فارسی
يكشنبه 30 ارديبهشت 1403 - الاحد 10 ذي القعدة 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

ستم و ستم پيشگان و ستمديدگان (2)

 

منابع مقاله:

کتاب : تفسير و شرح صحيفه سجاديه جلد هفتم

نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان

 

16- تمسخر وحى

بازيچه گرفتن وحى و تمسخر به خبر انبياى الهى ظلم است:

مَا يَأْتِيهِم مِن ذِكْرٍ مِن رَّبِّهِم مُّحْدَثٍ إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَهُمْ يَلْعَبُونَ* لَاهِيَةً قُلُوبُهُمْ وَأَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُوا هَلْ هذَا إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنتُمْ تُبْصِرُونَ» «1»

هيچ يادآورى و پند تازه اى از سوى پروردگارشان براى آنان نمى آيد مگر آن كه آن را مى شنوند و در حالى كه سرگرم بازى هستند [آن را مسخره مى كنند.]* دل هايشان [به امور مادى، خوشگذرانى و معصيت ] مشغول است؛ و آنان كه ستم پيشه اند رازگويى خود را پنهان داشتند [و گفتند:] آيا اين پيامبر جز اين است كه بشرى مانند شماست؟ آيا شما با چشم باز وشناخت وآگاهى به سوى سِحر مى رويد؟!

كلمه ذكر در آيه فوق اشاره به هر سخن بيدار كننده است و تعبير به «مُحْدَث» «2» اشاره به اين است كه كتب آسمانى يكى پس از ديگرى نازل مى گردد و سوره هاى قرآن و آيات آن هر كدام محتواى تازه و نوى دارد كه از طرق مختلف براى نفوذ در دل هاى غافلان وارد مى شود، اما چه سود براى كسانى كه همه اينها را به شوخى مى گيرند.

گويا آنها از تازه ها وحشت دارند، با همان خرافات قديمى كه از نياكان خود به ارث برده اند دل خوش كرده، گويى پيمان جاودانه بسته اند كه با هر حقيقت تازه اى مخالفت كنند، در حالى كه اساس قانون تكامل بر اين است كه هر روز انسان با مسائل تازه و نوينى مواجه مى سازد.

باز براى تأكيد بيشتر مى گويد: آنها در حالى هستند كه دل هايشان در لهو و بى خبرى فرو رفته است؛ زيرا آنها از نظر ظاهر، همه مسائل جدى را لعب و بازى و شوخى مى پندارند و از نظر باطن، گرفتار لهو و اشتغال فكر به مسائل بى ارزش و غافل كننده هستند و طبيعى است چنين كسانى هرگز راه سعادت را نخواهند يافت.

بعد به گوشه اى از نقشه هاى شيطانى آنها اشاره كرده مى فرمايد:

اين ستمگران گفتگوهاى درگوشى خود را كه براى توطئه انجام مى دهند، پنهان مى دارند و مى گويند: اين پيغمبر يك بشر عادى همچون شماست، حال كه او يك بشر عادى بيش نيست لابد اين كارهاى خارق العاده او و نفوذ سخنش چيزى جز سحر نمى تواند باشد، آيا شما به سراغ سحر مى رويد با اين كه مى بينيد؟

17- پشيمانى ظالم در قيامت

عذر ظالم در قيامت به هيچ عنوان پذيرفته نيست:

با بعثت صد و بيست و چهار هزار پيغمبر و امامت دوازه امام و عقل و فطرت و وجدان و حكمت حكيمان و نصيحت ناصحان و عرفان عارفان كه همه و همه در راه هدايت انسان قرار داده شده براى بشر در قيامت عذر قابل پذيرش وجود نخواهد داشت.

فَيَوْمَئِذٍ لايَنْفَعُ الَّذينَ ظَلَمُوا مَعْذِرَتُهُمْ وَلا هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ» «3»

پس در آن روز كسانى كه [به آيات ما و پيامبران ] ستم كرده اند، عذرخواهى شان به آنان سود نمى دهد، و نه از آنان مى خواهند كه [براى به دست آوردن خشنودى خدا] عذرخواهى كنند.

يَوْمَ لايَنْفَعُ الظّالِمينَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدّارِ» «4»

همان روزى كه عذرخواهى ستمكاران سودشان ندهد و براى آنان لعنت خدا و سراى سخت و بدى است.

18- خواسته هاى نابجا

تقاضاى بى جا در حالى كه از جانب حق همه چيز براى انسان فراهم است ظلم است:

وَجَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرى الَّتى بارَكْنا فيها قُرىً ظاهِرَةً وَ قَدَّرْنا فيهَا السَّيْرَ سيرُوا فيها لَيالِىَ وَ ايّاماً آمِنينَ* فَقالُوا رَبَّنا باعِدْ بَيْنَ اسْفارِنا وَظَلَمُوا انْفُسَهُمْ فَجَعَلْناهُمْ احاديثَ وَ مَزَّقْناهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ انَّ فِى ذلِكَ لآياتٍ لِكُلِّ صَبّارٍ شَكُورٍ» «5»

و ميان مردم سبا و شهرهايى كه در آنها بركت نهاديم، آبادى هاى به هم پيوسته و نمايان قرار داديم، و سير و سفر را در [ميان ] آنان متناسب و به اندازه مقرّر داشتيم، [و گفتيم:] شب ها و روزها با امنيّت در آنها مسافرت كنيد.* پس [اين مغرورشدگان به رفاه و خوشى و ناسپاسان در برابر نعمت ] گفتند: پروردگارا! ميان سفرهاى ما، دورى و فاصله انداز. [اين را درخواست كردند تا تهيدستان و پا برهنگان نتوانند در كنار آنان سفر كنند]، و [اين گونه آنان ] بر خودشان ستم كردند، پس ما آنان را داستان هايى [براى عبرت آيندگان ] قرار داديم و جمعشان را به شدت متلاشى و تار و مار كرديم، همانا در اين [سرگذشت ها] براى هر صبركننده سپاس گزارى عبرت هاست.

