فارسی
پنجشنبه 24 آبان 1403 - الخميس 11 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

صفات حميده حضرت حق‏

  

منابع مقاله:

کتاب : تفسير و شرح صحيفه سجاديه جلد هفتم

نوشته: حضرت استاد حسین انصاریان

 

البته در فرازهاى ملكوتى و جملات عرشى اين قسمت از دعا به گوشه اى بسيار اندك از صفات بى نهايت در بى نهايت حق اشاره كرده است.

كسى را حدّ و ظرفيت آن نيست كه بتواند به عمقى از اعماق يك صفت و به نورى از انوار يك وصف حضرت محبوب برسد.

بخش عمده اى از آيات قرآن و روايات و بسيارى از فرازهاى نورانى دعاها بيان اوصاف حضرت حق است.

جملات مورد شرح در آيات قرآن مجيد ريشه دارد.

حضرت زين العابدين عليه السلام به هنگام انشاى اين دعا به آيات نظر داشته است، از باب تيمن و تبرّك و تا جائى كه لازم باشد به آن آيات اشاره مى شود:

 

1- علم و رحمت الهى

 

جمله عرشى: تويى كه علم و رحمتت همه چيز را فراگرفته است:

الَّذينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذينَ آمَنُوا رَبَّنا وَسِعْتَ كُلَّ شَىْ ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذينَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبيلَكَ وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحيمِ» «1»

فرشتگانى كه عرش را حمل مى كنند و آنان كه پيرامون آن هستند، همراه سپاس و ستايش، پروردگارشان را تسبيح مى گويند و به او ايمان دارند و براى اهل ايمان آمرزش مى طلبند، [و مى گويند:] پروردگارا! از روى رحمت و دانش همه چيز را فرا گرفته اى، پس آنان را كه توبه كرده اند و راه تو را پيروى نموده اند بيامرز، و آنان را از عذاب دوزخ نگه دار.

اين آيه شريفه به تمام مردم مؤمن دلگرمى مى دهد كه شما هيچ وقت تنها نيستيد، هرگز احساس غربت نكنيد كه ملائكه مقرّب حق دعاگوى شما هستند و پيروزى و بهروزى شما را در دنيا و آخرت از حضرت حق مى طلبند.

خداوند بزرگ علمش به ملك و ملكوت علم احاطى است و به كليات و جزئيات و به ظاهر وباطن هستى اشراف كامل دارد.

وجود مقدس او از ريز و درشت پرونده ما با اطلاع است و علل گناه و معصيت و جاى گناه و عصيان و مقدار خطا و اشتباه ما را مى داند.

او به حال و احوال ما آگاه است و از پشيمانى قلبى ما باخبر است و علم به اندوه و حسرت ما نسبت به گناه دارد و راستى و دروغ توبه ما را مطّلع است و رحمت واسعه اش هم چنانكه تمام آفرينش را فراگرفته، توبه تائب را نيز در وسعت خود جاى مى دهد و از ذنوب بندگانش درمى گذرد و اشتباه كاران بدبخت و مستمندان دردمند را مورد عفو و بخشش و رحمت و رأفت قرار مى دهد.

فرمان به حقّ انبيا و رسل عليهم السلام اين بوده است كه: همه گناه كاران و رميدگان از درگاه ما را بخوانيد و احسان و فضل و جود و كرم و رحمت ما را بازگو نماييد، تا ايشان به درگاه ما آيند، چنانكه به داود عليه السلام فرمود:

بَشِّرِ الْمُذْنِبينَ وَ أنْذِرِ الصِّدّيقينَ. «2»

گناه كاران را بشارت ده و صديقان را بترسان، تا گناه كاران نوميد نگردند و صديقان ايمن نشوند.

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:

اللّهُ ارْحَمُ بِعَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ مِنَ الْوالِدَةِ الشَّفيقَةِ بِوَلَدِها. «3»

خداوند بر بنده مؤمن خود، از مادر مشفق و مهربان، رحيم تر و مهربان تر است.

مسئله بسيار باعظمت رحمت واسعه حق در شرح دعاى سى و يكم درباره توبه خواهد آمد.

جلال الدين مى گويد:

در خدا گم شو وصال اين است و بس

 

گم شدن گم كن كمال اين است و بس

اى برادر گريه و زارى تو

 

هست هم آثار هشيارى تو

راه فانى گشته راه ديگرست

 

زانكه هشيارى گناه ديگرست

اين خبرهات از خبر ده بى خبر

 

توبه تو از گناه تو بتر

حيرتى بايد تو را از ذوالعيان

 

كه نگنجى در زمين و آسمان

جستجوى از وراى جستجو

 

من نمى دانم تو مى دانى بگو

حال و قالى از وراى حال و قال

 

غرقه گشته در جمال ذوالجلال

غرقه اى كه نى خلاصى باشدش

 

تا بجز دريا كسى بشناسدش

گفت قائل در جهان درويش نيست

 

ور بود درويش آن درويش نيست

     

(مولوى)

 

2- نعمت هاى الهى

جمله نورانى: و تويى آن وجود مباركى كه براى هر آفريده اى در نعمت هاى خود بهره قرار داده اى.

وَ ما مِنْ دابَّةٍ فِى الْارْضِ الّا عَلَى اللّهِ رِزْقُها وَ يَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها كُلٌّ فى كِتابٍ مُبينٍ» «4»

و هيچ جنبده اى در زمين نيست مگر اين كه روزىِ او برخداست، و [او] قرارگاه واقعى و جايگاه موقت آنان را مى داند؛ همه در كتابى روشن ثبت است.

انَّ اللّهَ هُوَ الرَّزّاقُ ذُوالْقُوَّةِ الْمَتينُ» «5»

بى ترديد خدا خود روزى دهنده و صاحب قدرت استوار است.

الرزّاقُ اسم مبالغه است، اشاره به اين حقيقت مى باشد كه در عين كثرت و متنوع بودن موجودات كه شماره آنها را احدى جز حضرت او نمى داند، بدون اين كه كسى از قلم بيفتد و فراموش شود روزى او را مى دهد.

ذوالقوة به معناى صاحب قدرت و اقتدار است و اين كه او بى نهايت قوى است.

و المتين هم كه از اسماى حق تعالى است همان معنا را افاده مى كند.

و اين سه اسم مبارك: رزّاق، ذوالقوة، متين دلالت بر انحصار روزى دهى در او دارد و اين كه در رساندن رزق به موجودات هستى اعم از غيبى و شهودى ضعفى در او راه ندارد.» «6» وَ كَايِّنْ مِنْ دابَّةٍ لاتَحْمِلُ رِزْقَها اللّهُ يَرْزُقُها وَ إِيّاكُمْ وَ هُوَ السَّميعُ الْعَليمُ» «7»

چه بسيارند جنبندگانى كه قدرت ندارند [به دست آوردن ] روزى خود را بر عهده بگيرند، خداست كه به آنان و شما روزى مى دهد، و او شنوا و داناست.

«قرآن مجيد مردم با ايمان ضعيف را و آنان كه نسبت به رزق و روزى كج فكر هستند دلگرمى مى دهد كه:

غم روزى را نخوريد و ننگ ذلّت و اسارت و افتادن در حرام را نپذيريد، روزى رسان خداست، نه تنها شما بلكه جنبندگانى كه حتى نمى توانند روزى خود را حمل كنند و هرگز ذخيره غذايى در لانه خود ندارند و هر روز روزى نو مى خواهند، ولى خداوند مهربان آنها را گرسنه نمى گذارد و روزى مى دهد و هم او نيز روزى شما را مى رساند.

