فارسی
يكشنبه 04 آذر 1403 - الاحد 21 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

ناگهان شاعری پریشان شد از علی سلیمانی

ناگهان شاعری پریشان شد ، گریه - گریه - رسید تا باران
در خیالش دوباره می بارید ، روی لب های خیمه ها ، باران
در هیاهوی گرم و مبهم باد ، نیزه در نیزه عشق رفت از یاد
یک سبد گل میان دشت افتاد ، باد فریاد شد : بیا باران !
خط خون ، لحظه های تنهایی ، ابرها مانده در معمایی
اینکه طوفان بی قرار غروب ، گریه های خداست یا باران ؟
شب پایان و روز آغاز است ، فصل پرواز و عشق و اعجاز است
دفتر انتخاب ها باز است ، ابتدا عشق و انتها باران

***
شاعر افتاده در خیابانی ، که دو سویش به کهکشان وصل است
السلام علیک یا خورشید ، السلام علیک یا باران


منبع : علی سلیمانی
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

داغ
شعری از مولانا جلال الدین رومی
بند نهم ترجیع بند محتشم کاشانی درباره امام حسين(ع)
خنجر و عطش از سیدعلی حسینی ایمنی
حسینیهء خدا از رحمان نوازنی
علمدار از محمد هاشمی فرد «ساجد»
چون میر کربلا به صف کربلا رسید از عباس حسینی (ذاکر)
من و شهری که از مردی نشان نیست از محسن غلامحسینی
گریه مکن، از علی اکبر لطیفیان
قصیده به دور ضریح حضرت ابوالفضل که بنا به دستور ...

بیشترین بازدید این مجموعه

داغ
بند نهم ترجیع بند محتشم کاشانی درباره امام حسين(ع)
شعری از مولانا جلال الدین رومی
علمدار از محمد هاشمی فرد «ساجد»
حسینیهء خدا از رحمان نوازنی
آیینه شدند و تابناک افتادند از جعفر رسول ‌زاده
گریه مکن، از علی اکبر لطیفیان
من و شهری که از مردی نشان نیست از محسن غلامحسینی
چون میر کربلا به صف کربلا رسید از عباس حسینی (ذاکر)
خنجر و عطش از سیدعلی حسینی ایمنی

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^