در تفسير نمونه شرح دو آيه بالا آمده است:

«سرزمين آنها را تا آن حد آباد كرديم كه نه تنها شهرهايشان را غرق نعمت ساختيم بلكه ميان آنها و سرزمين هايى را كه بركت به آن داده بوديم شهرها و آبادى هاى آشكار قرار داديم. در حقيقت در ميان قوم سبا و سرزمين مبارك آبادى هاى متّصل و زنجيره اى وجود داشت و فاصله اين آبادى ها به اندازه اى كم بود كه از هر يك ديگرى را مى ديدند.

اين از نظر آبادى، ولى از آن جا كه تنها عمران كافى نيست و شرط مهم و اساسى آن امنيّت است، اضافه مى كند: ما در ميان اين آبادى ها فاصله هاى مناسب و نزديك مقرّر كرديم و به آنها گفتيم: در ميان اين قريه ها؛ شب ها و روزها در اين آبادى ها در امنيّت كامل مسافرت كنيد.

به اين ترتيب آبادى ها فواصل متناسب و حساب شده اى داشت و از نظر حمله وحوش و درندگان بيابان، يا سارقين وقطاع الطريق نيز در نهايت امنيّت بود، به گونه اى كه مردم مى توانستند بدون زاد و توشه و مركب، بى آن كه احتياج به حركت دسته جمعى و استفاده از افراد مسلح داشته باشند بدون هيچ خوف و ترس از جهت ناامنى راه يا كمبود آب و آذوقه به مسير خود ادامه دهند.

مقدم داشتن ليالى بر ايام ممكن است از اين جهت باشد كه مهم وجود امنيّت در شب هاست، هم امنيّت از نظر دزدان راه و هم وحوش بيابان و گرنه تأمين امنيّت در روز آسانتر است.

ولى اين مردم ناسپاس در برابر آن همه نعمت هاى بزرگ الهى كه سرتاسر زندگى آنها را فرا گرفته بود، مانند بسيارى ديگر از اقوام متنعّم، گرفتار غرور و غفلت شدند، مستى و نعمت و كمى ظرفيت، آنها را بر آن داشت كه راه ناسپاسى پيش گيرند، از مسير حق منحرف شوند و به دستورهاى الهى بى اعتنا گردند.

از جمله تقاضاهاى جنون آميز آنها اين كه از خداوند تقاضا كردند كه در ميان سفرهاى آنها فاصله افكند، گفتند: ميان سفرهاى ما دورى افكن تا بينوايان نتوانند دوش به دوش اغنيا سفر كنند!!

منظورشان اين بود كه در ميان اين قريه هاى آباد فاصله اى بيفتد و بيابان هاى خشكى پيدا شود، به اين جهت كه اغنيا و ثروتمندان مايل نبودند افراد كم درآمد همانند آنها سفر كنند و به هر جا مى خواهند بى زاد و توشه و مركب بروند، گويى سفر از افتخارات آنها و نشانه قدرت و ثروت بود و مى بايست اين امتياز و برترى هميشه براى آنان ثبت شود.

به هر حال آنان با اين تقاضاى بى جا به خودشان ستم كردند، آرى، اگر فكر مى كردند به ديگران ستم مى كردند در اشتباه بودند، خنجرى برداشته و سينه خود را مى شكافتند و دود همه اين آتش ها در چشم خودشان فرو رفت.

به دنبال اين جمله كه درباره سرنوشت دردناك آنها بيان مى كند مى فرمايد:

چنان آنها را مجازات كرديم و زندگانيشان را درهم پيچيديم كه آنها را سرگذشت و داستان براى ديگران قرار داديم.

از آن همه زندگانى با رونق و تمدن درخشان و گسترده چيزى جز اخبارى بر سر زبان ها و يادى در خاطره ها و سطورى بر صفحات تاريخ باقى نماند «و آنها را سخت متلاشى و پراكنده ساختيم». «6» به يقين در اين سرگذشت آيات و نشانه هاى عبرتى براى صابران و شاكران است.

وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَنْ نَصْبِرَ عَلَى طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَقِثَّائِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنَى بِالَّذِى هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَكُمْ مَا سَأَ لْتُمْ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ ذلِكَ بِأَ نَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذلِكَ بِمَا عَصَوا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ» «7»

و [ياد كنيد] هنگامى كه گفتيد: اى موسى! ما هرگز بر يك نوع غذا صبر نمى كنيم، پس از پروردگارت بخواه تا از آنچه زمين مى روياند از سبزى و خيار و سير و عدس و پيازش را براى ما آماده كند. [موسى ] گفت: آيا شما به جاى غذاى بهتر، غذاى پست تر را مى خواهيد؟! [اكنون كه چنين درخواست ناروايى داريد] به شهرى فرود آييد كه آنچه خواستيد، براى شما آماده است. و [داغِ ] خوارى و بيچارگى و نياز بر آنان زده شد و سزاوار خشم خدا شدند؛ اين [خوارى و خشم ] به سبب آن بود كه آنان همواره به آيات خدا كفر مى ورزيدند و پيامبران را به ناحق مى كشتند؛ اين [كفرورزى و كشتن پيامبران ] به علت آن بود كه [از فرمانِ من ] سرپيچى نمودند و پيوسته [از حدود حق ] تجاوز مى كردند.