در ميان جنبندگان و حيوانات و حشرات انواع كمى هستند كه همچون مورچگان و زنبورداران عسل مواد غذايى خود را از صحرا و بيابان به سوى لانه حمل و ذخيره مى كنند، يعنى هر روز بايد دنبال روزى تازه اى بروند و ميليون ها ميليون از آنها در اطراف ما در نقاط دور و نزديك، در بيابان ها و اعماق درهّ ها، بر فراز كوهها و درون درياها وجود دارند كه همه از خوان نعمت بى دريغش روزى مى خورند.

و تو اى انسان كه از آنها براى به دست آوردن روزى و ذخيره كردن با هوش و تواناترى، چرا اين چنين از ترس قطع روزى به زندگى آلوده و ننگين چسبيده اى و زير بار هر ظلم و ستم و خوارى و مذلّت مى روى؟ تو هم از درون اين محدوده زندگى تنگ و تاريك خود بيرون آى و بر سر سفره گسترده پروردگارت بنشين و غم روزى به خود راه مده، در آن روز كه به صورت جنين ضعيف و ناتوانى در شكم مادر محبوس بودى و هيچ كس حتى پدر و مادر مهربانت به تو دسترسى نداشتند پروردگارت تورا فراموش نكرد و آنچه را نياز داشتى در اختيار تو گذاشت، امروز كه موجودى توانا و نيرومندى.

خداوند سخن همه را مى شنود و حتى زبان حال شما و همه جنبندگان را مى داند، از نيازهاى همه به خوبى باخبر است و چيزى از دايره علم بى پايان او پنهان نيست.» «8» آياتى كه گذشت در رابطه با روزى تمام جنبندگان و موجودات بود و درس و عبرتى براى انسان كه او هم روزى خور خدا است و نبايد براى اين چند روزه زندگى كه مهمان حضرت حق است براى پركردن سفره خود دست از پا خطا كند و خود را به هر آب و آتشى بزند و آلوده به حرام گردد و لقمه اى كه حق ديگران است از گلوى آنان بيرون بكشد!

 

رزق و روزى حلال و تفسير آن

آيات زيادى هم درباره روزى انسان است كه با قيد طيبات و حلال مقيد است:

وَلَقَدْ كَرَّمْنا بَنى آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلًا» «9»

به يقين فرزندان آدم را كرامت داديم، و آنان را در خشكى و دريا [بر مركب هايى كه در اختيارشان گذاشتيم ] سوار كرديم، و به آنان از نعمت هاى پاكيزه روزى بخشيديم، وآنان را بر بسيارى از آفريده هاى خود برترى كامل داديم.

در اين باره در تفسير نمونه آمده است:

«در اين جا اين نكته جلب توجه مى كند كه چرا خداوند از ميان تمام مواهبى كه به انسان بخشيده نخست به مسئله حركت او در خشكى و دريا اشاره مى كند؟

اين ممكن است به آن جهت باشد كه بهره گيرى از طيبات و انواع روزى ها بدون حركت امكان پذير نيست و حركت انسان بر صفحه زمين نياز به مركب راهوار دارد، حركت مقدّمه هر گونه بركت است.

و يا به اين جهت كه مى خواهد سلطه او را بر كل پهناى زمين، اعم از دريا و صحرا مشخّص كند، چرا كه هر يك از انواع موجودات بر قسمتى از محدوده زمين سلطه دارند، تنها انسان است كه بر كل اين كره خاكى حكومت مى كند.

در اين كه خداوند انسان را به چه چيز گرامى داشته كه در آيه فوق به طور سربسته مى گويد: ما انسان را گرامى داشتيم، در ميان اهل تفسير اختلاف است:

بعضى به خاطر اعطاى قوه عقل و نطق و استعدادهاى مختلف، آزادى اراده مى دانند.

بعضى اندام موزون و قامت راست.

بعضى موهبت انگشتان كه انسان با آن بسيار كارهاى ظريف و دقيق را مى تواند انجام دهد و همچنين قدرت بر نوشتن دارد.

بعضى به اين كه انسان تقريباً تنها موجودى است كه مى تواند غذاى خود را با دست بخورد.

بعضى به خاطر سلطه او بر تمام موجودات روى زمين.

و بعضى به خاطر شناخت خدا و قدرت بر اطاعت فرمان او مى دانند.

ولى روشن است كه اين مواهب در انسان جمع است و هيچ گونه تضادّى با هم ندارند، بنابراين گراميداشت خدا نسبت به اين مخلوق بزرگ با همه اين موهبت و غير اين مواهب است.

و روح انسان علاوه بر امتيازات جسمى، مجموعه اى است از استعدادهاى عالى و توانايى بسيار براى پيمودن مسير تكامل به طور نامحدود.

ميان كرّمنا و فضّلنا چه تفاوتى است؟ نظرات گوناگونى اظهار شده است:

بعضى گفته اند كرّمنا اشاره به مواهبى است كه خداوند ذاتاً به انسان داده است و فضّلنا اشاره به فضايلى است كه انسان به توفيق الهى اكتساب مى كند.

اين احتمال نيز بسيار نزديك است كه جمله كرّمنا به جنبه هاى مادى اشاره مى كند و فضّلنا به مواهب معنوى؛ زيرا كلمه فضّلنا غالباً در قرآن مجيد به همين معنا آمده است.

معنى كثير در اين جا چيست؟

بعضى از مفسران آيه فوق را دليل بر فضيلت فرشتگان بر كل بنى آدم دانسته اند، چرا كه قرآن مى گويد: ما انسان ها را بر بسيارى از مخلوقات خود برترى داديم و طبعاً گروهى در اين جا باقى مى ماند كه انسان برتر از آنها نيست و اين گروه جز فرشتگان نخواهند بود.

ولى با توجه به آيات آفرينش آدم و سجود و خضوع فرشتگان براى او، با تعليم علم اسما به آنها از سوى آدم، ترديد باقى نمى ماند كه انسان از فرشته برتر است.

بنابراين كثير در اين جا به معنى جميع خواهد بود و به گفته مفسر بزرگ طبرسى در قرآن و مكالمات عرب بسيار معمول است كه اين كلمه به معنى جميع مى آيد.

مرحوم طبرسى مى گويد معنى جمله اين است:

انّا فَضَّلْناهُمْ عَلى مَنْ خَلَقْناهُمْ وَ هُمْ كَثيرٌ. «10»

ما انسان را بر ساير مخلوقات برترى بخشيديم و ساير مخلوقات بسيارند.

قرآن درباره شياطين مى گويد:

وَاكْثَرُهُمْ كاذِبُونَ» «11»

و بيشتر شيطان ها دروغگويند.

و به هر حال اگر اين معنى را خلاف ظاهر بدانيم، آيات آفرينش انسان قرينه روشنى براى آن خواهد بود.

چرا انسان برترين مخلوق خدا است؟ پاسخ اين پرسش چندان پيچيده نيست؛ زيرا مى دانيم تنها موجودى كه از نيروهاى مختلف مادى و معنوى، جسمانى و روحانى تشكيل شده و در لابه لاى تضادها مى تواند پرورش پيدا كند و استعداد تكامل و پيشروى نامحدود دارد، انسان است.

