عقل در وجود انسان
تهران، مسجد جامع بازار دهه اول محرم 1363
الحمدلله رب العالمين و صلّى اللّه على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.
وجود مقدس حضرت حق در ميان تمام موجودات عالم براى انسان موقعيت خاصى قرار داده اند، روايات متعددى بعد از آيات قرآن در كتب معتبره ما آمده است كه پروردگار بزرگ عالم، محبوب ترين خلق خودش را، يعنى عقل را، در وجود انسان قرار داده است.
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: آن روزى كه عقل آفريده شد، پروردگار بزرگ عالم خطاب به عقل فرمودند: من در تمام عالم خلقت و عالم آفرينش محبوب تر و پرارزش تر از تو را خلق نكردم و من اراده كرده ام كه تو را در موجودى قرار دهم كه از همه، پيش من محبوب تر است؛ اين عقل را براى انسان انتخاب فرمود.[1] چون عقل را در وجود انسان قرار داد، به تناسب وجود عقل، مسأله نبوت با عظمت انبيا و امامت امامان مطرح شد، مسأله حلال و حرام خدا و كتب آسمانى و بهشت و رشد و كمال انسان مطرح شد.
« اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الاْءِيمَـنَ وَ زَيَّنَهُ فِى قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيَانَ »[2]
اين من بودم كه شما انسان ها را انتخاب كردم و رابطه با خودم را، محبوب خودم قرار داده و جلال و جمال خودم را، در دل شما و در قلب شما، زينت قرار دادم.
من محبوب ترين خلقم كه عقل است، در محبوب ترين موجود يعنى انسان قرار دادم و با بودن عقل، قلب و دل شما را به جلال و جمال خودم زينت كردم و رابطه با خودم را محبوب شما قرار دادم و كراهت از كفر و تنفر از اينكه جداى از من باشيد و تنفر از فسق و گناه را به شما مرحمت كردم. راه رشد و راه شكوفا شدن از همه استعدادها و قوا را براى شما باز كردم. اين شما هستيد كه بايد به اين معراج برسيد، اگر چنانچه كسى اين محبوب خدا را و اين معشوق پروردگار را كه عقل است، در وجود خودش تعطيل كند و اين عقل را از غذاى علم محروم كند، قلب انسان از آرايش محروم مى شود، غذاى علم حرام و حلال خدا است، علم وحى است. كلمات مقدس پروردگار، انبيا و ائمه طاهرين عليهم السلام است.
اگر عقل محروم از آن علم باشد، محبوب قلب در قلب تجلى نخواهد كرد. قلب مريض خواهد شد:
« فِى قُلُوبِهِم مَّرَضٌ »[3]
اشراف قلب به بدن
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: قلب براى مملكت بدن به منزله سد و منبع آب است. اين منبع به تمام مملكت هستى اشراف دارد. اگر قلب جايگاه مرض شود، اين مرض به همه اعضا و جوارح پخش مى شود، قلب مريض شهوت را مريض مى كند، قلب مريض زبان و دست و گوش و چشم را مريض مى كند و اين مرض اگر ادامه پيدا كند و معالجه نشود، مهر ختم به آن خواهد خورد.[4]
« خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَ عَلَى سَمْعِهِمْ وَ عَلَى أَبْصَـرِهِمْ غِشَـوَةٌ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ »[5]
اما اگر به اين محبوب الهى، غذاى الهى برسد، با رسيدن غذاى الهى به اين محبوب الهى، قلب به نور معرفت روشن مى شود، وقتى به نور معرفت روشن شد، از پس معرفت، عشق به خدا به وجود مى آيد و عاشق به خدا را از هيچ حركتى به طرف خدا نمى توان متوقف كرد.
معرفت ميثم تمار به امامت
وقتى اميرالمؤمنين عليه السلام بيست سال قبل از به دار كشيده شدن ميثم، درخت نخيله كوفه را نشانش داد و فرمود: ميثم! اين درخت پربار را مى بينيد كه چقدر خرما دارد، يك روز بار و ميوه اين درخت تو مى شوى، گفت: على جان! چطور من ميوه اين درخت مى شوم؟ تصور كرد اينجا دفنش مى كنند. فرمود: يك روزى تو را مى گيرند و به تو پيشنهاد مى كنند از حق و حقيقت و فضيلت و نبوت و امامت و قرآن كه همه در على عليه السلام جمع است، جدا بشوى، وتو جدا نمى شوى و به اين درخت به دار آويخته مى شوى و دست و پايت را قطع مى كنند، گفت: مولا! فدا شدن در راه تو ارزشش را دارد.[6]
اگر عقل، غذا به او داده شود و قلب انسان نورانى گردد، محبوب خدا مى شود. شما بهترين هديه را براى چه كسى برده ايد، براى آن كسى كه يك روزى از همه بيشتر دوستش داشتيد. عقل، هديه خدا به انسان است كه بهترين مخلوق اوست.
اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايد: اين عقل عقل مطبوع است، عقل گرسنه است و بايد تبديل به عقل مسموع شود.[7]
«وَقَفُوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِعِ»[8]
گوشتان را در محضر خدا، وقف علمِ بامنفعت كنيد و علمى كه از همه جهت منفعت دارد و منشأش خدا و پيغمبر و امام و فقهاى شيعه باشد، اين گوش وقتى كه كسب معرفت كند، به عقل داده و عقل نور را پخش مى كند. وقتى عقل خدا را شناخت، دل حركت مى كند و دنبال خدا مى گردد.
راه وصال به خدا، ترك گناهان و اداى واجبات الهى است و عبادت را به عشق وصال انجام مى دهد؛ به خاطر همين عشق به وصال است كه امام حسين عليه السلام، شب عاشورا را از دشمن براى عبادت و تلاوت قرآن مهلت مى گيرد.[9]
حالا شب عاشورا چه خصوصيتى دارد، ما زياد نمى دانيم، امّا قرآن مجيد به اين ده شب؛ اول محرم تا شب عاشورا؛ قسم خورده است:
« وَ الْفَجْرِ * وَ لَيَالٍ عَشْرٍ »[10]
طبرى يكى از علماى اهل سنّت گفته است مراد از « وَ لَيَالٍ عَشْرٍ » ده شب عاشورا مى باشد.[11]
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: اصل اين سوره والفجر دو اسم دارد، يكى سورة الفجر و يكى سورة الحسين عليه السلام مى باشد.
پروردگار متعال به عشق حسين عليه السلام نام او را در قرآن گذاشته است.[12]
برنامه هاى الهى انسان براى عروج
معراج مى خواهيد برويد، همه موجودات معراجشان انسان است و معراج انسان خدا است، و براى رسيدن به اين معراج چهار برنامه پيشنهاد مى كنند. مى گويند:
1ـ كنترل زبان
اول زبانتان را از آنچه كه حق نمى پسندد ببنديد.
پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمودند: در محلى جمعيت جمع بودند، يك مردى كه نسبتا وضعيت مادى او خوب بود، آمد از كنار آن جمعيت برود، ديد همه در سكوت هستند، يك نفر وسط نشسته و حرف مى زند و حرفهايش همه عرشى و آسمانى است. سر كشيد، وسط جمعيت ديد، اين سخنران ده سال پيش نوكر خانه اش بود، امر و نهى به او مى كرد.
پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: صبر كرد تا جمعيت رفتند و آمد جلو سلام كرد. گفت: تو ده سال پيش نوكر و غلام خانه من نبودى؟ لقمان! گفت: چرا؟ گفت: چه شد تا سطح پيغمبران خدا بالا رفتيد؟ گفت: به خاطر سه كار: اداى امانت، صدق دركلام، ترك تمام حرفهايى كه خدا نمى پسندد.[13]
2ـ عمل صالح
دومين پيشنهادى كه مى كنند عمل است:
« مَنْ عَمِلَ صَــلِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَوةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ »[14]
« إِنَّ هَـذَا الْقُرْءَانَ يَهْدِى لِلَّتِى هِىَ أَقْوَمُ وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّــلِحَـتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا كَبِيرًا »[15]
« إِنَّ الاْءِنسَـنَ لَفِى خُسْرٍ * إِلاَّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّــلِحَـتِ وَ تَوَاصَوْاْ بِالْحَقِّ وَ تَوَاصَوْاْ بِالصَّبْرِ »[16]
و بدون عمل كسى به معراج نمى رسد، تنبل و سست معراج نمى رود، بى معرفت و آلوده معراج نمى رود.
پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد:
«يَا أَبَا ذَرٍّ كُنْ بِالْعَمَلِ بِالتَّقْوَى أَشَدَّ اهْتِمَاماً مِنْكَ بِالْعَمَلِ»
اباذر هر عملى كه مى خواهى انجام بدهى، سعى كن قبلاً خودت را از گناه پاك كرده باشى، عمل خودت را مزّين به تقوا كن.
«فَإِنَّهُ لاَ يَقِلُّ عَمَلٌ بِالتَّقْوَى»[17]
خدا، عمل را فقط با تقوا قبول مى كند.
« إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ »[18]
3ـ احسان در عمل
عمر بن يزيد از امام صادق عليه السلام نقل مى كند كه دائم مى فرمودند: كسى كه نيكو عمل كند، خالص عمل كند، مطابق دستور و عقل باشد، اهل گناه نباشد، خدا عملش را مضاعف و قوى مى كند و براى هر عملش هفتصد برابر جزا مى دهد.
«ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ»
« وَاللَّهُ يُضَـعِفُ لِمَن يَشَآءُ »[19]
«فَأَحْسِنُوا أَعْمَالَكُمُ»
عملتان را خوب كنيد و عمل خوب از شما فوت نشود.
سپس به حضرت گفتم: اين احسان در عمل چيست؟ فرمود:
«إِذَا صَلَّيْتَ فَأَحْسِنْ رُكُوعَكَ وَ سُجُودَكَ»
نماز كه مى خوانيد ركوع و سجودت را خوب بجا بياور.
وقتى تو ركوعت را طول مى دهى، شيطان فرياد مى زند و مى گويد: كمرم شكست. وقتى به سجده مى روى و سجده ات طول مى كشد، پروردگار به ملائكه مى گويد: زمين را نگاه كنيد:
«وَ إِذَا صُمْتَ فَتَوَقَّ كُلَّ مَا فِيهِ فَسَادُ صَوْمِكَ»
عمر بن يزيد! اگر روزه گرفتى در ماه رمضان، تمام گناهان اعضاء و جوارح را ترك كن و اگر حج رفتى خودت را از آنچه كه در سفر حج حرام است نگاه دار.
آخرش هم فرمود:
«وَ كُلُّ عَمَلٍ تَعْمَلُهُ فَلْيَكُنْ نَقِيّاً مِنَ الدَّنَسِ»[20]
هر عملى كه انجام مى دهى، من سفارش مى كنم از ناپاكى، عملت را دور نگاه دار.
امام حسين عليه السلام و زيارت قبر خديجه عليهاالسلام
انس بن مالك مى گويد: يك سفر مكه آمده بودم، وجود مقدس حضرت سيد الشهداء عليه السلام آن سفر مكه بود، از مسجدالحرام بيرون آمد، دنبالش رفتم و هيچ كس هم دنبال ابا عبداللّه نبود، ديدم حضرت در قبرستان ابوطالب آمد، هوا تاريك بود، تمام قبرها را گذراند تا سر قبر حضرت خديجه آمد، خديجه خانمى بود كه به معراج و مقام وصل رسيده بود.
انس مى گويد: ابا عبداللّه سر قبر خديجه آمد، بعد پشت سرش نگاه كرد. ديد من هستم.
«قَالَ اذْهَبْ عَنِّي»
فرمود: براى چه دنبال من آمدى؟ برو، مگر هر جايى حسين مى رود جاى هر كسى است؟
انس گفت: سريع خودم را عقب كشيدم ولى از قبرستان بيرون نرفتم. گفتم: تاريك است يك گوشه اى مى نشينم تا بفهمم ابا عبداللّه سر قبر خديجه چه كار دارد؟ چرا همه قبرها را رها كرد و فقط بالاى سر اين قبر آمد؟
گفت: با تمام قامت افتاد روى قبر مادر و عرض كرد:
يَا رَبِّ يَا رَبِّ أَنْتَ مَوْلاَهُ
فَارْحَمْ عَبِيداً إِلَيْكَ مَلْجَاهُ
مولاى من! امشب بنده كوچكت در خانه تو آمده است.
«يَا ذَا الْمَعَالِي عَلَيْكَ مُعْتَمَدِي»
اى مولايى كه تكيه گاه من هستى،
«طُوبَى لِمَنْ كُنْتَ أَنْتَ مَوْلاَهُ»
خوش به حال كسى كه تو خداى او هستى.
«طُوبَى لِمَنْ كَانَ خَادِماً أَرِقاً»
خوش به حال آن كسى كه چشمش در شب بيدار است.
«يَشْكُو إِلَى ذِي الْجَلاَلِ بَلْوَاهُ»
هر چه غم و غصه دارد، مى آورد پيش تو؛ و تو هم غم و غصه اش را برطرف مى كنى.
«وَ مَا بِهِ عِلَّةٌ وَ لاَ سَقَمٌ»
من هيچ دردى ندارم و هيچ مرضى هم ندارم،
«أَكْثَرَ مِنْ حُبِّهِ لِمَوْلاَهُ»
تنها درد من درد عشق تو است.
انس ابن مالك مى گويد: مست بودم و عالم دور سر من مى چرخيد با اين مناجاتى كه مى كرد. يك مرتبه ديدم هوا تغيير كرد و قبرستان مثل اينكه از چشمم ناپديد شد، جواب دارد مى آيد:
«لَبَّيْكَ عَبْدِي وَ أَنْتَ فِي كَنَفِي»
جواب آمد: حسين من! تو در آغوش خود من هستى.
«وَ كُلَّمَا قُلْتَ قَدْ عَلِمْنَاهُ»
حسين من! حرف بزن با من، دارم گوش مى دهم.
«صَوْتُكَ تَشْتَاقُهُ مَلاَئِكَتِي»
تمام ملائكه من منتظر هستند صداى تو را بشنوند.
