1- عاشورا در مکتب عقل واعتقاد :
1-1- مبدا ومعاد:
عقيده به مبدا و معاد مهمترين عامل جهاد وفداکارى در راه خداست چنين اعتقاد در کلمات امام حسين(ع) واشعار و رجزهاى او و يارانش ،نقش محورى دارد و به برجستهترين شکل خود را نشان مىدهد.امام حسين (ع) روز عاشورا وقتى بىتابى خواهرش را مىبيند اين فلسفه بلند را يادآور مىشود و مىفرمايد : (خواهرم خدا را در نظر داشته باش بدان که همه زمينيان مىميرند، آسمانيان هم نمىمانند هرچيزى جز وجه خدا که آفريدگار هستى است از بين رفتنى است .خداوند دوباره همگان را برمىانگيزد...)
درسخن ديگرى که درشب عاشورا با اصحاب خويش فرمود باز هم تاکيد بر همين محورها را مىبينيم از جمله اينکه : “بدانيد که شيرينى وتلخى دنيا ،خواب است و... بيدارى در آخرت است. رستگار کسى است که به فلاح آخرت برسد، بدبخت کسى است که به شقاوت آخرت گرفتار آيد.” باور به معاد ،رشتههاى علقه انسان را از دنيا مىگسلد و راحتتر مىتواند در مسير عمل به تکليف از جان بگذردامام در اشعارى که پس از شنيدن خبر شهادت مسلمبن عقيل از فرزدق در مسير راه کوفه شنيد، به اين جلوه تابناک اشاره فرمود: ( اگر دنيا ارزشمند به حساب آيد سراى آخرت که خانه پاداش الهى است ، برتر ونيکو است واگر بدنها براى مرگ پديد آمدهاند پس شهادت در راه خدا برتر است .) بااين ديد امام(ع) شهادت خود وهر يک از همراهانش و دودمانش را رسيدن به ابديتى مىدانست که آرميدن درجوار رحمت الهى و ديدار با رسول خدا و دست يافتن به بهشت برين را دارا بود . در رجزهاى ياران امام نيز تکيه بر مبادى اعتقادى و پيوند زدن مبارزه با انگيزه اعتقادى و باور داشت قيامت واميد به پاداش خدا ورضاى الهى و رسيدن به بهشت برين موج مىزند بهعنوان نمونه وقتى عمروبن خالدازرى به ميدان رفت در رجز خويش گفت :” اى جان ! امروز به سوى خداى رحمان ، روح وريحان مىروى و آنچه را که در اوج تقديرت از پاداشهاى الهى نوشته شده در مىيابى پس بىتابى مکن ، که هر زندهاى مردنى است.”
2-1 - رسالت پيامبر
در عصرپيامبر هر چند به ظاهر همه او را قبول داشتند و مطيع او بودنداما در عصر پس از او است که دچار تجزيه شدند. برخى به سنت و دين او وفادار ماندند. برخى در پى احياى جاهليتهاى رنگ باخته و بىروح راه افتادند. پيدايش ضلالت ،بدعت ،حيرت و جهالت نوعى انشعاب در پيروان اسلام بود و جنگيدن با ذريه پيامبر ، خروج از دين وانکار رسالت آن حضرت بود. حضرت سيدالشهدا در مکه با ابنعباس درباره امويان حاکم صحبت مىکرد حضرت از وى پرسيد: نظر تو درباره کسانى که پسردختر پيامبر را از خانه ، وطن و زادگاهش بيرون کرده و او را آواره دشت و بيابان کردند و در پى کشتن او و ريختن خونش هستند چيست؟ درحالى که اين پسر پيامبر نه براى خدا شريکى قائل شده ، نه غير خدا راسرپرست خويش گرفته و نه ازآئين پيامبر خدا فاصله گرفته است. ابن عباس گفت: (درباره آنان چيزى مىگويم جز اين آيه قرآن آنان به خدا وپيامبرش کافر شدند و نماز را جز به کسالت به جا نمىآورند...) امام حسين(ع) فرمود: خدا شاهد باشد ابنعباس به صراحت به کفر آنان نسبت به خدا و رسول گواهى داد.در طول اين سفر نيز امام (ع) و خاندانش پيوسته از رسول الله ياد مىکردند و خود را از نسل آن پيغمبر پاک معرفى مىکردندو کرامت و شرافت خويش را در آن مىدانستند که وارث و ذريه آن فرستاده الهىاند . اين نيز نيشترى بود برغدههاى کينهآلود امويان نسبت به دين خدا وعترت پيامبر (ص.)
