
عقل معيار سنجش آدمى
سخن در مسئله فكر و انديشه بود؛ حقيقت باعظمتى كه سبب رشد و كمال و تربيت و قدرت و ارزش انسان مىشود. جالب اين است كه هيچ مكتبى از مكاتب عالم به اندازه مكتب ثمربخش اسلام بر اين مسئله تأكيد نكرده است، زيرا با دقت در كتابهاى بسيار مهم حديثى، مانند كتاب باعظمت كافى- كه نزديك به شانزده هزار روايت دارد- و درياى پرگوهر بحارالأنوار علامه مجلسى- كه نزديك به 45 هزار صفحه است- و شاهكار عظيم شيعه، كتاب مرآه العقول نوشته علامه مجلسى- كه نزديك به پانزده هزار صفحه است- مشاهده مىكنيم اولين بحثى كه از طريق روايات و اخبار طرح شده بحث عقل و جهل است.
مسئله مهمى كه اسلام بر آن تأكيد دارد اين است كه ارزش هر انسانى را بايد به تناسب عقل او تعيين كرد؛ اينكه چه مقدار مىفهمد، چه اندازه حركت فكرى دارد، چه اندازه انديشه دارد، چه اندازه آگاه است، و چه مقدار وقتش را صرف اين حركت باعظمت الهى مىكند؟
درست است كه عقل ما عقل جزئى است و عقل مطلق و بىنهايت وجود مقدّس حضرت حق است، اما ميان همين عقل جزئى و عقل مطلق عالم ميل شديدى وجود دارد كه به واسطه آن با هم ارتباط برقرار مىكنند.