كـرج، مسجد جامع رجائي شهر دهة سوم محرم 1385
الحمد للـه رب العالمين و صلّي اللـه علي جميع الانبياء و المرسلين و صلّ علي محمد و آله الطاهرين.
تفسير اولوالأمر
وجود مبارک حضرت هادي و حضرت عسکري8 با سندي بسيار قوي و متين که در سند رجال برجسته است، نقل ميکنند که جابر بن عبدالله انصاري در محضر مبارک رسول خدا (ص) عرض کرد: بخشي از يک آية قرآن براي من روشن نيست.
از حرف جابر معلوم ميشود اينگونه نيست که برای هر کسی که زبان مادريش، زبان عربي باشد و نسلها در منطقة عرب زيسته باشد، درک قرآن آسان باشد. چند بار خدا در قرآن ميفرمايد: فهم اين قرآن معلم ميخواهد و معلم قرآن، پيامبر و اهل ذکر هستند:
(هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ)[1]
معلوم ميشود فهم قرآن مجيد جز با معلم براي همگان، ميسر نيست. پس هر چه را که خود آدم از آيات ميفهمد، نبايد به آيات تحميل کند. پيامبر اسلام (ص) فرمود: آيه را بخوانيد. کدام آيه را نميفهميد؟ گفت: آية شريف:
(يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ)[2]
«اطيعوا الله» روشن است. امر واجب است که از خدا اطاعت کنيم. رسول او نیز شما هستيد؛ و واجب است به حكم خدا از شما اطاعت کنم. بعد ميگويد واجب است مانند اطاعت از خدا و پيامبر، از «اولي الامر» اطاعت کنيد. سپس با واو عاطفه فرموده «و اولي الامر منکم»؛ معلوم ميشود اولي الامر از نظر عظمت، در كنار خدا و پيامبر هستند. يا رسول الله! اولي الامر چه کساني هستند؟
پيامبر (ص) فرمود: اميرالمؤمنين (علیه السلام) اولين اولي الامر است. منظور خدا در اين آيه از اولي الامر، علي بن ابيطالب است. مقصود از اولي الامر، صاحبان حکومت و ولايت است؛ كساني که کارگرداني حيات شما به آنها واگذار شده است؛ چون به مصالح حيات شما از شما، آگاهترند. آنها بايد شما را راهنمايي کنند و بعد فرمود:
جابر بعد از اميرالمؤمنين، فرزندانش حسن و حسين، و بعد از او علي بن الحسين؛ و بقيه را شمرد تا امام دوازدهم. فرمود: «اولي الامر» اينها هستند.[3]
وجوب اطاعت از اولوالأمر
وقتي وجوب اطاعت از اولي الامر در قرآن آمده، معلوم ميشود انتخاب با خداست. اولي الامر را که پيامبر به اين آيه اضافه نکرده است. پروردگار متعال در صريح قرآن به پيامبر ميفرمايد: اگر شخص تو چيزي را به نام برنامة من به مردم ارائه دهي، (لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتينَ)؛[4]
یعنی رگ گردنت را قطع ميکنم و به حياتت خاتمه ميدهم. اين حرف خداست.
حرمهاي ائمه اطهار: برگزیدة خدايند كه با توجه به قرآن و روايات اهل سنت از بيوت الاهی در زمين هستند:
(في بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ)[5]
از پيامبر سؤال ميکند اين بيوت و خانه از آنِ چه کساني است؟ پروردگار ميفرمايد:
(في بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ)
پيامبر ميفرمايد: بيوت انبيا و اهل عصمت و طهارت است.
حوادث آينده از ديدگاه اهل بيت:
از شگفتيها اين است که وجود مبارک امام عسکري (علیه السلام)، (ص) مسأله را به عنوان پيشامدهاي آينده خبر ميدهند که اشاره به تخريب حرمشان شده است. يعني کاملاً از فرمايشهاي امام، استفاده ميشود که چنين حادثة عظيمي براي حرم مطهر او و پدر بزرگوارش اتفاق ميافتد.