3-1- شفاعت
مقام شفاعت براى پيامبر وخاندان او ثابت است .در قيامت هنگام حسابرسى نيز مواجه انسانها باپيامبر وآل او حتمى است و نقادى عملکرد دنيوى درآخرت است. طرح مسئله شفاعت يا برخورد با پيامبر(ص) در قيامت توجه دادن به اين بعد اعتقادى است. در کوفه وقتى امام سجاد(ع) با آن حال رقت بار و دست بسته و زنجيرى برگردن آوردند حضرت ضمن اشعارى که مىخواند که يکى هم اين بود:
“لو اننا ورسول الله يجمعنا
يوم القيامه ما کنتم تقولينا”
( اگر روز قيامت ما و پيامبرخدا دريک جا جمع شويم شما چه خواهى گفت؟ و چه خبرى براى گفتن يا عذرخواهى داريد)در سخنانى هم که حضرت زينب(س) درکوفه داشت از جمله به اين شعر توسل جست که :
“ماذا تقولون از قال النبى لکم
ماذا فعلتم وانتم آخرالامم “
(آنگاه که پيامبر (در قيامت ) به شما بگويد: چه کرديد؟ شما که امت آخرالزمان هستيد؟شما چه جواب خواهيد داد؟)يادآورى موضوع اعتقادى شفاعت نوعى ملامت بر عملکرد دشمنان نيز بود چرا که جنايت آنان نسبت به ذريه پيامبر با وضع امتى که به شفاعت آن حضرت اعتقاد داشته باشند ناسازگار است. درخواست شفاعت واميد به آن نيزکه در زيارتنامهها آمده است همين اثر تربيتى را دارد .” اللهم ارزقنى شفاعه الحسين يوم الورود “
4-1 - امامت
فلسفه سياسى اسلام براى مديريت جامعه بر مبناى دين در قالب و شکل امامت تجلى مىکند.از اينرو از شاخصههاى امامت نيز همچون نبوت علاوه بر صلاحيتهاى علمى و تقواى “جعل الهى “ و “نصب” است. اهل بيت پيامبر (ص) به لحاظ صلاحيتهاى بيشتر و نزديکى بيشتر به سرچشمه دين ،شايستهتراز ديگران براى تصدى زمامدارى مسلميناند .آنچه در غدير خم اتفاق افتاد تاکيدى مجد براى چندمين بار بودکه رسالت پيشوايى امت پس از رسول خدا(ص) بر عهده امام برتر و شايستهترين فرد پس از آن حضرت اميرالمومنان على (ع) است. هر چند که عدهاى با راهاندازى غوغاى سقيفه مسير امامت مسلمين را در مسير ديگرى انداختند وامت را از امامت علي(ع)محروم کردند ولى اين حق از آن حضرت بودو خود او پيش ازرسيدن به خلافت و پس ازآن در درگيرى ومناقشاتى که با خلفا و معاويه داشت و پس از شهادتش امامان ديگر شيعه پيوسته بر اين حق راستين تاکيد کردهاند و آن را حق مسلم خويش و ديگران را غاصب دانستهاند . قيام عاشورا جلوهاى از اين حق خواهى و باطل ستيزى در ارتباط با اين والاترين رکن جامعه اسلامى بود. گرچه امام مجتبى (ع) بنا به مصالح وشرايطى با معاويه قرار داد صلح امضاکرد.