بدان كه آدميان چون بى اختيار خود به اين عالم آمدند، از صدهزار كس كه بيامدند و برفتند، يكى چنان بود كه خود را به حقيقت دانست و اين عالم را چنان كه اين عالم است بشناخت و بدانست كه از كجا مى آيد و به كجا مى رود، يعنى مبدأ و معاد خود را به علم اليقين و عين اليقين بشناخت و بديد.
باقى، جمله نابينا آمدند و نابينا رفتند.
[وَ مَنْ كانَ فِي هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبِيلًا] «1».
و كسى كه در اين دنيا كوردل باشد، در آخرت هم كوردل و گمراه تر است.
هر يك در مرتبه اى از مراتب حيوانى فرو رفتند و به مرتبه انسانى نرسيدند، از جهت آن كه در اين عالم به شهوت بطن و فرج و دوستى فرزند مشغول بودند و از اول عمر تا آخر عمر سعى و كوشش ايشان و جنگ و صلح ايشان از بهر اين بود و به غير از اين سه چيز، چيزى ندانستند و نديدند.
[وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ ] .
و مسلماً بسيارى از جنّيان و آدميان را براى دوزخ آفريده ايم [زيرا] آنان را دل هايى است كه به وسيله آن [معارف الهى را] در نمى يابند و چشمانى است كه توسط آن [حقايق و نشانه هاى حق را] نمى بينند و گوش هايى است كه به وسيله آن [سخن خدا و پيامبران را] نمى شنوند، آنان مانند چهارپايانند بلكه گمراه ترند؛ اينانند كه بى خبر و غافل [ازمعارف و آيات خداى ] اند.
و بعضى كسان از اين سه بت خلاص يافتند و به سه بت ديگر، عظيم تر از اين گرفتار شدند و از اين سه حجاب بگذشتند و به سه حجاب ديگر، قوى تر از اين فرو ماندند و آن:
1- دوستى آرايش ظاهر.
2- و دوستى مال.
3- و دوستى جاه هستند.
_و اين سه بتان عظيم تراند و اين سه حجاب قوى تر است، اى درويش! دنيا همين بيش نيست و اين هر شش شاخه هاى دنيااند و اين سه شاخه آخرين چون قوى شوند و غالب گردند، آن سه شاخه اول ضعيف شوند و مغلوب گردند.
و اهل دنيا هر يك در زير سايه يكى از اين شاخه ها نشسته اند، يا در زير جمله نشسته اند و پناه به سايه اين شاخه ها برده اند، از جهت آن كه تا راحتى و لذتى به نفس ايشان برسد و مراد نفس ايشان حاصل گردد.
نمى دانند كه زير هر مرادى ده نامرادى تعبيه است، بلكه صد، بلكه هزار و كسى از بهر يك خوشى تحمل هزار ناخوشى چون كند.
دانا هرگز اين تحمل نكند، ترك آن يك خوشى كند، اما نادان ترك آن يك خوشى نكند، از سبب غفلت بنابر غفلت، يعنى نادان طلب آن يك خوشى كند و غافل باشد از آن كه اين يك خوشى را چندين ناخوشى از غفلت است.
[أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ ].
آنان مانند چهارپايانند بلكه گمراه ترند؛ اينانند كه بى خبر و غافل [ازمعارف و آيات خداى ] اند.
اى درويش! اين شاخه هاى دنيا كه گفته شد خود سايه است، نه اين كه اين شاخه ها سايه اى دارد، از جهت آن كه دنيا خود سايه است و وجود ظلّى دارد، مى نمايد اما حقيقتى ندارد و از اين سايه، راحتى به كسى نرسد، بلكه از اين سايه رنج و زحمت زيادت شود، از اين جهت آن كه اين سايه خنكى ندارد و دفع گرما نمى كند بلكه حرارت و آتش مى انگيزد.
اى درويش به حقيقت حجاب هفت آمد، يكى دوستى نفس و دوستى اين شش چيز ديگر از براى نفس، اين هفت چيز هر يك دوزخى اند، دوزخ هاى بى پايان و هر يك نهنگى اند، نهنگان گرسنه، هر زمانى چندين هزار كس فرو مى برند و هم چنان گرسنه اند.
جمله اوصاف ذميمه و اخلاق ناپسنديده در آدمى بواسطه اين هفت چيز باز پيدا مى آيند و اين چندين هزار بلا و فتنه و رنج و عذاب كه با آدمى رسد در دنيا و آخرت بواسطه اين هفت چيز مى رسد، آدمى از اين همه غافل و به غفلت روزگار مى گذارد.
[أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ ] .
آنان مانند چهارپايانند بلكه گمراه ترند؛ اينانند كه بى خبر و غافل [ازمعارف و آيات خداى ] اند.
چون از خواب غفلت بيدار شود و از مستى هشيار گردد و به مرتبه انسانى به كمال عقل رسد و اين عالم را چنان كه اين عالم است بداند و ببيند، البته از اين عالم سير شود و نفرت گيرد و علامت اين آن باشد كه در اين عالم چنان باشد كه مرغ در قفس، يا كسى كه در زندان است.
قالَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: ألدُّنْيا سِجْنُ الْمُؤمِنِ .
پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله فرمود: دنيا، زندان مؤمن است.
و علامت اين آن باشد كه در وقتى كه از اين عالم خواهد كه بيرون رود، سخن او اين باشد كه:
«فُزْتُ وَرَبِّ الْكَعْبَةِ» «1» به خداى كعبه قسم، رستگار شدم.
[وَزَكاةُ اللِّسانِ النُّصْحُ لِلْمُسْلِمينَ وَالتَّيَقُّظُ لِلْغافِلينَ وَكَثْرَةُ التَّسْبيحِ وَغَيْرُهُ ]
امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
براى زبان دو زكات است:
1- نصيحت مسلمانان و بيدار كردن غافلان.
2- كثرت تسبيح و ذكر و تحميد و تهليل.
منبع : پایگاه عرفان