روايت آينده را بازگو ميكند:
«سيأتي زمان علي الناس»[6]
روزگاري براي مردم پيش خواهد آمد که 9 ویژگی در آن روزگار خودنمايي و ظهور ميکند.
متظاهران به دين
ویژگی اول:
(ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ)
چهرههايي در ميان مردم پيدا ميشوند که هر کس اين قيافهها را ميبيند، آنها را میپسندد و قبول میکند. معمولا چنين قيافههايي به قيافههاي دينداران شبيه است. دیگران خيال ميکنند آنها يک عمر براي خدا کار خالص کردهاند:
(وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ * ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ)[7]
چهرة گولزن و فریبندهای دارند.
قلبهاي تاريك
ویژگی دوم:
«قُلُوبُهُمْ مُظْلِمَةٌ مُتَكَدِّرَةٌ»
اما دل آنها در تاريکي محض و سياهی است؛ سخت، سنگ، بيرحم، و بيمحبت ميباشد. دلي که اهل خدا نباشد، سنگ است.
(ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَهِيَ كَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً)[8]
دلهايشان مانند سنگ است و سختتر از سنگ. چرا؟ چون ايمان واقعي به قيامت، خدا و آياتش ندارند. اگر ديني هم دارند، دين من درآوردي است؛ دين بنياميه و بنیعباس است، نه دين خدا. اين دينها قلب را به سنگ تبديل ميکند.
اميرالمؤمنين (علیه السلام) شنيد دشمن خلخال از پاي يک زن يهودي در مرز کشور کشيده، زن يهودي را نکشته، اسير هم نکرده، بلکه فقط خلخالش را کنده است؛ در اینجا امام براي زن يهوديای گریه میکند که مورد ظلم قرار گرفته است.[9]
اين موضع امام شيعيان در مقابل یک زن يهودي بود. الان صهيونيستها زن و مرد، و بچه، پير و جوان را ميکشند، به مسجد الاقصي حمله میکنند؛ چون دين ندارند. ايمان به خدا ندارند. دل اهل ايمان، دل با محبت، با رقت و با عاطفه، و دل مهربان است. کافران محبت و مهري در دل ندارند.
بدعتگذاران در دين
ویژگی سوم:
«السنة فيهم بدعة»
اينان گروه و طايفهاي هستند، که روشها، مسائل و حقايق دين خدا، پيش آنها بدعت است. ميگويند: چرا بر سر قبر پيامبر يا ائمه طاهرين يا اولياي خدا، ساختمان میسازيد؟ تمام نيت ساختمانسازان اين است که مردم بيايند و از پيامبر، امام، و اولياي خدا ياد کنند، دلشان منقلب شود، اثری بگيرند، در آنجا بايستند و نماز بخوانند و عبادت کنند، و بعد هم پيامبر را زيارت کنند. به نظر این گروه، بناي روي قبر و زيارت پيامبر بدعت است.[10]
ميگويند: اين کار، نامشروع است. از اینرو تمام ساختمانهاي سر قبور ائمه بقيع و همسران و عمههاي پيامبر و تمام آثار اسلامي به وسيلة آنان تخريب ميشود.[11] مگر مردم در اين حرمها چه ميکنند؟ در حرم پيامبر مگر مردم به پيامبر صلوات نميفرستند. مگر درود، امر خدا در قرآن نيست. (صَلُّوا عَلَيْهِ)[12] مگر امر نيست. در اين حرمها خدا را عبادت ميکنند و به توبه میپردازند. خود را از گناهان پاک ميکنند و تصميم میگیرند گناه را ترک کنند.
(في بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ)[13]
شما ميگوييد: منظور از اين آيه، خانة کعبه است. خانه کعبه که يکي است! بايد خدا ميفرمود: «في بيت اذن الله نه في بيوت»؟! کلمه بيوت از سه به بالا را ميگويد. خانة کعبه را که در قرآن مفرد ميآورد: (أَنْ طَهِّرا بَيْتِي) خانهام. ولي در اينجا بيوت، نکره است و الف و لام ندارد. بنابراین به خانههاي معين اشاره ندارد. اوصاف خانه را ميگويد که از اوصاف روشن ميشود، اين خانهها کجاست؟
خانههايي است که خدا به آنها ارزش داده و در اين خانهها ذکر خدا و تسبيح خدا گفته ميشود.
مگر در اين حرمها غير از ذکر خدا و تسبيح خدا کار دیگري انجام ميشود؟! اما امام عسکري (علیه السلام) ميگويد: يک کار پسنديده پيش اينها بدعت و کاری ناپسند است. در کمال حماقت، يک کار عقلايي را بدعت ميدانند و ميگويند: ما بايد مظاهر بدعت را نابود کنيم؛ پس حرم را تخريب ميکنند. اين برداشتي است که از حرف امام عسکري (علیه السلام) ميشود: وقتي ميگويند بدعت است، نتیجه میگیرند که بايد آنها را نابود کنند، و در آينده ميآيند حرم مرا و پدرم را خراب ميکنند، ميگويند: این ساختمانسازی بدعت است.
ویژگی چهارم:
«و البدعة فيهم سنة»
اما به بدعتهاي خودشان که هيچ ربطي به دين ندارد، نشان دين ميزنند؛ ميگويند اين دين است؛ درحالي که دين نيست. اينها ساخت بنياميه يا بنيعباس است. امام عسکري ميفرمايد: ساختگيها را برچسب دين ميزنند و ميگويند دين است، در حالي که دين نيست.
كوچك شمردن مؤمن
ویژگی پنجم:
«المؤمن بينهم محقر»
امام عسکري (علیه السلام) ميفرمايد: پيش اين قارچهاي سبز شده در آخرالزمان و ساخته و پرداختههاي دشمنان شيعه، مؤمن، بسيار حقير مينماياند. شيعه را کوچک ميدانند؛ جمع ميشوند و شيعه و عالمان شيعه را سبک ميشمارند. عليه شيعه کتابهایی با يک ميليون تيراژ چاپ ميکنند و شيعه را کافر ميدانند.
بزرگ نمودن كفّار
ویژگی ششم:
«و الفاسق بينهم موقر»
خدا در قرآن تمام کساني را که از چهارچوب انسانيت خارج میشوند کالانعام مينامد؛ پيش آن گروه، این آدمها، متين و باوقار و باعظمتي هستند. چنان براي دولت آمريکا احترام قائلند که بخشهای مختلف آنان با نامهای طالبان، القاعده و سپاه صحابه، ساختة آمريکا هستند. براي آنها عظمت قائلند. ميگويند: هر چه ارباب بگوید، اطاعت ميكنيم. در نتیجه حرم ائمه اطهار را خراب بکنيد.
آن وقت براي صدام اعلام عزا ميکنند و او را شهيد ميشمارند و برايش جلسة عزا ميگيرند. اما آيتالله العظمي صدر، متفکر بزرگ جهان شيعه، فقيه وارسته و معلم دين و خواهرش را زير شکنجههاي وحشيانه ميکشند و تحقير ميکنند. فاسق براي آنها متين و بزرگوار است؛ اما عالم براي آنها محکوم به مردن است.
حاكمان ستمگر
ویژگی هفتم:
«امراؤهم جاهلون جائرون»
حکومتهايي که اين گروهها و دستهها زير یوغ آنها هستند، حاکمان و سرانی ستمگر و ظالم دارند.
ویژگی هشتم:
«و علمائهم في ابواب الظلمة سائرون»
آخوندها و علماي آن گروه، غلامان حلقه به گوش ستمگران هستند.
