[53]
ج. احكام عزادارى سيدالشهدا(ع)
بزرگ داشتن ياد و خاطره امامان، به ويژه حضرت سيدالشهدا(ع) مورد سفارش اكيدائمه(ع) بوده است. آنان خود نيز در برپايى مجالس عزا نهايت اهتمام را داشته اند امامرضا(ع)مى فرمايد:
«كان ابى اذا دخل شهر المحرم لا يرى ضاحكاً و كانت الكأبة تغلب عليه حتى يمضى منه عشرةايام فاذا كان يوم العاشر كان ذالك اليوم يوم مصيبته و حزنه و بكائه».
[54]
يعنى هنگامى كه ماه محرم فرا مى رسيد، كسى پدرم را خندان نمى ديد و غم و اندوه بر او چيرهمى شد تا روز عاشورا و روز عاشورا روز مصيبت، اندوه و گريه او بود.
عاشورا و زنده نگه داشتن خاطرات آن، امروز در متن زندگى شيعه رسوخ و در عمقباورهاى او جريان يافته است. تشكيل مجالس عزادارى و سوگوارى، فرهنگى است
برخوردار از همه ارزش هاى الهى و انسانى. شركت در مجالس ماتم و عزا، اعتراض وجبهه گيرى عليه همه زشتى ها و پليدى ها و حمايت از مظلومان تاريخ است. مجالسعزادارى، در طول تاريخ شيعه، آثار و بركات بى شمارى داشته است؛ از جمله، تداوم و احياىنهضت عاشورا. امام خمينى(ره) در اين باره مى فرمايد:
«الان هزار و چهار صد سال است كه با اين منبرها، با اين روضه ها و با اين مصيبت ها با اينسينه زنى ها ما را حفظ كرده اند...هر مكتبى تا پايش سينه زن نباشد، تا پايش گريه كن نباشد،تا پايش سر و سينه زن نباشد، حفظ نمى شود».
[55]
تاريخ عزادارى براى سيدالشهدا(ع) به درازاى تاريخ تولد بشر (حضرت آدم) است.براى سيدالشهدا(ع) نه تنها آدم و انبيا
[56] و رسول الله
[57] و على و فاطمه
[58] مجلس عزادارىبه پا كرده اند بلكه فرشتگان الهى در سوگ آن حضرت، اقامه ماتم كرده اند.
[59]
امروز بسيارى از متفكران اديان الهى، براى امام حسين(ع) و مراسم او احترام قائلند. يككشيش مسيحى مى نويسد:
«اگر حسين از آن ما بود، در هر سرزمينى براى او بيرقى برمى افراشتيم و در هر روستايى براىاو منبرى برپا مى كرديم و مردم را با نام حسين به مسيحيت فرا مى خوانديم».
[60]
ژوزف فرانسوى درباره اهميت و آثار و بركات عزادارى، مطالب بسيارى دارد؛ از جمله:
«خود شيعه هم به اين فايده اى كه در كارهايشان وجود دارد، متوجه نيستند و گمانمى كنند كه تنها ثواب اخروى كسب مى كنند؛ ولى هر عملى كه در اين جهان انجام مى شود، بىشك در اجتماع اثر مى گذارد...ما اگر مى بينيم كه در هند شيعيان بسيارى وجود دارند، در اثراقامه ماتم و عزادارى حسين است».
[61]
ماربين آلمانى دراين باره مى نويسد:
«بى اطلاعى بعضى از تاريخ نويسان ما موجب شده است كه عزادارى شيعه را به جنون وديوانگى نسبت دهند؛ ولى اينان گزافه گفته و به شيعه تهمت زده اند. ما در ميان ملل و اقوام،مردمى مانند شيعه، پرشور و زنده نديده ايم؛ زيرا شيعيان به واسطه به پا كردن عزادارىحسين، سياست هاى عاقلانه اى را انجام داده و نهضت هاى مذهبى ثمربخش را به وجودآورده اند...ما اگر پيروان و مبلغان خود را با آن همه مخارج هنگفت و صرف نيرو و دلار با شيعهو مبلغين آن قياس كنيم، خواهيم ديد كه مسيحيت به اندازه يك دهم شيعه پيشرفت نكردهاست...من معتقدم كه رمز بقا و پيشرفت اسلام و تكامل مسلمانان، شهيد شدن حسين و آنرويدادهاى غم انگيز است».
[62]
در هر صورت، عزادارى براى سيدالشهدا(ع) از نگاه فقها موضوع احكامى است كه هر
يك از آن ها در تداوم و استمرار نهضت حسينى نقش به سزائى داشته است. در اين بخش،برخى از آن احكام بررسى مى شود.
1. تسليت گويى
«من عزّى مصاباً فله مثل اجره».
[63]
يعنى هر كس مصيبت ديده اى را تسليت گويد، پاداشى همانند او دارد.
