بدان که جناب اقدس الهی در رقم([1]) مبارک خطاب میفرماید پیغمبر خود را که: )وَمِنَ ٱلَّيۡلِ فَتَهَجَّدۡ بِهِۦ نَافِلَةٗ لَّكَ عَسَىٰٓ أَن يَبۡعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامٗا مَّحۡمُودٗا(([2])؛ یعنی: پارهای از شب را ـ پس ای محمّد! ـ تهجّد کن و بیدار باش به عبادت کردن زیاده بر عبادت واجبه از فرایضِ خَمس.
و «هجود» به معنی «رُقود» آمده است که خواب نمودن باشد؛ و تهجّد به معنی ترک هجود. پس خطابِ عالی از خداوند علیِّ متعال، بر پیغمبر خود شد که: بعضی از شب را ترک خواب کن به جهت گزاردن نماز زایده بر نمازهای واجبه.
و این خطاب، بر وجه وجوب، مخصوص پیغمبر است و بر امّت آن حضرت، مستحب است.
و از جمله وصیّت آن حضرت به جناب مقدّس امیر المؤمنین است که: «یا علی! سه چیز است که شادی مؤمن است در دنیا: ملاقاتْ برادر مؤمن را، و شادی مؤمن در وقت افطار کردن، و شادی مؤمن در بیداری آخر شب به جهت نافله».([3])
و در علل الشرایع، شیخ صدوق روایت میکند از حضرت صادق(ع) که فرمودند: «عَلَیْکُمْ بِصَلَاةِ اللَّیْلِ؛ یعنی: بر شما باد به نماز شب کردن. پس به درستی که نماز شب، سنّت پیغمبر شما است و شیوه نیکو کاران پیش از شما است و رفع کننده درد است از جسدهای شما».([4])
و از جناب سیّد السّاجدین علیّ بن الحسین8 سؤال کردند که: به چه جهت است که جماعتی که در شب، نماز نافله شب میگزارند، روهای ایشان از روهای دیگران نیکوتر است؟
فرمودند: «به جهت این که آن جماعت، در خلوت با خدا هم راز میشوند و در آن وقت، دیگران خواب میباشند و آنها با خدا مناجات مینمایند، پس خداوند ـ تبارک و تعالی ـ ایشان را میپوشاند از نورِ رحمت خود، لباس حُسن و بَها را؛ ازین جهت است که نور از صفحه صورتهای نمازگزارندههایِ در تاریکی شب، نمایان است».([5])
فرمودند: «برخیز و تهجّد کن در شب؛ شاید که پروردگار تو برساند تو را به مقام پسندیده که مقام شفاعت است».([6])
از جناب مقدّس امیرالمؤمنین(ع) روایت شده است در صفت اهل محشر که آخر آن روایت این است که:
«پس جمع میشوند خلق در موطن دیگر که مقام محمّد است که آن را مقام محمود میگویند؛ پس همگی خلایق و امم، از شفاعت آدم و نوح و سایر انبیا مأیوس شوند و هر یک عذر آوردند به این که ما خود گرفتارِ خود هستیم. پس دست امیدواری به دامان پیغمبر آخر الزّمان میزنند و امیدوار به شفاعت او میشوند. حضرت مقدّس نبوی به سجده میافتد و آن قدر که خدا میخواهد در سجده میباشد. پس ندای الهی میشود: ای احمد، سر بردار و هر چه میخواهی بخواه و هر که را شفاعت خواهی بکن!
پس سر از سجده بر میدارد؛ پس ثنا میکند خداوند خود را به ثنایی که هیچ پیغمبری نکرده باشد. پس ثنا میکند هر مؤمن و مؤمنه را و ابتدا میکند درین ثنا به صدّیقین و شهیدان در راه خدا. پس ثنا میکند و مدح میکند صالحین و عبادت کنندگان را. پس خوشا به حال آن کسی که در آن روز، پیغمبر او را مدح کند و او را از شفاعت آن سیّد معظّم، بهره و نصیب باشد! وای بر آن کسی که از شفاعت او بیبهره بماند».([7])
و در سوره مزمّل میفرماید:
)يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡمُزَّمِّلُ * قُمِ ٱلَّيۡلَ إِلَّا قَلِيلٗا * نِّصۡفَهُۥٓ أَوِ ٱنقُصۡ مِنۡهُ قَلِيلًا * أَوۡ زِدۡ عَلَيۡهِ وَرَتِّلِ ٱلۡقُرۡءَانَ تَرۡتِيلًا(([8]) یعنی: ای گلیم بر سر کشیده! برخیز به نماز شب، مگر قلیل از شب را، نصف باشد آن قلیل یا اندکی از نصف کمتر باشد یا اندکی از نصف بیشتر باشد. و بخوان در نماز شب، قرآن را به آرامی.