19- عذاب ستمگر در قيامت

از ظالم و ستمگر در قيامت براى رفع عذاب چيزى نمى پذيرند:

وَذَرِ الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَعِباً وَلَهْواً وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَذَكِّرْ بِهِ أَن تُبْسَلَ نَفْسٌ بِمَا كَسَبَتْ لَيْسَ لَهَا مِن دُونِ اللّهِ وَلِيٌّ وَلَا شَفِيعٌ وَإِن تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لَايُؤْخَذْ مِنْهَا أُولئِكَ الَّذِينَ أُبْسِلُوا بِمَا كَسَبُوا لَهُمْ شَرَابٌ مِن حَمِيمٍ وَعَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْفُرُونَ» «8»

و كسانى كه دينشان را بازى و سرگرمى گرفتند، و زندگى دنيا آنان را فريفت، و اگذار؛ و [مردم را] با قرآن اندرز ده؛ كه مبادا كسى [در روز قيامت ] به [كيفر] آنچه [از گناهان ] مرتكب شده [از رحمت و ثواب ] محروم ماند [و به هلاكت سپرده شود]؛ و او را جز خدا سرپرست و ياور و شفيعى نباشد؛ و اگر [براى رهايى اش از عذاب ] هر گونه عوض و فديه اى بدهد از او پذيرفته نشود. آنانند كه به سبب آنچه [از اعمال زشت ] مرتكب شده اند [از رحمت و ثواب ] محروم مانده [و به هلاكت سپرده شده ] اند. و به خاطر آن كه همواره [به آيات الهى ] كفر مى ورزيدند براى آنان نوشابه اى از آب جوشان و عذابى دردناك است.

وَلَوْ انَّ لِكُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ ما فِى الْارْضِ لَافْتَدَتْ بِهِ وَاسَرُّوا النَّدامَةَ لَمّا رَاوُا الْعَذابَ وَ قُضِىَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لايُظْلَمُونَ» «9»

اگر [در قيامت ] براى هر كسى كه ستم كرده همه ثروتى كه در زمين است فراهم باشد، يقيناً آن را براى بازخريد خود [از عذاب جاودانه ] مى پردازد؛ و زمانى كه عذاب را ببينند [از شدت شرمسارى ] پشيمانى و اندوه خود را پنهان مى كنند، وميان آنان به عدالت و انصاف داورى مى شود و مورد ستم قرار نخواهند گرفت.

وَلَوْ انَّ لِلَّذينَ ظَلَمُوا ما فِى اْلَارْضِ جَميعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا بِهِ مِنْ سُوءِ الْعَذابِ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ بَدا لَهُمْ مِنَ اللّهِ ما لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُونَ» «10»

و اگر براى كسانى كه [به آيات خدا] ستم ورزيده اند، همه آنچه در زمين است و مانندش با آن باشد، بى ترديد حاضرند آن را براى رهايى خود از عذاب سخت روز قيامت عوض دهند، و از سوى خدا آنچه را كه [از عذاب هاى گوناگون ] نمى پنداشتند، آشكار مى شود.

20- مظلومان در آخرت

خداوند مهربان به آنان كه از طرف ستمكاران مورد ظلم واقع مى شوند، در دنيا و آخرت عنايت خاص مى نمايد:

وَ الذَّينَ هاجَرُوا فِى اللّهِ مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا لَنُبَوِّئنَّهُمْ فِى الدُّنْيا حَسَنَةً وَلَاجْرُ الْآخِرَةِ اكْبَرُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ* الَّذينَ صَبَرُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ» «11»

و آنان كه پس از ستم ديدنشان براى به دست آوردن خشنودى خدا هجرت كردند، يقيناً آنان را در اين دنيا در جايگاه و مكانى نيكو جاى دهيم، و قطعاً پاداش آخرت بهتر و برتر است، اگر مى دانستند [كه داراى چه كمّيّت و كيفيتى است.]* همانان كه [در برابر مصايب، وحوادث و آزار ديدن از ديگران ] صبر كردند و فقط بر پروردگارشان توكّل مى كنند.

در تفسير نمونه در ذيل اين دو آيه آمده است:

«مقام مهاجران در اسلام مقام فوق العاده پر ارجى است، هم خود پيامبر و هم مسلمانان بعد، همگى براى آنها احترام خاصى قائل بودند، چرا كه آنها به تمام زندگى خويش براى گسترش دعوت اسلام پشت پا زدند، بعضى جان خود را به خطر انداختند و بعضى از همه اموال خود چشم پوشيدند و جالب اين كه خود را در اين معامله نيز برنده مى دانستند.

اگر فداكارى آن مهاجران در آن روزها نبود، محيط خفقان بار مكه و عناصر شيطانى كه بر آن حكومت مى كردند هرگز اجازه نمى داد صداى اسلام به گوش كسى برسد و اين صدا را براى هميشه در گلوى مؤمنان خفه مى كردند، اما آنها با اين جهش حساب شده نه تنها مكه را زير سيطره خود درآورند، بلكه صداى اسلام را به گوش جهانيان رساندند و اين سنّتى است براى همه مسلمانان در چنين شرايطى و در همه تاريخ.

تعبير به هاجَرُوا فِى اللّهِ كه حتى كلمه «سبيل» هم در آن ذكر نشده اشاره به نهايت اخلاص اين مهاجران است كه تنها براى خدا و در مسير الله و به خاطر رضاى او و حمايت و دفاع از آيينش دست به چنين هجرتى زدند نه براى نجات جان خود و يا استفاده مادى ديگر.

جمله مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا نشان مى دهد كه نبايد فوراً ميدان را خالى كرده بلكه بايد تا آن جا كه ممكن است ايستاد و تحمّل نمود، اما هنگامى كه تحمل آزار دشمن جز جرأت و جسارت و تضعيف مؤمنان ثمرى نداشته باشد در اين جا بايد دست به هجرت زد، تا با كسب قدرت بيشتر و فراهم ساختن سنگرهاى محكم تر، جهاد در تمام زمينه ها از موضع بهترى تعقيب شود و به پيروزى طرفداران حق در زمينه هاى نظامى و فرهنگى و تبليغاتى منتهى گردد.

جمله لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فى الدُّنْيا حَسَنَةً نشان مى دهد كه مهاجران راستين اگر چه در آغاز كار، امكانات مادى خود را از دست مى دهند ولى سرانجام حتى از نظر زندگى دنيا پيروزى با آنهاست.