«فَحَسْبُكَ الصَّوْتُ قَدْ سَمِعْنَاهُ»
حسين جان! همين بس باشد كه منِ خدا دوست دارم مستمع تو باشم و تو براى من بخوانى.
«دُعَاكَ عِنْدِي يَجُولُ فِي حُجُبٍ»
حسين جان! صدا كه از دهان تو در مى آيد صدايت را مى آورم در ملكوت و همه جا حركت مى دهم و به همه ملكوت و ارواح انبيا و اولياء مى گويم: اين صداى حسين من است، اين صداى عزيز من است.
«فَحَسْبُكَ السِّتْرُ قَدْ سَفَرْنَاهُ»
حسين من! يك نگاهى بكن، الان همه پرده ها را كنار مى زنم كه فقط تو و من بمانيم و روبروى همديگر قرار بگيريم.[21]
والسلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته
[1] ـ الكافى: 1/27؛ كتاب العقل و الجهل: حديث 32؛ «عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا عليه السلام قَالَ ذُكِرَ عِنْدَهُ أَصْحَابُنَا وَ ذُكِرَ الْعَقْلُ قَالَ فَقَالَ عليه السلام لاَ يُعْبَأُ بِأَهْلِ الدِّينِ مِمَّنْ لاَ عَقْلَ لَهُ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ مِمَّنْ يَصِفُ هَذَا الْأَمْرَ قَوْماً لاَ بَأْسَ بِهِمْ عِنْدَنَا وَ لَيْسَتْ لَهُمْ تِلْكَ الْعُقُولُ فَقَالَ لَيْسَ هَؤلاَءِ مِمَّنْ خَاطَبَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْعَقْلَ فَقَالَ لَهُ أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ وَ قَالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ فَقَالَ وَ عِزَّتِي وَ جَلاَلِي مَا خَلَقْتُ شَيْئاً أَحْسَنَ مِنْكَ أَوْ أَحَبَّ إِلَيَّ مِنْكَ بِكَ آخُذُ وَ بِكَ أُعْطِي.»
المحاسن: 1/192؛ بحار الأنوار: 1/97، باب 2، حديث 6؛ «عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْفَضْلِ النَّوْفَلِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله خَلَقَ اللَّهُ الْعَقْلَ فَقَالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ ثُمَّ قَالَ مَا خَلَقْتُ خَلْقاً أَحَبَّ إِلَيَّ مِنْكَ فَأَعْطَى اللَّهُ مُحَمَّداً صلى الله عليه و آلهتِسْعَةً وَ تِسْعِينَ جُزْءاً ثُمَّ قَسَمَ بَيْنَ الْعِبَادِ جُزْءاً وَاحِدا.»
[2] ـ حجرات 49 : 7؛ «ولى خدا ايمان را محبوب شما قرار داد و آن را در دل هايتان بياراست ، و كفر و بدكارى و نافرمانى را ناخوشايند شما ساخت.»
[3] ـ بقره 2 : 10؛ «در دلِ آنان بيمارىِ [ سختى از نفاق ] است.»
[4] ـ الكافى: 2/33، باب في أن الإيمان مبثوث لجوارح البدن كلها، حديث 1؛ بحار الأنوار: 66/23، باب 30، حديث 6؛ «حَدَّثَنَا أَبُو عَمْرٍو الزُّبَيْرِيُّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ قُلْتُ لَهُ أَيُّهَا الْعَالِمُ أَخْبِرْنِي أَيُّ الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ عِنْدَ اللَّهِ قَالَ مَا لاَ يَقْبَلُ اللَّهُ شَيْئاً إِلاَّ بِهِ قُلْتُ وَ مَا هُوَ قَالَ الاْءِيمَانُ بِاللَّهِ الَّذِي لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ أَعْلَى الْأَعْمَالِ دَرَجَةً وَ أَشْرَفُهَا مَنْزِلَةً وَ أَسْنَاهَا حَظّاً قَالَ قُلْتُ أَ لاَ تُخْبِرُنِي عَنِ الاْءِيمَانِ أَ قَوْلٌ هُوَ وَ عَمَلٌ أَمْ قَوْلٌ بِلاَ عَمَلٍ فَقَالَ الاْءِيمَانُ عَمَلٌ كُلُّهُ وَ الْقَوْلُ بَعْضُ ذَلِكَ الْعَمَلِ بِفَرْضٍ مِنَ اللَّهِ بَيَّنَ فِي كِتَابِهِ وَاضِحٍ نُورُهُ ثَابِتَةٍ حُجَّتُهُ يَشْهَدُ لَهُ بِهِ الْكِتَابُ وَ يَدْعُوهُ إِلَيْهِ قَالَ قُلْتُ صِفْهُ لِي جُعِلْتُ فِدَاكَ حَتَّى أَفْهَمَهُ قَالَ الاْءِيمَانُ حَالاَتٌ وَ دَرَجَاتٌ وَ طَبَقَاتٌ وَ مَنَازِلُ فَمِنْهُ التَّامُّ الْمُنْتَهَى تَمَامُهُ وَ مِنْهُ النَّاقِصُ الْبَيِّنُ نُقْصَانُهُ وَ مِنْهُ الرَّاجِحُ الزَّائِدُ رُجْحَانُهُ قُلْتُ إِنَّ الاْءِيمَانَ لَيَتِمُّ وَ يَنْقُصُ وَ يَزِيدُ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ كَيْفَ ذَلِكَ قَالَ لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَرَضَ الاْءِيمَانَ عَلَى جَوَارِحِ ابْنِ آدَمَ وَ قَسَّمَهُ عَلَيْهَا وَ فَرَّقَهُ فِيهَا فَلَيْسَ مِنْ جَوَارِحِهِ جَارِحَةٌ إِلاَّ وَ قَدْ وُكِّلَتْ مِنَ الاْءِيمَانِ بِغَيْرِ مَا وُكِّلَتْ بِهِ أُخْتُهَا فَمِنْهَا قَلْبُهُ الَّذِي بِهِ يَعْقِلُ وَ يَفْقَهُ وَ يَفْهَمُ وَ هُوَ أَمِيرُ بَدَنِهِ الَّذِي لاَ تَرِدُ الْجَوَارِحُ وَ لاَ تَصْدُرُ إِلاَّ عَنْ رَأْيِهِ وَ أَمْرِهِ وَ مِنْهَا عَيْنَاهُ اللَّتَانِ يُبْصِرُ بِهِمَا وَ أُذُنَاهُ اللَّتَانِ يَسْمَعُ بِهِمَا وَ يَدَاهُ اللَّتَانِ يَبْطِشُ بِهِمَا وَ رِجْلاَهُ اللَّتَانِ يَمْشِي بِهِمَا وَ فَرْجُهُ الَّذِي الْبَاهُ مِنْ قِبَلِهِ وَ لِسَانُهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ وَ رَأْسُهُ الَّذِي فِيهِ وَجْهُهُ فَلَيْسَ مِنْ هَذِهِ جَارِحَةٌ إِلاَّ وَ قَدْ وُكِّلَتْ مِنَ الاْءِيمَانِ بِغَيْرِ مَا وُكِّلَتْ بِهِ أُخْتُهَا بِفَرْضٍ مِنَ اللَّهِ تَبَارَكَ اسْمُهُ يَنْطِقُ بِهِ الْكِتَابُ لَهَا وَ يَشْهَدُ بِهِ عَلَيْهَا فَفَرَضَ عَلَى الْقَلْبِ غَيْرَ مَا فَرَضَ عَلَى السَّمْعِ وَ فَرَضَ عَلَى السَّمْعِ غَيْرَ مَا فَرَضَ عَلَى الْعَيْنَيْنِ وَ فَرَضَ عَلَى الْعَيْنَيْنِ غَيْرَ مَا فَرَضَ عَلَى اللِّسَانِ وَ فَرَضَ عَلَى اللِّسَانِ غَيْرَ مَا فَرَضَ عَلَى الْيَدَيْنِ وَ فَرَضَ عَلَى الْيَدَيْنِ غَيْرَ مَا فَرَضَ عَلَى الرِّجْلَيْنِ وَ فَرَضَ عَلَى الرِّجْلَيْنِ غَيْرَ مَا فَرَضَ عَلَى الْفَرْجِ وَ فَرَضَ عَلَى الْفَرْجِ غَيْرَ مَا فَرَضَ عَلَى الْوَجْهِ فَأَمَّا مَا فَرَضَ عَلَى الْقَلْبِ مِنَ الاْءِيمَانِ فَالاْءِقْرَارُ وَ الْمَعْرِفَةُ وَ الْعَقْدُ وَ الرِّضَا وَ التَّسْلِيمُ بِأَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ إِلَهاً وَاحِداً لَمْ يَتَّخِذْ صَاحِبَةً وَ لاَ وَلَداً وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ صلى الله عليه و آله وَ الاْءِقْرَارُ بِمَا جَاءَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مِنْ نَبِيٍّ أَوْ كِتَابٍ فَذَلِكَ مَا فَرَضَ اللَّهُ عَلَى الْقَلْبِ مِنَ الاْءِقْرَارِ وَ الْمَعْرِفَةِ وَ هُوَ عَمَلُهُ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ.»