 

ملائكه و انسان

حديث معروفى كه از امير المؤمنين على عليه السلام نقل شده نيز شاهد روشنى بر اين مدعاست:

عَن عَبْدِاللّهِ بْنِ سِنانٍ قالَ: سَأَلْتُ ابا عَبْدِاللّهِ عليه السلام فَقُلْتُ: الْمَلائِكَةُ افْضَلُ امْ بَنُو آدَمَ؟ فَقالَ: قالَ امير المُؤْمِنينَ عَلِىُّ بْنُ ابيطالِبٍ عليه السلام: انَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ رَكَّبَ فِى الْمَلائِكَةِ عَقْلًا بِلاشَهْوَةٍ، وَرَكَّبَ فِى الْبَهائِمِ شَهْوَةً بِلا عَقْلٍ، وَ رَكَّبَ فى بَنى آدَمَ كِلْتَيْهِما، فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَهُ فَهُوَ خَيْرٌ مِنَ الْمَلآئِكَةِ، وَ مَنْ غَلَبَتْ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهُوَ شَرٌ مِنَ الْبَهائِمِ. «12»

عبداللّه بن سنان مى گويد: از امام صادق عليه السلام سؤال كردم: فرشتگان برترند يا انسان ها، حضرت مى فرمايد: امام على عليه السلام فرمود: به درستى كه خداوند فرشتگان را با عقل و بدون شهوت آفريد؛ و حيوانات را با شهوت و بدون عقل آفريد؛ و انسان را با عقل و شهوت آفريد؛ پس كسى كه عقلش بر شهوتش پيروز شود برتر از فرشتگان است و كسى كه شهوتش بر عقلش پيروز گردد از حيوانات پست تر و بدتر مى باشد.

در اين جا يك سؤال باقى مى ماند و آن اين است كه آيا همه انسان ها از فرشتگان برترند؟ در حالى كه گروهى بى ايمان وشرور و ستمگر هستند كه از پست ترين خلق خدا محسوب مى شوند و به تعبير ديگر آيا بنى آدم در آيه مورد بحث همه انسان ها را شامل مى شود، يا تنها گروهى از آنها را.

پاسخ اين سؤال را در يك جمله مى توان خلاصه كرد و آن اين كه: آرى، همه انسان ها برترند، اما بالقوه و بالاستعداد، يعنى همگى اين زمينه وشايستگى را دارند، حال اگر از آن استفاده نكنند و سقوط نمايند مربوط به خودشان است.

گرچه برترى اساسى انسان بر ساير موجودات، روى جنبه هاى معنوى و انسانى اوست، ولى به گفته دانشمندان، انسان حتى از نظر نيروهاى جسمانى در بعضى از جهات از ساير جانداران قوى تر و نيرومندتر است.

 

گفتار كارل درباره انسان

كارل نويسنده كتاب «انسان موجود ناشناخته» مى گويد:

بدن انسان داراى استحكامات و ظرافت فوق العاده اى مى باشد و در مقابل هر نوع حادثه اى استقامت مى ورزد، همچنين در مقابل بى غذايى، بى خوابى، خستگى، غصه افراطى، درد، بيمارى، رنج، پركارى و در مورد حفظ موازنه و تعادل حيرت انگيز بدن و روح خويش تحمّل عجيبى از خود نشان مى دهد، حتى مى توان گفت كه انسان از تمام حيوانات پردوام تر، پرتلاش تر است، با اين توانايى جسمى و فكرى شگرفش توانسته است، اين همه امور، صنايع و تمدن كنونى را به وجود آورد و برتريش را بر همه جانداران به اثبات رساند.» «13»

 

رزق كليّه موجودات در آيات و روايات

يا ايُّهَا النّاسُ كُلُوا مِمّا فِى الْارْضِ حَلالًا طَيِّباً وَلا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ انَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ» «14»

اى مردم! از آنچه [از انواع ميوه ها و خوردنى ها] در زمين حلال و پاكيزه است، بخوريد و از گام هاى شيطان پيروى نكنيد؛ زيرا او نسبت به شما دشمنى آشكار است.

از آيه شريفه استفاده مى شود كه حلال خدا را نبايد بر خود حرام كرد و در زمينه خوردنى ها به دنبال هواى نفس نبايد رفت و از شيطان نبايد پيروى كرد.

در هر صورت بر اساس اين گونه آيات كه سند محكم الهى است روزى هر موجود زنده اى تا آخرين نفسش مقرر است كه كانال به دست آوردن آن كسب حلال و كوشش مشروع و زحمت و رنج در راه صحيح است.

امام على عليه السلام در نهج البلاغه مى فرمايد:

انْظُرُوا الَى النَّمْلَةِ فى صِغَرِ جُثَّتِها، وَلَطافَةِ هَيْئَتِها، لاتَكادُ تُنالُ بِلَحْظِ الْبَصَرِ، وَلا بِمُسْتَدْرِكِ الْفِكْرِ، كَيْفَ دَبَّتْ عَلى ارْضِها، وَ صُبَّتْ عَلى رِزْقِها، تَنْقُلُ الْحَبَّةَ الى جُحْرِها، وَ تَعُدُّها فى مُسْتَقَرِّها، تَجْمَعُ فى حَرِّها لِبَرْدِها، وَ فى وِرْدِها لِصَدَرِها، مَكْفُولَةٌ بِرِزْقِها، مَرْزُوقَةٌ بِوَفْقِها، لايُغْفِلُها الْمَنّانُ، وَلايَحْرِمُهَا الدَّيّانُ. «5

مورچه را با جثه كوچك و ظرافت اندامش بنگريد، به گونه اى است كه نمى توان او را با گوشه چشم ديد و به انديشه درك كرد، چگونه به نرمى روى زمين راه مى رود و بر رزقش مى جهد، دانه را به لانه مى برد و در قرارگاهش قرار مى دهد، به تابستان براى زمستان جمع مى كند و به وقت آمدن براى زمان بازگشتن مهيّا مى نمايد، خدايش ضامن روزى او شده و او را موافق حالش رزق داده، خداوند منّان از او غفلت ندارد و پروردگار ديّان محرومش نمى گذارد.

در قسمتى ديگر از همين خطبه مى فرمايد:

فَهذا غُرابٌ، وَ هذا عُقابٌ، وَ هذا نَعامٌ، دَعا كُلَّ طائِرٍ بِاسْمِهِ وَ كَفَلَ لَهُ بِرِزْقِهِ. «16»

اين كلاغ، اين عقاب، اين كبوتر و اين شترمرغ است، هر پرنده اى را به نامش خوانده و رزقش را ضامن گشته.

در جملات زيبايى از دعاى اول صحيفه آمده است:

وَجَعَلَ لِكُلِّ رُوحٍ قُوتاً مَعْلُوماً مَقْسُوماً مِنْ رِزْقِهِ، لايَنْقُصُ مَنْ زادَهُ ناقِصٌ، وَلا يَزيدُ مَنْ نَقَصَ مِنْهُمْ زائِدٌ.

براى هر جاندارى معلوم مقرر قرار داده كه فراخى آن را كاهنده اى نمى كاهد و كاستى آن را افزاينده اى نمى افزايى.

حضرت على عليه السلام مى فرمايد:

لِكُلِّ ذى رَمَقٍ قُوتٌ. «17»

براى هر صاحب رمقى، روزى معين است.

و نيز مى فرمايد:

عِيالُهُ الْخَلائِقُ، ضَمِنَ ارْزاقَهُمْ، وَ قَدَّرَ اقْواتَهُمْ. «18»

موجودات نانخور حضرت حقّند، روزى آنان را ضامن شده، وقوت آنان را اندازه قرار داده.