چرا انسان زير فشار ضربات دشمن بماند و ذليلانه بميرد، چرا با شجاعت مهاجرت نكند و از موضع تازه اى به مبارزه برنخيزد تا حق خويش را بگيرد؟

انتخاب دو صف صبر و توكّل براى مهاجران دليلش روشن است؛ زيرا در چنين حوادث سخت و طاقت فرسا كه در زندگى انسان پيش مى آيد در درجه اول شكيبايى و صبر و استقامت لازم است، استقامتى به عظمت حادثه و يا برتر و بيشتر، سپس توكّل و اعتماد بر خدا و اصولًا اگر انسان در اين گونه حوادث تكيه گاه محكم و مطمئن معنوى نداشته باشد، صبر و استقامت براى او ممكن نيست.

بعضى گفته اند: انتخاب صبر به خاطر اين است كه در آغاز اين مسير به سوى اللّه شكيبايى و استقامت در برابر خواسته هاى نفس لازم است و انتخاب توكّل به خاطر اين است كه پايان اين مسير به انقطاع و بريدن از هر چه غير خدا است و پيوستن به او مى انجامد بنابراين صف اوّل آغاز راه است و دوم پايان آن.

و به هر حال هجرت بيرون، بدون هجرات درونى ممكن نيست، انسان، نخست بايد از علايق پست مادى درونى ببرد و به سوى فضايل اخلاقى هجرت كند تا بتواند در بيرون دست به چنين هجرتى بزند و از دارالكفر با پشت پا زدن به همه چيز به دار الايمان منتقل گردد.» «12» اذِنَ لِلَّذينَ يُقاتَلُونَ بِانَّهُمْ ظُلِمُوا وَ انَّ اللّهَ عَلى نَصْرِهِمْ لَقَديرٌ» «13»

به كسانى كه [ستمكارانه ] مورد جنگ و هجوم قرار مى گيرند، چون به آنان ستم شده اذن جنگ داده شده، مسلّماً خدا بر يارى دادن آنان تواناست.

21- حسرت ظالمان در دنيا و آخرت

ستمگران و ظالمان در دنيا و آخرت بر اثر اعمال ناشايسته و اخلاق سوء دچار حسرت و اندوه مى شوند، حسرت و اندوهى كه دائمى و هميشگى است و علاجى ندارد:

انَّ الَّذينَ كَفَرُوا يُنْفِقُونَ امْوالَهُمْ لِيَصُدُّوا عَنْ سَبيلِ اللّهِ فَسَيُنْفِقُونَها ثُمَّ تَكُونُ عَلَيْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ يُغْلَبُونَ وَالَّذينَ كَفَرُوا الى جهنّم يُحْشَرُونَ» «14»

مسلماً كسانى كه كافرند، اموالشان را هزينه مى كنند تا مردم را از راه خدا بازدارند، و به زودى همه اموالشان را [براى جلوگيرى از گسترش اسلام ] خرج مى كنند؛ سپس [اين عمل ] براى آنان مايه حسرت و ندامت مى شود [زيرا خواهند ديد كه ثروتشان را از دست داده اند و اسلام هم گسترش يافته ] و آن گاه مغلوب مى شوند، و آنان كه كافرند به سوى دوزخ گردآورى خواهند شد.

وَ انْذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ اذْ قُضِىَ الْامْرُ وَ هُمْ فى غَفْلَةٍ وَ هُمْ لايُؤْمِنُونَ» «15»

و آنان را از روز حسرت- آنگاه كه كار از كار بگذرد- بترسان، در حالى كه آنان در بى خبرى [شديدى ] هستند و ايمان نمى آورند.

وَقَالَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنَا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَمَا تَبَرَّءُوا مِنَّا كَذلِكَ يُرِيهِمُ اللّهُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَاتٍ عَلَيْهِمْ وَمَا هُمْ بِخَارِجِينَ مِنَ النَّارِ» «16»

و آنان كه [به جاى خدا از پيشوايان شرك و كفر] پيروى كردند، گويند: كاش براى ما بازگشتى [به دنيا] بود تا ما هم از آنان بيزارى مى جستيم، همان گونه كه آنان از ما بيزارى جستند. خدا اين گونه اعمالشان را كه براى آنان مايه اندوه و دريغ است، به آنان نشان مى دهد و اينان هرگز از آتش بيرون آمدنى نيستند.

22- ولايت كفار

انتخاب كفّار به ولايت و سرپرستى و سردمدارى ظلم است:

يا ايُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لاتَتَّخِذُوا آبائَكُمْ وَ اخْوانَكُمْ اوْلِياءَ انِ اسْتَحَبُّوا الْكُفْرَ عَلَى الْإِيْمانِ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَاولئِكَ هُمُ الظّالِمُونَ» «17»

اى اهل ايمان! اگر پدرانتان و برادرانتان كفر را بر ايمان ترجيح دهند، آنان را دوستان و سرپرستان خود مگيريد؛ و كسانى از شما كه آنان را دوست و سرپرست خود گيرند، هم اينانند كه ستمكارند.

وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَمَا كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَوَاءً فَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِيَاءَ حَتَّى يُهاجِرُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ فَإِن تَوَلَّوا فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُم وَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِيّاً وَلَا نَصِيراً» «18»

آنان دوست دارند همان گونه كه خود كافر شده اند، شما هم كافر شويد، تا [در كفر و ضلالت ] با هم برابر و يكسان باشيد. بنابراين از آنان دوستانى انتخاب نكنيد تا آن كه در راه خدا [براى پذيرش دين ] هجرت كنند؛ پس اگر [از هجرت ] روى برتافتند [و به خيانت و جنايتشان بر ضد شما ادامه دادند] آنان را هر كجايافتيد بگيريد و بكشيد، و از آنان يار و ياورى نگيريد.