[5] ـ بقره 2 : 7؛ «خدا [ به كيفر كفرشان ] بر دل ها و گوش هايشان مُهرِ[ تيره بختى ] نهاده ، و بر چشم هايشان پرده اى [ از تاريكى است كه فروغ هدايت را نمى بينند ] ، و براى آنان عذابى بزرگ است .»
[6] ـ الإرشاد؛ شيخ مفيد: 1/323؛ بحار الأنوار: 42/124، باب 122، حديث 7؛ الخرائج و الجرائح: 1/229؛ «مَا رُوِيَ عَنْ يُوسُفَ بْنِ عِمْرَانَ عَنْ مِيثَمٍ التَّمَّارِ دَعَانِي أَمِيرُ الْمُؤمِنِينَ عليه السلاميَوْماً فَقَالَ كَيْفَ بِكَ إِذَا دَعَاكَ دَعِيُّ بَنِي أُمَيَّةَ إِلَى الْبَرَاءَةِ مِنِّي قُلْتُ لاَأَبْرَأُ مِنْكَ قَالَ إِذاً وَ اللَّهِ يَقْتُلَكَ وَ يَصْلِبَكَ. قُلْتُ أَصْبِرُ وَ ذَلِكَ عِنْدِي فِي اللَّهِ قَلِيلٌ قَالَ إِذاً تَكُونَ مَعِي فِي الْجَنَّةِ.»
[7] ـ نهج البلاغه: حكمت 338؛ «الْعِلْمُ عِلْمَانِ مَطْبُوعٌ وَ مَسْمُوعٌ وَ لاَ يَنْفَعُ الْمَسْمُوعُ إِذَا لَمْ يَكُنِ الْمَطْبُوعُ.»
[8] ـ نهج البلاغه: خطبه 184، (خطبة له عليه السلام يصف فيها المتقين)؛ «أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى خَلَقَ الْخَلْقَ حِينَ خَلَقَهُمْ غَنِيّاً عَنْ طَاعَتِهِمْ آمِناً مِنْ مَعْصِيَتِهِمْ لِأَنَّهُ لاَ تَضُرُّهُ مَعْصِيَةُ مَنْ عَصَاهُ وَ لاَ تَنْفَعُهُ طَاعَةُ مَنْ أَطَاعَهُ فَقَسَمَ بَيْنَهُمْ مَعَايِشَهُمْ وَ وَضَعَهُمْ مِنَ الدُّنْيَا مَوَاضِعَهُمْ فَالْمُتَّقُونَ فِيهَا هُمْ أَهْلُ الْفَضَائِلِ مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ وَ مَلْبَسُهُمُ الاِقْتِصَادُ وَ مَشْيُهُمُ التَّوَاضُعُ غَضُّوا أَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ وَقَفُوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ نُزِّلَتْ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِي الْبَلاَءِ كَالَّتِي نُزِّلَتْ فِي الرَّخَاءِ وَ لَوْ لاَ الْأَجَلُ الَّذِي كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِي أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَيْنٍ شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَاب... .»
[9] ـ الإرشاد: 2/89؛ بحار الأنوار : 44/391، باب 37؛ «... فَجَاءَ الْعَبَّاسُ إِلَى الْحُسَيْنِ عليه السلام وَ أَخْبَرَهُ بِمَا قَالَ الْقَوْمُ فَقَالَ ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تُؤخِّرَهُمْ إِلَى غَدٍ وَ تَدْفَعَهُمْ عَنَّا الْعَشِيَّةَ لَعَلَّنَا نُصَلِّي لِرَبِّنَا اللَّيْلَةَ وَ نَدْعُوهُ وَ نَسْتَغْفِرُهُ فَهُوَ يَعْلَمُ أَنِّي كُنْتُ قَدْ أُحِبُّ الصَّلاَةَ لَهُ وَ تِلاَوَةَ كِتَابِهِ وَ كَثْرَةَ الدُّعَاءِ وَ الاِسْتِغْفَارِ. فَمَضَى الْعَبَّاسُ إِلَى الْقَوْمِ وَ رَجَعَ مِنْ عِنْدِهِمْ وَ مَعَهُ رَسُولٌ مِنْ قِبَلِ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ يَقُولُ إِنَّا قَدْ أَجَّلْنَاكُمْ إِلَى غَدٍ فَإِنِ اسْتَسْلَمْتُمْ سَرَحْنَا بِكُمْ إِلَى عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ زِيَادٍ وَ إِنْ أَبَيْتُمْ فَلَسْنَا بِتَارِكِيكُمْ فَانْصَرَفَ وَ جَمَعَ الْحُسَيْنُ عليه السلام أَصْحَابَهُ عِنْدَ قُرْبِ الْمَسَاءِ.»
[10] ـ فجر 89 : 1 ـ 2؛ «سوگند به سپيده دم * و به شب هاى ده گانه.»
