُ الْعِلْمِ. فَنُورُ الْمَعْرِفَةِ كَالشَّمْسِ، وَ نُورُ الْعَقْلِ كَالْقَمَرِ، وَ نُورُ الْعِلْمِ كَالْكَوْكَبِ، فَنُورُ الْمَعْرِفَةِ يَسْتُرُ الْهَوى ، وَنُورُ الْعَقْلِ يَسْتُرُ الشَّهْوَةَ، وَ نُورُ الْعِلْمِ يَسْتُرُ الْجَهْلَ، فَبِنُورِ الْمَعرِفَةِ يُرَى الْحَقُّ، وَ بِنُورِ الْعَقْلِ يُقْبَلُ الْحَقُّ، وَبِنُورِ الْعِلْمِ يُعْمَلُ بِالْحَقِّ. «4»

در قلب مؤمن سه گونه نور است: نور معرفت، نور عقل، نور علم. نور معرفت همچون خورشيد، نور عقل همانند ماه و نور علم به مانند ستاره است. نور معرفت پوشاننده هوا، نور عقل پوشاننده شهوت و نور علم پوشاننده جهل است. به نور معرفت، حق ديده مى شود، به نور عقل، حق قبول مى گردد و به نور علم، به حق عمل مى شود.

آن كسى كه حضرت حق سعادتش را بخواهد در دلش مايه نور قرار مى دهد، سپس آن نور مى درخشد، آنگاه اشعه مى اندازد، سپس همچون ستاره مى شود، پس از مدتى ماه و در نتيجه همچون خورشيد به جلوه گرى مى رسد.

چون نور به قلب آيد آدمى نسبت به دنياى غلط و امور آن دلسرد مى شود؛ و وقتى آن نور درخشيد دنيا را ترك و از آن مفارقت نمايد؛ چون ستاره شود از لذّات و شهواتش بگذرد؛ و وقتى قمر شود نسبت به دنيا و آنچه در آن است زهد ورزد؛ و زمانى كه آن نور، خورشيد شود نه دنيا بيند نه آخرت، بلكه جز خدا نشناسد؛ جسد و قلب و كلام وى نور محض گردد و وجودى نورٌ على نور شود.

امام صادق عليه السلام از پدران بزرگوارش، از امير المؤمنين عليه السلام روايت مى كند:

الْمُؤْمِنُ يَتَقَلَّبُ فى خَمْسةٍ مِنَ النُّورِ، مَدْخَلُهُ نُورٌ، وَ مَخْرَجُهُ نُورٌ، وَ عِلْمُهُ نُورٌ، وَ كَلامُهُ نُورٌ، وَ مَنْظَرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ إِلَى النُّورِ. «5»

مؤمن در پنج نور مى غلطد: ورودش نور، خروجش نور، دانشش نور، كلامش نور و چهره پاكش در قيامت نور است.

 

انسان در كلام پيامبر

انسان به تعبير رسول خدا صلى الله عليه و آله همچون معدن است:

النّاسُ مَعادنُ كَمَعادِنِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ. «6»

مردم گوهرهايى مثل طلا و نقره هستند.

در اين معدن گوهرهاى ناب ملكوتى و حقايق لاهوتى به وديعت گذاشته شده، ظهور اين حقايق و گوهرها فقط و فقط در گرو اجراى تكاليف شرعيه و مسئوليت هاى انسانيّه است.

اگر آدمى به انجام واجبات و فرائض قيام نكند همچون معدن دربسته اى مى ماند كه به كشف اشياى قيمتى آن اقدام نشده و با اجراى سنن حضرت محبوب، رضايت و خشنودى او در دنيا و آخرت و بهشت عنبر سرشت درعرصه گاه قيامت به دست مى آيد.

