اين محبت غيرمنطقى به مال است. اين عشق غيرمنطقى كه دهان عاشق را باز مى كند و به خدا مى گويد: تو قدرت دارى، اين دو درّه را چند برابر كن. او رحمى
برايش نمى ماند. خدا مى فرمايد: « حُبًّا جَمًّا » اين عشق، تمام دل او را پر كرده است و او ديگر بى رحم، ناجوانمرد و موجودى درّنده است. تمام گناهان از همين نگاهِ غلط در مى آيد.
اين كه مى گويند: فقر باعث فساد است، من اين حرف را قبول ندارم. اگر كسانى براى فساد و خودفروشى به خيابان ها مى آيند، علتش فقر است؟ نه خير، علتش هواى نفس است، نه فقر.
كجا خدا در قرآن مى فرمايد: فقر علت گناه است؟ بلكه مى فرمايد: فقير با فرهنگ و متدين، صورتش را با سيلى سرخ نگه مى دارد كه كسى نفهمد او فقير است. فقرش را پنهان مى كند. مى گويد: همين مقدارى كه خدا مى رساند، آب و جارو كردن، كار كردن در خانه هاى مردم و عملگى را براى من مقدّر كرده است، بقيه اش نيز در آخرت است كه نعمت آنجا بى نهايت است.
فقر باعث گناه است؟ پس چرا ابوذر كه گرسنه و تشنه در بيابان مرد، گناه نكرد؟ چرا اولياى خدا كه ما آنها را مى شناختيم، هر ده روز يك بار هم غذاى معمولى نداشتند، به گناه نيفتادند؟
من استادى داشتم كه عربى درس مى داد. آن وقت جوان بودم و ادبيات عرب مى خواندم، ايشان مى گفت: من بارها در اصفهان پنج شنبه ها از كنار حجره طلبه هاى ديگر آمدم رد شوم، بوى غذاى پخته آنها به من مى خورد، بيهوش مى شدم ؛ چون در ايام هفته يا پوست گندم مى خوردم يا پوست جو، يا مى رفتم
در كوچه ها مى گشتم، نان خشك بيرون گذاشته آنها را مى آوردم و مى خوردم. كجا فقر علت فساد است؟ بلكه مهمترين گناهان در اكثر پولدارها است.
ما در قم، در زمستان كه سنگ مى تركيد، كرسى نداشتيم تا زير آن بخوابيم. خودمان را در لحاف پاره اى مى پيچيديم، در سحر كه انگشت ها از سرما يخ مى زد، من خودم به حرم، بالاى سر حضرت معصومه عليهاالسلام مى رفتم، روى اين سنگ هاى سرد مى نشستم و مناجات تائبين ـ اولين مناجات خمس عشر ـ را مى خواندم و بلند بلند گريه مى كردم. فقر باعث فساد نيست، بلكه پول باعث فساد است.
حضرت على عليه السلام مى فرمايد:
« المال مادة الشهوات »
تمام جنايات از پول درمى آيد.
منبع : پایگاه عرفان