امام حسين (ع) نيز تا وقتى معاويه زنده بود به عهدنامه برادر شهيدش وفادار ماند اما اين خاندان پيوسته نسبت به امامت مسلمين و منصب خلافت مدعى بودهاند و پيوسته مىکوشيدند درحد توان وامکان با بيدارسازى مردم و تهيه مقدمات و زمينهچينىهاى لازم اين عنصر مهم ورکن اساسى اسلام را جامع عمل بپوشانند.امام حسين(ع) در مسير راه کوفه پس از برخورد با سپاه حر در خطابهاى که پس ازبرگزارى نماز جماعت خطاب به آنان ايراد نمود فرمود: اى مردم! اگر تقواى خدا پيشه کنيد و حق رابراى صاحبانش بشناسيد. خدا از شما بيشتر راضى خواهد بود. ما دودمان پيامبريم و به عهدهدارى اين امر ( حکومت ) و ولايت بر شما از ديگرانى که به نا حق مدعى آنند و در ميان شما به ستم و تجاوز حکومت مىکنند سزاوارتريم. در نامهاى که پس از برخورد با سپاه حر به بزرگان کوفه مىنويسد پس ازبر شمردن اينکه اين جماعت(زمامداران اموي) پيرو شيطانند و حدود الهى راتعطيل کرده و فساد راآشکار ساخته و حلال را حرام وحرام الهى را حلال کرده و بيتالمال را براى خود برداشتهاند مىفرمايد:” انى احق بهندا الامر توابتى من رسول الله “ و خود را به خاطر نزديکتر بودنش به پيامبر براى حکومت بر مسلمين شايستهتر مىبيند. در نقل ديگرى نيز آمده است که حضرت فرمود: به خدا قسم من به خلافت شايستهترم پدرم بهتر از پدر اوست ، جدم برتر از جد اوست ، مادرم بهتر ازمادر اوست وخودم بهتر از اويم. گردن نهادن به حکم پيشوا - هر که مىخواهد باشد- در منطق عاشورا و دين درست نيست . پيام عاشورا اين است که درجامعه اسلامى حاکميت و ولايت ،حق شايستهترين افراد است که تعهدايمانى بالايى داشته باشندو براى اجراى قرآن و هدايت جامعه به سوى اسلام ناب بکوشندو شيوه حکومتىشان بر مبناى عدل ،قسط ومحترم شمردن مال و جان و نواميس مسلمانان باشد.
5-1- بدعت ستيزي
امام حسين(ع) بهعنوان مصداقى به اين تکليف الهى به دفاع از حريم دين پرداخت واز انگيزههاى خويش، احياى دين وبدعت ستيزى را بر شمرده از جمله در نامهاى که به بزرگان بصره نوشت، چنين آمده است:”ادعوکم الى کتاب الله و سنته بنيه فان السنته قد امينت و البدعه قد احييت. ( شما را به کتاب خدا و سنت پيامبرش دعوت مىکنم همانا سنت مرده و بدعت زده شده است.)