حضرت على عليه السلام مى فرمايد:

الْفَرائِضَ الْفَرائِضَ، أَدُّوها إلَى اللّهِ تُؤَدِّكُمْ إلَى الْجَنَّةِ، انَّ اللّهَ حَرَّمَ حَراماً غَيْرَ مَجْهُولٍ، وَ أحَلَّ حَلالًا غَيْرَ مَدْخُولٍ. «7»

واجبات! واجبات! آنها را به پيشگاه خداوند ادا كنيد تا شما را به بهشت برسانند. خداوند چيزهايى را كه بر شما مجهول نيست حرام كرد و چيزهايى را كه در آن عيبى نيست حلال كرد.

وجود ما همچون سرزمين با استعداد و تكاليف الهيّه به مانند دانه هاى نباتى است، اين دانه ها چون به دست با كفايت نبوّت و ولايت در عرصه گاه هستى ما كاشته شود و نور توفيق و رحمت حق بر آن بتابد و ثمره قبول از آن برويد به سعادت دنيا و آخرت رسيده و به منفعت ابدى دست يافته ايم.

با اجراى واجبات حق و دورى گزيدن از محرّمات، بدون ترديد در دايره شكر نعمت افتاده و حقّ حضرت محبوب را رعايت نموده و به قدردانى از الطاف آن معبود يگانه موفق شده ايم.

خرّم آن كس كه ز وصل تو نوائى دارد

 

يا به سر از غم عشق تو هوايى دارد

به چمن بلكه به گلشن ندهم مرغى را

 

كه به ياد گل روى تو نوايى دارد

گر تو را كس به دو عالم بدهد مغبون است

 

با يكى چون تو دو عالم چه بهايى دارد

بر كسى رشك نبُردست دلم در همه عمر

 

جز بر آن كس كه سر كوى تو جايى دارد

     

سرمويش به متاع دو جهان مى ارزد

 

ماهرويى كه به دل مهر و وفايى دارد

به گلستان نرود بلكه به گلزار جنان

 

هر كه در كوى دل آرام سرايى دارد

كوه اگر بانگ دهد زنده نمى خوانندش

 

نيست داود هر آن كس كه صدايى دارد

عاقبت همچو گدا بر سر ره ننشيند

 

پادشاهى كه نظر سوى گدايى دارد

از چه اينقدر كشى رنج مداواى غمام

 

مگر اين خسته بيمار شفايى دارد

     

(غمام همدانى)

 

محرّمات الهيّه

ترديدى در اين برنامه نيست كه بسيارى از امور براى انسان ضرر فاحش و خطر سنگين دارد. پاره اى از برنامه ها براى ناحيه عقل و عدّه اى از امور براى ناحيه قلب و يك سلسله حركت باطل براى ناحيه نفس و قسمتى از برنامه ها براى ناحيه جسم ضرر فراوان دارد، ضررى كه از انسان متوجه ديگران هم مى شود.

مجموع اين امور مضرّه را جز ذات اقدس حق كسى آگاه نيست، از اين جهت تمام آنچه را كه براى انسان ضرر داشته حرمت آن را به توسط كتب آسمانى، يا انبيا و امامان اعلام داشته وبى تفاوت نسبت به محرّمات و مرتكب آن را اهل عذاب و عقاب سخت دانسته است.

ارتكاب محرّمات و آلوده شدن به معاصى، ساختمان با عظمت عقل و دنياى با صفاى جان و نقش زيباى نفس و خانه پرقيمت قلوب و دنياى جسم را به تباهى مى كشد و امروز و فرداى انسان را به باد فنا مى دهد.

ضرر محرّمات و خطر منهيّات، چيزى است واضح وحقيقتى است روشن، چنانكه نياز به دليل و برهان و احتياج به منطق و استدلال ندارد.

روى آوردن به محرّمات و منهيّات، عين نادانى و محض ضلالت و در حقيقت نوشيدن زهر قاتل و تيشه نابودى به ريشه خودزدن است.

 

محرّمات الهى در قرآن

«وَ يَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ المُنْكَرِ وَ الْبَغْىِ» «8»

و از فحشا و منكر و ستم گرى نهى مى كند.