سران كفر ميگويند: پول و خانه به شما ميدهيم، مقامتان را بالا ميبريم، و جايگاه ميدهيم، عدهاي به عنوان يک حکم شرعي قرآني، فتوا بدهيد كه کشتن شيعه، واجب ديني است. ستمگران به مفتيها دستور ميدهند که کتبي اعلام کنيد دعاي به حزب الله، حرام است. اگر کسي برای آنها دعا کند دشمن خداست و اهل دوزخ است. چطور آنان دين را به دنيا فروختهاند!
پايمال كردن حقوق مستمندان
ویژگی نهم:
«اغنيائهم يسرقون زاد الفقراء و اصاغرهم يتقدمون علي الكبراء»
ثروتمندان اين گروهها و طايفهها، لقمة سفره نيازمندان را سرقت ميکنند و حق تهيدستان را ميربايند.
امام عسکري (علیه السلام) ميفرمايد: اين ویژگیهاي نه گانه در آينده، تحقق خواهد یافت. امام، برگزیدة خدا و حجت الله و صادق است و همة این حوادث هم اتفاق افتاده است.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
پی نوشت ها:
[1]) جمعه/ 2: «اوست كه در ميان مردم بى سواد، پيامبرى از خودشان برانگيخت تا آيات او را بر آنان بخواند و آنان را [از آلودگى هاى فكرى و روحى] پاك كند و به آنان كتاب و حكمت بياموزد.»
[2]) نساء/ 59: «اى اهل ايمان! از خدا اطاعت كنيد و [نيز] از پيامبر و صاحبان امر خودتان [كه امامان از اهل بيت اند و چون پيامبر داراى مقام عصمت مى باشند] اطاعت كنيد.»
[3]) الكافي، 21/2، باب دعائم الإسلام، حديث 9: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ9 قَالَ مَنْ مَاتَ وَ لَايَعْرِفُ Û
Ü إِمَامَهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً قَالَ اللَّهُU أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَكَانَ عَلِيٌّ7 ثُمَّ صَارَ مِنْ بَعْدِهِ الْحَسَنُ ثُمَّ مِنْ بَعْدِهِ الْحُسَيْنُ ثُمَّ مِنْ بَعْدِهِ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ مِنْ بَعْدِهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ هَكَذَا يَكُونُ الْأَمْرُ إِنَّ الْأَرْضَ لَاتَصْلُحُ إِلَّا بِإِمَامٍ وَ مَنْ مَاتَ لَايَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً وَ أَحْوَجُ مَا يَكُونُ أَحَدُكُمْ إِلَى مَعْرِفَتِهِ إِذَا بَلَغَتْ نَفْسُهُ هَاهُنَا قَالَ وَ أَهْوَى بِيَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ يَقُولُ حِينَئِذٍ لَقَدْ كُنْتُ عَلَى أَمْرٍ حَسَنٍ.»
إعلام الورى، 397، فصل 2؛ و بحارالأنوار، 23/289، باب 17، حديث 16: «جَابِرٍ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ سَأَلْتُ النَّبِيَّ9 عَنْ قَوْلِهِ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ عَرَفْنَا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَمَنْ أُولِي الْأَمْرِ؟ قَالَ: هُمْ خُلَفَائِي يَا جَابِرُ وَ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِينَ بَعْدِي أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ7 ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَيْنُ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْمَعْرُوفُ فِي التَّوْرَاةِ بِالْبَاقِرِ وَ سَتُدْرِكُهُ يَا جَابِرُ فَإِذَا لَقِيتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ سَمِيِّي وَ كَنِيِّي حُجَّةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ بَقِيَّتُهُ فِي عِبَادِهِ ابْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الَّذِي يَفْتَحُ اللَّهُ عَلَى يَدِهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا ذَاكَ الَّذِي يَغِيبُ عَنْ شِيعَتِهِ غَيْبَةً لَايَثْبُتُ عَلَى الْقَوْلِ فِي إِمَامَتِهِ إِلَّا مَنِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ بِالْإِيمَانِ.»
[4]) حاقه/ 46: «سپس رگ قلبش را پاره مى كرديم.»
