تکلیفآفرینی نعمتها
بسم الله الرحمن الرحیم
شناخت سرمایهها
کلام در باره نعمتهای الهی به دو مسأله رسید. در مسأله اول، قرآن مجید از مردم دعوت کرد که نعمتهای خداوند را بشناسید، چراکه شناختن نعمتها مقدمه و نردبان برای رسیدن به مسأله دوم است.
حقیقت سخن قرآن کریم هم این است که لازم است همه شما بدانید چه سرمایههایی در اختیارتان هست، چه در باطن وجود شما و چه در ظاهر بدنتان و چه در خارج از وجود شما، یعنی در عالم هستی، که شما به خاطر امروز و فردایتان با آنها سروکار دارید، مثل خورشید، ماه، ستارگان، نباتات، حیوانات و زمین و آسمان؛ چیزهایی که در زمین و آسمان هست و به شما مربوط میشود:
)خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَميعا(.[1]
نعمتهای روی زمین برای شماست و شما باید بدانید که آنها چیست. باطن خودتان نیز که عالم الهی و انعکاسی از عالم ملکوت است متعلق به شماست و باید آن را بشناسید. از گذشتههای دور، بزرگان عالم برای تماشای ملکوت عالم و شئون آن ملکوت، متوجه باطن انسان بودهاند و نظام عالم را از راه باطن انسان ثابت میکردهاند. آنان اسما و صفات الهی را از راه تماشای باطن انسان ثابت کردهاند و براستی هیچ دلیلی را بر وحدانیت و وحدت عالم غیب به مانند مسأله نفس و باطن انسان اقامه ننمودهاند.
رسالهای به نام «اِنَّهُ الحَق»، به قدری عالی ـ البته با نثری مشکل ـ تمام واقعیات ملکوت را از طریق تماشای باطن انسان ثابت کرده که جای انکار برای کسی باقی نمیگذارد و بدرستی در باره انسان فرمودهاند:
وَ تَحْسَبُ أَنَّكَ جِرْمٌ صَغِیـرٌ وَ فِیكَ انْطَوَى الْعَالَمُ الْأَكْبَـر[2]
مرحوم حاجی سبزواری در مبحث نفس منظومه به این مسأله اشاره میکند که در باطن انسان همۀ قوا تجمع دارند: «النفس فِی وَحدَتِها کُلُّ القُوی».[3] البته بحث حاجی خلاصهای از بحث مفصل صدرالمتالهین در مبحث نفس کتاب اسفار اربعه است. حاجی از همین طریق باطن و ملکوت عالم را خوب تعریف میکند و میشناساند. البته در این بحث کمکهای بسیاری هم از آیات قرآن کریم و روایات میگیرد.
توجه به استعدادها
اگر استعدادهای تک تک ما را در ترازو بگذارند و این زمین و آسمان را در کفه دیگر آن، طرف استعدادهای خالی ما که هنوز به فعلیّت نرسیده و در حال قوه است، از وزن زمین و آسمان سنگینتر میشود، چراکه اگر استعدادهای محض ما یعنی استعداد ایمانی، استعداد خلوصی و استعداد فطری ما به فعلیت برسد، تبدیل میشود به:
ضَـربةُ عَلِیُّ یوْمَ الخَندَقِ اَفْضَلُ مِن عِبادَةِ الثَّقَلَین.[4]
و همان استعدادها اگر به فعلیت برسد، آدمی را به نبوت انبیا، امامت امامان، ولایت فقیه و بندگی خدا میرساند. و اگر باز هم به فعلیت برسد، این اختراعات و این بدایع و عجایب و غرایبی که از مغز بشر تراوش کرده است، و این تمدن باعظمت، و میلیونها کتاب علمی که در رشتههای مختلف نوشته شده از آن نتیجه میشود.. اینها همه کار انسان است. یک نفر از پدر و مادرش در مصر متولد میشود و موسی(ع) میشود. استعدادهای او خوب به فعلیت رسیده است که موسی شده است. ابراهیم(ع) هم اول به صورت استعداد بود. همه انسانها اول به صورت استعداد بودند و چون راه صحیح را طی کردند و استعدادشان را به فعلیت رساندند، این همه آثار مادی و معنوی در حیات بشری از خودشان بر جای گذاشتند، و الان هم، همه همین استعدادها را دارند.
)خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَميعا([5]
آیات مسئولیتآفرین
بنابراین، هر چه در زمین است برای ما آفریده شده و ما باید به این سرمایههایی که هست و نیز به سرمایههای باطنی خودمان علم داشته باشیم؛ یعنی باید بدانیم چه داریم تا بعد نوبت برسد به علم و تکلیف که بفهمیم باید با این سرمایههایی که در اختیار داریم یا به صورت استعداد است چه بکنیم. تکلیف ما در مقابل این همه سرمایه چیست؟ ما در مقابل نعمت شب و نعمت روز مسئولیم، همچنانکه در مقابل نعمت خورشید و ماه و ستارهها و همه نعمتها مسئولیم. آری اگر خداوند، آیات زیر را نفرموده بود ما تکلیفی نداشتیم:
)وَ سَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومُ مُسَخَّراتٌ بِأَمْرِه ([6]
)خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَميعا([7]،
)وَ لا اُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَة([8]،
)وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها * فَأَلْهـَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها([9]،
)أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ * وَ لِسَاناً وَ شَفَتَيْنِ([10].
سرمایههای تکلیفآور
اکنون که خداوند متعال این همه سرمایه را در اختیار ما گذاشته، مکلف هستیم که آنها را بشناسیم، چون باید با آنها کار بکنیم و حق هم نداریم اشتباهی کار بکنیم؛ چون نتیجه و عاقبت آن، خرابی دنیا و آخرتمان است. ما اگر صحیح کار بکنیم، خارج از حق کار کردهایم، چون حق را وقتی معنا میکنند میگویند: حق یعنی هماهنگ بودن با واقعیات، و ما حق نداریم و خدا هم رضایت ندارد که ما سرمایهها را به غلط مصرف بکنیم و هماهنگ با جهان واقع نباشیم. خود سرمایهها و استعدادها هم رضایت ندارند. مگر فطرت کسی رضایت دارد که خرج شیطان بشود؟ عقل چه کسی رضایت دارد مداربسته بماند و وجدان چه کسی رضایت دارد سرکوب بشود؟ روح چه کسی رضایت دارد که آلوده به رذایل بشود؟ مگر ما مالکشان هستیم؟ اگر ما خودمان را خلق کرده بودیم، رضایتش هم مال خودمان بود، اما حالا که کس دیگری ما را خلق کرده رضایت هم دست اوست.
شما وقتی به توضیح در باره گناه زنا در روایاتمان نگاه میکنید، میبینید که حضرت میفرماید: زمین زیر بدن مرد و زن زناکار به هنگام زنا دائم فریاد میکشد، حمامی که زناکار میرود و در آن غسل کند و آن آبی که از بدن او به هنگام غسل روی زمین میریزد، فریاد میکشند.[11] ما نامحرمیم و صدای آنها را نمیشنویم، اما مَحرَمها که صدای آنها را شنیدهاند برایمان تعریف کردهاند. آنها که اهل محاسبه بودهاند، دقیق زندگی کردهاند و برخوردشان با نعمتها برخورد درستی بوده است، این صداها را میشنوند. آنها که گفتهاند: «اللّٰهُمَّ اَرِنِی الاشیاءَ کَما هِی»[12] این صداها را شنیدهاند.
تمام عالم، زبان، چشم و گوش دارد. ما جزئی از این عالم و مانند یک استکان آب از این دریای پهناور هستیم و هر چه در ما هست نمونه کامل آن در عالم است. این را فقط قرآن کریم و دین نمیگوید، آنهایی هم که از طریق علم مادی دنبال این حرفها رفتهاند به همین نتیجه رسیدهاند.