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:

الا وَ انَّ الرُّوحَ الْامينَ نَفَثَ فى رُوعى انَّهُ لَنْ تَمُوتَ نَفْسٌ حَتّى تَسْتَكْمِلَ رِزْقَها. «19»

آگاه باشيد، امين وحى در قلبم دميد كه جاندارى از دنيا نمى رود، مگر آن كه روزى خود را كامل كند.

از اشتباهات بسيار بزرگ مردم دنبال حرام رفتن است، آنان توجّه ندارند كه خداوند مهربان روزى آنان را تا لحظه آخر حيات مقرّر فرموده و واسطه به دست آوردن آن را كار و كوشش مشروع قرار داده، چنانچه در به دست آوردنش از حرام تأمين كنند، به اندازه آن حرام از رزق حلال آنان كم مى شود و بايدبه يقين بدانند كه حرام اضافه درآمدى نيست كه آنان به چنگ آورده اند.

حضرت باقر عليه السلام مى فرمايد:

لَيْسَ مِنْ نَفْسٍ الّا وَقَدْ فَرَضَ اللّهُ لَها رِزْقَها حَلالًا يَأْتيها فى عافِيَةٍ، وَ عَرَضَ لَها بِالْحَرامِ مِنْ وَجْهٍ آخَرَ، فَانْ هِىَ تَناوَلَتْ مِنَ الْحَرامِ شَيْئاً قاصَّها بِهِ مِنْ الْحَلالِ الَّذى فَرَضَ اللّهُ وَ عِنْدَ اللّهِ سِواهُما فَضْلٌ كَبيرٌ. «20»

انسانى نيست مگر آن كه خداوند براى او روزى حلال واجب فرموده كه اين روزى از راه سلامت و عمل مشروع و كار صحيح به او مى رسد، از غير اين راه حرام در برابرش قرار مى گيرد، اگر چيزى از آن حرام بردارد، به مقدار آن از حلال واجبش تقاص مى شود و نزد خداوند به غير حلال و حرام، فضل بزرگ براى انسان هست.

حضرت باقر عليه السلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت مى فرمايد:

وَلايَحْمِلَنَّكُمْ اسْتِبْطاءُ شَىْ ءٍ مِنَ الرِّزْقِ انْ تَطْلُبُوهُ بِشَىْ ءٍ مِنْ مَعْصِيَةِ اللّهِ فَانَّ اللّهَ تَعالى قَسَّمَ الْارْزاقَ بَيْنَ خَلْقِهِ حَلالًا وَ لَمْ يُقَسِّمْها حَراماً، فَمَنِ اتَّقى اللّهَ وَ صَبَرَ اتاهُ رِزْقُهُ مِنْ حِلِّه وَ مَنْ هَتَكَ حِجابَ سِتْرِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ وَاخَذَهُ مِنْ غَيْرِ حِلِّهِ قُصَّ بِهِ مِنْ رِزْقِهِ الْحَلالِ وَ حُوْسِبَ عَلَيْهِ. «21»

كندى چيزى از روزى و رزق الهى، شما را وادار نكند كه آنچه لازم داريد از طريق معصيت خدا به دست آوريد، به حقيقت كه خداوند متعال ارزاق را از طريق حلال نه از حرام در ميان بندگانش قسمت فرموده، كسى كه تقواى الهى پيشه كند و به راه صبر و استقامت برود، روزيش از حلال مى رسد و آن كه در برابر حضرت حق پرده درى كند و از غير حلال به كسب معاش برخيزد، به همان اندازه اى كه از حرام به دست آورده از رزق حلالش كم مى كنند و او را به محاسبه مى كشند.

 

رزق الهى در كلام علامه طباطبائى

علّامه طباطبائى مى فرمايد:

«از كتاب و سنّت، پس از تدبّر در آن دو منبع ملكوتى و الهى به دست مى آيد كه:

حلال مصداق رزق الهى است و حرام از دايره رزق و روزى خارج است.

روى اين حساب يك انسان حرام خوار كه شديداً دچار هواى نفس و از راه عناد و لجاج تابع شيطان است نمى تواند بگويد: چه كنم روزى من از اين راه قرار داده شده. اين سخن تهمت عظيمى است كه بر اثر جهل و نادانى به حضرت ربّ العزّه وارد مى كند.

حرام خوار بايد بداند كه عذرش در پيشگاه خداوند به خاطر آلوده بودنش به حرام قبول نخواهد شد.» «22»

 

رزق مقدّر

ابن ابى الحديد نقل مى كند:

«على عليه السلام وارد مسجد شد و به مردى گفت: استر مرا نگاهدار. آن مرد بدبخت دهنه بند استر را باز كرد و با خود برد، على عليه السلام پس از نماز در حالى كه دو درهم در دست مباركش بود و قصد داشت به عنوان مزد به آن مرد بدهد از مسجد خارج شد، ديد آن مرد دهنه بند را دزديده و استر را به حال خود رها كرده، دو درهم را به يكى از خدمتكاران داد تا دهنه بندى براى استر بخرد.

خدمتكار دهنه بند دزديده شده را در بازار مشاهده كرد كه صاحب مغازه به دو درهم خريده بود، به همان دو درهم آن را از صاحب مغازه گرفت و به مولا عليه السلام برگرداند. حضرت على عليه السلام فرمود:

انَّ الْعَبْدَ لِيَحْرِمُ نَفْسَهُ الرِّزَقَ الْحَلالَ بِتَرْكِ الصَّبْرِ، وَلا يَزْدادُ عَلى ما قُدِّرَ لَهُ. «23»

به حقيقت كه عبد با افتادن در عجله و ترك صبر و استقامت روزى حلال الهى را بر خود حرام مى كند و چيزى از مقدار مقدّر شده به وسيله حضرت حق به خود اضافه نمى كند!!»

انسان از جان كندن مردم در طلب آنچه كه براى آنان مقدّر نشده، تعجب مى كند، آنهم آنچه كه مى گذارند و مى روند.

امير المؤمنين عليه السلام مى فرمايد:

لقمان فرزندش را در باب مسئله روزى بدينگونه نصيحت مى كرد:

آن كه در طلب روزى و رزق و معيشت زندگى، يقينش كمبود دارد و اراده و نيتش ضعيف و سست است، بايد از اين واقعيّت عينى درس بگيرد كه: حضرت حق در سه موقعيت او را از نظر رزق و روزى وانگذاشت، در حالى كه دست او در آن سه موقعيت از كسب و درآمد به وسيله خودش به كلى كوتاه بود و راه چاره و تدبير به رويش بسته بود و خداى مهربان در حالت چهارم كه دستش براى كسب و كار و جدّ و جهد باز است، بدون ترديد روزى او را مى رساند و نيازهايش را برطرف مى سازد.