و پارهای آیات دیگر این سوره نیز در ترغیب و تحریض به نماز شب است.([9])
و بودند در زمان حضرت رسول(ص) جمعی از اصحاب که چون نصف را تشخیص نمیتوانستند داد، تمام شب را به عبادت صبح میکردند تا این که آیه نازل شد که: خداوند میداند که تو و اصحاب، زحمت بسیار دارید به جهت جهاد با دشمن و بعضی مریض میباشند و بعضی به جهت تحصیل قوت، باید حرکت کنند و بیداری تمام شب، مشقّت دارد )فَٱقۡرَءُواْ مَا تَيَسَّرَ مِنَ ٱلۡقُرۡءَانِ(([10]): به هر قدر که میسّر شود شب را به نماز برخیزید.
و در مدح مؤمنین که شب را از خواب راحت بر میخاستند میفرماید: )تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمۡ عَنِ ٱلۡمَضَاجِعِ يَدۡعُونَ رَبَّهُمۡ خَوۡفٗا وَطَمَعٗا(.([11]) یعنی: پهلوهای خود را از خوابگاه خود خالی مینمودند و پروردگار خود را عبادت مینمایند از روی خوف از آتش جهنّم و طمع رحمت و عطای نعمتهای آخرت.
و در موضع دیگر میفرماید: )وَٱلَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمۡ سُجَّدٗا وَقِيَٰمٗا(([12]): مؤمنین، آن جماعتی میباشند که شب را بیدار میباشند به جهت سجده پروردگار و قیام به درگاه خداوند جبّار.
در موضع دیگر میفرماید: )كَانُواْ قَلِيلٗا مِّنَ ٱلَّيۡلِ مَا يَهۡجَعُونَ * وَبِٱلۡأَسۡحَارِ هُمۡ يَسۡتَغۡفِرُونَ(([13]) یعنی: از شب، قلیلِ آن را به خواب میروند و بیشتر از شب را بیدار میباشند و در همه سحرها آن جماعت طلب میکنند از خداوند عفو گناهان خود را.
در موضع دیگر میفرماید: )أَمَّنۡ هُوَ قَٰنِتٌ ءَانَآءَ ٱلَّيۡلِ سَاجِدٗا وَقَآئِمٗا يَحۡذَرُ ٱلۡأٓخِرَةَ وَيَرۡجُواْ رَحۡمَةَ رَبِّهِۦ(([14]) یعنی: آیا آن کسی که خشوع کند و تضرّع کند در پارههای شب گاهی به سجده و گاهی ایستاده و ترسان باشد از عتاب الهی و عقاب آخرت و هولهای قیامت و امیدوار باشد رحمت پروردگار خود را... تا آخر آیه.
و اگر کسی دیده بگشاید و ساعتی سر به گریبانِ فکر فرو برد و در احوال خود تفکّر نماید، خواهد یافت که این عمر در گذر است ـ مانند کشتی بر روی دریا ـ و مردم مسافرند؛ اوّل منزل، گهواره است و وقت تولّد؛ و آخر منزل، لحد و قبر است؛ و وطن، یا بهشت است یا جهنّم؛ و عمر، مسافت این سفر است؛ سال و ماه، فرسخهای این سفر میباشند و روزها و شبها به منزله میلِ فرسخ است؛ و نَفَسها که کشیده میشود، به منزله قدمها است؛ و طاعت، بضاعت آن مسافر است؛ و اوقات، رأس المال و سرمایه؛ و شهوت و غضب و غَرَضهای نَفْس، قُطّاع طریق و راهزناند؛ و رِبح آن مسافرت و تجارت، فایز گردیدن به لقای رحمتهای الهی در دارالسّلام و نعیم ابدی است و مجاورت با انبیا و ملائکه مقرّبین است و بهرهمند شدن به حور العین و وِلدان و تنعّمات و تلذّذات به انواع لذّتها است؛ و زیان این تجارت، دوری از رحمتهای الهی است با غُلها و زنجیرهای آتشین و عذاب اَلیم و درکات جَحیم.