[11] ـ جامع البيان فى تفسير القرآن: 30/108؛ «عن مسروق، قال: ليال العشر، قال: هي أفضل أيام السنة. حدثنا عن الحسين، قال: سمعت أبا معاذ، يقول: ثنا عبيد، قال: سمعت الضحاك يقول في قوله: وَ لَيالٍ عَشْرٍ يعني: عشر الأضحى. حدثني يونس، قال: أخبرنا ابن وهب، قال: قال ابن زيد، في قوله: وَ لَيالٍ عَشْرٍ قال: أول ذي الحجة و قال: هي عشر المحرم من أوله.»
[12] ـ بحار الأنوار: 24/93، باب 34، حديث 6؛ أعلام الدين: 382؛ «رَوَى الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ صَنْدَلٍ عَنِ ابْنِ فَرْقَدٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام اقْرَءُوا سُورَةَ الْفَجْرِ فِي فَرَائِضِكُمْ وَ نَوَافِلِكُمْ فَإِنَّهَا سُورَةُ الْحُسَيْنِ وَ ارْغَبُوا فِيهَا رَحِمَكُمُ اللَّهُ فَقَالَ لَهُ أَبُو أُسَامَةَ وَ كَانَ حَاضِرَ الْمَجْلِسِ كَيْفَ صَارَتْ هَذِهِ السُّورَةُ لِلْحُسَيْنِ عليه السلام خَاصَّةً فَقَالَ أَلاَ تَسْمَعُ إِلَى قَوْلِهِ تَعَالَى يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِي إِنَّمَا يَعْنِي الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا فَهُوَ ذُو النَّفْسِ الْمُطْمَئِنَّةِ الرَّاضِيَةِ الْمَرْضِيَّةِ وَ أَصْحَابُهُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ الرضوان [هُمُ الرَّاضُونَ] عَنِ اللَّهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ هُوَ رَاضٍ عَنْهُمْ وَ هَذِهِ السُّورَةُ فِي الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عليه السلام وَ شِيعَتِهِ وَ شِيعةِ آلِ مُحَمَّدٍ خَاصَّةً فَمَنْ أَدْمَنَ قِرَاءَةَ الْفَجْرِ كَانَ مَعَ الْحُسَيْنِ عليه السلام فِي دَرَجَتِهِ فِي الْجَنَّةِ إِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ.»
[13] ـ بحار الأنوار: 13/423، باب 18؛ قصص الأنبياء، جزائرى: 328 ـ 329، باب فيه قصص لقمان و حكمه عليه السلام؛ «قال أمين الإسلام الطبرسي اختلف في لقمان. فقيل إنه كان حكيما و لم يكن نبيا عن ابن عباس و أكثر المفسرين. و قيل إنه كان نبيا. و قيل إنه كان عبدا أسودا حبشيا غليظ المشافر مشقوق الرجلين في زمن داودع. و قال له بعض الناس ألست كنت ترعى الغنم معنا فمن أين أوتيت الحكمة قال أداء الأمانة و صدق الحديث و الصمت عما لا يعنيني... .»
[14] ـ نحل 16 : 97؛ «از مرد و زن ، هر كس كار شايسته انجام دهد در حالى كه مؤمن است ، مسلماً او را به زندگى پاك و پاكيزه اى زنده مى داريم و پاداششان را بر پايه بهترين عملى كه همواره انجام مى داده اند ، مى دهيم .»
[15] ـ اسراء 17 : 9؛ «بى ترديد اين قرآن به استوارترين آيين هدايت مى كند ، و به مؤمنانى كه كارهاى شايسته انجام مى دهند ، مژده مى دهد كه براى آنان پاداشى بزرگ است .»
[16] ـ عصر 103 : 2 ـ 3؛ «[ كه ] بى ترديد انسان در زيان كارى بزرگى است ؛ * مگر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده اند و يكديگر را به حق توصيه نموده و به شكيبايى سفارش كرده اند .»
[17] ـ مكارم الأخلاق: 467، الفصل الخامس فى وصية رسول اللّه صلى الله عليه و آله؛ بحار الأنوار: 74/88، باب 4، حديث 3؛ «... يَا أَبَا ذَرٍّ كُنْ بِالْعَمَلِ بِالتَّقْوَى أَشَدَّ اهْتِمَاماً مِنْكَ بِالْعَمَلِ فَإِنَّهُ لاَ يَقِلُّ عَمَلٌ بِالتَّقْوَى وَ كَيْفَ يَقِلُّ عَمَلٌ يَتَقَبَّلُ يَقُولُ اللَّهُ عز و جل إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ يَا أَبَا ذَرٍّ لاَ يَكُونُ الرَّجُلُ مِنَ الْمُتَّقِينَ حَتَّى يُحَاسِبَ نَفْسَهُ أَشَدَّ مِنْ مُحَاسَبَةِ الشَّرِيكِ شَرِيكَهُ فَيَعْلَمَ مِنْ أَيْنَ مَطْعَمُهُ وَ مِنْ أَيْنَ مَشْرَبُهُ وَ مِنْ أَيْنَ مَلْبَسُهُ أَ مِنْ حِلٍّ ذَلِكَ أَمْ مِنْ حَرَام... .»