آن سه موقعيت عبارت بود از زمانى كه در رحم مادر بود، وقتى كه در آغوش مادر به صورت شيرخوار جاى داشت، زمانى كه كودك و نوجوان بود و از درآمد پدرش استفاده مى كرد، چون بزرگ شد و به كاسبى روى آورد و عقلش را در خريد و فروش و ارزيابى اجناس به كار انداخت، در موردى دچار مضيقه گشت انواع گمان هاى منفى را نسبت به حضرت محبوب پيدا كرد و از پرداخت حقوق مالى سرباز زد و بر خود و اهلش سخت گرفت، مبادا كه به كلى دستش خالى شود و حضرت ربّ العزّه او را در امر روزى واگذارد!! «24» بلبل باغ معرفت حضرت فيض مى فرمايد:

اهل دنيا از جان كندن چه حظ

 

از عناى جان و رنج تن چه حظ

مرگ را نشناختن تا وقت مرگ

 

غافلان را از چنين مردن چه حظ

سعى كردن بهر دنيا روز و شب

 

ناگهانى مردن و ماندن چه حظ

خواجه را از جمع كردن ها چه سود

 

تخم حسرت در جهان كشتن چه حظ

عاقلان را از مراعات رسوم

 

جز مشقت هاى جان و تن چه حظ

     

اهل عزّت را از عزّ و سرورى

 

جز مراعات گران كردن چه حظ

كار عقبا را پس افكندن چه سود

 

فوت كردن وقت تا رفتن چه حظ

زينت دنيا ندارد چون بقا

 

عاقلان را دل در آن بستن چه حظ

فيض را زين پندهاى بيهده

 

گفتن و بنوشتن و خواندن چه حظ

     

(فيض كاشانى)

 

3- بخشش و كيفر الهى

جمله ملكوتى: تويى آن خدايى كه بخششت از كيفرت بلندتر و مهرت بر غضبت پيشى مى گيرد، ريشه در قسمتى از آيات قرآن و معارف الهيّه ائمه معصومين عليهم السلام و مسائل عالى خلقت دارد كه بر اثر گناه و معصيت، مستحق غضب و سخط الهى است، با اتصال به توبه و انابه، مورد عفو و رحمت قرار مى گيرد و آتش غضب و سخط از او برداشته مى شود.

انسانى كه به حقيقت براى خود آتش فراهم آورده، چنانچه قبل از فرا رسيدن آخرت، توفيق بازگشت و انابه و تسليم پيدا كند، رحمت واسعه حق شامل حال او مى شود.

در حالى كه بنده در ابتدا به معصيت و بى تقوايى علاقمند مى شود و به طور طبيعى حضرت هم او را بايد غضب و طرد كند و او را به عنوان مجرم به جايگاه جريمه بكشد، ابتداى به توبه و رحمت و مغفرت مى كند و از خطاكار دعوت به توبه وانابه مى نمايد.

وَاذا جاءَكَ الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ انَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءاً بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ اصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ» «25»

و هرگاه كسانى كه به آيات ما ايمان مى آورند به نزد تو آيند، بگو: سلام بر شما، پروردگارتان رحمت را بر خود لازم و مقرّر كرده؛ بنابراين هر كس از شما به نادانى كار زشتى مرتكب شود، سپس بعد از آن توبه كند و [مفاسد خود را] اصلاح نمايد [مشمول آمرزش و رحمت خدا شود]؛ زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است.

قُلْ لِمَنْ ما فِى السَّمواتِ وَ الْارْضِ قُلْ لِلّهِ كَتَبَ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ» «26»

بگو: مالكيّت و فرمانروايى آنچه در آسمان ها و زمين است در سيطره كيست؟ بگو: در سيطره خداست كه رحمت را بر خود لازم و مقرّر كرده.

فَقُلْ رَبُّكُمْ ذُورَحْمَةٍ واسِعَةٍ» «27»

بگو: پروردگارمان صاحب رحمتى گسترده است.

رَحْمَتى وَسِعَتْ كُلَّ شَىْ ءٍ» «28»

رحمتم همه چيز را فرا گرفته است.

يا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ. «29»

اى آن كه رحمتش بر غضبش پيشى گرفته است.

در اين كه حضرت حق در تمام امور انسان ابتداى به رحمت و عنايت فرموده، حضرت زين العابدين عليه السلام در دعاى ابوحمزه ثمالى عرض مى كند:

«منم آن كودكى كه او را پروريدى، منم آن نادانى كه او را دانا نمودى، منم آن گمراهى كه او را راهنمايش شدى و آن افتاده اى كه او را بلند نمودى و آن ترسويى كه ايمنى اش بخشيدى و آن گرسنه اى كه سيرش كردى و آن تشنه اى كه سيرابش نمودى و آن برهنه اى كه پوشاندى و آن فقيرى كه توانگرش كردى و آن ناتوانى كه نيرومندش فرمودى و آن ذليلى كه عزّتش دادى و دردمندى كه به درمانش رساندى و خواهنده اى كه عطايش فرمودى و گنهكارى كه پرده بر گناهش پوشيدى و اندكى كه بسيارش نمودى و مستضعفى كه ياريش كردى و رانده اى كه در آغوشش گرفتى ...»

قيلَ لِعَلِىِّ بْنِ الحسينِ عليه السلام: انَّ الْحَسَنَ الْبَصْرِىَّ قالَ: لَيْسَ الْعَجَبُ مِمَّنْ هَلَكَ كَيْفَ هَلَكَ، وَ انَّما الْعَجَبُ مِمَّنْ نَجا كَيْفَ نَجا؟ فَقالَ عليه السلام: انَا اقُولُ: لَيْسَ الْعَجَبُ مِمَّنْ نَجا كَيْفَ نَجا؟ وَ امَّا الْعَجَبُ مِمَّنْ هَلَكَ كَيْفَ هَلَكَ مَعَ سَعَةِ رَحْمَةِ اللّهِ. «30»

به حضرت زين العابدين عليه السلام عرض شد، حسن بصرى گفت: تعجّب نيست از كسى كه هلاك شده، چگونه هلاك شده، تعجب از آن است كه نجات يافته، چگونه هماى نجات رادر آغوش گرفته؟ حضرت فرمود من مى گويم: از آن كه نجات يافته تعجب نيست، بلكه تعجب از كسى است كه با رحمت واسعه حق چگونه هلاك شده است؟!

آيات و روايات باب عفو و رحمت در شرح دعاى سى و يكم كه در رابطه با مسئله با عظمت توبه است، با خواست حضرت محبوب خواهد آمد.

دلا تا به كى از در دوست دورى

 

گرفتار دام سراى غرورى

     

نه بر دل تو را از غم دوست دردى

 

نه بر چهره از خاك آن كوى گردى

     

زگلزار معنى نه رنگى نه بويى

 

در اين كه نه گنبد نه هائى نه هويى

تو را خواب غفلت گرفته است در بر

 

چه خواب گران است اللّه اكبر

چرا اين چنين عاجز و بى نوايى

 

بكن جستجوئى بزن دست و پايى

سؤال علاج از طبيبان دين كن

 

توسّل به ارواح آن طيبين كن

دو دست دعا را برآور به زارى

 

همى گو به صد عجز و صد خواستارى

الهى به خورشيد اوج هدايت

 

الهى الهى به شاه ولايت

الهى به زهرا الهى به سبطين

 

كه مى خواندشان مصطفى قرّة العين

الهى به سجاد آن معدن علم

 

الهى به باقر شه كشور حلم

الهى به صادق امام اعاظم

 

الهى به اعزاز موسى كاظم

الهى به شاه رضا قائد دين

 

بحق تقى خسرو ملك تمكين

الهى به حق نقى شاه عسكر

 

بدان عسگرى كز ملك داشت لشگر

الهى به مهدى كه سالار دين است

 

شه پيشوايان اهل يقين است

كه بر حال زار بهائى عاصى

 

سر دفتر اهل جرم و معاصى

كه در دام نفس و هوا اوفتاده

 

به لهو و لعب عمر بر باد داده

ببخشا و از چاه حرمان برآرش

 

به بازار محشر مكن شرمسارش

برون برش از خجلت روسياهى

 

الهى، الهى، الهى، الهى

     

(شيخ بهايى)

 

4- عطا و منع الهى

جمله نورانى: «تويى آن كه بيشتر عطا مى كنى و كمتر منع مى نمايى» نيز ريشه در قرآن و معارف اسلامى دارد.