2 - پيامهاى اخلاقي
2-1- آزادگى
على (ع) مىفرمايد:” الا حر يدع هذه اللماظه لا حلها؟ انه ليس لا نفسکم تمن الا الجنه فلا تبيعوها الا بها”
(آيا هيچ آزادهاى نيست که اين نيم خورده (دنيا ) رابراى اهلش واگذارد؟ يقينا بهاى وجود شما چيزى جز بهشت نيست پس خود راجز به بهشت نفروشيد ) آزادگى درآن است که انسان ،کرامت و شرافت خويش را بشناسد وتن به پستي،ذلت ،حقارت واسارت دنيا و زيرپا نهادن ارزشهاى انسانى ندهد.امام حسين (ع) فرمود:” موت فى عز ضيرمن حياه فى ذل”( مرگ با عزت بهتر از حيات با ذلت است)
اين نگرش به زندگى ويژه آزادگان است . نهضت عاشورا جلوه بارزى از آزادگى در مورد امام حسين(ع) وخاندان و ياران شهيد اوست وقتى مىخواستند به زور از آن حضرت بيعت به نفع يزيد بگيرند قبول نکردند زيرا فرمودند:” لا و الله لا اعطيهم بيدى اعطاء الذليل والا افر فرارالعبيد؟”( نه به خدا سوگند نه دست به ذلت آنان مىدهم ونه چون بردگان تسليم حکومت آنان مىشوم”صحنه کربلا نيز جلوه ديگرى از اين آزادگى بود. آن حضرت از ميان 2 امر ،شمشير يا ذلت،مرگ با افتخار را پذيرفته وبه استقبال شمشيرهاى دشمن رفت و فرمود:” الا و ان الدعى بن الدعى قدر کزنى بين الثنتين : بين اسله و الذله و هيهات منا الذله.” و به هنگام حمله به صفوف دشمن اين رجز را مىخواند:
“ الموت اولى من رکوب العار والعار اولى من دخول النار “ ( مرگ بهتر از ننگ و ننگ بهتر از آتش دوزخ است)
روح آزادگى امام(ع) سبب شد حتى درآن حال که مجروح بر زمين افتاده بود نسبت به تصميم سپاه دشمن براى حمله به خيمههاى زنان و فرزندان بر آشوبد و آنان را به آزادگى دعوت کند:“ ان لم يکن لکم دين وکنتم لا تخافون المعادفکونوا احرارا فى دنياکم”( اگر دين نداريد واز روز رستاخيز نمىهراسيد لا اقل در دنياتان آزاده باشيد)اين فرهنگ آزادگى در ياران امام و شهداى کربلا نيز بود . حتى مسلم بن عقيل پيشاهنگ نهضت حسينى در کوفه نيز هنگام رويارويى با سپاه ابن زياد رجز زير را مىخواند و مىجنگيد:
“ اقسمت لا اقتل الا حرا
و ان رايت الموت شيئا نکرا “
( هر چند که مرگ راچيز ناخوشايندى مىبينم ولى سوگند خوردهام که جز با آزادگى کشته نشوم )
جالب اينجاست که همين شعار و رجز را عبدالله پسر مسلمابن عقيل در روز عاشورا هنگام نبرد در ميدان کربلا مىخوانداين نشان دهنده پيوند فکرى و مرامى اين خانواده بر اساس آزادگى است.دو شهيدديگر از طايفه غفار به نامهاى عبدالله و عبدالرحمان فرزندان عروه در رجزى که در روز عاشورا مىخواندند مردم را به دفاع از فرزندان آزادگان دعوت مى کردندو با اين عنوان از آل پيامبر ياد مىکردند:”يا قوم ذودواعن بنىالحرار...” مصداق بارز ديگرى از اين حريت و آزادگى حربن يزيد رياحى بود. آزادگى او سبب شد که به خاطر دنيا و رياست آن خود را جهنمى نکند وبهشت را در سايه شهادت خريدار شود توبه کرد واز سپاه ابن زيادجدا شد وبه سيدالشهدا پيوست وصبح عاشورا در نبردى دلاورانه به شهادت رسيد .وقتى حر نزد امام حسين (ع)آمد يکى از اصحاب حضرت با اشعارى مقام آزادى و حريت او را ستود :
“لنعم الحر حر بنىرياح
و حر عند مختلف الرماح”
چون به شهادت رسيد سيدالشهدا (ع) بر بالين او حضور يافت و او راحر و آزاده خطاب کرد و فرمود:همانگونه که مادرت نام تو را حر گذاشته است آزاده وسعادتمندى ،در دنيا و آخرت :” انت حر کما سمتک وامک وانت حر فىالدنيا وانت حر فىالاخره “اگر آزاديخواهان و آزادگان جهان در راه استقلال و رهايى از ستم وطاغوتها مىجنگند و الگويشان قهرمانىهاى شهداى کربلاست درسايه همين درس “آزادگى “ است که ارمغان عاشورا براى هميشه تاريخ است. انسانهاى آزاده در لحظات حساس و دشوار انتخاب مرگ سرخ و مبارزه خونين را بر مىگزينند وفداکارانه جان مىبازند تا به سعادت شهادت برسند وجامعه خود را آزاد کنند.
