فارسی
چهارشنبه 03 مرداد 1403 - الاربعاء 16 محرم 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

0
نفر 0

پنجره‏ای به عاشورا از جواد محمدزمانی

برخیز! برخیز و بالا را نگاه کن! ملکوت را می گویم! همان جا که گمان داری پرنده ی اندیشه ات، توان پرواز بدان را نخواهد داشت. راهت را بازیاب و قیامت آغاز کن! از این که به سمت مشرق آفتاب گام برمی داری و سرشار از روشنی می شوی و سنگلاخ ها را در زیر گام هایت لِه می کنی، بر خود ببال!
برخیز! آن گونه که نشستن و ماندن، پیش رویت دست و پا بزند و خواب، در بستر تنهایی بیارامد.
آن گونه برخیز که برخاستن با تو برخیزد و قیام تو، بهار را از خاک برخیزاند. آن گونه برخیز که چشمه ها، چون اشک، از چشمان، و اشک ها، چون آب، از چشمه ساران برخیزند.
برخیز که نفسِ گرمِ پیامبران پیشین، به تو روح بخشیده است و خونِ شهیدان عشق، همراه با سپیده، چهره ی تو را سرخ و سفید خواسته است. برخیز که قیام مصلحان تاریخ، تو را قامت آفریده است و همّت دلیر مردان دشت جنون، تو را بازوان فراخ ساخته است. برخیز که خون دل های باغبان فضیلت، در سینه ی تو شقایق شده است و ملکوتِ نیایش شب زنده دارانِ عشق، روح تو را پرنده کرده است.
برخیز! برخیز و پنجره ای رو به عاشورا بگشا؛ پنجره ای به حماسه پنجره ای به عرفان پنجره ای به احساس و پنجره ای به هر چه پنجره! برخیز و پای در خنکای فُرات نِه تا دلت از گرمای نخل های سوزان کربلا آتش بگیرد. برخیز و دست در خاک های تفتیده ی کربلا فرو بَر تا به خنکای بی وفاییِ نامردْ مردمان کوفه، نفرین روانه سازی. برخیز! برخیز که برخاسته بمانی.


منبع : جواد محمدزمانی
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

ای شفای دردهای من حسین از سید حبیب حبیب پور
غوغای غم ازحبیب اللّه‏ چایچیان (حسان)
غفلت اگر که دامن ما را رها کند از جواد حیدری
احمد مشجری کاشانی «محبوب» یادگار حیدر
دست خالی از علی دهقانی
دیدی که چنین ز عشق پرپر زده‌ایم از امیر عاملی
تجسم نور از خدیجه پنجی
اشک گل کرد از علی انسانی
نخل های تشنه ازدوستعلی دهقان
شمع‌ها از پای تا سر سوخته از غلامرضا سازگار

بیشترین بازدید این مجموعه

سنگین تـــــر از همیشه غمــی روی سینه ام ازسید ...
بعد از هجوم خنجر و تاراج نیزه ها ازسید محمد حسینی
تاریخ منظوم عاشورا
ای بسته بر زیارت قدّ تو قامت آب از خسرو احتشامی
اشک امان نمی‌دهد گریه بغض سنگ را از کاظم رستمی
امشب سری به گوشه ی ویرانه می زنی ؟ از خلیل عمرانی
تجسم نور از خدیجه پنجی
شراره از غلامرضا سازگار
شعر مرثیه انگلیسی جاستیس ا. د. راسل در عزای امام ...
دارد دوباره حال و هوا فرق می کند از مهدی صفی یار

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^