خداوند متعال، اگر مى خواست بر اثر معصيت بندگان، نعمت هايش را از آنان دريغ دارد، مى بايست يك لقمه نان و يك قطره آب به احدى از خلايق به جز پاكان و معصومان نرسد، ولى منع حضرت او بسيار كم و عطاى حضرت رب العزّه بى شمار و بيرون از حد و وصف و عقل و انديشه و فكر ما بنى آدم است.

وَما اصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ ايْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثيرٍ» «31»

و هر آسيبى به شما رسد به سبب اعمالى است كه مرتكب شده ايد، و از بسيارى [از همان اعمال هم ] درمى گذرد.

امام على عليه السلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل مى فرمايد:

خَيْرُ آيَةٍ فى كِتابِ اللّهِ هذِهِ الْآيَةُ. يا عَلِىُّ ما مِنْ خَدْشِ عُودٍ وَلا نَكْبَةِ قَدَمٍ الّا بِذَنْبٍ، وَما عَفَا الّلهُ عَنْهُ فِى الدُّنْيا فَهُو اكْرَمُ مِنْ انْ يَعُودَ فيهِ، وَ ما عاقَبَ عَلَيْهِ فى الدُّنْيا فَهُوَ اعْدَلُ مِنْ انْ يَثْنِىَ عَلى عَبْدِهِ. «23»

بهترين آيه در قرآن مجيد اين است: اى على! خراشى از چوبى بر بدن نمى رسد و قدمى به لغزش نمى افتد، مگر نتيجه گناهى است كه از عبد سر زده است. آنچه خداوند در دنيا مى بخشد گرامى تر از آن است كه درقيامت نسبت به آن تجديد نظر كند و آنچه را در دنيا عقوبت مى نمايد عادل تر از آن است كه در آخرت يك بار ديگر كيفر دهد.

در اين جا ممكن است اين شبهه پيش آيد كه آن همه بلا و رنج و مصيبتى كه به انبيا و ائمه و اوليا وارد شد، مگر نتيجه گناه بوده است؟ آنان كه داراى مقام عصمت و مصونيت از گناهند، اين مسئله را چگونه بايد حل كرد؟

امير المؤمنين عليه السلام در پاسخ اين شبهه مى فرمايد:

انَّ الْبَلاءَ لِلظّالِمِ ادَبٌ، وَ لِلْمُؤْمِنِ امْتِحانٌ، وَ لِلَانْبياءِ دَرَجةٌ، وَ لِلْاوْلياءِ كَرامَةٌ. «33»

بلا براى ستم پيشه تأديب و براى اهل ايمان امتحان و براى انبيا درجه و مقام و براى اوليا كرامت است.

حضرت سيد الشّهداء عليه السلام در دعاى عرفه به محضر حضرت حق عرضه مى دارد:

الهى ما الْطَفَكَ بى مَعَ عَظيمِ جَهْلى! وَ ما ارْحَمَكَ بى مَعَ قَبيحِ فِعْلى! «34»

اى خداى من! با اين كه به مقام شامخ ربوبى تو و به موقعيّت واقعى خود در جهان هستى نادانم، اما چه الطاف شايانى كه شامل حالم نفرموده اى! و با اين كردارهاى ناشايستم چه رحم و عطوفتى كه برايم ابراز نمى كنى!

«نادانى ما به موجوديت خود از يك طرف، جهل ما به عظمت و لطف تو از طرف ديگر، مانع جريان لطف عمومى تو نخواهد گشت.

ما چگونه مى توانيم ريزش فيض عظيم تو را در هر لحظه به تمام كاينات و موجود انسانى درك كنيم؟ ما كه محبوس قوانين طبيعت هستيم و براى ما بسيار مشكل است كه جريانات زير بناى كون و فساد را درك كنيم. ما چشم به دنيا گشوده و هميشه درخشندگى نور وجود را بر در و ديوار اجزاى تمام موجودات مشاهده نموده ايم. ما آن شيشه هاى شفافيم كه نور دائماً در آن نفوذ مى كند و او گمان مى نمايد نور از خود آن شيشه است.

روح ما را در لانه كوچكى به نام بدن جا داده اى و مانند آن كرم ناچيز كه تمام موجوديت خود را ساخته شده در لانه محقر يك شاخه درختى مى بيند و درك نمى كند كه درخت به واسطه ريشه نهفته در زمين آب را جذب نموده و تا بلندترين شاخه و كوچك ترين برگ، حيات خود را مرهون همان آب است و همان آب است كه اساس زندگى اوست،، او درباره باغبان و كيفيت و كميت فعاليت او هيچ گونه توجهى ندارد.

پشّه كى داند كه اين باغ از كى است

 

كو بهاران زاد و مرگش در دى است

     

(مولوى)

اما آن شيشه خواه بداند نور درخشنده اى كه او را شفاف نموده است از منبع ديگرى است يا نداند، ذات شيشه ظلمانى است و آن كرم محقر بداند كه حيات و موجوديت او نتيجه آب و خاك و كوشش باغبان است يا نداند، نور به شيشه خواهد تابيد و باغبان فعاليت نموده و آب به بلندترين شاخه ها و كوچك ترين برگ ها از ريشه درخت خواهد رسيد.

ولى اى پروردگار لطيف، گاه گاهى كه به خود مى آييم در يك لحظه زودگذر كه به لطف خداوندى تو متوجه مى گرديم، نه تنها درك مى كنيم قوام تنها موجوديت ما بسته به لطف توست، بلكه گمان مى كنيم كه به غير از ما به چيز ديگرى نپرداخته اى، فقط تو خداى مايى.

چنان لطف تو شامل هر تن است

 

كه هر بنده گويد خداى من است «35»

     

عطا و بخشش حضرت او از باب آقائى و كرمش از ناحيه محبت و لطفش از منعش بيشتر است و اگر در تمام مدت عمر انسان، منعى از جانب او برسد، يا از باب عقوبت گناه و يا به قول اميرمؤمنان عليه السلام از باب امتحان عبد است، تا استعدادهاى انسان در كشتزار بلا و مصيبت شكوفا شود.

 

5- گنجايش توانگرى خداوند

انديشه در قدرت و توانمندى هاى پروردگار و ظهور اقتدار حقيقت هستى در چهره خلقت و پى بردن به اسرار و رموز آفرينش؛ مايه تقرّب و صفا و روشنى دل هر بنده خداست.

هر كسى به خاطر وساوس شيطانى و خيالات بى پايه در برابر قدرت ازلى و ابدى گمان و شك به خود راه دهد، از درياى رحمت و عزّت خداوند بى بهره شود و در منجلاب غفلت و تاريكى دل باقى خواهد ماند.

انديشيدن در حكمت امور الهى و قدرت نفوذ حق در پهناى هستى از بهترين عبادت هاست.

از نبى مكرم اسلام صلى الله عليه و آله نقل شده است كه فرمود:

تَفَكَّروا فِى آلاءِ اللَّهِ فَإِنَّكُمْ لَنْ تَقْدِرُوا قَدْرَهُ. «36»

در نعمت هاى خداوند انديشه كنيد همانا شما نمى توانيد آن را اندازه گيرى نماييد.

معمّر بن خلّاد از امام رضا عليه السلام درباره كيفيت عبادت پرسيد، حضرت فرمود:

لَيْسَ الْعِبادَةُ كَثْرَةُ الصَّلاةِ وَ الصَّوْمِ إِنَّما العِبادَةُ التَّفَكُّرُ فى أَمْرِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ. «37»

عبادت به بسيار نماز خواندن و روزه گرفتن نيست بلكه عبادت انديشيدن در امر و دستور خداوند متعال است.