2-2- ايثار
در صحنه عاشورا نخستين ايثارگر ، سيدالشهدا بود که حاضر شد فداى دين گردد و رضاى او را بر همه چيز برگزيند واز مردم نيز بخواهدکسانى که حاضرند خون خود را در اين راه نثار کنند با او همسفر کربلا شوند اصحاب آن حضرت نيز هر کدام ايثارگرانه جان فداى امام خويش کردند و وقتى نيروهاى ابن زيادآگاه شدند که مسلم بن عقيل در خانه هانىبنعروه است ،هانى را احضار کردند واز او خواستند که مسلم را تسليم آنان کند. او مىتوانست با سپردن مسلم به دست آنان جان خويش را نجات دهد اما حاضر شد در راه مسلم کشته شود ولى او را تسليم نکند در مقابل درخواست تهديدآميز آنان گفت: به خدا سوگند اگر تنهاو بى ياور بمانم هرگز او را تسليم شما نخواهم کرد مگر آنکه در راه حمايت از او بميرم. اظهارات ايثارگرانه ياران امام در شب عاشورا مشهور است يک به يک برخاستند و آمادگى خود را براى جانبازى وايثار خون در راه امام (ع) اظهار کردنداز آن همه سخن اين نمونه از کلام مسلم بن عولجه کافى است که به امام (ع) عرض کرد هرگز از تو جدا نخواهم شد اگر سلاحى براى جنگ با آنان هم نداشته باشم با سنگ با آنان خواهم جنگيد تا همراه تو به شهادت برسم . حضرت زينب(س) عصر عاشورا هنگام حمله سپاه کوفه به خيمهها و غارت اشيا چون ديد شمر با شمشير آخته قصدکشتن امام زين العابدين (ع) را دارد فرمود:” کشته نخواهد شد مگر آنکه من فداى او شوم “ جلوه ديگرى از ايثار در کار زيباى حضرت ابوالفضل (ع) بود علاوه بر آنکه امان نامهاى را که شمر آورده بود ردکردو شب عاشورا نيز اظهار کرد که :” هرگز از تو دست نخواهيم کشيد خدا نياورد زندگى پس از تو را”روز عاشورا وقتى با لب تشنه وارد شريعه فرات شد تا براى امام و کودکان تشنه آب بياورد پس از پر کردن مشک دست زيرآب برد تا بنوشد اما با يادآورى کام تشنه سيدالشهدا ، ايثارگرى و وفاى او اجازه نداد که آب بنوشدو امام حسين(ع) و کودکان تشنه باشند وتشنه کام گام از فرات بيرون نهاد و تشنه لب شهيدشد .سعيد بن عبدالله جلوه ديگرى از ايثار رادر کربلا به نمايش گذاشت او به هنگام نماز خواندن امام(ع) خود را سپر تيرهايى ساخت که از سوى دشمن مىآمد .وقتى نماز امام(ع) به پايان رسيد او با سيزده تير بربدن به زمين افتاد و شهيد شد .