[5]) نور/ 36: « [اين نور] در خانه هايى است كه خدا اذن داده [شأن و منزلت و قدر و عظمت آنها] رفعت يابند و نامش در آنها ذكر شود، همواره در آن خانه ها صبح و شام او را تسبيح مى گويند.»
[6]) مستدرك الوسائل، 11/380، باب 49، حديث 13308: «الْإِمَامِ الْحَسَنِ الْعَسْكَرِيِّ7 أَنَّهُ قَـال:َ لِأَبِي هَاشِمٍ الْجَعْفَرِيِّ يَا أَبَا هَاشِمٍ سَيَأْتِي زَمَانٌ عَلَى النَّاسِ وُجُوهُهُمْ ضَاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ وَ قُلُوبُهُمْ مُظْلِمَةٌ مُتَكَدِّرَةٌ السُّنَّةُ فِيهِمْ بِدْعَةٌ وَ الْبِدْعَةُ فِيهِمْ سُنَّةٌ الْمُؤْمِنُ بَيْنَهُمْ مُحَقَّرٌ وَ الْفَاسِقُ بَيْنَهُمْ مُوَقَّرٌ Û
Ü أُمَرَاؤُهُمْ جَاهِلُونَ جَائِرُونَ وَ عُلَمَاؤُهُمْ فِي أَبْوَابِ الظَّلَمَةِ [سَائِرُونَ ] أَغْنِيَاؤُهُمْ يَسْرِقُونَ زَادَ الْفُقَرَاءِ وَ أَصَاغِرُهُمْ يَتَقَدَّمُونَ عَلَى الْكُبَرَاءِ وَ كُلُّ جَاهِلٍ عِنْدَهُمْ خَبِيرٌ وَ كُلُّ مُحِيلٍ عِنْدَهُمْ فَقِيرٌ لَايُمَيِّزُونَ بَيْنَ الْمُخْلِصِ وَ الْمُرْتَابِ لَايَعْرِفُونَ الضَّأْنِ مِنَ الذِّئَابِ عُلَمَاؤُهُمْ شِرَارُ خَلْقِ اللَّهِ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ لِأَنَّهُمْ يَمِيلُونَ إِلَى الْفَلْسَفَةِ وَ التَّصَوُّفِ وَ ايْمُ اللَّهِ إِنَّهُمْ مِنْ أَهْلِ الْعُدُولِ وَ التَّحَرُّفِ يُبَالِغُونَ فِي حُبِّ مُخَالِفِينَا وَ يُضِلُّونَ شِيعَتَنَا وَ مُوَالِيَنَا إِنْ نَالُوا مَنْصَباً لَمْ يَشْبَعُوا عَنِ الرِّشَاءِ وَ إِنْ خُذِلُوا عَبَدُوا اللَّهَ عَلَى الرِّيَاءِ أَلَا إِنَّهُمْ قُطَّاعُ طَرِيقِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الدُّعَاةُ إِلَى نِحْلَةِ الْمُلْحِدِينَ فَمَنْ أَدْرَكَهُمْ فَلْيَحْذَرْهُمْ وَ لْيَصُنْ دِينَهُ وَ إِيمَانَهُ ثُمَّ قَالَ يَا أَبَا هَاشِمٍ هَذَا مَا حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ آبَائِهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ7 وَ هُوَ مِنْ أَسْرَارِنَا فَاكْتُمْهُ إِلَّا عَنْ أَهْلِهِ.»
[7]) عبس/ 38 ـ 39: «در آن روز چهره هايى درخشان و نورانى است * خندان و خوشحال.»
[8]) بقره/ 74: «سپس دل هاى شما بعد از آن [معجزه شگفت انگيز] سخت شد، مانند سنگ يا سخت تر.»