دانشمندان جهان، آنانی که تا حدودی به فیزیک عالم آشنا شدهاند، در مقالات و کتابهایشان میگویند که شما هر حرکتی انجام بدهید تمام عالم از این حرکت باخبر میشود. پس معلوم میشود که شعور دارد که باخبر میشود. والله قسم که هیچیک از نعمتهای باطنی، ظاهری، مادی، معنوی، زمینی و آسمانی طبیعتا رضایت ندارند که در راهی غیر از آنکه خدا معلوم کرده خرجشان بکنیم. نه این که فقط خدا ناراضی باشد، طبع هر نعمتی هم که در مسیر خلاف خرج بشود ناراضی است. اگر منِ ظالم و پایمال کننده حقوق، فریاد نعمتها را گوش نمیدهم و به ناله آنها توجهی ندارم، حقیقت که عوض نمیشود. زمین، ماه، ستاره، موی سر و صورت، پوست، ناخن و همه اشیا عکس العمل دارند و اعتراض میکنند.
در آن بحثی که در ماه محرم داشتیم، در باره عکسالعمل اعمال در جهان صحبت کردیم و این مسأله از بدیهیات و عین آفتاب روشن است. حالا شما به متن آیه توجه بفرمایید:
)وَ اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللهِ عَلَيْکُمْ([13]
اکثر مفسران میگویند که این آیه متوجه به مسائل تکوینی است و حرفشان هم درست است، هرچند قسمت اولش مربوط به مسائل تشریعی و امور مربوط به اختیار خود انسان است که میفرماید: )وَاذْکُرُوا(.
قراردادهای تکوینی در برابر نعمتها
باید نعمتها را متذکر بشویم، آنها را بشناسیم و بفهمیم که چه چیزهایی در اختیار ما گذاشته شده است و باید بفهمیم که دربارۀ هر نعمتی با ما قرارداد بسته شده است که آنها را چگونه خرج کنیم. نور خورشید را برای چه به ما دادهاند؟ ماه را برای چه عنایت کردهاند؟ شب را برای چه در اختیار ما گذاشتهاند و روز را برای چه؟ گیاهان را برای چه در اختیارمان قرار دادهاند و حیوانات را برای چه رام ما کردهاند؟ و دریا و ابر و باد را چرا مسخّر ما نمودهاند؟ باید به فراز )وَ میثاقَهُ الَّذی واثَقَكُمْ بِه ([14] توجه کنیم.
خداوند میفرماید که من با شما قرارداد تکوینی دارم و طبع تمام نعمتها و عنایات من قرارداد است که وقتی به دست شما میرسد شما با آنها تجارت کنید و از سرمایۀ این نعمتها مرا و بهشتم را به دست آورید. پس شما هر نعمتی را در راه غیر خودش خرج کنید فریاد آن نعمت بلند میشود: )يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها([15] و )وَ تُكَلِّمُنا أَيْديهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُون (.[16]
یعنی در قیامت فریادِ دست شما هر جا برخلاف واقع آن را مصرف کرده اید بلند میشود. متن قرآن کریم است که )وَ تُكَلِّمُنا أَيْديهِمْ(، و این آیه میخواهد بگوید که دست، شاکی میشود که چرا مرا در این راه به کار بردی؟ از دست صاحبش شاکی میشود که مرا به کجاها برده است، چه قلمی در دست گرفته است، برای چه کسی نوشته و چه ظلمهایی با آن کرده است، چه حقهایی را ناحق نموده و چه پروندههایی را پنهان کرده است، چه پروندههایی را به ناحق رو آورده و چه پروندههایی را به ناحق از بین برده است. خلاصه این که طبع نعمتها رضایت ندارند که در راه غیر خدا مصرف بشوند: )وَ میثاقَهُ الَّذی واثَقَكُمْ بِه (
به نظرتان هم مشکل نیاید که نمیشود بنده شد، برای این که علاوه بر انبیای خدا و ائمه طاهرین:، از میان مردم کوچه و بازار گروهی بنده شدند که نشان بدهند که میشود بنده شد، کسانی بنده شدند که اگر من و شما هم بخواهیم، میتوانیم همانند و یا بهتر از آنها بنده شویم. پس ما حق نداریم فریاد نعمتها را دربیاوریم. بین مرد و زن نیز فرقی در این زمینه نیست و کسی در این زمینه معذور شناخته نشده است. طبع نعمت هم رضایت ندارد که جای دیگر خرج بشود:
)إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ اتَّقُوا اللهَ إِنَّ اللهَ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُور(.[17]
پی نوشت هآ:
***********
[1]. بقره (2): 29؛ همۀ آنچه را در زمین است به سود شما آفرید.
