عفو بر ظلم كننده
خدا مرا به رعايت شش مسأله سفارش كرد:
«اوصانى ربى ان أعفُ عمن ظلمنى»
حبيب من! كسى كه به تو بدى كرد، او را ببخش و به او محبت و احسان كن.[15]
احسان به ظلم كننده
اما قرآن مى گويد:
« وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ »
من اگر اين كار را بكنم، چه مى شود؟ كينه ها همه تبديل به محبت مى شود طرف خجالت زده مى شود، او هم اخلاق ياد مى گيرد. او هم مى آيد دست مرا مى بوسد و مى گويد: من بد كردم، من اشتباه كردم.
اما الان كينه ها، قطع رابطه ها، بديها همين طور مانده است. خيلى ها خانه همديگر نمى روند. خيلى از بچه ها با پدر مادرها قهر هستند. خيلى ها با همديگر، با خواهر، با برادر خود دشمن خونى هستند. خيلى از همسايه ها با هم دشمن هستند.
علت آن هم اين است كه: قهرمان اخلاق در زندگيشان پيغمبر صلى الله عليه و آله نيست. اين ها تابع شيطان هستند. مى گويند: مگر مى شود كسى به آدم بدى كند و آدم به او خوبى كند. اين دستور پروردگار است. او مى خواهد يك جامعه بامحبت و باكرامت، و يك خانه گرم بسازد.
توصيه پيامبر صلى الله عليه و آله به كنترل غضب
«اِنَّ رسول اللّه صلى الله عليه و آله أَتاهُ رجلٌ فقال لَهُ يا رسول اللّه عَلِّمْنى عِظَةً اَتَّعظُ بِها»
از بيابان به مدينه آمد، خدمت پيغمبر صلى الله عليه و آله رسيد، گفت: مرا نصيحتى كنيد كه پند بگيرم. اما يا رسول الله! لطف كنيد طولش ندهيد. من حوصله منبر شنيدن را ندارم. فقط يك كلمه كم بگو.
حضرت فرمودند: «لا تغضب» از كوره در نرو، در زندگى غضب نكن.[16]
مدارا با اطرافيان و فرو بردن خشم
يك رفيق دارم كه من ده سال خانه اش رفت و آمد مى كردم، چند بار با هم، با زن و بچه مسافرت كرديم. اين زنش خيلى غرغر مى كرد، هم در خانه و هم در سفر. گاهى اين زن به قدرى از كوره در مى رفت كه مى نشست و بلند بلند گريه مى كرد. ايشان حق زن را خوب ادا مى كرد؛ هم زندگى داخل را خوب مى چرخاند، هم اين ها را مسافرت مى برد، هم آدم خيلى خوبى بود.
واقعا هم تقصير زنش بود، حتى جلوى ما هم، زن دعوا و داد و بيداد مى كرد، اما اين دوست ما اين قدر با حوصله بود كه هر چه او داد مى زد، اين دوست ما گذشت مى كرد، آهسته مى گفت: خانم! چشم. دعوا را خاتمه مى داد و دعوا را طرفينى نمى كرد.
كلمات غضب آلود و حرام
خدا رحمت كند يكى از علماى بزرگ اصفهان، روى منبر مى گفت: تا دهانهاى دو نفر بسته است، بسته است، اما اولى كه حرف دعوا را شروع مى كند، كلمه اول كه از دهانش درمى آيد، مانند ماده است و كلمه دوم مانند نر. مى گفت: اين كلمه هايى كه از روى عصبانيت از دهان شخص درآمده، با عصبانيت كلمه دوم كه از دهان ديگرى درآمده است، اين دوتا در فضا با هم ازدواج مى كنند و بچه آنها كلمه دوم، سوم، چهارم، تا...، اين بچه ها همه حرامزاده هستند.
فروبردن خشم براى رسيدن به خدا
فرمود: «لا تغضب» از كوره در نرو. عرب از مسجد بيرون رفت و دوباره برگشت؛ «ثم اعاد اليه» دوباره به پيغمبر صلى الله عليه و آله عرض كرد: آقا جان! آن كلمه اول را شنيدم، من مى خواهم بروم، باز براى من بگو كه من چكار كنم تا به خدا برسم؟ فرمود: «لا تغضب» از كوره در نرو.