[9]) نهجالبلاغه، خطبه 27: «وَ لَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ كَانَ يَدْخُلُ عَلَى الْمَرْأَةِ الْمُسْلِمَةِ وَ الْأُخْرَى الْمُعَاهِدَةِ فَيَنْتَزِعُ حِجْلَهَا وَ قُلُبَهَا وَ قَلَائِدَهَا وَ رُعُثَهَا مَا تَمْتَنِعُ مِنْهُ إِلَّا بِالِاسْتِرْجَاعِ وَ الِاسْتِرْحَامِ ثُمَّ انْصَرَفُوا وَافِرِينَ مَا نَالَ رَجُلًا مِنْهُمْ كَلْمٌ وَ لَاأُرِيقَ لَهُمْ دَمٌ فَلَوْ أَنَّ امْرَأً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا أَسَفاً مَا كَانَ بِهِ مَلُوماً بَلْ كَانَ بِهِ عِنْدِي جَدِيراً.»
بحارالأنوار، 34/138، باب 31: «عَلِيُّ بْنُ أَبِيطَالِبٍ7: وَ قَدْ بَلَغَنِي أَنَّ الْعُصْبَةَ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ، كَانُوا يَدْخُلُونَ عَلَى الْمَرْأَةِ الْمُسْلِمَةِ وَ الْأُخْرَى الْمُعَاهَدَةِ، فَيَهْتِكُونَ سِتْرَهَا، وَ يَأْخُذُونَ الْقِنَاعَ مِنْ Û
Ü رَأْسِهَا، وَ الْخُرْصَ مِنْ أُذُنِهَا، وَ الْأَوْضَاحَ مِنْ يَدَيْهَا وَ رِجْلَيْهَا وَ عَضُدَيْهَا، وَ الْخَلْخَالَ وَ الْمِئْزَرَ عَنْ سُوقِهَا، فَمَا تَمْتَنِعُ إِلَّا بِالِاسْتِرْجَاعِ وَ النِّدَاءِ يَا لَلْمُسْلِمِينَ فَلَايُغِيثُهَا مُغِيثٌ وَ لَايَنْصُرُهَا نَاصِرٌ، فَلَوْ أَنَّ مُؤْمِناً مَاتَ مِنْ دُونِ هَذَا أَسَفاً، مَا كَانَ عِنْدِي مَلُوماً بَلْ كَانَ عِنْدِي بَارّاً مُحْسِناً.»
[10]) بحارالأنوار، 97/123، باب 2، حديث 29: «أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى7 قَالَ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ كَانَ عَلَى عَرْشِ الرَّحْمَنِ أَرْبَعَةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ أَرْبَعَةٌ مِنَ الآْخِرِينَ فَأَمَّا الْأَرْبَعَةُ الَّذِينَ هُمْ مِنَ الْأَوَّلِينَ فَنُوحٌ وَ إِبْرَاهِيمُ وَ مُوسَى وَ عِيسَى7 وَ أَمَّا الْأَرْبَعَةُ مِنَ الآْخِرِينَ مُحَمَّدٌ وَ عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ : ثُمَّ يُمَدُّ الطَّعَامُ فَيَقْعُدُ مَعَنَا مَنْ زَارَ قُبُورَ الْأَئِمَّةِ أَلَا إِنَّ أَعْلَاهُمْ دَرَجَةً وَ أَقْرَبَهُمْ حَبْوَةً Û
Ü زُوَّارُ قَبْرِ وُلْدِي7.»