[18] ـ مائده 5 : 27؛ «خدا فقط از پرهيزكاران مى پذيرد .»
[19] ـ بقره 2 : 261؛ «و خدا براى هر كه بخواهد چند برابر مى كند.»
[20] ـ المحاسن: 1/254، باب الإخلاص، حديث 283؛ بحار الأنوار: 68/247، باب 71، حديث 7؛ «عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ يَقُولُ إِذَا أَحْسَنَ الْمُؤمِنُ عَمَلَهُ ضَاعَفَ اللَّهُ عَمَلَهُ لِكُلِّ حَسَنَةٍ سَبْعَمَائَةٍ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ اللّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ فَأَحْسِنُوا أَعْمَالَكُمُ الَّتِي تَعْمَلُونَهَا لِثَوَابِ اللَّهِ فَقُلْتُ لَهُ وَ مَا الاْءِحْسَانُ قَالَ فَقَالَ إِذَا صَلَّيْتَ فَأَحْسِنْ رُكُوعَكَ وَ سُجُودَكَ وَ إِذَا صُمْتَ فَتَوَقَّ كُلَّ مَا فِيهِ فَسَادُ صَوْمِكَ وَ إِذَا حَجَجْتَ فَتَوَقَّ مَا يَحْرُمُ عَلَيْكَ فِي حَجِّكَ وَ عُمْرَتِكَ قَالَ وَ كُلُّ عَمَلٍ تَعْمَلُهُ فَلْيَكُنْ نَقِيّاً مِنَ الدَّنَسِ.»
[21] ـ المناقب،ابن شهر آشوب: 4/69؛ بحار الأنوار: 44/192، باب 26، حديث 5؛ «قَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عُبَيْدٍ أَبُو عُمَيْرٍ لَقَدْ حَجَّ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّخَمْساً وَ عِشْرِينَ حَجَّةً مَاشِياً وَ إِنَّ النَّجَائِبَ لَتُقَادُ مَعَهُ عُيُونُ الْمَحَاسِنِ إِنَّهُ سَايَرَ أَنَسَ بْنَ مَالِكٍ فَأَتَى قَبْرَ خَدِيجَةَ فَبَكَى ثُمَّ قَالَ اذْهَبْ عَنِّي قَالَ أَنَسٌ فَاسْتَخْفَيْتُ عَنْهُ فَلَمَّا طَالَ وُقُوفُهُ فِي الصَّلاَةِ سَمِعْتُهُ قَائِلاً:
يَا رَبِّ يَا رَبِّ أَنْتَ مَوْلاَهُ فَارْحَمْ عَبِيداً إِلَيْكَ مَلْجَاهُيَا ذَا الْمَعَالِي عَلَيْكَ مُعْتَمَدِي طُوبَى لِمَنْ كُنْتَ أَنْتَ مَوْلاَهُطُوبَى لِمَنْ كَانَ خَادِماً أَرِقاً يَشْكُو إِلَى ذِي الْجَلاَلِ بَلْوَاهُوَ مَا بِهِ عِلَّةٌ وَ لاَ سَقَمٌ أَكْثَرَ مِنْ حُبِّهِ لِمَوْلاَهُإِذَا اشْتَكَى بَثَّهُ وَ غُصَّتَهُ أَجَابَهُ اللَّهُ ثُمَّ لَبَّاهُإِذَا ابْتَلاَ بِالظَّلاَمِ مُبْتَهِلاً أَكْرَمَهُ اللَّهُ ثُمَّ أَدْنَاهُفَنُودِيَ: لَبَّيْكَ عَبْدِي وَ أَنْتَ فِي كَنَفِي وَ كُلَّمَا قُلْتَ قَدْ عَلِمْنَاهُصَوْتُكَ تَشْتَاقُهُ مَلاَئِكَتِي فَحَسْبُكَ الصَّوْتُ قَدْ سَمِعْنَاهُدُعَاكَ عِنْدِي يَجُولُ فِي حُجُبٍ فَحَسْبُكَ السِّتْرُ قَدْ سَفَرْنَاهُلَوْ هَبَّتِ الرِّيحُ مِنْ جَوَانِبِهِ خَرَّ صَرِيعاً لِمَا تَغَشَّاهُسَلْنِي بِلاَ رَغْبَةٍ وَ لاَ رَهَبٍ وَ لاَ حِسَابٍ إِنِّي أَنَا اللَّه
منبع : پایگاه عرفان