پس اگر یک نَفَس غافل شود و در غیر طاعت الهی صرف نماید، روز قیامت در غَبن خواهد بود و حسرت. و از این جهت است که آن جماعت که توفیق یافتند و عنایت الهی شامل حال ایشان شد، کمر همّت بر زدند و لذّتهای چند روزه بر یک طرف گذاشتند و بقیّه عمر را غنیمت دانستند؛ شب و روز، کوشش نمودند و پیوسته در بندگی خدا عمر خود صرف نمودند.
در کُتُب، ثبت نمودهاند که: لقمان حکیم، در ابتدا غلامی بود زشت صورت و نیکو سیرت، بسیار خردمند و دانا و زیرک. دهقانی او را خرید و به خانه برد. چون شب در آمد، در گوشهای بایستاد و مشغول به نماز و گریه و زاری شد و چون پارهای از شب گذشت، به بالین خواجه خویش رفت و گفت: ای خواجه! برخیز که بهشت را زینت میدهند و به حُلی و به حُلَلی میآرایند و دوزخ را میتابند؛ هر که بدان بهشت، امید میدارد و از دوزخ میترسد، چندین او را خفتنْ، شایسته نیست.
خواجه گفت: ای غلام! برو بخُسب، خدای ما کریم است.
لقمان رفت و باز مشغول عبادت و گریه و زاری شد. پارهای دیگر از شب گذشت، باز آمد بر سر بالین خواجه، گفت: ای خواجه! کاروان رفت و هرکه بار کردنی بود بار کرد و هر که رفتنی بود رفت، تو را نیز بایدت رفتن. ای خواجه! برخیز و قدم در راه نه و به عبادت خدا مشغول شو، که کار مشکل خواهد شد.
گفت: ای غلام! خدای کریم است.
لقمان باز گشت و به نماز مشغول شد. چون صبح شد، لقمان آمد، گفت: ای خواجه! تا کی خواب میکنی، مرغان به تسبیح و ذکر مشغول والحال آغاز پریدن گرفتند.
به ذکرش هر چه بینی در خروش است
دلی داند درین معنا که گوش است
نه بلبل بر گلش تسبیح خوان است
که هر خاری به تسبیحش زبان است([15])
ای خواجه! اگر خدای را میپرستی برخیز.
خواجه گفت: ای غلام! بگذار بخوابم، خدای ما کریم است.
چون روز شد، خواجه، غلام را بنواخت و یک وِقر([16]) گندم به لقمان داد و گفت: در فلان زمین بکار.
لقمان، گندم بستد و به خانه همسایه برد و به جو بَدَل نمود و در آن زمین افشاند.
روزی خواجه و لقمان از آن زمین گذر کردند. بدید جو سبز شده است، گفت: ای لقمان! این آن زمین نیست که گفتم گندم کشت نمایی؟
گفت: بلی ای خواجه، همان زمین است.
گفت: پس چرا جو برآمده است؟
گفت: از آن که تو به من گفتی: خدای کریم است، گفتم جو میکارم، خدای کریم است گندم میدِرُوَم. ای خواجه! هر چه میکاری میدروی، هیچ کس نکاشته توقّعِ درویدن نکرد و هر کس هر چه کاشت میدرود.([17])
ای عزیز:
پس دو روز عمر را غنیمت شمارید ای برادران، که گُل، همیشه در باغستان نخواهد ماند و حیات همیشه نخواهد بود؛
نابرده رنج، گنج میسّر نمیشود
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد([18])
عَن قَریب است که از ما اثری باقی نیست
شیشه بشکسته و می ریخته و ساقی نیست([19])