بحارالأنوار، 97/203، باب 6، حديث 1: «رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحَدِهِمْ7 قَالَ إِذَا أَتَيْتَ الْقُبُورَ بِالْبَقِيعِ قُبُورَ الْأَئِمَّةِ فَقِفْ عِنْدَهُمْ وَ اجْعَلِ الْقَبْرَ بَيْنَ يَدَيْكَ ثُمَّ تَقُولُ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ التَّقْوَى السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَيُّهَا الْحُجَجُ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَيُّهَا الْقُوَّامُ فِي الْبَرِيَّةِ بِالْقِسْطِ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الصَّفْوَةِ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ آلَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ النَّجْوَى أَشْهَدُ أَنَّكُمْ قَدْ بَلَّغْتُمْ وَ نَصَحْتُمْ وَ صَبَرْتُمْ فِي ذَاتِ اللَّهِ وَ كُذِّبْتُمْ وَ أُسِي ءَ إِلَيْكُمْ فَغَفَرْتُمْ وَ أَشْهَدُ أَنَّكُمُ الْأَئِمَّةُ الرَّاشِدُونَ الْمُهْتَدُونَ وَ أَنَّ طَاعَتَكُمْ مَفْرُوضَةٌ وَ أَنَّ قَوْلَكُمُ الصِّدْقُ وَ أَنَّكُمْ دَعَوْتُمْ فَلَمْ تُجَابُوا وَ أَمَرْتُمْ فَلَمْ تُطَاعُوا وَ أَنَّكُمْ دَعَائِمُ الدِّينِ وَ أَرْكَانُ الْأَرْضِ لَنْ تَزَالُوا بِعَيْنِ اللَّهِ يَنْسَخُكُمْ مِنْ اصلاًبِ كُلِّ مُطَهَّرٍ وَ يَنْقُلُكُمْ مِنْ أَرْحَامِ الْمُطَهَّرَاتِ لَمْ تُدَنِّسْكُمُ الْجَاهِلِيَّةُ الْجَهْلَاءُ وَ لَمْ تَشْرَكْ فِيكُمْ فِتَنُ الْأَهْوَاءِ طِبْتُمْ وَ طَابَ مَنْبِتُكُمْ مَنَّ بِكُمْ عَلَيْنَا دَيَّانُ الدِّينِ فَجَعَلَكُمْ فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَ جَعَلَ صَلَاتَنَا عَلَيْكُمْ رَحْمَةً لَنَا وَ كَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا إِذِ اخْتَارَكُمُ اللَّهُ لَنَا وَ طَيَّبَ خَلْقَنَا بِمَا مَنَّ عَلَيْنَا مِنْ وَلَايَتِكُمْ وَ كُنَّا عِنْدَهُ مُسَمَّيْنَ بِعِلْمِكُمْ مُعْتَرِفِينَ بِتَصْدِيقِنَا إِيَّاكُمْ وَ هَذَا مَكَانُ مَنْ أَسْرَفَ وَ أَخْطَأَ وَ اسْتَكَانَ وَ أَقَرَّ بِمَا جَنَى وَ رَجَا بِمَقَامِهِ الْخَلَاصَ وَ أَنْ يَسْتَنْقِذَهُ بِكُمْ مُسْتَنْقِذَ الْهَلْكَى مِنَ الرَّدَى فَكُونُوا لِي شُفَعَاءَ فَقَدْ وَفَدْتُ إِلَيْكُمْ إِذْ رَغِبَ عَنْكُمْ أَهْلُ الدُّنْيَا وَ اتَّخَذُوا آيَاتِ اللَّهِ هُزُواً وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْهَا يَا مَنْ هُوَ قَائِمٌ لَايَسْهُو وَ دَائِمٌ لَايَلْهُو وَ مُحِيطٌ بِكُلِّ شَيْ ءٍ لَكَ الْمَنُّ بِمَا وَفَّقْتَنِي وَ عَرَّفْتَنِي أَئِمَّتِي وَ بِمَا أَقَمْتَنِي عَلَيْهِ إِذْ صَدَّ عَنْهُ عِبَادُكَ وَ جَهِلُوا مَعْرِفَتَهُ وَ اسْتَخَفُّوا بِحَقِّهِ وَ مَالُوا إِلَى سِوَاهُ فَكَانَتِ الْمِنَّةُ مِنْكَ عَلَيَّ مَعَ أَقْوَامٍ خَصَصْتَهُمْ بِمَا خَصَصْتَنِي بِهِ فَلَكَ الْحَمْدُ إِذْ كُنْتُ عِنْدَكَ فِي مَقَامِي هَذَا مَذْكُوراً مَكْتُوباً فَلَاتَحْرِمْنِي مَا رَجَوْتُ وَ لَاتُخَيِّبْنِي فِيمَا دَعَوْتُ بِحُرْمَةِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ثُمَّ ادْعُ لِنَفْسِكَ بِمَا أَحْبَبْتَ.»