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوْا بِمَا جَاءَكُم مِنَ الْحَقِّ» «19»

اى اهل ايمان! دشمنان من و دشمنان خودتان را دوستان خود مگيريد، شما با آنان اظهار دوستى مى كنيد، در حالى كه آنان به طور يقين به آنچه از حق براى شما آمده كافرند.

23- رستگار نشدن ستمكاران

ستمكاران و ظالمان در صورت ادامه ظلم تا لحظه مرگ از فلاح و پيروزى و نجات و سعادت براى ابد محرومند:

قُلْ يَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ تَكُونُ لَهُ عاقِبَةُ الدّارِ إنَّهُ لَايُفْلِحُ الظّالِمُونَ» «20»

بگو: اى قوم! تا جايى كه در قدرت شماست [براى مبارزه با من و آيينم ] بكوشيد، من هم [در انجام دادن وظايفم ] مى كوشم، سپس خواهيد دانست كه سرانجام خوش و نيكوى سراى آخرت براى كيست؟ قطعاً ستمكاران رستگار نمى شوند.

وَ قالَ مُوسى رَبّى اعْلَمُ بِمَنْ جاءَ بِالْهُدى مِنْ عِنْدِهِ وَ مَنْ تَكُونُ لَهُ عاقِبَةُ الدّارِ انَّهُ لايُفْلِحُ الظّالِمُونَ» «21»

و موسى گفت: پروردگارم به كسى كه از نزد او هدايت آورده و به كسى كه سرانجام نيك براى اوست داناتر است؛ بى ترديد ستمكاران پيروز نمى شوند.

24- ستمكاران در گمراهى

ستمكاران در گمراهى آشكارند:

هذا خَلْقُ اللّهِ فَارُونى ماذا خَلَقَ الَّذينَ مِنْ دُونِهِ بَلِ الظّالِمُونَ فى ضَلالٍ مُبينٍ» «22»

اين است آفرينش خدا. پس به من نشان دهيد آنها كه غير اويند [و شما به عنوان معبود برگزيده ايد] چه چيزى آفريده اند؟ [آنها چيزى نيافريده اند] بلكه ستمكاران در گمراهى آشكارى هستند.

اسْمِعْ بِهِمْ وَ ابْصِرْ يَوْمَ يَأْتُونَنا لكِنِ الظّالِمُونَ الْيَوْمَ فى ضَلالٍ مُبينٍ» «23»

آنان روزى كه به سوى ما مى آيند [نسبت به حقايق ] چه شنوا و چه بينا مى شوند، ولى امروز ستمكاران در گمراهى آشكارند.

25- ياور نداشتن ستمكاران در قيامت

ستمكاران در روز قيامت كه تمام مردم نياز به يار و ياور دارند، هيچ گونه پشتيبان و ياورى ندارند:

رَبَّنَا إِنَّكَ مَن تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ وَمَا لِلْظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ» «24»

پروردگارا! بى ترديد هر كه را تو در آتش در آورى، قطعاً خوار و رسوايش كرده اى، و براى ستمكاران هيج يارى وجود ندارد.

وَ انْذِرْهُمْ يَوْمَ الْأزِفَةِ اذِ الْقُلُوبُ لَدَى الْحَناجِرِ كاظِمينَ ما لِلظّالِمينَ مِنْ حَميمٍ وَلا شَفيعٍ يُطاعُ» «25»

و آنان را از روز نزديك بيم ده، آنگاه كه [از شدت ترس ] جان ها به گلوگاه رسد، در حالى كه همه وجودشان پر از غم و اندوه است. براى ستمكاران هيچ دوست مهربانى و شفيعى كه شفاعتش پذيرفته شود، وجود ندارد!

26- احتجاج ملائكه با ستمكاران

ملائكه با ستمكاران به وقت مرگ احتجاج مى كنند و ستمگران در اين احتجاج و گفتگو محكوم مى شوند:

إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فيهَا فَأُولئِكَ مَأْوَاهُمْ جهنّم وَسَاءَتْ مَصِيراً» «26»

قطعاً كسانى كه [با ترك هجرت از ديار كفر، و ماندن زير سلطه كافران و مشركان ] بر خويش ستم كردند [هنگامى كه ] فرشتگانْ آنان را قبض روح مى كنند، به آنان مى گويند: [از نظر دين دارى و زندگى ] در چه حالى بوديد؟ مى گويند: ما در زمين، مستضعف بوديم. فرشتگان مى گويند: آيا زمين خدا وسيع و پهناور نبود تا در آن [از محيط شرك به ديار ايمان ] مهاجرت كنيد؟! پس جايگاهشان دوزخ است و آن بد بازگشت گاهى است.

الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ مَا كُنَّا نَعْمَلُ مِن سُوءٍ بَلَى إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا كُنتُم تَعْمَلُونَ* فَادْخُلُوا أَبْوَابَ جهنّم خَالِدِينَ فِيها فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرينَ» «27»

همانان كه فرشتگان جانشان را در حالى كه ستمكار بر خود بوده اند، مى گيرند؛ پس [در آن موقعيت ] از در تسليم در آيند [و گويند:] ما هيچ كار بدى انجام نمى داديم. [به آنان گويند: يقيناً انجام مى داديد] ومسلماً خدا به آنچه همواره انجام مى داديد، داناست.* بنابراين از درهاى دوزخ وارد شويد در حالى كه در آن جاودانه ايد؛ و بد جايى است جايگاه مستكبران.

27- ستمكاران و فرار از مرگ

ستمكاران و ظالمان از مرگ فرارى و ترسان هستند:

قُلْ إِنْ كَانَتْ لَكُمُ الدَّارُ ا لْآخِرَةُ عِنْدَ اللّهِ خَالِصَةً مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ* وَلَنْ يَتَمَنَّوْهُ أَبَداً بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ» «28»

بگو: اگر [آن گونه كه مى پنداريد] سراى آخرت [با همه نعمت هايش ] نزد خدا ويژه شماست نه مردم ديگر، پس چنانچه راستگوييد مرگ را آرزو كنيد.

