
دلایل وجدانی و عقلی اختیار انسان
این ثوابها و وعدههای الهی به انسانهای خوب و صالح و عقابها و وعیدها به گنهكاران نشانه اختیار انسان است چرا كه اگر مجبور به افعال خود چه خوب و یا بد بودند نه آن خوب ارزش ثواب داشت و نه آن خطاها جای سرزنش و عقاب داشت.
در مقاله قبل با طرح یک مقدمه به طرح پیشینه مسئله قضا و قدر الهی پرداختیم و «قدر» را به طور خاص بررسی کردیم در این مقاله و در ادامه همان مطلب به بررسی مسئله قضا می پردازیم:
معنای رایج و متداول دو واژه قضا و قدر كه نه تنها در اندیشه و ذهن مردم عادی، بلكه در اندیشه برخی از خواص نیز دیده میشود، این است كه قضاء و قدر به عنوان یك عامل نامرئی و مرموز و قدرتی مافوق بر جمیع وقایع عالم گسترده شده است. به نحوی كه جریان كارهای آفرینش همواره طبق یك برنامه و طرح قبلی و از پیش تعیین شده و غیرقابل تخلف صورت گرفته است لذا انسان هم مقهور و مجبور به دنیا آمده و هم از بدو تولد تا لحظه مرگ نیرویی خاص او را به همان جهتی كه میخواهد، هدایت میكند و انسان خواه ناخواه همان مسیر را طی میكند و هیچگونه حق انتخاب و برخلاف آن را ندارد. از این اندیشه عامیانه و تفسیر نادرست از قضاء و قدر در میان مردمی كه عقاید دینی ضعیف دارند به مشیّت و خواست خداوندی تعبیر آورده شده است.
اما ما در مقاله قبل توضیح دادیم که نظر حكماء اسلامی و علمای امامیه در باب مسئله قضا و قدر كه دیدگاه حق و صحیح و كاملی است و برگرفته از منابع دینی و معارف اهلبیت ـ علیهم السّلام ـ است، عبارت است از «امر بین الامرین» یعنی نه جبر به تنهایی و نه اختیار به تنهایی بلكه هر دوی اینها و هر كدام به جهت خاص خودش و به معنای خودش یعنی اینكه انسان در حدی مجبور و در حدی مختار است.
همه این لطف و نعمتهای الهی از ارسال رسل و انزال كتب و تكالیف برای رشد و هدایت و تربیت انسانها بوده است و این نشان از اختیار و اراده انسان در اعمال و رفتار خویش دارد والا اگر انسان در اعمال و رفتارش مجبوربود و یا از قبل نزد خدا بدون دخالت و اختیار خودش سرنوشتش معلوم و معین بود این همه امور لغو و بیفایده بود و هیچ كدام معنا نداشت
معنای صحیح قضاء
قضاء به معنای یكسره كردن و به انجام رساندن و فیصله دادن است (مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه، ج 2، ص 408 و آموزش عقاید، ج 1، ص 1480(به این معنا كه از آنجا كه هر فعلی محتاج یك سری اسباب و مقدمات و علتی خاص است لذا هرگاه تمام اسباب و مقدمات و علل (اعم از علل ناقصه و علل تامه) یك شیء فراهم شد حتماً آن شیء محقق میشود و آن فعل از فلان فاعل حتماً صادر و ایجاد میشود. و این همان معنای قضاء تكوینی الهی است و این معنا از قضاء الهی با افعال و اعمال اختیاری آدمی هیچ منافاتی ندارد؛ زیرا ضرورت و یكسره شدن كار بدین معنا نیست كه اختیار و اراده فاعل هیچ نقشی و دخالتی نداشته باشد بلكه به این معنا است كه آنچه مقدمات برای تحقق این فعل لازم است و از آن جمله اراده و اختیار انسان در این صدور فعل نقش دارند و همگی از جانب خداوند متعال هستند.