وَ ما ارِيدُ أنْ اخالِفَكُمْ إلى ما أَنْهاكُمْ عَنْهُ إنْ اريدُ إلَّاالْإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ ما تَوْفيقى إلّابِاللّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إلَيْهِ انيبُ» «9»

و من نمى خواهم آنچه كه شما را از آن باز مى دارم خود مرتكب شوم؛ تا جايى كه قدرت دارم جز اصلاح [شما را] نمى خواهم؛ و توفيقم فقط به [يارى ] خداست؛ بر او توكّل كردم و به سوى او باز مى گردم.

فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذينَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَيْهِمْ طَيِّباتٍ احِلَّتْ لَهُمْ وَ بِصَدِّهِمْ عَنْ سَبيلِ اللّهِ كَثيراً* وَ أَخْذِهِمُ الرِّبا وَ قَدْ نُهُوا عَنْهُ وَ أَكْلِهِمْ أمْوالَ النّاسِ بِالْباطِلِ وَ أَعْتَدْنا لِلْكافِرينَ مِنْهُمْ عَذاباً أليماً» «10»

پس به كيفر ستمى كه يهوديان [به آيات خدا و بر خود و ديگران ] روا داشتند، و به سزاى آن كه بسيارى از مردم را از راه خدا بازداشتند، چيزهاى پاكيزه اى را كه بر آنان حلال شده بود [مانند صيد ماهى و خوردنِ چربى و شير و گوشت حيوانات ] حرام كرديم.* و [نيز به سبب ] ربا گرفتنشان با آن كه از آن نهى شده بودند، و خوردن اموال مردم به باطل و نامشروع [پاكيزه هاى حلال شده را بر آنان حرام كرديم ] و ما براى كافران عذابى دردناك آماده كرده ايم.

وَلَوْ تَرى إذْ وُقِفُوا عَلَى النّارِ فَقالُوا يالَيْتَنا نُرَدُّ وَلا نُكَذِّبُ بِآياتِ رَبِّنا وَ نَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنينَ* بَلْ بَدا لَهُمْ ما كانُوا يُخْفُونَ مِنْ قَبلُ وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ وَ إنَّهُمْ لَكاذِبُونَ» «11»

اگر هنگامى كه آنان را بر آتش [دوزخ ] نگه داشته اند ببينى [حالتى ذلّت بار و وضعى هول انگيز مى بينى ] مى گويند: اى كاش به دنيا بازگردانده مى شديم، و در آن جا آيات پروردگارمان را تكذيب نمى كرديم، و از مؤمنان مى شديم.* [ولى آرزوى آنان از روى صدق و راستى نيست ] بلكه آنچه  [از حقّانيّت توحيد و نبوّت و معاد] پيش از اين پنهان مى داشتند براى آنان آشكار شده [كه اين گونه آرزو مى كنند]، و اگر به دنيا بازگردانده شوند، يقيناً به كفر و شركى كه از آن نهى شده اند بازمى گردند؛ و مسلّماً آنان دروغگويند.

فَلَمّا عَتَوْا عَنْ ما نُهُوا عَنْهُ قُلنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئينَ» «12»

و هنگامى كه از آنچه نهى شدند سركشى كردند، به آنان گفتيم: به شكل بوزينگانى رانده شده درآييد!

قُلْ إنّى نُهيتُ أَنْ أعْبُدَ الَّذينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ قُلْ لا أَتَّبِعُ أهْواءَ كُمْ قَدْ ضَلَلْتُ إذاً وَ ما أنَا مِنَ الْمُهْتَدينَ» «13»

بگو: من از پرستيدن كسانى كه شما به جاى خدا مى پرستيد نهى شده ام. بگو:

من از هواهاى نفسانى شما پيروى نمى كنم كه در آن صورت گمراه شده ام و از راه يافتگان نخواهم بود.

إنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَنُدْخِلْكُمْ مُدْخَلًا كَريماً» «14»

اگر از گناهان بزرگى كه از آنها نهى مى شويد دورى كنيد، گناهان كوچكتان را از شما محو مى كنيم، و شما را به جايگاهى ارزشمند و نيكو وارد مى كنيم.

 

محرّمات الهى در روايات

امام على عليه السلام در باب محرمات الهى مى فرمايد:

اهْجُرِ اللَّهْوَ فَإنَّكَ لَمْ تُخْلَقْ عَبَثاً فَتَلْهُو، وَ لَمْ تُتْرَكْ سُداً فَتَلْغُو. «15»

از آنچه بازيچه و بيهوده و بى منفعت است بپرهيز كه بيهوده آفريده نشده اى تا سرگرم بيهوده كارى شوى و سر خود رهايت نخواهند كرد تا هرزه گر باشى.

و نيز فرمود:

إحْذَرِ الْحَيْفَ وَ الْجَوْرَ، فَإنَّ الْحَيْفَ يَدْعُو إلَى السَّيْفِ، وَ الْجَوْرَ يَعُودُ بِالْجَلاءِ وَ يُعَجِّلُ الْعُقُوبَةَ وَ الْانْتِقامَ. «16»

از جفا و ستمكارى برحذر باش كه محصول ظلم و ستم، جنگ و خونريزى است. جور و ستم مورّث هجرت و دورى و طرد و باعث نزديك شدن كيفر و انتقام است.

و نيز فرمود:

ارْفِضُوا هذِهِ الدُّنْيَا فإنّها ذَميمَةٌ فَقَدْ رَفَضَتْ مَنْ كانَ اشْعَفَ بِها مِنْكُمْ. «17»

اين حبّ دنياى مذموم را از دست دل رها كنيد؛ زيرا اين دنيا گذشتگانى را كه پيش از شما دل بسته به آن بودند رها كرد و به دور انداخت.

و نيز فرمود:

اهْجُرُوا الشَّهَواتِ فَإنَّها تَقُودُكُمْ إلَى رُكُوبِ الذُنُوبِ وَ التَّهَجُّمِ عَلَى السَّيِّئاتِ. «18»

از شهوات و اميال و خواسته هاى غلط كناره گيرى كنيد كه آنها شما را به سوى در افتادن در گناه و يورش به سوى زشتى ها رهنمون مى شوند.

و نيز فرمود:

اتَّقُوا الْبَغْىَ فَإنَّهُ يَجْلِبُ النِقَمَ، وَ يَسْلُبُ النِّعَمَ، وَ يُوجِبُ الْغِيَرَ. «19»

از كجروى بپرهيزيد كه باعث جلب نقمت وسلب نعمت و تغيير و تحوّل كمرشكن در زندگى است.

و نيز فرمود:

احْذَرِ الْهَزْلَ وَ اللَّعِبَ وَ كَثْرَةَ الْمُزاحِ وَ الضِّحْكِ وَ التُّرَّهاتِ. «20»

از سبكى و بازيگرى و شوخى زياد و پرخنديدن و سخنان ياوه گفتن خوددارى كنيد.

در هر صورت ارتكاب محرّمات داراى ضرر فوق العاده اى است كه آن ضرر مستقيماً متوجه دنيا و آخرت گناهكار است.

اى خداوند مهربان، اى آن كه عاشق تر از تو نسبت به انسان وجود ندارد، اى مهر تابان قلب محبّان، اى چراغ شب عاشقان، اى لطف بى نهايت در بى نهايت، امر و نهى تو تجلّى عشق تو به بندگان توست، به آنچه انسان را امر كرده اى و از آنچه نهى فرموده اى به مصلحت او بوده، اجراى امر و نهى تو دنياى انسان را به معناى حقيقى آباد و آخرتش را عرصه گاه عيش راضيه مى نمايد، اين درويشان خاك نشين و فقيران تهيدست و دردمندان محتاج را براى اجراى تمام اوامر و ترك معاصى و دورشدن از منهيّات و محرّمات توفيق عنايت كن و آنان را از افتادن در شهوات و اميال غلط به لطف و محبّتت حفظ فرما كه ما را تكيه گاهى جز تو و طبيبى غير تو نمى باشد.

