منابع مقاله:
کتاب : توبه آغوش رحمت
نوشته: حضرت استاد حسین انصاریان
آنچه را كه انسان براى شكم و غريزه ى جنسى و لذت جسمى و كيف خيالى بخواهد و مخالف خواسته ى حق باشد مصداق شهوت حرام است.
انسان بايد با ياد خدا، توجه به قيامت، عقوبت گناه و فرجام خطرناك معصيت، نفسش را از هوا و هوس و شهوات حرام و خواسته هاى ضد حق باز دارد، كه اين بازداشتن جزايى و مزدى جز بهشت ندارد:
«وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى * فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوى » «1».
و اما كسى كه مقام پروردگارش را بترسد و نفسش را از هوا باز دارد، همانا بهشت جايگاه اوست.
رسول حق صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند:
طوبى لِمَنْ تَرَكَ شَهْوَةً حَاضِرَةً لِمَوْعِدٍ لَمْ يَرَهُ «2».
خوشا به حال كسى كه شهوت حاضر را براى محل وعده اى كه نديده (بهشت) ترك كند!
رسول الهى صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند:
ثَلاثٌ اخافُهُنَّ بَعْدِى عَلى امَّتِى: الضَّلالَةُ بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ، وَمَضَلّاتُ الْفِتَنِ، وَشَهْوَةُ الْبَطْنِ وَالْفَرْجِ «3».
سه چيز است كه بعد از خودم از آنها بر امتم مى ترسم: گمراهى بعد از معرفت، فتنه هاى منحرف كننده و شهوت شكم و غريزه ى جنسى.
حضرت على عليه السلام فرمودند:
عَبْدُ الشَّهْوَةِ اذَلُّ مِنْ عَبْدِ الرِّقِ «4».
بنده ى شهوت، خوارتر از غلام و بنده است.
رسول اسلام صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند:
الْحَقُّ ثَقيلٌ مَرٌّ، وَالْباطِلُ خَفيفٌ حُلْوٌ، وَرُبَّ شَهْوَةِ ساعَةٍ تُورِثُ حُزْناً طَوِيلًا «5».
حق سنگين است و تلخ، باطل سبك است و شيرين، چه بسا يك ساعت شهوت كه مورث اندوه طولانى است.
و نيز آن حضرت فرمودند:
مَنْ عَرَضَتْ لَهُ فاحِشَةٌ اوْ شَهْوَةٌ فَاجْتَنَبَها مِنْ مَخافَةِ اللَّهِ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ النّارَ، وَآمَنَهُ مِنَ الْفَزَعِ الْاكْبَرِ «6».
كسى كه گناهى يا شهوت حرامى به او عرضه شود، و او از ترس خداوند از آن اجتناب نمايد، خداوند آتش را بر او حرام و از وحشت اكبر كه از عارضه هاى قيامت است او را امان مى دهد.
ستم و ستمگرى
زورگويى و ظلم، تجاوز به حقوق مردم، مانع شدن از رسيدن مردم به حقوق خود، و آن اعمال و رفتارى كه به ناحق دل مردم را بيازارد، قانون شكنى، بدعت گذارى، پايمال كردن حق، قلدرى و گردن كلفتى، همه و همه از مصاديق ستم و ستمگرى است.
قرآن مجيد اهل ستم را تا در گردونه ى ستم بسر مى برند شايسته و سزاوار هدايت نمى داند.
«وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَ هُوَ يُدْعى إِلَى الْإِسْلامِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ» «7».
چه كسى ستمكارتر از انسانى است كه به اسلام دعوت مى شود ولى بر خدا افتراى دروغ مى بندد، و خداوند قوم ستمكار را هدايت نمى كند.
قرآن مجيد ستم و ستمكارى را علت نابودى و هلاكت مى داند، و جامعه ى ستمكار و ظالم را مستحق بلا و حادثه و عذاب سخت معرفى مى كند.
«وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهِيمَ بِالْبُشْرى قالُوا إِنَّا مُهْلِكُوا أَهْلِ هذِهِ الْقَرْيَةِ إِنَ أَهْلَها كانُوا ظالِمِينَ» «8».
چون فرشتگان ما نزد ابراهيم به بشارت آمدند، اعلام كردند كه ما مردم اين ديار را دچار هلاكت مى كنيم چرا كه مردمى ظالم و ستم پيشه بودند.
قرآن مجيد ستمگران را در قيامت، محروم از يارى خويشان و شفيعان مى داند، و تنهايى و بى كسى و غربت در قيامت را جزيى از عذاب آنان اعلام مى كند:
«وَ أَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْآزِفَةِ إِذِ الْقُلُوبُ لَدَى الْحَناجِرِ كاظِمِينَ ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ حَمِيمٍ وَ لا شَفِيعٍ يُطاعُ» «9».
و اينان را از روز قيامت بترسان كه از وحشت آن روز جانها به گلو مى رسد، و از بيم آن حزن و خشم خود را فرو مى خورند، در آن روز ستمكاران را هيچ خويشى كه از آنان حمايت كند، و نه شفيعى كه شفاعتش در حق آنان پذيرفته گردد نخواهد بود.