«سئل النَّبى ما يبعد مِنْ غضب الله»[17]
يكى به خدمت پيغمبر صلى الله عليه و آله آمد، گفت: آقا! من اگر بخواهم دنيا و آخرت به غضب پروردگار دچار نشوم، چكار كنم؟ حضرت فرمود: «لا تغضب» عصبانى نشو. آدمهاى عصبانى دچار غضب خدا مى شوند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
پی نوشت ها:
[15] ـ در اين زمينه راجع پيامبر صلى الله عليه و آله در تفسير أطيب البيان في تفسير القرآن: 11/225، ذيل آيه
17 سوره ص آمده؛ «« اصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ » صبر بر تحمل اذيت هاى قوم و جسارت هاى آنها و اينكه در مقام تلافى و مخاصمه نباش كه دارد حضرتش خاكروبه و شكمبه شتر بر سرش مى ريختند خود را تكان ميداد و هيچ نمى گفت حتّى يك يهودى بود كه همه روزه اين معامله را مى كرد چند روزى شد كه نميكرد حضرت فرمود يك نفر بود روزها يادى از ما ميكرد چند روزى است كه تعطيل كرده گفتند مريض شده حضرت به عيادتش رفت مقابل صورتش نشست صورت برگردانيد حضرت برخاست آن طرف صورتش نشست تا سه مرتبه آن يهودى به شرف اسلام مشرف شد چون اين اخلاق را مشاهده كرد حتّى روزى كه عبا به گردنش انداختند و فشار دادند تا نفس حبس شد حمزه عموى حضرت از سفر آمد و با خبر شد آمد نزد آن حضرت كه كى اين معامله با شما كرده بروم تلافى كنم حضرت فرمود: متعرّض نشو اگر به من محبت دارى به شرف اسلام مشرف شو.»
[16] ـ الكافى: 2/303، حديث 5؛ «عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام عَلِّمْنِي عِظَةً أَتَّعِظُ
بِهَا فَقَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ أَتَاهُ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَلِّمْنِي عِظَةً أَتَّعِظُ بِهَا فَقَالَ لَهُ انْطَلِقْ وَ لاَ تَغْضَبْ ثُمَّ أَعَادَ إِلَيْهِ فَقَالَ لَهُ انْطَلِقْ وَ لاَ تَغْضَبْ ثَلاَثَ مَرَّاتٍ.»
الكافى: 2/304، حديث 11؛ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ قَالَ رَجُلٌ لِلنَّبِيِّ صلى الله عليه و آله يَا رَسُولَ اللَّهِ عَلِّمْنِي قَالَ اذْهَبْ وَ لاَ تَغْضَبْ فَقَالَ الرَّجُلُ قَدْ اكْتَفَيْتُ بِذَاكَ فَمَضَى إِلَى أَهْلِهِ فَإِذَا بَيْنَ قَوْمِهِ حَرْبٌ قَدْ قَامُوا صُفُوفاً وَ لَبِسُوا السِّلاَحَ فَلَمَّا رَأَى ذَلِكَ لَبِسَ سِلاَحَهُ ثُمَّ قَامَ مَعَهُمْ ثُمَّ ذَكَرَ قَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله لاَ تَغْضَبْ فَرَمَى السِّلاَحَ ثُمَّ جَاءَ يَمْشِي إِلَى الْقَوْمِ الَّذِينَ هُمْ عَدُوُّ قَوْمِهِ فَقَالَ يَا هَؤلاَءِ مَا كَانَتْ لَكُمْ مِنْ جِرَاحَةٍ أَوْ قَتْلٍ أَوْ ضَرْبٍ لَيْسَ فِيهِ أَثَرٌ فَعَلَيَّ فِي مَالِي أَنَا أُوفِيكُمُوهُ فَقَالَ الْقَوْمُ فَمَا كَانَ فَهُوَ لَكُمْ نَحْنُ أَوْلَى بِذَلِكَ مِنْكُمْ قَالَ فَاصْطَلَحَ الْقَوْمُ وَ ذَهَبَ الْغَضَبُ.»
[17] ـ منية المريد: 319، الفصل الثاني في آفات المناظرة و ما؛ بحار الأنوار: 70/266، باب 132،
حديث 21؛ «سُئِلَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله مَا يُبْعِدُ مِنْ غَضَبِ اللَّهِ تَعَالَى قَالَ لاَ تَغْضَب.»
منبع : پایگاه عرفان