از خواب غفلت بیدار شوید و از خوابگاه راحت برخیزید، پیش از این که صحّت از دست برود و در بستر بیماری و خستگی افتاده باشید، پس بگویند دوستان و آشنایان که: «فُلانٌ عَلیلٌ؛ فلان کس، بیمار است. هَلْ عَلَی الدَّوَاءِ مِنْ دَلیلٍ؛ آیا دوای درد او را کسی بداند؟ أمْ هَلْ إلی طَبیبٍ مِنْ سَبیلٍ؛ آیا طبیب، چاره درد او کند؟» پس یاد کنید که وقتی خواهد بود که طبیب، چاره دردت نکند و ناله تو بسیار شود و زبان، از حرکت باز ایستد و برادران و فرزندان به حالت گریه کنند. پس روح از بدنت بیرون کنند، پس غسل و کفن کنند، پس به زیر خاک پنهان شوی و به عملهای خود گرفتار شوی. پس وارث، مشغول جمع کردنِ میراث و قسمت کردنِ اموال و تو بیچاره، گرفتار وبال و محاسبه و عقاب؛ و دستت از همه جا کوتاه.([20])
چنان چه در حدیث نبوی(ص) وارد است که آن حضرت فرمودند:
«ارواح، بر سر خانههای خود میآیند در بینهای هفته، خصوص شب جمعه؛ و بر اهل و عیال نظر میکنند و میگویند: یا أَهْلی وَأَوْلَادی؛ ای زن و ای فرزندان من، ما در زندان تاریکیِ قبر، گرفتار و محبوس میباشیم. این خانههایی که نشستهاید، ما نشسته بودیم؛ و این اموال را که در تصرّف شما است، ما تحصل کرده بودیم. امروز دست ما کوتاه است، اِعْطَفُوا عَلَیْنَا؛ مهربانی کنید ما را و از ما غافل مشوید، بر ما رحم کنید، ما را به قرص نانی یاد کنید، ما را به جامه کهنهای یاد کنید؛ و غافل مشوید چنان چه ما غافل شدیم».([21])
پس ای عزیز! این نماز و بیداریِ شب، چراغ و روشنی قبر تو است و توشه برزخ تو است و نجات آخرت تو است. مگر همیشه زنده خواهی بود [که] در فکر توشه و ذخیره دو روزه عمر هستی و مسکن دو روزه را تعمیر میکنی؟! و از وطن اصلی غافل نشسته و فکر تعمیر آن نمیکنی و عبرت نمیگیری به رفتن رفیقان و برادران و دوستان و پنهان گشتنِ به زیر خاک؟!
ای عزیزان! جناب امیر المؤمنین(ع) فرمودند:
«وای اگر پرده خاک را بعد از دو روز یا سه روز از روی ایشان بردارند، خواهند دید که چرک و خون از چشم و گوشهای ایشان بر صفحه صورتهای ایشان جاری است و رنگهای ایشان، از تنگی لحد، به رنگ دیگر شده است! و چند دیگر که بگذرد، مفصلهای اعضا از هم گُسَسته و گوشت و پوست [خوراک] کرم گردیده! سبحان اللّه! عجب غفلت است که عمر را به صرف جمع مال و اسباب میکنند و برای بساط عیشِ چند روزه، همّت صرف میکنند، هنوز به مدّعا نرسیده است که بر میچینند و منزل او را در قبرِ تاریک قرار میدهند، احدی از دوستانِ او، همراهیِ او نمیکنند. پس آن بیچاره، با زمین قبر خواهد بود، مونس او عمل او خواهد بود. پس خوشا به سعادت آن نیکبختی که چاره کار خود کند، قبر خود را روشن کند به بیداریهایِ در شبهای تاریک و نمازهایِ در تاریکی شب؛ تا صورتهای بسیار جمیل، مونس او بشوند».