بحارالأنوار، 97/124، باب 2، حديث 33: «الْوَشَّاءِ قَالَ قُلْتُ لِلرِّضَا7 مَا لِمَنْ زَارَ قَبْرَ أَحَدٍ مِنَ الْأَئِمَّةِ قَالَ لَهُ مِثْلُ مَنْ أَتَى قَبْرَ أَبِي عَبْدِاللَّهِ7 قَالَ قُلْتُ لَهُ وَ مَا لِمَنْ زَارَ قَبْرَ أَبِي عَبْدِاللَّهِ7 قَالَ الْجَنَّةُ وَ اللَّهِ.»
بحارالأنوار، 97/124، باب 2، ذيل حديث 34: «أَبِي جَعْفَرٍ7 أَنَّهُ قَالَ مَنْ نَوَى مِنْ بَيْتِهِ Û
Üزِيَارَةَ قَبْرِ إِمَامٍ مُفْتَرَضٍ طَاعَتُهُ وَ أَخْرَجَ لِنَفَقَتِهِ دِرْهَماً وَاحِداً كَتَبَ اللَّهُ جَلَّ ذِكْرُهُ لَهُ سَبْعِينَ أَلْفَ حَسَنَةٍ وَ مَحَا عَنْهُ سَبْعِينَ أَلْفَ سَيِّئَةٍ وَ كَتَبَ اسْمَهُ فِي دِيوَانِ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَدَاءِ أَسْرَفَ فِي تِلْكَ النَّفَقَةِ أَوْ لَمْ يُسْرِفْ.»
[11]) بحارالأنوار، 30/98، باب 5، حديث 15: «أَبِي جَعْفَرٍ7 قَالَ زِيَارَةُ قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ9 وَ زِيَارَةُ قُبُورِ الشُّهَدَاءِ وَ زِيَارَةُ قَبْرِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ7 تَعْدِلُ حَجَّةً مَبْرُورَةً مَعَ رَسُولِ اللَّهِ9.»
بحارالأنوار، 46/98، باب 5، حديث 5: «أَبِي جَعْفَرٍ7 قَال:َ إِنَّ الْحُسَيْنَ صَاحِبَ كَرْبَلَاءَ قُتِلَ مَظْلُوماً مَكْرُوباً عَطْشَاناً لَهْفَاناً فَآلَى اللَّهُU عَلَى نَفْسِهِ أَنْ لَايَأْتِيَهُ لَهْفَانٌ وَ لَا مَكْرُوبٌ وَ لَا مُذْنِبٌ وَ لَا مَغْمُومٌ وَ لَا عَطْشَانٌ وَ لَا مَنْ بِهِ عَاهَةٌ ثُمَّ دَعَا عِنْدَهُ وَ تَقَرَّبَ بِالْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ7 إِلَى اللَّهِU إِلَّا نَفَّسَ اللَّهُ كُرْبَتَهُ وَ أَعْطَاهُ مَسْأَلَتَهُ وَ غَفَرَ ذَنْبَهُ وَ مَدَّ فِي عُمُرِهِ وَ بَسَطَ فِي رِزْقِهِ فَاعْتَبِرُوا يا أُولِي الْأَبْصارِ.»
[12]) احزاب/ 56: «بر او درود فرستيد.»
[13]) نور/ 36: « [اين نور] در خانه هايى است كه خدا اذن داده [شأن و منزلت و قدر و عظمت آنها] رفعت يابند و نامش در آنها ذكر شود، همواره در آن خانه ها صبح و شام او را تسبيح مى گويند.»
منبع : پایگاه عرفان