پس از آن كه ملا مهدى كتاب با ارزش «جامع السعادات» را در اخلاق نوشت و نسخههاى آن در مناطق مسلماننشين پخش شد، نسخهاى از آن كتاب به دست بزرگ مرد شيعه، جامع فضايل و كمالات سيد مهدى بحرالعلوم كه در نجف اشرف محور علم و تقوا و زهد و عبادت و كياست و مرجعيت بود رسيد.
سيد از ديدن آن كتاب در شگفت شد و آرزو كرد روزى به ديدار مؤلف آن گنجينهپر قيمت موفق گردد.
ملا مهدى نراقى در آتش اشتياق زيارت ائمه طاهرين عليهم السلام مىسوخت، از خداى بزرگ مىخواست كه به اعتاب مقدسه مشرف شود، حضرت حق توفيق زيارت عتبات عاليات را نصيب آن عبد صالح كرد.
آن انسان والا و وارسته وارد نجف شد، بر اساس رسوم ديرينه تمام مراجع و علما و دانشمندان و طلّاب، از آن حضرت ديدن كردند و آن جناب به بازديد همه شتافت، تنها كسى كه از آن مجسّمه اخلاق ديدن نكرد سيد مهدى بحرالعلوم بود!!
نجف از اين واقعه شگفت زده شده بود، همه از هم مىپرسيدند كه علّت اين كه بحرالعلوم به ديدن نراقى نرفت چه بود؟!
نراقى بزرگوار احوال سيد را پرسيد و از خانه او نشانى خواست و سپس فرمود: بر ما لازم است از اين بزرگ مرد علم و عمل ديدن كنيم.
از اين كه نراقى مىخواست به ديدن بحرالعلوم برود همه تعجب كردند، آن جناب به منزل سيد رفت، در آنجا جمعى از علما و طلّاب حضور داشتند، نراقى وارد مجلس شد همه ورود او را گرامى داشتند ولى بحرالعلوم به نراقى توجهى نكرد و حتى از جهت احترام در برابر او از جاى خود برنخاست و تا پايان مجلس نسبت به نراقى از رعايت احترام و ادب خوددارى كرد!!
نراقى با رعايت دقت و موقعيت مجلس بدون اين كه خم به ابرو بياورد از سيد خداحافظى كرد و به خانه خود رفت، قضيه برخورد بحرالعلوم با نراقى در نجف اشرف با اعجاب بسيار شديد علما و طلاب روبرو شد، آرى، براى همگان اين موضوع بىسابقه بسيار سنگين بود، تنها كسى كه از آن مجلس كمترين اثرى برنداشت نراقى بزرگ بود.
پس از چند روز كه از بازديد بحرالعلوم خبرى نشد، باز وجود مبارك نراقى به ديدار او شتافت و سيد به گونه مجلس اوّل و شايد كمى سردتر با نراقى برخورد كرد، مجلس دوم هم بدون اين كه در نراقى اثر سوء بگذارد تمام شد، باز هم سيد به بازديد نراقى نرفت.
سفر نراقى رو به پايان بود، نجف از آن پيش آمد در بهت و حيرت بود، نراقى در روزهاى آخر سفر باز هم به ديدار سيد ميل كرد و براى بار سوم به زيارت آن مرد الهى شتافت، چون وارد منزل شد علما و طلاب ديدند سيد بحرالعلوم با حالى عجيب تا درب منزل به استقبال نراقى شتافت و آن جناب را چون بندهاى در برابر مولا در آغوش گرفت و عجيب و غريب نسبت به آن حضرت رعايت ادب و احترام كرد و وى را تا داخل منزل برد و چون شاگردى در برابر استاد مقابل نراقى نشست و در كمال خضوع و تواضع از آن حضرت پذيرايى كرد.
پس از پايان مجلس سبب برخوردهاى اول و برخورد اخير را از علّامه بحرالعلوم پرسيدند، آن جناب جواب داد: من كتاب «جامع السعادات» را مطالعه كردم و آن را در نوع خود بىنظير ديدم، آرزو داشتم مؤلف آن را ببينم و وى را آزمايش كنم كه آيا آنچه در آن كتاب در باب فضايل اخلاقى نوشته در خود او هست يا نه كه وى را در آن دو مجلس امتحان كردم و ديدم از ايمان و اخلاق و حلم و تواضع و صبر و عاقبتبينى بالايى برخوردار است و از اين جهت در مجلس سوّم كمال احترام و ادب و خشوع و خضوع را نسبت به وى مراعات كردم كه او مرد دين و پيكره اخلاق و مجسمه عمل صالح است .
منبع : پایگاه عرفان