در خصوص روز عاشورا روايت شده است كه شيعيان به يكديگر بگويند:«اعظم اللهاجورنا بمصابنا بالحسين عليه السلام و جعلنا و اياكم من الطالبين بثاره مع وليه الامام المهدىمن آل محمد عليهم السلام».
[64]
2. سلام كردن بر حسين(ع) در هر روز
محدث عالى مقام، شيخ عباس قمى در مفاتيح الجنان بابى را با عنوان «استحباب التسليمعلى الحسين(ع) و الصلاة عليه من بعيد و قريب، كل يوم» گشوده و در آن، رواياتى را نقلكرده است؛ از جمله:
«قال: حسين بن ثوير كنت انا و يونس بن ظبيان عند ابى عبدالله و كان اكبرنا سناً فقال له:انى كثيراً ما اذكر الحسين(ع) فاى شيىٍ اقول؟ قال: قل: صلى الله عليك يا ابا عبدالله تعيد ذلكثلاثاً فان السلام يصل اليه من قريب و بعيد».
[65]
حسين، پسر ثوير مى گويد: من و يونس پسر ظبيان در محضر امام صادق(ع) بوديمويونس سنش از ما بيش تر بود يونس به حضرت عرض كرد: من بسيارى از اوقات به يادحسين(ع) هستم، پس چه جمله اى را بگويم؟ حضرت فرمود: بگو: «صلى الله عليك يااباعبدالله». اين درود را سه بار تكرار كن. پس همانا سلام به آن حضرت مى رسد، از دورباشديا نزديك.
3 و 4. استحباب سرودن شعر و نوحه سرايى
از موضوعات فقهى درباره واقعه عاشورا و امام حسين(ع) سرودن شعر است كه همشامل سرودن شعر و هم شعرخوانى (نوحه سرايى) مى شود. رواياتى نيز در اين باره نقل شدهاست؛ از جمله:
«عن ابى عمارة المنشد عن ابى عبدالله(ع) قال: قال لى: يا ابا عمارة! انشدنى فى الحسين بنعلى. قال: فانشدته فبكى ثم نشدته فبكى. قال: فوالله مازلت انشده و يبكى حتى سمعت البكاءمن الدار. قال: فقال يا اباعماره: من انشد فى الحسين بن على شعراً فابكى خمسين فله الجنة ومن انشد فى الحسين شعراً فابكى ثلاثين فله الجنة و من انشد فى الحسين شعراً فابكى عشرينفله الجنة و من انشد فى الحسين شعراً فابكى عشرة فله الجنة و من انشد فى الحسين شعراًفابكى واحداً فله الجنة و من انشد فى الحسين شعراً فبكى فله الجنة و من انشد فى الحسينشعراً فتباكى فله الجنة».
[66]
يعنى ابى عماره منشد از امام صادق(ع) نقل مى كند كه آن حضرت به او فرمود: اىاباعماره! درباره حسين برايم شعر بخوان. من شعر خواندم. پس گريه كرد سپس شعر خواندمدوباره گريه كرد ابا عماره مى گويد: سوگند به خدا همواره شعر مى خواندم و آن حضرت گريهمى كرد تا اين كه صدايش از بيرون خانه شنيده مى شد. آن حضرت فرمود: اى اباعماره! هركس درباره حسين شعرى بخواند و پنجاه نفر را بگرياند، بهشت براى او است و هر كسشعرى بخواند و سى نفر را بگرياند، بهشت براى او است و هر كس شعرى بخواند و بيستنفر را بگرياند، بهشت براى او است و هر كس شعرى بخواند و ده نفر را بگرياند، بهشت براىاو است و هر كس شعرى بخواند و يك نفر را بگرياند، بهشت براى او است و هر كس شعرىبخواند و گريه كند، بهشت براى او است و هر كس شعرى بخواند و خودش را به گريه بزند،بهشت براى او است.
5. آرزوى بودن با امام حسين
آرزوى شهادت و رستگار شدن در ركاب سيدالشهدا(ع) براى عاشقان آن حضرت،ازبهترين آرزوهاست به ويژه براى كسانى كه شهادت را فوز عظيم و اوج قربوكمال مى دانند.
در بسيارى از زيارات آن حضرت، به اين مطلب اشاره شده است؛ از جمله، زيارت اول
سيدالشهدا(ع):
«فليت انى معكم فافوز فوزاً عظيماً».
[67]
نيز در زيارت ششم آمده است:
«يا ليتنى كنت معكم فافوز فوزاً عظيماً».
[68]
پر واضح است كه چنين آرزويى مى تواند در تداوم و استمرار حركت عاشورا بسىنقش آفرين باشد، به ويژه با توجه به اين كه به فرموده امام صادق(ع) هر روز عاشورا و هرزمين كربلا است.
