لطفا منتظر باشید

بى‏ ادبى به حريم نبوت‏

 

منابع:

کتاب : تفسير حكيم    ج‏3        

نوشتہ : استاد حسین انصاریان

 

 

با توجه به اين كه بنى‏اسرائيل در طوفان گرفتارى‏ها و بلاها و شكنجه‏هاى سختى كه از جانب فرعونيان متوجه آنان بود از حضرت حق شب و روز درخواست منجى داشتند و كسى جز يك پيامبر با داشتن قدرت معنوى بالا و معجزات نمى‏توانست قدرت فرعونيان را در هم بشكند، خداوند مهربان موسى را با مقام اولوالعزمى همراه با معجزاتى كه پيش از او به ويژه هم چون عصا و تبديل شدنش به اژدها سابقه نداشت براى نجات آن قوم فرستاد، و قوم او با چشم باز واقعيات و حقايقى را كه از موسى ديدند به نظرشان نمى‏آمد كه اين امور و اين قدرت معنوى به خصوص شكافتن دريا و نجات همه بنى‏اسرائيل و غرق شدن همه فرعونيان از غير مقام نبوت و انسانى كه مؤيد به تاييدات الهى و نصرت و يارى خداست ظهور كند، لذا ضرورى و بديهى مى‏نمود كه آن حضرت را در خطابات خود يا بنى‏الله، يا رسول الله مورد خطاب قرار دهند، ولى در اين زمينه ادب انسانى و اخلاق آدمى و تربيت را رعايت نمى‏كردند و به آن حضرت كه پيامبرى عظيم الشأن و داراى مقام كليم‏اللهى و مرتبه و رفعت معنوى كم نظير بود يا موسى مى‏گفتند و او را در خطاب به حضرتش چون فردى معمولى از افراد خود مى‏شمردند!

خداوند بزرگ اين بى‏ادبى را نسبت به هيچ يك از پيامبرانش نمى‏پسندد، و گناه اين بى‏تربيتى را آن قدر بزرگ مى‏داند كه مرتكب آن را دچار نابودى اعمال و بر باد رفتن كوشش‏هاى مثبت او مى‏شمارد چنان كه در سوره مباركه‏ى حجرات به اين حقيقت گوشزد نموده است:

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ: «1»

اى مؤمنان صدايتان را بلندتر از صداى پيامبر نكنيد و آنگونه كه با يكديگر بلند سخن مى‏گوئيد با او بلند سخن نگوئيد مباد آن كه همه اعمالتان تباه و بى‏اثر شود و خود از تباه شدن اعمالتان آگاه نشويد!

ادب و تربيت اقتضا مى‏كند كه انسان نام بزرگان به ويژه پيامبران و امامان و اولياء الهى را آنگونه كه با شخصيت آنان تناسب دارد به عظمت ياد كند و حريم معنوى و الهى آنان را در هر شرايطى پاس بدارد، و ديگران را نيز كه آگاهى به اين مسئله ندارند و به خاطر جهلشان اهل رعايت نيستند آگاه كند.

احترام و ادب به بزرگان و به ويژه مشعلداران هدايت امرى لازم و نشان‏گر شخصيت و كرامت خود انسان است.

بى‏ادبى و بى‏احترامى نسبت به بزرگان بخصوص اولياء الهى حكايت از كوچكى و عيب و نقص و پوكى انسان دارد.

من در عنفوان جوانى در كتابى در رابطه با زندگى حضرت اميرالمؤمنين (ع) كه نام آن كتاب و مؤلفش را به ياد ندارم روايت بسيار مهمى در باب ادب و احترام به بزرگان از قول حضرت زينب كبرى عليهاالسلام ديدم كه اى كاش متن عربى روايت و سند و مدركش و كتابى كه نقل كرده بود در گوشه‏اى از دفاترم كه نكته‏هاى مهم را ضبط مى‏كردم و اكنون كه اين سطور را مى‏نويسم به دوازده دفتر رسيده ضبط مى‏كردم تا در اين اوراق مى‏آوردم و از اين جهت متأسف و اندوهناكم، ولى براى پند گيرى طايفه مداح و سخنرانان مذهبى كه بعضى از آنان گاهى نام اولياء الهى را بدون رعايت احترام ادب به زبان جارى مى‏كنند و شخصيت آن مقربان درگاه خدا را لحاظ نمى‏نمايند مضمون آن روايت را كه در ذهنم مانده نقل مى‏كنم.

زينب كبرى سلام الله عليها آن خزانه دانش و آگاهى و علمى كه همه يافته‏هايش را به فرموده حضرت سجاد (ع) بدون واسطه معلم از حضرت حق دريافت كرده بود مى‏فرمايد سى و چند سالى كه من و برادرم حضرت حسين (ع) معاصر با پدرمان اميرمؤمنان بوديم من با دو ديده خود مى‏ديدم كه هر گاه پدرم مى‏خواست برادرم حضرت حسين را صدا بزند اگر نشسته بود تمام قد از جا بر مى‏خاست و حالت احترام به خود مى‏گرفت، سپس با صدائى آرام و حاكى از دريائى از ادب مى‏گفت: يا ابا ابا عبد الله!!

شما به آيات قرآن مجيد دقت كنيد و خطابات قرآن را به انسان و به پيامبران و به اولياء عظام حق ببينيد كه چه دريائى از ادب و احترام در آن خطابات موج مى‏زند.