2-3- توکل
امام حسين (ع) درآغاز حرکت خويش تنها باتوکل بر خدا اين راه را برگزيد وهنگام خروج به سوى کوفه گرچه براى پاسخگويى به دعوتنامههاى کوفيان آهنگ آن ديار کرد ولى باز هم تکيه گاهش خدا بود. در ميان راه وقتى خبر بىوفايى مردم وشهادت مسلمبن عقيل را شنيد باز نگشت و چون توکلش در انجام تکليف برخدا بود راه را ادامه داد . حتى توکلش بر ياران همراه هم نبود از اينرو از آنان نيز خواست که هر که مىخواهد برگردد با اين توکل بود که هيچ پيش آمدى نتوانست درعزم او خلل وارد کند. دروصيتى که به برادرش محمد حنيفه در آغاز حرکت از مدينه نوشت ضمن بيان انگيزه وهدف خويش از اين قيام در پايان فرمود :” ما توفيقى بالله ،عليه توکلت و اليه انيب” يا در خطبهاى در روز عاشورا جمله “ انى توکلت على الله ربى و ربکم “ را بيان کردند که شاهد ديگرى بر اين روحيه و باور است.
اين خصلت برجسته درآخرين لحظات حيات حضرت نيز همراه او بود وقتى زخمى وتير خورده بر زمين افتاد درمناجات بلند و عارفانه با معبود خويش از اين توکل برذات قادر متعال دم مىزد:” استعينبک ضعيفا واتوکل عليک کافيا”
2-4- جهاد با نفس
برتر و دشوارتر از جهاد با دشمن بيرونى ،مبارزه با تمنيات نفس و کنترل هواى حيوانى وخشم وشهوت و حب دنيا و فدا کردن خواستههاى خويش در راه” خواسته خدا” است. اين خود ساختگى و مجاهده با نفس زيربناى جهادبادشمن بيرونى است و بدون آن اين هم بىثمر يا بىثواب است چون سراز ريا، عجب، غرور، ظلم و بىتقوايى در مىآورد .محمدبن بشر حضرمى در سپاه امام (ع) بود فرزندش در مرز “ري” اسير شده بود با اينکه امام به او رخصت داد که کربلا راترک کند و در پى آزاد کردن فرزند اسيرش برود ولى او مسئله “علاقه به فرزند” رادر راه هدفى دينى حل کرده بود و حاضر نشد امام(ع) را ترک کند . نامفبن حلال شهيدى ديگراز عاشورائيان بودهمسرى داشت که نامزد بود وهنوز در خانه پدر بود هنگامى که عزم سفر کربلا راکرد همسرش دست به دامان او شد و گريست. اين صحنه کافى بود که هر جوانى را متزلزل کند وانگيزه جهاد را ازاو سلب نمايد. با آنکه امام حسين (ع) نيز ازاو خواست که شادمانى همسرش را بر ميدان رفتن ترجيح دهد ولى بر اين محبت غريزى و دنيوى غلبه يافت و گفت: ( اى پسر پيامبر ! اگرامروز تو را يارى نکنم فردا جواب پيامبر را چه بدهم ؟ جنگيد تا شهيد شد.)در يکى از شبهاى عطش در کربلا نافع بن حلال همراه جمعى براى آوردن آب براى خيمههاى امام (ع) به فرات رفتند.نگهبانان فرات به او گفتند: ( مىتوانى خودت آب بخورى ولى براى امام حق ندارى آب ببرى “گفت: “محال است که حسين(ع) و يارانش تشنه باشند ومن آب بنوشم “ اين نمونهها هر کدام جلوهاى از پيروزى عاشورائيان را در ميدان “جهاد و نفس “ نشان مىدهد يکى علقه به فرزند ياهمسر را در پاى عشق به امام (ع) ذبح مىکند ، يکى تشنگى خود را در مقابل عطش امام ناديده مىگيرد ، ديگرى بر زندگى خود پس از امام خط بطلان مىکشد ويکى هم اجازه نمىدهد درد و داغ شهادت پدر بر انجام وظيفه و اداى تکليف مانعى ايجاد کند.