ابليس شبى رفت به بالين جوانى

 

آراسته با شكل مهيبى سرو بر را

گفتا كه منم مرگ اگر خواهى زنهار

 

بايد بگزينى تو يكى زين سه خطر را

يا آن پدر پير خودت را بكشى زار

 

يا بشكنى از مادر و خود سينه و سر را

يا آن كه بنوشى دوسه جامى تو از اين مى

 

تا آن كه بپوشم زهلاك تو نظر را

لرزيد از اين بيم جوان بر خود و جا داشت

 

كز مرگ فتد لرزه به تن ضيغم نر را

گفتا پدر و مادر من هر دو عزيزند

 

هرگز نكنم ترك ادب اين دو نفر را

لكن چو به مى دفع شر از خويش توان كرد

 

نوشم دو سه جامىّ و كنم دفع خطر را

نوشيد دو جامىّ و چو شد خيره زمستى

 

هم مادر خود را زد و هم كشت پدر را

اى كاش شود خشك بُن تاك خداوند

 

زين مايه شر حفظ كند نوع بشر را

     

(ايرج ميرزا)

 

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

(1)- بحار الأنوار: 6/ 21، باب 20، حديث 15؛ مستدرك الوسائل: 12/ 125، باب 86، حديث 13695.

(2)- انفال (8): 55.

(3)- فاطر (35): 19- 22.

(4)- جامع الاسرار و منبع الأنوار: 1584، حديث 1210.

(5)- بحار الأنوار: 65/ 17، باب 15، حديث 24؛ الخصال: 1/ 277، حديث 20.

(6)- بحار الأنوار: 58/ 65، باب 42، حديث 51؛ من لايحضره الفقيه: 4/ 380، حديث 5821.

(7)- نهج البلاغه: خطبه 166.

(8)- نحل (16): 90.

(9)- هود (11): 88.

(10)- نساء (4): 160- 161.

(11)- انعام (6): 27- 28.

(12)- اعراف (7): 166.

(13)- انعام (6): 56.

(14)- نساء (4): 31.

(15)- غرر الحكم: 460، حديث 10540.

(16)- غرر الحكم: 457، حديث 10447.

(17)- غرر الحكم: 138، حديث 2414؛ عيون الحكم و المواعظ: 88.

(18)- غرر الحكم: 305، حديث 6972؛ مستدرك الوسائل: 11/ 343، باب 42.

(19)- غرر الحكم: 456، حديث 10421؛ مستدرك الوسائل: 12/ 87، باب 74.

(20)- غرر الحكم: 461، حديث 10547.

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

مادری مهربان تر از خورشید
دو گروهی که باید از شر آن ها به خدا پناه برد
امر به معروف و نهي از منكر، مبناي مقاومت و قيام ...
اهداف قیام امام حسین (ع) از منظر علمای شیعه
احترام امام(ع)
سلام ها و درودهاي امام زمان (ع)
تدبر در قرآن
عبيداللّه بن عبداللّه بن جعفر
چرا امام حسین علیه السلام بر سر نیزه قرآن می ...
خالقیت، ربوبیت، الوهیت

بیشترین بازدید این مجموعه

به مناسبت سالروز درگذشت علامه شیخ عبدالحسین ...
پاداش بزرگ ترک گناه
فلسفه و اسرار عمیق حج!
علوّ همّت و عظمت روح‏
جوانان و محبت اهل بیت (ع)
دو گروهی که باید از شر آن ها به خدا پناه برد
مادری مهربان تر از خورشید
افزایش رزق و روزی با نسخه‌ امام جواد (ع)
کرامات و معجزات حضرت فاطمه زهرا (س) (2)
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^