حضرت حق گاهى در خطاب به گنهكارانى كه اميد توبه و انابه و بازگشت و جبران گذشته به آنان مى‏رود خطابى در كمال مهر و محبت و اوج رأفت و عاطفه دارد:

قُلْ يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ:

بگو: اى بندگانم كه با ارتكاب گناه بر خود تجاوز كار بوده‏ايد از رحمت خدا نوميد نشويد!

به راستى شگفت‏آور است كه عده‏اى نمك خورده او و نمكدان شكسته، و آنان كه از همه نعمت‏هاى حق بهره‏ور شدند ولى نمك بحرامى كردند، نان او را خوردند و از دشمن او شيطان اطاعت كردند نه اين كه آنان را طرد نمى‏كند و چهره خشونت به آنان نشان نمى‏دهد، و بر شخصيت آنان ضربه نمى‏كوبد بلكه با كلمه زيباى عبادى كه با ياى متكلم آمده مى‏خواهد بگويد از من جدا نيستيد و من هم از شما جدا نيستم بلكه شما بندگان من هستيد، مباد اين كه از رحمت من نااميد شويد!!

چه درس عجيبى و چه موعظه و پند شگرفى، و چه تعليم برزگوارانه‏اى براى همه كه در همه موارد ادب و تربيت را رعايت كنند و با زبانى نرم و پر از محبت و با حفظ احترام افراد با افراد سخن بگويند.

انسان اگر به عظمت نعمت زبان و آثار پر فايده اين نعمت آشنا باشد، هرگز آن را در گناه و توهين به شخصيت مردم و تحقير انسان‏ها به كار نمى‏گيرد.

اميرالمؤمنين (ع) زبان را نماياننده ده ارزش و امر مثبت در وجود انسان مى‏دادند، چنان كه در روايتى از حضرت نقل شده:

«ايها الناس فى الانسان عشر خصال يظهرها لسانه: شاهد يخبر عن الضمير، حاكم يفصل بين الخطاب، و ناطق يرد به الجواب، و شافع يدرك به الحاجة، و واصف يعرف به الاشياء، و امير يامر بالحسن، و واعظ ينهى عن القبيح، و معز تسكن به الاحزان، و حاضر تجلى به الضعائن و مونق تلتذ به الاسماع:» «2»

مردمان در انسان ده خصلت است كه زبان آشكار كننده آنهاست: گوهى است كه از باطن انسان خبر مى‏دهد، داورى است كه ميان مردم به داورى مى‏نشيند، گوينده‏اى است كه پاسخ مى‏دهد، واسطه‏اى است كه خواسته‏ها به وسيله او به دست مى‏آيد، وصف كننده‏اى است كه هر چيز به او شناخته مى‏شود، فرمانروائى است كه به كار نيك فرمان مى‏دهد، پندآموزى است كه از كار زشت باز ميدارد، تسليت دهنده‏اى است كه آتش اندوه‏ها را خاموش مى‏كند، وسيله حاضرى است كه كينه‏ها را مى‏زدايد، و ابزار جالبى است كه گوش‏ها از آن لذت مى‏برند.

زبان از مقام با عظمتى برخوردار است كه اميرمؤمنان آن را مغز و لب انسان مى‏داند:

«الانسان لبه لسانه، و عقله دينه و مروته، حيث يجعل نفسه» «3»

مغز آدمى زبانش، و عقل وى دينش، و جوانمردى‏اش اين كه خود را در كجا قرار مى‏دهد.

روايتى عجيب در باب حفظ ادب و احترام از رسول خدا به اين مضمون روايت شده است:

«لا تحقرن احداً من المسلمين فان صغيرهم عند الله كبير:» «4»

هيچ يك از مسلمانان را كوچك و ناچيز مشماريد كه خردسالان آنان هم نزد خدا بزرگ‏اند!

و درباره‏ى احترام و ادب به جوانان فرمود:

«اوصيكم بالشبان خيراً» «5»

من همه شما مسلمانان را نسبت به جوانان سفارش مى‏كنم كه با آنان با نيكى رفتار كنيد و شخصيتشان را گرامى و محترم بداريد.

و از حضرت صادق (ع) در همين زمينه روايت شده است:

«من اتاه اخوه المسلم فاكرمه فانما اكرم الله عزوجل:» «6»

كسى كه برادر مسلمانش را كه نزد او آمده احترام كند جز اين نيست كه خدا را احترام كرده است.

در هر صورت بنى‏اسرائيل به مقام شامخ حضرت موسى‏بن عمران اسائه ادب داشتند و به سبب اين بى‏ادبى خود را از فيوضات خاصه حضرت حق محروم نمودند:

 

از خدا جوئيم توفيق ادب            بى‏ادب محروم ماند از فيض رب

بى‏ادب تنها نه خود را داشت بد     بلكه آتش در همه آفاق زد

از ادب پر نور گشته اين فلك        از ادب با عز و جاه آمد ملك‏

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

(1)- حجرات 2.

(2)- روضه كافى 28.

(3)- آثار الصادقين ج 20 ص 137.

(4)- مجموعه. ورام، ج 1 ص 31.

(5)- شباب قريش ص 1.

(6)- وسائل ج 11 كتاب امر بمعروف ص‏

 

منبع :
برچسب ها :
نظرات کاربران (0)
ارسال دیدگاه