* و آنان هرگز مرگ را به سبب گناهانى كه مرتكب شده اند، آرزو نمى كنند؛ و خدا به ستمكاران داناست.

قُل يَا أَيُّهَا الَّذِينَ هَادُوا إِن زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِيَاءُ لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ* وَلَا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ» «29»

بگو: اى يهوديان! اگر گمان مى كنيد كه فقط شما دوستان خداييد نه مردم ديگر، پس آرزوى مرگ كنيد اگر راستگوييد [چون دوستان خدا براى رسيدن به لقاى او مشتاق مرگ هستند.]* ولى آنان به سبب گناهانى كه مرتكب شده اند هرگز آروزى مرگ نمى كنند، و خدا به ستمكاران داناست.

28- محروميت از هدايت الهى

ظالم تا در ظلمت كفر و عناد و فساد است از هدايت الهى محروم است:

أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِى حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِى رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّىَ الَّذِى يُحْيِىْ وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِى وَأُمِيتُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللّهَ يَأْتِى بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِى كَفَرَ وَاللّهُ لَا يَهْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ» «30»

آيا [با ديده عبرت ] ننگريستى به كسى كه چون خدا او را پادشاهى داده بود [از روى كبر و غرور] با ابراهيم درباره پروردگارش به مجادله و ستيز و گفتگوى بى منطق پرداخت؟! هنگامى كه ابراهيم گفت: پروردگارم كسى است كه زنده مى كند و مى ميراند [او] گفت: من هم زنده مى كنم و مى ميرانم. [و براى مشتبه كردن كار بر مردم، دستور داد دو زندانى محكوم را حاضر كردند، يكى را آزاد و ديگرى را كشت.] ابراهيم [براى بستن راه مغالطه و تزوير به روى دشمن ] گفت: مسلماً خدا خورشيد را از مشرق بيرون مى آورد، تو آن را از مغرب برآور! پس آن كه كافر شده بود، متحير و مبهوت شد. و خدا گروه ستم گر را [به خاطر تجاوز، ستم، پافشارى بر عناد و لجاجشان ] هدايت نمى كند.

فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ كَذِباً لِيُضِلَّ النَّاسَ بِغَيْرِ عِلْمٍ إِنَّ اللّهَ لَايَهْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ» «31»

پس ستمكارتر از كسى كه به خدا دروغ بندد تا مردم را از روى نادانى و جهالت گمراه كند، كيست؟! مسلّماً خدا گروه ستمكاران را هدايت نمى كند.

29- لعنت ستمگران

ستمگران مورد لعنت خداوند و ملائكه و تمام مردم مى باشند:

كَيْفَ يَهْدِى اللّهُ قَوْماً كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَاللّهُ لَا يَهْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ* أُولئِكَ جَزَاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللّهِ وَالمَلَائِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ» «32»

چگونه خدا گروهى را هدايت كند كه بعد از آن كه ايمان آوردند، و به حقّانيّت رسول اسلام شهادت دادند، و دلايل روشن و آشكار براى آنان آمد، كافر شدند؟ و خدا گروه ستمكاران را هدايت نمى كند.* اينان كيفرشان اين است كه لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر آنان است.

وَمَنْ اظْلَمُ مِمَّنِ افْترى عَلَى اللّهِ كَذِباً اولئِكَ يُعْرَضُونَ عَلى رَبِّهِمْ وَ يَقُولُ الْاشْهادُ هؤُلاءِ الَّذينَ كَذَبُوا عَلى رَبِّهِمْ الا لَعْنَةُ اللّهِ عَلَى الظّالِمينَ» «33»

و ستمكارتر از كسانى كه به خدا دروغ بندند چه كسى است؟ اينان [در قيامت ] بر پروردگارشان عرضه خواهند شد، وگواهان [اعمال ] مى گويند:

اينان كسانى هستند كه بر پروردگارشان دروغ بستند؛ آگاه باشيد! لعنت خدا بر ستمكاران باد.

30- كناره گيرى از ستمگران

يكى از دعاهاى اهل ايمان به پيشگاه حضرت حق اين است كه آنان را از قرار گرفتن با ستمكاران حفظ كند:

وَ اذا صُرِفَتْ ابْصارُهُمْ تِلْقاءَ اصْحابِ النّارِ قالُوا رَبَّنا لاتَجْعَلْنا مَعَ الْقَوْمِ الظّالِمينَ» «34»

و چون بهشتيان، چشمانشان ناخواسته به سوى دوزخيان گردانده شود، گويند: پروردگارا! ما را با گروه ستمكاران قرار مده.

رَبِّ فَلا تَجْعَلْنى فِى الْقَوْمِ الظّالِمينَ» «35»

پس پروردگارا! مرا در ميان گروه ستمكاران قرار مده [و با آنان قرين عذاب مكن.]

31- ستمكار و مؤمن در قيامت

ستمكار و مؤمن در پيشگاه خداوند مساوى نيستند:

اجَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ فى سَبيلِ اللّهِ لايَسْتَوُونَ عِنْدَ اللّهِ وَ اللّهُ لا يَهْدِى الْقَوْمَ الظّالِمينَ» «36»

آيا آب دادن به حاجيان و آباد كردن مسجدالحرام را مانند [عمل ] كسى قرار داده ايد كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده و در راه خدا جهاد كرده است؟! [اين دو] نزد خدا برابر و يكسان نيستند و خدا گروه ستمكاران را هدايت نمى كند.

افَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً لايَسْتَوُونَ» «37»

با اين حال آيا كسانى كه مؤمن اند مانند كسانى هستند كه فاسق اند؟ [نه هرگز اين دو گروه ] مساوى و يكسان نيستند.