مرحوم مجلسى در توضيح اين روايت مى فرمايد:

«مقصود اين است كه عبادت منحصر به نماز و روزه نيست يعنى عبادت كامل تفكّر در امر خداوند است. منظور از تفكّر در امر خدا، علم و آگاهى به كيفيت عمل و آداب و شرايط اعمال و عبادت است كه عبادت بدون اينها باطل است. و خلاصه مطلب اين كه نماز و روزه زياد بدون توجه به شرايط و چگونگى و احكام آنها عبادت نيست. و اين احتمال است كه نماز و روزه زياد بدون تفكّر در مسائل شناخت خدا و رسول و ائمه هدايت عليهم السلام همچنان كه مخالفان چنينند؛ پذيرفته نبوده و موجب دورى از حق مى گردد.» «38» امام على عليه السلام درباره قدرت بيكران و رحمت گسترده حق در امر آفرينش مى فرمايد:

كُلُّ شى ءٍ خاضِعٌ لَهُ، وَ كُلُّ شَى ءٍ قائِمٌ بِهِ. غِنى كُلِّ فَقيرٍ، وَ عِزُّ كُلِّ ذَليلِ، وَ قُوَّةُ كُلِّ ضَعيفٍ، وَ مَفْزَعُ كُلِّ مَلْهُوفٍ. مَنْ تَكَلَّمَ سَمِعَ نُطْقَهُ، وَ مَنْ سَكَتَ عَلِمَ سِرَّهُ، وَ مَنْ عاشَ فَعَلَيْهِ رِزْقُهُ، وَ مَنْ ماتَ فَالَيْهِ مُنْقَلَبُهُ. «39»

همه چيز فروتن براى او و هر چيزى قائم به اوست. ثروت هر نيازمند و عزّت هر ذليل و قدرت هر ناتوان و پناهگاه هر ستم رسيده است. سخن هر سخنگو را مى شنود، باطن هر خاموش را مى داند، روزى هر زنده اى به عهده اوست و بازگشت هر كه بميرد به جانب او.

در خطبه معروف به اشباح كه در توصيف صفات كمال ذات حق تعالى است مى فرمايد:

الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذى لايَفِرُّهُ الْمَنْعُ وَ الْجُمُودُ، وَ لايُكْديهِ الْإعْطاءُ وَ الْجُودُ، اذْ كُلُّ مُعْطٍ مُنْتَقَصٌ سِواهُ، وَ كُلُّ مانِعٍ مَذْمُومٌ ما خَلاهُ، هُوَ الْمَنَّانُ بِفَوائِدِ النِّعَمِ، وَ عَوائِدِ الْمَزيدِ وَ الْقِسَمِ. عَيالُهُ الْخَلائِقُ، ضَمِنَ ارْزاقَهُمْ، وَ قَدَّرَ اقْواتَهُمْ، وَ نَهَجَ سَبيلَ الرَّاغِبينَ الَيْهِ، وَ الطَّالِبينَ ما لَدَيْهِ، وَ لَيْسَ بِما سُئِلَ بِاجْوَدَ مِنْهُ بِما لَمْ يُسْأَلُ. «40»

سپاس خداى را كه امساك و جمود بر ثروتش اضافه نمى كند و عطا و بخشش تهيدستش نمى نمايد؛ زيرا هر بخشنده اى جز او ثروتش كم مى شود و هر منع كننده اى جز او شايسته مذمّت است. اوست بخشنده انواع نعمت ها و فراوانى بهره ها و نصيب ها. جميع آفريده ها روزى خور اويند، رزق همه را ضمانت كرده و قوت و توشه آنان را مقدّر نموده، و راه روشنش را به رغبت كنندگان و خواهندگان آنچه نزد اوست نشان داده و اين طور نيست كه جود و بخشش او در آن جا كه از او بخواهند بيشتر از آن جا باشد كه از او نخواهند.

بنابراين هيچ موجود زمينى و آسمانى توانايى قدرشناسى توانگرى مطلق خداوند را ندارد همان طور كه در چند جاى قرآن خداوند به اين نكته اشاره فرموده است:

وَ مَا قَدَرُواْ اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَالْأَرْضُ جَمِيعًا قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيمَةِ وَ السَّموَ تُ مَطْوِيتٌ بِيَمِينِهِ سُبْحنَهُ وَ تَعلَى عَمَّا يُشْرِكُونَ» «41»

و خدا را آن گونه كه سزاوار اوست نشناختند، در حالى كه زمين در روز قيامت يكسره در قبضه قدرت اوست، و آسمان ها هم درهم پيچيده به دست اوست؛ منزّه و برتر است از آنچه با او شريك مى گيرند.

آرى، سرچشمه شرك به خدا بى معرفتى در حق بزرگ پروردگار است، كسى كه بداند او وجودى نامحدود است و همه آفرينش از ناحيه اوست و حتى در بقاى خود هر لحظه به فيض وجود او نيازمندند و تدبير هستى و گشودن گره تمام مشكلات و گسترش رزق ها به دست با قدرت اوست و حتى شفاعت به اذن او صورت مى گيرد، پس چه جاى انكار حق و سرپيچى از اراده پروردگار بزرگ است.

مشركان، خدا را به حق نشناختند كه اگر مى پذيرفتند راه كفر و عصيان را نمى رفتند، معنايش اين است كه مؤمنان خداپرست او را به حق و حقانيت شناخته اند، بنابراين از اين كه پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله اعتراف مى فرمايد:

ما عَبَدْناكَ حَقَّ عِبادَتِكَ وَ ما عَرَفْناكَ حَقَّ مَعْرِفَتِكَ. «42»

حق تو را در عبادت به جاى نياورديم و حق تو را در شناخت واقعى تو نشناختيم.

بايد دانست كه معرفت داراى مراحلى است:

مرحله بالاى آن پى بردن به كنه ذات خداست كه براى هيچ موجودى ممكن نيست كه مقصود حضرت همين مرتبه است.

اما مراحل پايين تر كه در حد استعداد انسان هاست و آن شناخت اجمالى از صفات و افعال اوست كه به فراخور انديشه و برداشت عقل بشرى مى باشد و اين «معرفة اللّه» به عموم خردمندان و مردم سفارش شده است. ولى مشركان و كفّار از همين مرحله هم محروم ماندند.

 

6- انتظار مزد نداشتن در برابر بخشش هاى خداوند

 

نفس آدمى اين گونه است كه بدون قناعت، آسايش و آرامش ندارد.

در روايات آمده است: انسان اگر مى تواند يك اتاق براى خود و يك اتاق براى كارهاى دنيوى و يك اتاق براى خانواده داشته باشد اتاق چهارم در اختيار شيطان است. يعنى اگر بخواهد بيش از اين داشته باشد گرفتار مال پرستى و نگه دارى آن

مى شود و در نتيجه او نگهبان؛ مال خود است.

قناعت در جان ما جا نيفتاده است و در تهيه امكانات بايد كفايت را در خانه جا داد چون مى خواهيم ماشين و تلفن و جهيزيه را از راه حلال و حرام فراهم كنيم و در حد كفايت تلاش نمى شود؛ اگر آنها را جمع كنى مشتى؛ رها كنى دشتى است. يعنى بيشتر از آن زياد است و دشت رها شده انسانى كه نمى شناسد؛ و روز به روز بيشتر در افزون خواهى فرو مى رود.