توضیح اینكه اراده و قدرت انسان در انجام هر فعلی با فاعل الهی قابل جمع هستند چرا كه این دو فاعل در طول هم هستند نه در عرض هم. به این معنا كه انسان بینیاز از خدا نیست و وابسته به اوست لذا چنانچه در اصل وجودش انسان استقلال ندارد، در افعالش هم هیچ استقلالی ندارد. امّا با این وجود این به معنای سلب اختیار از انسان نیست. چرا كه جبر این است كه جایی كه من میتوانم اختیار كنم كسی جلوی مرا بگیرد و اگر نخواهم كسی به زور آن را بر من تحمیل كند. ولی ما بالوجدان میدانیم كه هر كاری كه خود اراده كردیم انجام میدهیم وقتی بخواهیم حرف میزنیم و یا دستمان را تكان میدهیم و هر موقع خواستیم و احساس گرسنگی كردیم و یا تشنگی غذا و آب میخوریم و هیچ كس ما را در انجام دادن یا ترك كردن آنها اجبار نمیكند و این امر بر هر عاقلی واضح و بدیهی است چون آن را بالفطره و بالوجدان درك میكند و هیچ كس نمیتواند منكر این اختیار آدمی شود مگر انكار زبانی. همین انسانی كه به زبان منكر اختیار خود و دیگران است اگر در جایی مورد ضرب و شتم فردی دیگر واقع شد، خیلی ناراحت میشود و فرد خاطی را مورد سرزنش قرار میدهد و حتی به دادگاه و قاضی مراجعه كرده و از آن فرد شكایت میكند، در حالی كه اگر طبق عقیده خودش عمل میكرد كه انسان اختیاری در كارهایش ندارد و مجبور است) نمیبایست از فرد خاطی شكایت كند و از او انتقام بگیرد.
علاوه بر این دلیل وجدانی، ادله عقلی دیگری هم وجود دارد كه دلیل وجدانی ما را تقویت میكند از باب نمونه به این موارد توجّه كنید:
1ـ تصمیمگیری برای انجام كارها
این كه فردا، این كُنم یا آن كُنم این دلیل اختیار است ای صَنَم
در تردد ماندهایم اندر دو كار این تردد كی بود بیاختیار
2ـ وعده و وعید و ثواب و عقاب
این ثوابها و وعدههای الهی به انسانهای خوب و صالح و عقابها و وعیدها به گنهكاران نشانه اختیار انسان است چرا كه اگر مجبور به افعال خود چه خوب و یا بد بودند نه آن خوب ارزش ثواب داشت و نه آن خطاها جای سرزنش و عقاب داشت.
3ـ احساس لذت در افعال خودمان
وقتی انسان نسبت به برخی افعال و اعمال خویش احساس خوشبختی و لذت میكند و یا از انسان بزرگواری كه اعمال شایسته انجام میدهد خوشش میآید و او را تكریم و احترام میكند همگی دلالت بر اختیار انسان در افعالش دارد چرا كه در جبر و اكراه لذت و خشنودی معنا ندارد.
اراده و قدرت انسان در انجام هر فعلی با فاعل الهی قابل جمع هستند چرا كه این دو فاعل در طول هم هستند نه در عرض هم. به این معنا كه انسان بینیاز از خدا نیست و وابسته به اوست لذا چنانچه در اصل وجودش انسان استقلال ندارد، در افعالش هم هیچ استقلالی ندارد
4ـ شرم و پشیمانی از كارهای ناشایست و بد
زاری ما شد دلیل اختیار خجلت ما شد دلیل اختیار
گرنبودی اختیار، این شرم چیست؟ این دریغ و خجلت و آزرم چیست؟
جبركردی، كی پشیمان بودی ؟ ظلم بودی كی نگهبان بودی؟
5ـ انزال كتب و ارسال و بعثت انبیاء ـ علیهم السّلام ـ
همه این لطف و نعمتهای الهی از ارسال رسل و انزال كتب و تكالیف برای رشد و هدایت و تربیت انسانها بوده است و این نشان از اختیار و اراده انسان در اعمال و رفتار خویش دارد والا اگر انسان در اعمال و رفتارش مجبوربود و یا از قبل نزد خدا بدون دخالت و اختیار خودش سرنوشتش معلوم و معین بود این همه امور لغو و بیفایده بود و هیچ كدام معنا نداشت و اصلاً فرقی بین انسان صالح و سعادتمند و متدین و غیر آن از خاطی و كافر و مشرك نبایست باشد.
خلاصه سخن آنکه
درست است كه همه مخلوقات و افعال و كارهایشان و سرنوشتشان به تقدیر الهی و قضاء الهی است لكن این هیچ منافاتی با اراده و اختیار و آزادی آدمی در كارها و اعمالش و تعیین سرنوشتش ندارد چرا كه همین قدرت انتخاب و تصمیمگیری و اختیار به تقدیر و قضاء الهی است. و این خود انسان است كه سرنوشت و قسمت خود را با دست خودش رقم میزند.
منابع:
علی ربانی گلپایگانی - عقاید استدلالی
سایت اندیشه قم
آموزش عقاید، ج 1 ـ مصباح یزدی