[2]. ديوان أمير المؤمنين(ع)؛ ص175؛ گمان می کنی که جرم کوچکی هستی، حال آن که درون تو عالم بزرگی است.
[3]. این سخن حاجی، در شرح نهج البلاغه، خویی: 19/244 چنین آمده: «النّفسُ مع کَونها کُلُّ القُویٰ»
[4]. مشارق انوار الیقین فی اسرار امیرالمؤمنین(ع): 313؛ ضربت على(ع) در روز خندق افضل است از عبادت جن و انس .
[5]. بقره (2): 29.
[6]. نحل (16): 12؛ شب و روز و خورشید و ماه را برای بهرهوریِ شما به کار گرفت، و ستارگان هم به فرمانش برای بهرهوریِ شما به کار گرفته شده.
[7]. بقره (2): 29؛ همۀ آنچه را در زمین است به سود شما آفرید.
[8]. قیامهٔ (75): 2؛ و به نفْس ملامتگر قسم! (که وقوع قیامت حتمی است.)
[9]. شمس (91): 7 ـ 8؛ و به نفْس آدمی، و کسی که آن را درست و معتدل ساخت! پس زشتکاری و طریقة خودنگهداری از آن را به نفْس شناساند.
[10]. بلد (90): 8 ـ 9؛ آیا برای او دو چشم قرار ندادیم؟و یک زبان و دو لب؟
[11]. من لا یحضره الفقیه: 4/13، باب 3، ح 3؛ وَ قَالَ(ع) مَا عَجَّتِ الْأَرْضُ إِلَى رَبِّهَا عَزَّ وَ جَلَّ كَعَجِيجِهَا مِنْ ثَلَاثٍ: مِنْ دَمٍ حَرَامٍ يُسْفَكُ عَلَيْهَا أَوِ اغْتِسَالٍ مِنْ زِنا أَوِ النَّوْمِ عَلَيْهَا قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ.
[12]. لوامع صاحبقرانی مشهور به شرح فقیه: 8/430، دعاء الموقف؛ خدایا حقایق اشیاء را چنان که هستند به من بنمایان.
[13]. مائده (5): 7؛ و نعمتهای خدا را بر خود … قلباً مورد توجه قرار دهید.
[14]. مائده (5): 7؛ و پیمانش را در لزوم اطاعت از او و پیامبرش که شما را مؤکداً به آن موظف نموده یاد کرده، قلباً مورد توجه قرار دهید.
[15]. زلزله (99): 4؛ آن روز زمین اخبارش را میگوید.
[16]. یس (36): 65؛ دستهایشان با ما سخن میگویند، و پاهایشان به کارهای زشتی که همواره مرتکب میشدند شهادت میدهند.
[17]. مائده (5): 7؛ زیرا گفتید به گوشِ قبول شنیدیم و در مقام اطاعت برآمدیم. از خداوند اطاعت کرده، از محرّماتش بپرهیزید، قطعاً خداوند به آنچه در سینههاست داناست.
ادامه دارد ... .
منبع : پایگاه عرفان