فارسی
دوشنبه 05 شهريور 1403 - الاثنين 19 صفر 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

2
نفر 0

حكايتى عجيب از دنيا

 

از حضرت صادق عليه السلام روايت است كه:

روزى حضرت داود عليه السلام از منزل خود بيرون رفت و زبور مى خواند و چنان بود كه هرگاه آن حضرت زبور مى خواند از حسن صوت او جميع وحوش و طيور و جبال وصخور حاضر مى شدند و گوش مى كردند و هم چنان مى رفت تا به دامنه كوهى رسيد كه به بالاى آن كوه پيغمبرى بود حزقيل نام و در آن جا به عبادت مشغول بود.

چون آن پيغمبر صداى مرغان و وحوش و حركت كوه ها و سنگ ها ديد و شنيد، دانست كه داود است كه زبور مى خواند.

حضرت داود به او گفت: اى حزقيل! اجازه مى دهى كه بيايم پيش تو؟ عابد گفت: نه، حضرت داود به گريه افتاد، از جانب حضرت بارى به او وحى رسيد:

داود را اجازه ده، پس حزقيل دست داود را گرفت و پيش خود كشيد.

حضرت داود از او پرسيد: هرگز قصد خطيئه و گناهى كرده اى؟ گفت: نه، گفت: هرگز عجب كرده اى؟ گفت: نه، گفت: هرگز تو را ميل به دنيا و لذات دنيا به هم مى رسد؟ گفت: به هم مى رسد، گفت: چه مى كنى كه اين را از خود سلب مى كنى و اين خواهش را از خود سرد مى نمايى؟ گفت: هرگاه مرا اين خواهش مى شود، داخل اين غار مى شوم كه مى بينى و به آنچه در آنجاست نظر مى كنم، اين ميل از من برطرف مى شود.

حضرت داود به رفاقت او داخل آن غار شد، ديد كه يك تختى در آنجا گذاشته است و در روى آن تخت، كلّه آدمى و پاره اى استخوان هاى نرم شده گذاشته و در پهلوى او لوحى ديد از فولاد و در آنجا نقش است كه من فلان پادشاهم كه هزار سال پادشاهى كردم و هزار شهر بنا كردم و چندين بواكر ازاله بكارت كردم و آخر عمر من اين است كه مى بينى كه خاك فراش من است و سنگ بالش من و كرمان و مارها همسايه منند، پس هر كه زيارت من مى كند، بايد فريفته دنيا نشود، گول او نخورد !!

شير خدا رهبر اهل يقين

 

حيدر صفدر شه دنيا و دين

سوى قبورش بفتادى گذار

 

گفت كه اى معتكفات مزار

     

باغ و سرا سيم و زر و خانمان

 

آنچه نهاديد شد از ديگران

اين خبر خانه و مال و شما

 

چيست در آن مرحله حال شما

بهر اجابت زشه ارجمند

 

از طرفى گشت ندايى بلند

كآنچه كه خورديم از آن خورده بيش

 

سود نبرديم از اموال خويش

وآنچه نهاديم به ملك جهان

 

حاصل ما زان نشد الّا زيان

وآنچه از آن روى طمع يافتيم

 

پيش فرستاده كنون يافتيم

     

 

 

 

 


منبع : پایگاه عرفان
2
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

حکایت ثعلبة بن حاطب‏
داستانى شگفت از مبارزه با نفس‏
حكايتى عجيب از اوضاع و احوال دنيا
چه كسى را توانايى عبادت على است؟
حكايت ابراهيم ادهم‏
داستانى شگفت از انسانى شاكر
توبه مرد گناهکار
 بهره‏ هاى حج‏
عجب دندانهاى سفيدى!
ماجرای زن بدکاره ای که به زندان امام کاظم (ع) رفت

بیشترین بازدید این مجموعه

توبه مرد گناهکار
حكايت ابراهيم ادهم‏
داستانى شگفت از مبارزه با نفس‏
داستانى شگفت از انسانى شاكر
حکایت ثعلبة بن حاطب‏
چه كسى را توانايى عبادت على است؟
 بهره‏ هاى حج‏
حكايتى عجيب از اوضاع و احوال دنيا
عجب دندانهاى سفيدى!

 
نظرات کاربر

بیتا موسوی
ما که غار نداریم چه کنیم؟ گاهی لازمه آدمه یک حرکتی به خودش بده... البته من سعی می کنم حالات خودم را برخی موارد بنویسم و در دفعات بعدی بخوانم. تا بلکه آرامش بگیرم.
پاسخ
0     0
14 مرداد 1392 ساعت 10:20 بعد از ظهر
محسن محمدي
باتشكرمطلب خوبي بود درمصراع اول آخرين بيت شعر ظاهرا تافتيم درست باشه امايافتيم نوشته شده
پاسخ
0     0
1 مرداد 1392 ساعت 6:50 بعد از ظهر
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^