2-5- عفاف و حجاب
نهضت عاشورا براى احياى ارزشهاى دينى بود . در سايه آن حجاب و عفاف زن مسلمان نيز جايگاه خود را يافت و امام حسين(ع) و زينب کبري(س)و دودمان رسالت چه با سخنانشان چه با نحوه عمل خويش ، يادآور اين گوهر ناب گشتند .زينب کبرى (س) و خاندان امام حسين(ع) الگوى حجاب وعفاف هستند اينان درعين مشارکت در حماسه عظيم و اداى رسالت حساس و خطير اجتماعى ، متانت وعفاف راهم مراعات کردند واسوه همگان شدند.سيدالشهدا به خواهران خويش زينب ، ام کلثوم و دخترش فاطمه (س) توصيه فرمود که اگر من کشته شوم گريبان چاک نزنيد ،صورت نخراشيد و سخنان ناروا و نکوهيده مگوييد ، اينگونه حالات در شان خاندان قهرمان آن حضرت نبود بخصوص که چشم دشمن ناظر صحنهها و رفتار آنان بود .در آخرين لحظات وقتى آن حضرت صداى گريه بلند دخترانش را شنيد ، برادرش عباس و پسرش على اکبر (ع) را فرستاد که آنان را به صبورى و مراعات آرامش دعوت کنند . سيد بن طاووس نقل کرده است:” شب عاشورا امام حسين (ع) درگفتگو با خانوادهاش آنان را به حجاب و عفاف و خويشتندارى توصيه کرد . روز عاشورا وقتى زينب کبري(س) بىطاقت و صبر شد و به صورت خودزد امام (ع) به او فرمود:( آرام باش ، زبان شماتت اين گروه رانسبت به ما دراز مکن.) دختران و خواهران امام(ع) مواظب بودند تا حريم عفاف و حجاب اهل بيت پيامبر تا آنجا که مىشود حفظ و رعايت شود. ام کلثوم (س) به ماموران اسير گفت: وقتى ما را وارد شهر دمشق مىکنيد از درى وارد کنيد که تماشاچى کمترى داشته باشد و از آنان درخواست کرد که سرهاى شهدا را از ميان کجاوههاى اهل بيت فاصله بدهند تا نگاه مردم به آنها باشد وحرم رسول الله راتماشا نکنند و گفت: ( از بس که مردم ما را در اين حال تماشا کردند خوار شديم ) از اعتراضهاى شديد حضرت زينب(س) نيز به يزيد اين بود که ؟اى يزد ! آيا عدالت است که کنيزان خود را در حرم سرا پوشيده نگاه داشتهاى و دختران پيامبر را به صورت اسير شهر به شهر مىگردانى . حجاب آنها را هتک کرده ، چهرههايشان در معرض ديد نامحرمان قرار دادهاى که از دور و نزديک به صورت آنان نگاه مىکنند؟!
منابع:
-1 نفس المهموم ،شيخ عباس قمي
-2 منتهى اللمال ، شيخ عباس قمى
-3 مقتل ابو مخنف ، لوط بن يحى ابومخنف ،حجت الله جودکى ،انتشارات تبيان
-4 روز شمار عترت، احمد عيسىفر
-5 خاک وتربت کربلا، محمد حسين کاشف الغطا
-6 کتابشناسى امام حسين (ع) ، پژوهشکده تحقيقاتى اسلامى
-7 قيام امام حسين(ع) ، سيدجعفر شهيدى ، دفتر نشر فرهنگ اسلامي
-8 امام درعينيت جامعه ،محمد رضا حکيمي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي
-9 پيامهاى عاشورا، جواد محدثي، پژوهشکده تحقيقات اسلامي
-10 صحيفه نور، امام خمينى ، دفتر نشر آثار امام خميني
-11 فرهنگ جامع سخنان امام حسين(ع)
-12 حسين وارث آدم،دکتر على شريعتي
-13 بازيگران دشت خون ، پرويز خرسند
منبع : سایت راسخون