[69] اين مطلب، در ايران اسلامى، در زمان جنگ تحميلى، به گونه احسنتجلى كرد و بسيارى از آرزومندان ركاب آن حضرت، سرزمين ايران را كربلا دانسته و از نظامجمهورى اسلامى كه ثمره خون شهداى كربلا بود، دفاع كردند.
در روايات نيز بر آرزوى بودن در ركاب آن حضرت تأكيد شده است؛ از جمله، در روايتريان آمده است:
«عن الرضا(ع) فى حديث...يابن شبيب ان سرّك ان يكون لك من الثواب مثل ما لمن استشهدمع الحسين(ع) فقل متى ذكرتهم: يا ليتنى كنت معهم فافوز فوزاً عظيماً».
[70]
يعنى ريان، پسر شبيب در حديثى طولانى از امام رضا(ع) نقل مى كند...اى پسر شبيب! اگر تورا ثواب و اجر مثل كسى كه با حسين شهيد شده، خوشحال مى كند، پس هرگاه به ياد آنانافتادى، بگو: اى كاش با آنان بودم، پس به فوز بزرگ دست مى يافتم.
با توجه به اين كه در اين روايت آمده است كه ثواب آرزوى بودن با سيدالشهدا(ع) مانندثواب كسانى است كه در ركاب آن حضرت شهيد شده اند، براساس احاديث «من بلغ» مى توانگفت كه چنين آرزويى مستحب است و فلسفه آن، آمادگى كامل براى استمرار بخشيدن بهحركت عاشورا و ارزش هايى است كه شهيدان كربلا براى آن ها به شهادت رسيدند.
6. گريه بر سيدالشهدا(ع)
گريه كردن و گرياندن، سلاح برنده اى است كه پيامش اعتراض به ستم گران و جبارانتاريخ است، مبنى بر اين كه آنان با آه و ناله جان سوز مظلومان، به ذلت و خارى كشاندهخواهند شد. هر قطره اشك، گلوله اى است بر قلب ستم گران بى رحم تاريخ. گريه كردن برسيدالشهدا(ع) ثمره محبتى است برخاسته از عشق و علاقه به حسين بن على(ع) و ياران باوفايش و همين گريه، موجب پيدايش رابطه اى وثيق و ناگسستنى ميان ما و سالار شهيدان، درطول تاريخ است.
گريه كردن بر امام حسين(ع) نه تنها مايه شرافت و افتخار انسان هاى دلباخته است، بلكهسبب مباهات زمين و آسمان، نباتات و حيوانات، صحراها و درياها نيز هست نهضتعاشورا با همين گريه ها حفظ و استمرار يافته است. امام خمينى در اين باره مى فرمايد:
«گريه كردن بر عزاى امام حيسن، زنده نگه داشتن نهضت و زنده نگه داشتن همين معنا استكه يك جمعيت كمى در مقابل يك امپراتور بزرگ ايستاد... آن ها از همين گريه ها مى ترسندبراى اين كه گريه اى است كه گريه بر مظلوم است».
[71]
در جاى ديگر مى فرمايد:
«گريه كردن بر شهيد، زنده نگه داشتن نهضت است».
[72]
از اين جا فلسفه دستورهاى مؤكد ائمه اطهار(ع) به علاقه مندان و شيعيان، براى گريستنو گرياندن روشن مى شود. امام رضا(ع) به ريان بن شبيب مى فرمايد:
«اگر بر چيزى گريه مى كنى، بر حسين بن على گريه كن كه او را هم چون گوسفندسربريدند».
[73]
گفتنى است كه گريه اقسامى دارد: 1. گريه عجز؛ 2. تزوير؛ 3. پشيمانى؛ 4. شوق؛ 5. رحم؛ 6. غم و اندوه؛ 7. فراق و دورى.
بى شك گريه قسم اول و دوم و سوم، نه تنها ممدوح نيست، بلكه مذموم نيز هست؛ ولىگريه هاى ديگر، هر كدام به جاى خود، پسنديده و داراى اجر و ثواب است.
در هر صورت، گريه در استمرار و احياى صحنه هاى عاشورا نقش اساسى داشته وخواهد داشت. از اين رو، موضوع احكام فقهى قرار گرفته است كه به بعضى از آن هااشاره مى شود.
از جمله مستحباتى كه روايات بسيارى در باره آن نقل شده است، گريه بر مصيبت هاىوارده بر سيدالشهدا(ع) و خاندان او است. محدث عالى مقام شيخ حرّ عاملى بابى را با نام«باب استحباب البكاء لقتل الحسين و ما اصاب...» گشوده و در حدود بيست روايت را در آننقل كرده است.
[74] علامه مجلسى نيز بابى را با نام «باب ثواب البكاء على مصيبته و مصائبسائر الائمه...»