32- جاسوسى و ظلم

32- جاسوسى عليه مردم مسلمان خيانت و از مصاديق بارز ظلم و ستم است:

لَوْ خَرَجُوا فيكُمْ مازادُوكُمْ الّا خَبالًا وَلَاوْضَعُوا خِلالَكُمْ يَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ وَ فيكُمْ سَمّاعُونَ لَهُمْ وَ اللّهُ عَليمٌ بِالظّالِمينَ» «38»

اگر [هم ] با شما بيرون مى آمدند، جز شرّ و فساد به شما نمى افزودند و مسلّماً خود را براى سخن چينى [و نمّامى ] در ميان شما قرار مى دادند تا [براى از هم گسستن شيرازه سپاه اسلام ] فتنه جويى كنند و در ميان شما جاسوسانى براى آنان هستند [كه به نفعشان خبرچينى مى كنند]؛ و خدا به ستمكاران داناست.

شركت نكردن افراد تاريك دل در ميدان جهاد نه تنها جاى تأسّف نيست، بلكه شايد جاى خوشحالى باشد؛ زيرا آنها نه فقط مشكلى را نمى گشايند، بلكه با آن روح نفاق و بى ايمانى و انحراف اخلاقى سرچشمه مشكلات تازه اى خواهند شد.

آيه شريفه در حقيقت به مسلمانان يك درس بزرگ مى دهد كه هيچ گاه در فكر افزودن سياهى لشگر و تعداد نباشند، بلكه به فكر اين باشند كه افراد مخلص و با ايمان انتخاب كنند هر چند نفراتشان كم باشد، اين درسى بود براى ديروز مسلمانان و براى امروز و فرداى آنان.

اگر آنها همراه شما به سوى ميدان جهاد حركت مى كردند نخستين اثر شومشان اين بود كه چيزى جز ترديد و اضطراب بر شما نمى افزودند.

به علاوه آنها با سرعت كوشش مى كنند در ميان نفرات لشگر نفوذ كنند و به ايجاد نفاق و تفرقه و از هم گسستن پيوندهاى اتحاد بپردازند.

در ميان شما پاره اى از افراد هستند كه براى گروه منافقان جاسوسى مى كنند و فيكُمْ سَمّاعُونَ لَهُمْ.

خداوند همه ستمگران را مى شناسد، آنها كه آشكارا و آنها كه پنهانى ستم به خويش يا جامعه مى كنند از ديدگاه علم او مخفى نيستند.

33- ستمگران مبغوض خدا

ستمگران مورد محبت خدا نيستند:

وَ جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها فَمَنْ عَفا وَ اصْلَحَ فَاجْرُهُ عَلَى اللّهِ انَّهُ لا يُحِبُ الظّالِمينَ» «39»

پاداش بدى [چون قتل و زخم زدن و اتلاف مال ] مانند همان بدى است؛ ولى هر كه بگذرد و [ميان خود و طرف مقابلش را] اصلاح نمايد. پاداشش بر عهده خداست؛ يقيناً خدا ستمكاران را دوست ندارد.

وَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَيُوَفِّيهِمْ أُجُورَهُمْ وَاللّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ» «40»

و اما كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند، خدا پاداششان را به طور كامل مى دهد؛ و خدا ستمكاران را [كه به دين كافر شدند، يا از دين فقط به اسم آن قناعت كردند] دوست ندارد.

34- ستمكارترين مردم

ستمكارترين مردم كيانند؟:

وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسَاجِدَ اللّهِ أَنْ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَسَعَى فِى خَرَابِهَا أُولئِكَ مَا كَانَ لَهُمْ أَنْ يَدْخُلُوهَا إِلَّا خَائِفِينَ لَهُمْ فِى الدُّنْيَا خِزْىٌ وَلَهُمْ فِى ا لْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ» «41»

و چه كسانى ستمكارتر از كسانى مى باشند كه از بردن نام خدا در مساجد خدا جلوگيرى كردند، و در خرابى آنها كوشيدند؟ آنان را شايسته نيست كه در آن [مراكز عبادت ] درآيند، جز در حال ترس [از عدالت و انتقام خدا]. براى آنان در دنيا خوارى و زبونى است و در آخرت عذابى بزرگ است.

وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهَادَةً عِندَهُ مِنَ اللّهِ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ» «42»

وستمكارتر از كسى كه شهادتى را كه از خدا نزد اوست پنهان كند، كيست؟

وخدا از آنچه انجام مى دهيد، بى خبر نيست.

وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ كَذِباً أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ إِنَّهُ لَايُفْلِحُ الظَّالِمُونَ» «43»

ستمكارتر از كسى كه بر خدا دروغ بسته، يا آيات او را تكذيب كرده، كيست؟ يقيناً ستمكاران، رستگار نخواهند بود.

فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ كَذِباً لِيُضِلَّ النَّاسَ بِغَيْرِ عِلْمٍ إِنَّ اللّهَ لَايَهْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ» «44»

پس ستمكارتر از كسى كه به خدا دروغ بندد تا مردم را از روى نادانى و جهالت گمراه كند، كيست؟! مسلّماً خدا گروه ستمكاران را هدايت نمى كند.

فَمَنْ اظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللّهِ كَذِباً اوْ كَذَّبَ بِآياتِهِ انَّهُ لايُفْلِحُ الْمُجْرِمُونَ» «45»

پس ستمكارتر از كسى كه بر خدا دروغ بندد يا آياتش را تكذيب كند، كيست؟ يقيناً گنهكاران، رستگار نخواهند شد.

35- رفيق گمراه كننده

انتخاب رفيق گمراه كننده ظلم است:

وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَالَيْتَنِى اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا* يَا وَيْلَتَى لَيْتَنِى لَمْ أَتَّخِذْ فُلَاناً خَلِيلًا* لَقَدْ أَضَلَّنِى عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِى وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنسَانِ خَذُولًا» «46»

و روزى كه ستمكار، دو دست خود را [از شدت اندوه و حسرت به دندان ] مى گزد [و] مى گويد: اى كاش همراه اين پيامبر راهى به سوى حق برمى گرفتم،* اى واى، كاش من فلانى را [كه سبب بدبختى من شد] به دوستى نمى گرفتم،* بى ترديد مرا از قرآن پس از آن كه برايم آمد گمراه كرد. و شيطان همواره انسان را [پس از گمراه كردنش تنها و غريب در وادى هلاكت ] وامى گذارد.