قرآن ستمكاران را مستحق عذاب ابد مى داند، و جايى جز جهنم براى آنان و هركس تابع آنان بوده نمى شناسد:
«إِنَّ الْخاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَلا إِنَّ الظَّالِمِينَ فِي عَذابٍ مُقِيمٍ» «10».
زيانكاران كسانى هستند كه خود و اهلشان در قيامت به خسارت دچارند، بدانيد كه ستمكاران در عذاب پابرجا خواهند بود!
و در نهايت قرآن مجيد اعلام مى كند كه خداوند ستمكاران را دوست ندارد، و معلوم است قومى كه از گردونه ى محبت و عشق خداوند خارجند در دنيا و آخرت به چه بلاهايى مبتلا خواهند شد!
«إِنَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ» «11».
همانا خداوند ستمكاران را دوست ندارد.
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند:
بَيْنَ الْجَنَّةِ وَالنَّارِ سَبْعُ عِقابٍ اهْوَنُهَا الْمَوْتُ. وَقالَ انَسٌ: قُلْتُ: يا رَسولَ اللَّهِ! فَمَا اصْعَبُها؟ قالَ: الْوُقوفُ بَيْنَ يَدَىِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ اذْ تَعَلَّقَ الْمَظْلُومُونَ بِالظَّالِمينَ «12».
ميان بهشت و دوزخ هفت عقبه است، آسان ترينش مرگ است، انس مى گويد:
به حضرت عرضه داشتم: سخت ترينش كدام است؟ فرمودند: ايستادن در پيشگاه حق وقتى كه ستمديدگان به ستمكاران براى احقاق حق خود درآويزند!
در حديث قدسى آمده:
اشْتَدَّ غَضَبى عَلى مَنْ ظَلَمَ مَنْ لَايَجِدُ ناصِراً غَيْرِى «31».
خشم و غضب من شديد است بر كسى كه ستم كند آن را كه جز من ياورى ندارد.
رسول حق صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند:
اتَّقُوا الظُّلْمَ فَانَّهُ ظُلُماتُ يَوْمَ الْقِيامَةِ «41».
از ستم بپرهيزيد كه تجسم ستم در روز قيامت تاريكى هاست.
و نيز آن حضرت فرمودند:
الْعامِلُ بِالظُّلْمِ وَالْمُعينُ عَلَيْهِ وَالرَّاضى بِهِ شُرَكاءُ ثَلاثَة «15».
آگاه به ستم كه به دفاع از مظلوم برنمى خيزد، و كمك كننده به ستم و راضى به ستم، هر سه در ستم ستمكار شريكند.
حضرت على عليه السلام مى فرمايند:
وَاللَّهِ لَوْ اعْطيتُ الْاقاليمَ السَّبْعَةَ بِما تَحْتَ افْلاكِها عَلى انْ اعْصِىَ اللَّهَ فى نَمْلَةٍ اسْلُبُها جُلْبَ شَعِيرَةٍ ما فَعَلْتُهُ «16».
واللَّه قسم، اگر اقاليم هفتگانه ى عالم را با آنچه كه زير افلاكش قرار دارد به من بدهند تا خدا را در گرفتن پوست جوى از مورچه معصيت كنم، اين ظلم و ستم را مرتكب نمى شوم!
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- نازعات (79): 40- 41.
(2)- خصال: 1/ 2، حديث 2؛ امالى مفيد: 51، المجلس السادس، حديث 11؛ وسائل الشيعه: 15/ 210، باب 9، حديث 20299.
(3)- كافى: 2/ 79، باب العفة، حديث 6؛ وسائل الشيعه: 15/ 249، باب 22، حديث 20417.
(4)- غرر الحكم: 304، فى الشهوات ذل و رق، حديث 6965.
(5)- مكارم الأخلاق: 465، الفصل الخامس؛ بحار الأنوار: 74/ 84، باب 4، حديث 3.
(6)- من لا يحضره الفقيه: 4/ 13، باب ذكر جمل من مناهى النبى (ص)، حديث 4968؛ بحار الأنوار: 67/ 378، باب 59، حديث 25.
(7)- صف (61): 7.
(8)- عنكبوت (29): 31.
(9)- غافر (40): 18.
(10)- شورى (42): 45.
(11)- شورى (42): 40.
(21)- كنز العمال: 8862.
(31)- امالى طوسى: 405، المجلس الرابع عشر، حديث 908؛ وسائل الشيعه: 16/ 50، باب 77، حديث 20955؛ بحار الأنوار: 72/ 311، باب 79، حديث 12.
(41)- كافى: 2/ 332، باب الظلم، حديث 10؛ بحار الأنوار: 72/ 330، باب 79، حديث 63.
(15)- خصال: 1/ 107، حديث 72؛ تحف العقول: 216؛ بحار الأنوار: 72/ 312، باب 79، حديث 16.
(16)- نهج البلاغه: 494، خطبه ى 215؛ مستدرك الوسائل: 13/ 211، باب 77، حديث 15140.
منبع : پایگاه عرفان