آدم قانع كه از خواسته خود مى گذرد و اهل كفايت است نسبت به زيادى درخواستى ندارد تا از آن بگذرد و اين كمال بالاترى است، مانند مقام تسليم و رضا كه در مقام تسليم مى گويى: خدايا، تو عطا و بخشش بنما؛ من چيزى نمى گويم. ولى در مقام رضا مى گويى: خدايا، تو هر لطفى انجام بدهى، من راضى هستم. به هر حال خداوند در برابر لطف و بخشش خود از بنده اش انتظار جبران يا حق متقابل درخواست نمى كند ولى به اقتضاى بزرگوارى حق، وظيفه هر انسانى است كه به تكاليف دينى خود عمل كند.

خداوند در اين زمينه به كرامت لطف خويش اشاره مى فرمايد:

مَنْ عَمِلَ سَيّئَةً فَلَا يُجْزَى إِلَّا مِثْلَهَا وَ مَنْ عَمِلَ صلِحًا مّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فِيهَا بِغَيْرِ حِسَابٍ» «43»

هر كه بدى كند جز به مانند آن كيفر نيابد، و از مردان يا زنان كسانى كه كار شايسته انجام دهند در حالى كه مؤمن باشند، آنان در بهشت درآيند و در آن بى حسابْ روزى يابند.

حضرت رب دراين آيه به لطف حساب شده خويش اشاره مى كند و از يكسو با عدالت در مورد مجرمان به مقدار جرمشان جريمه مى شوند.

و از سوى ديگر با فضل بى انتهاى خود؛ در برابر يك عمل صالح پاداش بى حساس به مؤمنان مى دهد و هيچ گونه موازنه اى در آن رعايت نخواهد شد.

پاداشى كه هيچ چشمى نديده و گوشى نشنيده و حتى به فكر بشرى خطور نكرده است و حضرت حق در برابر اين همه پاداش ها در دنيا و آخرت دريافتى ندارد.

وقتى كه مى فرمايد: بِغَيْرِ حِسَابٍ اشاره به اين نكته است كه محاسبه عطا و بخشش مخصوص كسانى است كه مواهب محدود دارند، مى ترسند اگر حساب را نگه ندارند گرفتار كمبود شوند، اما كسى كه گنجينه نعمت هاى او نامعلوم و بى پايان است هر قدر ببخشد كاستى در آن پيدا نمى شود تا نياز به حسابگرى داشته باشد و در برابرش از ديگران حساب بكشد، بنابراين كسى كه در برابر يك عمل نيك ده برابر پاداش مى دهد ولى در برابر يك گناه يك چوب مى زند و يا در برابر احسان به هفتصد پاداش و بيشتر بالا مى برد و يا ثواب نماز جماعت ده نفر به بالا به حساب فرشته هم در نمى آيد؛ چگونه مى تواند خواهشى داشته باشد؟

 

 

پی نوشت ها:

 

-----------------

(1)غافر (40): 7.

(2)- الكافى: 2/ 314، حديث 8؛ وسائل الشيعة: 1/ 99، باب 23، حديث 236.

(3)- روضة الواعظين: 2/ 503؛ مشكاة الأنوار: 118.

(4)- هود (11): 6.

(5)- ذاريات (51): 58.

(6)- ترجمه تفسير الميزان: 18/ 584، ذيل آيه 58 سوره ذاريات.

(7)- عنكبوت (29): 60.

(8)- تفسير نمونه: 16/ 332- 333، ذيل آيه 60 سوره عنكبوت.

(9)- اسراء (17): 70.

(10)- مجمع البيان فى تفسير القرآن: 6/ 274.

(11)- شعراء (26): 223.

(12)- بحار الأنوار: 57/ 299، باب 39، حديث 5؛ علل الشرايع: 1/ 4، حديث 1؛ تفسير نور الثقلين: 3/ 188، حديث 316.

(13)- تفسير نمونه: 12/ 197- 201، ذيل آيه 70 سوره اسراء.

(14)- بقره (2): 168.

(51)- نهج البلاغه: خطبه 227.

(16)- نهج البلاغه: خطبه 227.

(17)- الكافى: 8/ 22، ذيل حديث 4؛ الأمالى، شيخ صدوق: 321، حديث 8.

(18)- بحار الأنوار: 54/ 106، حديث 90، شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد: 6/ 398.

(91)- عدّة الدّاعى: 83؛ عوالى اللآلى: 3/ 202، حديث 33.

(02)- بحار الأنوار: 5/ 147، باب 5، حديث 6؛ الكافى: 5/ 80، حديث 2.

(21)- بحار الأنوار: 5/ 148، باب 5، حديث 13؛ الكافى: 5/ 80، حديث 1.

(22)- ترجمه تفسير الميزان: 3/ 224، ذيل آيه 27 سوره آل عمران.

(23)- شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد: 3/ 160.

(24)- مستدرك الوسائل: 13/ 34، باب 11، حديث 14668؛ بحار الأنوار: 100/ 30، باب 2، حديث 54. (25)- انعام (6): 54.

(26)- انعام (6): 12.

(27)- انعام (6): 147.

(28)- اعراف (7): 156.

(29)- البلد الأمين: 404؛ المصباح، كفعمى: 249؛ دعاى جوشن كبير.

(30)- بحار الأنوار: 75/ 153، باب 21، حديث 17؛ اعلام الورى : 261. (13)- شورى (42): 30.

(23)- بحار الأنوار: 70/ 316، باب 137، ذيل حديث 3؛ مجمع البيان فى تفسير القرآن: 9/ 53، ذيل آيه 30 سوره شورى .

(33)- بحار الأنوار: 78/ 198، باب 1، حديث 55؛ مستدرك الوسائل: 2/ 437، باب 65، حديث 24000.

(34)- بحار الأنوار: 95/ 225، باب 2، اعمال مخصوص يوم عرفة؛ إقبال الأعمال: 348، دعاى عرفه.

(35)- نيايش حسين در عرفات: 47.

(36)- بحار الأنوار: 68/ 322، باب 80، ذيل حديث 3؛ جامع السّعادات: 1/ 161.

(37)- بحار الأنوار: 68/ 322، باب 80، حديث 4؛ الكافى: 2/ 55، حديث 4.

(38)- بحار الأنوار: 68/ 322، باب 80.

(39)- نهج البلاغه: خطبه 108.

(40)- نهج البلاغه: خطبه 90.

(41)- زمر (39): 67.

(42)- بحار الأنوار: 68/ 23، باب 61، ذيل حديث 1.

(43)- غافر (40): 40.

 

 

 

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

شافعان در قرآن و روایات
ده پله برای شناخت امام زمان (عج)
پیامبر ما کیست؟
شاخص های مکتب اخلاقی امام رضا (ع)
مقام حضرت خدیجه(س)
دوستی و تعامل با همنوعان در سیره امام جواد(ع)
سفارش های امام علی علیه السلام به کمیل بن زیاد
به مناسبت خجسته میلاد امیرالمومنین علی ابن ...
فرمانی از امام علی علیه السلام؛ چاپلوسی کردن ...
این گونه مزه ی انس با قرآن را بچشید

بیشترین بازدید این مجموعه

مواردی که غیبت جایز است
هفت نمونه‌ از احیای مردگان در کلام قرآن
مشورت در اسلام‏
داستان دعای مشلول
شافعان در قرآن و روایات
خودتان را به زحمت بیندازید!
گذری بر فضایل حضرت زهرا سلام الله علیها
تاثیر عبادت در زندگی انسان
سوره ای از قران جهت عشق و محبت
کرامات و معجزات حضرت فاطمه زهرا (س) (2)

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^