[75] گشوده و در آن، 38 روايت را نقل كرده است. در جامع احاديث الشيعه نيزبابى با عنوان «باب انه يستحب البكاء لما اصاب اهل بيت النبى(ص) خصوصاً الحسين»
[76]وجود دارد كه در آن، بيش از 27 روايت نقل شده است؛ از جمله:
«عن فضيل بن يسار عن ابى عبدالله(ع) قال: من ذكرنا عنده ففاضت عيناه و لو مثل جناح الذباب غفرالله ذنوبه و لو كانت مثل زبد البحر».
[77]
يعنى فضيل، پسر يسار از امام صادق(ع) نقل مى كند كه هر كس نام ما پيش او برده شود وچشمانش اشك آلود گردد هر چند به اندازه بال مگس، خداوند گناهانش را خواهد بخشيد،گرچه در حد كف دريا (كنايه از فراوانى) باشد.
8. تباكى
از مستحبات در باره حادثه عاشورا تباكى، يعنى خود را در مصيبت سيدالشهدا(ع) گرياننشان دادن و يا حالت گريه به خود گرفتن است. در اين باره احاديث فراوانى نقل شده است؛از جمله، در حديث قدسى آمده است:
«يا موسى! ما عبد من عبيدى فى ذلك الزمان بكى او تباكى و تعزّى على ولد المصطفى الا وكانت له الجنة ثابتاً فيها».
[78]
يعنى اى موسى! هيچ بنده اى از بندگان، درعصر آخرالزمان نيست كه در عزاى فرزندمصطفى(حسين) گريه كند و يا خود را گريان نشان دهد، مگر اين كه بهشت براى اوست و درآن، ثابت و برقرار است.
و يا در روايت ديگر آمده است:
«من انشد فى الحسين شعراً فتباكى فله الجنه».
[79]
يعنى هر كس در باره حسين(ع) شعرى بگويد و تباكى كند، بهشت براى او است.
بنابراين، بر اساس قاعده تسامح در ادله سنن، ممكن است گفته شود كه تباكى در عزاىسيدالشهدا(ع) مستحب است.
نویسنده : محمد رحمانى
پينوشتها:
[54]. امام صادق(ع) به فضيل مى فرمايد:«ان تلك المجالس احبّها فاحيوا امرنا رحم الله من احيا امرنا. يافضيل! من ذكرنا عنده فخرج من عينه مثل جناح الذباب غفر الله له ذنوبه» قرب الاسناد، ص 18؛ وسائلالشيعه، ج 10، ص 392).
[55]. صحيفه نور، ج 8، ص 69.
[56]. شيخ صدوق، اكمال الدين، ص 35.
[57]. علامه امينى، سيرتنا و سنتنا، ص 40.
[58]. همان، ص 32.
[59]. همان، ص 120.
[60]. انطون بارا، الحسين فى الفكر المسيحى، ص 72.
[61]. سيد عبدالحسين شرف الدين، فلسفه شهادت و عزادارى حسين بن على، ص 92.
[62]. همان، ص 102.
[63]. محمد قمى، سفينة البحار.
[64]. مفاتيح الجنان، آداب روز عاشورا، ص 524 و 830.
[65]. همان، باب 63؛ نيز ر.ك: كافى، ج 4، ص 575، ح 2؛ تهذيب، ج 6، ص 54، ح 131، 103، 180؛ كاملالزيارات ص 197.
[66]. بحارالانوار، ج 44، باب 34، ح 15، ص 282.
[67]. زيارت اول امام حسين(ع).
[68]. زيارت ششم امام حسين(ع).
[69]. كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا.
[70]. بحارالانوار، باب 37؛ از ابواب المزار و ما يناسبه، ح 18، ص 417. نيز ر.ك: شيخ صدوق، امالى، ص 112،ح 5؛ عيون اخبار الرضا، ح 1، ص 299، ح 5؛ وسائل الشيعه، ج 14، باب 66، ح 5.
[71]. صحيفه نور، ج 10، ص 31.
[72]. همان، ج 10، ص 31.
[73]. «يابن شبيب! ان كنت باكياً لشى ء فابك للحسين بن على بن ابى طالب فانه ذبح كما يذبح الكبش»(بحارالانوار، ج 44، ص 286).
[74]. وسائل الشيعه، كتاب الحج، ابواب المزار و يناسبه.
[75]. بحارالانوار، ج 44، باب 34، ص 278.
[76]. جامع احاديث الشيعه، ج 15، ص 429.
[77]. وسائل الشيعه، ج 14، باب 66، ح 1، ص 500.
[78]. شاهرودى، مستدرك سفينة البحار، ج 7، ص 235.
[79]. بحارالانوار، ج 44، ص 282.
منبع : فصلنامه حکومت اسلامی شماره 27