در لغت آمده است كه «كَرَم» يعنى جمع ارزش ها و «كريم» يعنى انسانى كه همه ارزش ها را در خود جمع كرده است. وجود يوسف، از ارزش هاى انسانى و الهى پر بود. اين كارى است كه يوسف به اختيار خود كرده است كه با به كارگيرى معنويات پدر، جد و جدّ اعلاى خود، عقل را كامل كرد، فطرت را روشن ساخت، روح را تقويت و نفس را تزكيه نموده، عمل را صالح و اخلاق را حسنه كرد. دليل آن هم اين است كه عزيز مصر شده است. رفتار او با ملّت مصر، به ويژه با برادران خود كه از
آنان كتك خورده و تحقير شده است و او را در چاه انداخته اند، كريمانه است. اكنون كه در يك مملكت بزرگ به قدرت رسيده است، پس از ورود ستم گران مى گويد : پول كم خود را بدهيد، من همه ظرف هاى شما را پر مى كنم. همه ظرف ها را پر كرد و به مأموران گفت : هر چه پول داده اند، به آنها برگردانيد. به آنها محبت كرد. روزى هم كه شناخته شد، يعقوب به پسرش يوسف گفت : مى خواهم با تو تنهايى ملاقات كنم كه حتى مادرت هم نباشد. گفت : پسرم! مى خواهم از زبان خودت بشنوم كه سى سال پيش كه تو را از دامن من جدا كردند، با تو چه كردند؟
يوسف گفت :
« عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَفَ »
خدا از سى سال پيش برادران من گذشت كرده است. وقتى او گذشت كرده است، من چيزى ندارم كه بگويم. پدر اصرار كرد كه آنان چه كار كردند. يوسف گفت : جاده را باز كردند و من به سلطنت رسيدم. سخن ديگرى هم نگفت. اين انسان، كريم است و اين، كار يوسف است.
منبع : پایگاه عرفان