آیا از شیوه پسندیده جناب سیّد السّاجدین علیّ بن الحسین8 مطّلع باشی که در نیمشبها چگونه زار زار مینالید و چه مناجاتی با خداوند میکرد که از جمله مضامین بعضی از آنها این است که:
خداوندا، یاری کن مرا که بر حال خود گریه کنم؛ زیرا که عمر خود را تمام نمودم و تلف کردم به تسویف و آمال؛ یعنی کار امروز را به فردا انداختم. عبادت را وعده مینمودم با نفس خود که فردا خواهم کرد و آرزوهای چند که همچنین خواهم کرد و به همین حیله، امروز از دست به در رفت، بسا که فردا را مانع به هم رسد، پس از عبادت بازماندم. چنان چه به حال خود مشاهده میکنم، خرمن عُمر را به باد دادهایم و در جوانی نکردیم بندگی را و وعده با نفس خود مینمودیم که بعد از این خواهیم کرد.([22])
پس فرمودند:
پس کیست که حال او از من بدتر باشد؟ اگر مرا به این حال، نقل کنند به قبری که هیچ فرشی به جهت خوابیدن در آن تدارک ندیدم و به عمل صالح، او را نگسترانیدم؛ پس مثل من کسی، باید بسیار گریه کند بر حال خود! چرا گریه نکنم؟! بلی بسیار باید گریه کنم، که نمیدانم آخرِ کار، چون خواهد بود؟! و میبینم که نفس امّاره مرا فریب میدهد و با من خُدعه میکند و مرگ نزدیک شده است، پس باید گریه کنم بر حالت کندنِ جان و بُرون رفتن و شدّت سکرات مرگ! باید گریه کنم بر تاریکی قبر خود! باید گریه کنم بر تنگیِ لحد خود! باید گریه کنم بر آن وقتی که دو ملک نکیر و منکر از من سؤال کنند! باید گریه کنم بر حال ذلّت و خواری و برهنگی خود در آن وقتی که از خاک برون آورند عریانا برهنه و شرمنده، بارِ گناهان بر دوش، متحیّروار به راست و چپ نظر خواهم کرد و هر کسی مضطرب و هر کسی در کار خود درمانده، به شغل خود گرفتار؛ پارهای روها خندان و سفید و پارهای روها سیاه و زشت و خوار.([23])
و از این قبیل مناجاتهای حَزین از آن بزرگوار بسیار است، إن شاء اللّه المتعال در موضع مناسب، مذکور خواهد شد.
مجملاً امروز، روز فرصت است و اگر آدمی کاری کرد، فردا روز راحت و بهجت و سرور او خواهد بود و بهترین کارها در مزد گرفتن فردا، این عبادت است که او را از علامات مؤمن شمردهاند و دلیل بر بزرگی این عبادت، همین بس است که کننده او در دنیا، روی او را نضارتی و طراوتی و نوری نمایان میشود که از او، نمایان میشود که این شخص، متهجّد و شب بیدار است. و شیطان، بسیار دشمن است این عبادت را و کننده این عبادت را. و ازین جهت، بسیار میباشند که از این ثواب و فیض، محروم میباشند و بیدار نمیشوند؛ و گاه باشد که بیدار شود و او را کسالت و سستی به هم رسد تا این که صبح میشود و بی بهره کرده است خود را.
قال النّبی(ص): یَعْقِدُ الشَّیْطَانُ عَلی نَاصِیَةِ أَحَدِکُمْ إِذَا هُوَ نَامَ ثَلاثَ عُقَدٍ یَضْرِبُ مَکَانَ کُلِّ عُقْدَةٍ عَلَیْکَ لَیْلٌ طَوِیلٌ فَارْقُدْ، فَإِنِ اسْتَیْقَظَ وَذَکَرَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ انْحَلَّتْ عُقْدَةٌ، فَإِنْ تَوَضَّأَ انْحَلَّتْ عُقْدَةٌ، فَإِنْ صَلَّی انْحَلَّتْ عُقْدَةٌ، فَأَصْبَحَ نَشِیطاً طَیِّبَ النَّفْسِ، وَ إِلَّا أَصْبَحَ خَبِیثَ النَّفْسِ کَسْلَانَ.([24])
فرمودند رسول خدا(ص): «شیطان گره میزند بر پیشانیهای شما سه گره در وقتی که به خواب میروید، بر هر گره میزند که: شب دراز است بخواب. پس آن مرد، اگر بیدار شد و خدا را یاد کرد، یکی از آن سه گره گشوده میشود. پس اگر برخاست و وضو ساخت، گره دوم گشوده میشود. پس هر گاه ایستاد به نماز، گره سوّم گشوده میشود؛ پس میبیند خود را به حالت خوشی، با فرح و دل روشن. و اگر توفیق این برخاستن به هم نرسید، صبح میکند با خباثت نفس و گرفتگی دل و کسالت».
