اکنون باید به دو آیه از سوره بقره و یک آیه از سوره مجادله که آیات عجیبی است، دقت کنیم: آنان که معامله و خرید و فروش و تجارت کردند و ضلالت را خریدند سود نبردند. ما تا آخر عمر در حال معامله هستیم و مطابق گفتار امیرمؤمنان (ع) هیچ چارهای نداریم که یا با خدا معامله کنیم و یا با شیطان.[18] اگر با خدا معامله کنیم که دیگر با آن طرف معامله نمیکنیم، یعنی اگر عبد شدیم و با پروردگار معامله کردیم مالک همه چیز میشویم و رنگ خدا را میگیریم و صفات او را مییابیم.
یکی از شاگردان با واسطه مرحوم آقا شیخ محمد بهاری برای من گفت که در راه کربلا یک قهوهخانه حصیری بود. قافلهای در آنجا پیاده شد و آقاشیخ هم با آن قافله بود. شترها را خواباندند و همه مشغول غذا خوردن شدند. آقا شیخ محمد بهاری هم در گوشهای نشسته بود و در حال خوردن نان خشک خودش بود. یک کبوتر آمد که لابلای پای شترها دانه جمع کند و بخورد. هنگام برخاستن شترها تا این کبوتر خواست به خودش بجنبد زیر پای شتر رفت و له شد. مرحوم بهاری خیلی ناراحت شد که چرا این کبوتر زیر پای قافله ما که همه زوار امام حسین (ع) هستیم اینطور شد. شیخ آمد و آن کبوتر له شده را برداشت و به سمت کربلا گرفت و گفت میل دارم بروی برو! کبوتر هم پر کشید و رفت. یک نفر از اهل قافله واقعه را دید، جلو دوید و گفت: ای آقا چه شد؟ شیخ گفت: چیزی نشد مگر تو آدم ندیدهای؟ یعنی مگر بنده خدا ندیدهای؟ و مگر کسی که بتواند کار خدایی بکند ندیدهای؟
حالا ما نمیتوانیم کبوتر بیرون را زنده کنیم اما کبوتر وجود خودمان را که زیر پای شهوات و گناهانمان له شده میتوانیم زندهاش کنیم و رو به خدا و امام حسین (ع) به پروازش درآوریم. توبه هم به همین معناست؛ یعنی مرده را زنده کردن:[19]
در آیات سوره بقره که اشاره کردم:[20] میفرماید که عاقبت کار این خاسرین آتش است و سیاهی و خاکستر، و نمیگوید که نور است، چراکه اگر نور باشد که میماند. میگوید به زندگیشان و به این میلیونها پولی که از ربا بدست آمده و به اموال و باغ آنان نگاه نکنید. همچنین به این کتابها و این مزخرفاتی که نوشتهاند و به این قیافههای فیلسوفمأبانه و به این دانشگاههای عریض و طویلشان نگاه نکنید: «مثلهم کمثل الذی استوقد ناراً فلما اضاءت ما حوله ذهب الله بنورهم و ترکهم فی ظلمات فهم لایبصرون» میفرماید که اینها دو سه روزی در روشنایی این آتش هیزمی که روشن کردهاند بسر میبرند اما بعد در یک تاریکی فرومیروند که دیگر چشم نمیتوانند باز بکنند. آنگاه در تاریکی گور و لابلای آن همه مار و عقرب و در قبری که به فرموده پیامبر (ص) «حفرةٌ من النیران» است[21]و آتش نیز «یعرضون علیها عدواً و عشیا» میباشد زندگی میکنند تا اینکه روز قیامت شود. علت اینکه اینها اینگونه شدند را در سوره مجادله بیان میفرماید:[22] خدا را فراموش کردند و بیخدا زندگی کردند و درنتیجه شیطان برآنها مسلط شد، حالا این شیطان یا شیطان بیرونی است یا شیطان درونی، که هوای نفس است. اگر آیه «لکنتم من الخاسرین» را که در سوره بقره بود در کنار این آیه سوره مجادله بگذارید معنا بسیار روشن میشود. «استحوذ علیهم الشیطان فأنساهم ذکرالله» از خدا بریدند و دیگر فضل به آنها نرسید، یعنی خودشان به خودشان نرساندند وگرنه خداوند که بخل ندارد.
آیه دیگری هم در سوره صف و درباره شما مؤمنان است. اینقدر لحن این آیه جالب است که از سراسرش باران عشق میبارد. شما برادران وضع خودتان را با آنهایی که آنجا هستند مقایسه کنید. برادران دانشجو و دانشگاهی که در اینجا هستید وضع خودتان را با آن متجددمأبان غربزده بیدینی که همکلاسی شما هستند مقایسه کنید و تفاوت از زمین تا آسمان را ببینید: [23]
غمش را غیر دل سرمنزلی نیست |
|
که آن را هم نصیب هردلی نیست |
کجا گردد نصیب خواجه ما |
|
غلامی را که بخت مقبلی نیست |
فتادم از بر دریایی که هرگز |
|
غریقش را امید ساحلی نیست |
نشاطی هست در قربانگه عشق |
|
که مقتولی ملول از قاتلی نیست |
منبع : پایگاه عرفان