
آیینه ازرضا اسماعیلی
آیینه شدی تا که خدا در تو درخشید
خورشیدترین حادثهها در تو درخشید
بر دوست همان روز که با حنجرهی خون
گفتی تو «بلی» کرب و بلا در تو درخشید
شد کرب و بلا کعبهی تو، حج تو مقبول
گفتی تو چو لبیّک، بلا در تو درخشید
ای معجزهی سرخ به ایثار تو سوگند
تو خون خدایی، که خدا در تو درخشید
منبع :