در شأن نزول آيات بالا در تفسير نمونه آمده است كه:

«در عصر رسول خدا دو نفر دوست در ميان مشركان به نام عقبه و ابىّ بودند، هر زمان عقبه از سفر مى آمد غذايى ترتيب مى داد و اشراف قومش را دعوت مى كرد و در عين حال دوست مى داشت به محضر پيامبر صلى الله عليه و آله برسد هر چند اسلام را نپذيرفته بود.

روزى از سفر آمد و طبق معمول ترتيب غذا داد و دوستان را دعوت كرد، در ضمن از رسول خدا صلى الله عليه و آله نيز دعوت نمود.

هنگامى كه سفره را گستردند و غذا حاضر شد رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: من از اين سفره غذا نمى خورم تا شهادت به وحدانيّت خدا و رسالت من دهى، عقبه شهادتين بر زبان جارى كرد.

اين خبر به گوش رفيقش ابىّ رسيد، گفت: اى عقبه از آيينت منحرف شدى؟ او گفت: نه به خدا قسم من منحرف نشدم، اما مردى بر من وارد شد كه حاضر نبود از غذايم بخورد جز اين كه شهادتين بگويم، من از اين شرم داشتم كه او از سر سفره من برخيزد بى آن كه غذا خورده باشد لذا شهادت دادم.

ابى گفت: من هرگز از تو راضى نمى شوم مگر اين كه در برابر او بايستى و سخت توهين كنى! عقبه اين كار را كرد و مرتدّ شد و سرانجام در جنگ بدر در صف كفار به قتل رسيد و رفيقش ابىّ نيز در روز جنگ احد كشته شد.

آيات فوق سرنوشت مردى را كه در اين جهان به انتخاب دوست گمراه و گمراه كننده دست مى زند و به گمراهى كشيده مى شود شرح داد.» «47»

36- يار مظلومان

خداوند يار مظلومان و ستمديدگان است:

وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِى حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَمَن قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَاناً فَلا يُسْرِفْ فِى الْقَتْلِ إِنَّهُ كَانَ مَنصُوراً» «48»

و كسى را كه خدا كشتنش را حرام كرده [و به جانش حرمت نهاده ] جز به حق نكشيد، و هر كس مظلوم [و به ناحق ] كشته شود، براى وارثش تسلّطى بر قاتل [جهت خونخواهى، ديه و عفو] قرار داده ايم، پس وارث مقتول نبايد در كشتن زياده روى كند؛ زيرا او [با قوانين صحيح و درستى چون ديه و قصاص ] مورد حمايت قرار گرفته است.

 

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

(1)- انبياء (21): 2- 3.

(2)- محدث: تازه و جديد.

(3)- روم (30): 57.

(4)- غافر (40): 52.

(5)- سبأ (34): 18- 19.

(6)- تفسير نمونه: 18/ 63- 66، ذيل آيه 18- 19 سوره سبأ.

(7)- بقره (2): 61.

(8)- انعام (6): 70.

(9)- يونس (10): 54.

(10)- زمر (39): 47.

(11)- نحل (16): 41- 42.

(12)- تفسير نمونه: 11/ 237- 239، ذيل آيه 41- 42 سوره نحل.

(13)- حج (22): 39.

(14)- انفال (8): 36.

(15)- مريم (19): 39.

(16) بقره (2): 167.

(17)- توبه (9): 23.

(18)- نساء (4): 89.

(19)- ممتحنه (60): 1.

(20)- انعام (6): 135.

(21)- قصص (28): 37.

(22)- لقمان (31): 11.

(23)- مريم (19): 38.

(24)- آل عمران (3): 192.

(25)- غافر (40): 18.

(26)- نساء (4): 97.

(27)- نحل (16): 28- 29.

(28)- بقره (2): 94- 95.

(29)- جمعه (62): 6- 7.

(30)- بقره (2): 258.

(31)- انعام (6): 144.

(32)- آل عمران (3): 86- 87(33)- هود (11): 18.

(34)- اعراف (7): 47.

(35)- مؤمنون (23): 94.

(36)- توبه (9): 19.

(37)- سجده (32): 18.

(38)- توبه (9): 47.

(39)- شورى (42): 40.

(40)- آل عمران (3): 57.

(41)- بقره (2): 114.

(42)- بقره (2): 140.

(43)- انعام (6): 21.

(44)- انعام (6): 144.

(45)- يونس (10): 17.

(46)- فرقان (25): 27- 29.

(47)- تفسير نمونه: 15/ 68- 69، ذيل آيه 27- 29 سوره فرقان.

(48)- اسراء (17): 33.

 

 

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری برای سیدالشهدا ...
شکر پیامبر(ص) بزرگوار اسلام در کلام استاد ...
عبداللَّه الاكبر بن عقيل‏
پژوهشی در زمینه آیة الاکمال
آغاز امامت امام مهدی(عج)
آزادی و گناه بعد از ظهور
وظیفه شیعیان در دوران غیبت
جهاد در رکاب امام غائب !
وداع با ماه مبارک رمضان
خطبه حضرت علی(ع) در نخستین روز ماه رمضان

بیشترین بازدید این مجموعه

ضرورت دین شناسی(متن سخنرانی استاد حسین انصاریان ...
عیب جویی بیماری اجتماعی
جهان آخرت؛ جهانی برتر
ماوراى هفت آسمان‏
قابل توجه زنان آزاردهنده به همسر
میدان کربلا، روز عاشورا و شهادت سبط نبی(ص)
سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری برای سیدالشهدا ...
افزایش رزق و روزی با نسخه‌ امام جواد (ع)
روزشمار واقعه‌ كربلا در یک نگاه
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^