خداوند متعال به موسی وهارون (ع) میفرماید بروید و وسایل آشتی کردن فرعون را با من فراهم سازید. او با من قهر است اما من که با او قهر نیستم، او مرا نمیخواهد، اما من که او را میخواهم! چندین بار موسی آمد و با فرعون سخن از آشتی گفت که جگر آدم میسوزد! حضرت صادق (ع) میفرماید: بیست و پنج سال این دو برادر میآمدند جلوی دربار فرعون و میگفتند: خدا میگوید بیا آشتی کنیم؛ آنکه همیشه و در تمام حالات تو را میخواهد میگوید بیا تا آشتی کنیم. مگر نفرمود و پیغام نداد که:
)يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْـرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللهِ إِنَّ اللهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيم
این آیه خیلی عجیب است. غافر و راحم هم نمیگوید، بلکه میفرماید: )إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيم ( غفور و رحیم صیغه مبالغه است، یعنی خدا آنقدر غفور و رحیم است که همه گناهان را میبخشد.
در شان نزول این آیه نوشتهاند که شخص گناهکاری به نزد پیامبر (ص)آمد و گفت: من آنقدر گناه دارم که میدانم خدا مرا نمیبخشد. پیامبر فرمود: آیا گناه تو از کف دریاها بیشتر است؟ گفت: بیشتر است. فرمود: از تمام ریگهای بیابانها بیشتر است؟ گفت: آری، بیشتر است. فرمود: بیشتر از عرش خداست؟ باز گفت: آری، بیشتر است. پیامبر فریادش بلند شد و گفت گناه تو سنگینتر و بزرگتر است یا رحمت خدا؟ آن شخص گفت: من آن را نمیدانم، اما میدانم که مرا نمیبخشد. در اینجا پیامبر (ص)عصبانی شد به طوری که در عمرش اینقدر عصبانی نشده بود. فرمود: حالا که اینطور میگویی بلند شو و برو! او هم از مسجد بیرون رفت، اما به خانه خودش نرفت، بلکه به بیرون از مدینه و به کوههای احد رفت و در آنجا به گریه و توبه مشغول شد. پس از این قضیه، جبرئیل نازل شد و این آیه و خبر آمرزش آن فرد گناهکار را آورد.
منبع : پایگاه عرفان