و در حدیث دیگر وارد شده است که: شخصی عرض کرد که: یا رسول اللّه! شخص، به خواب میرود و تمام شب در خواب است تا صبح میشود؟
حضرت فرمودند: «این کسی است که شیطان بول کرده است در گوش او».([25])
از جناب مقدّسِ رسول خدا(ص) روایت شده که فرموند: «دو رکعت نماز در دل شب گزاردن، بهتر است از برای بنده خدا از دنیا و آن چه در دنیا میباشد. و اگر شاق نبود بر امّت من در نیمشب برخاستن، من واجب مینمودم بر امّت خود برخاستن در نیم شب را به عبادت».([26])
در حدیث وارد شده است که آن بزرگوار در شب برخاستند و این قدر نماز گزاردند که هر دو قدمهای مبارکشان ورم کرد، پس عرض نمودند به آن جناب که: یا رسول اللّه! فدای تو شویم، خدای تو، تو را آمرزیده است و از گذشته و آینده تو گذشته است، چنان چه در سوره «إنّا فتحنا» فرمود: )لِيَغۡفِرَ لَكَ ٱللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنۢبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ(([27]) پس چرا این قدر خود را به زحمت و تعب میداری و این قدر گریه میکنی؟!
حضرت مقدّس پناه فرمودند: «آیا چون مرا آمرزید، پس بنده شکر کننده نباشم؟ بلی، پادشاه هر چه احسان کند به بنده و احسان او به بنده خود بیشتر شود، بنده باید شکر گذاری نعمت و احسان او را بیشتر کند؛ و هر چه شکرگذاری بنده بیشتر شود، به مقتضای )لَئِن شَكَرۡتُمۡ لَأَزِيدَنَّكُم(([28]) اگر شکر کنید مرا، نعمت خود را زیاد میکنم بر شما».([29])
پس آن جناب، از شکر نعمت، مرتبه ایشان نزد خدا زیادتر میشد تا رسید به مقام محمود که در آیه سابقه بیان شد که فرمود: )عَسَىٰٓ أَن يَبۡعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامٗا مَّحۡمُودٗا(.([30])
و آن جناب، بسیار تأکید نمودند امّت را؛ چنان چه در حدیث از آن جناب وارد شده است: «عَلَیْکُمْ بِقیَامِ اللَّیْلِ؛ بر شما باد برخاستن در شب به جهت بندگی و عبادت، فَإِنَّهُ آدَابُ الصَّالِحِینَ قَبْلَکُمْ؛ یعنی: برخاستن، منحصر به من و امّت من نیست، بلکه پیغمبران و اوصیای ایشان و آنها که به صلاح و پرهیزگاری و متابعت پیغمبران آراسته بودند، همگی، شیوه و طریقه ایشان، برخاستن در شب بوده است».([31])
پس بیمبالاتی مکنید و سهل مگیرید، که هر که صاحب رتبه شد و مرتبه عالی به هم رسانید، از بیداری در شب شد. اگر خواهی بر تو معلوم شود، نظر کن به قافلهای که در شب اگر خواب کرد، در روز چه قدر باید زحمت بکشد تا به منزل برسد. و آن قافلهای که در شب راه رفتند، در صبح به منزل رسیدند. چه آسایشی و چه لذّتی است که در روز به جهت ایشان حاصل میشود؟! هر که سفر کرده است میداند.
و مشهور است در میانه مردم که: طیّ مسافتِ سفر، در شب میشود؛ پس هر که شب راه رفت، زود به منزل رسید و هر که به شب خواب کرد، خاک به سر میکند.
پس ای عزیز! از مواعظی که رسول خدا نمودند اَبی ذر غفاری را ـ رَضِیَ اللّهُ عَنْهُ ـ این بود که: «ای اَباذر! هرگاه اراده سفری بکنی، آیا توشه تدارک میکنی؟»
گفتم: بلی.
فرمودند: «آیا برای سفر قیامت که در پیش داری، چه چیز است توشه این راه ـ ای اباذر ـ خبر دهم تو را که چه توشهای نفع میرساند در این راه و در آن روز؟»
گفتم: بلی، پدر و مادرم فدای تو شود یا نبیَّ الخَیر و إمامَ الرَّحْمَة!
فرمودند: «ای اباذر! روزهای گرم را روزه بدار تا از گرمی روز قیامت در امان باشی؛ و در نیمشب برخیز و نماز کن تا از تاریکی قبر و روز قیامت و وحشت و اضطراب در قبر و قیامت، ایمن باشی؛ و صدقه به مساکین و بیچارگان بده، اگر نداری به کلمهای نیکو؛ و حقّ به زبان جاری بساز و از سخن باطل و شر، احتراز کن. مگو سخنی که از او ضرری به دیگری برسانی، تا خدا تو را در این سفر ایمن بدارد از تشویشات و اندوه این راه پر خطر».([32])
شب بیداری حضرت امیرالمؤمنین(ع)
و روایت بیداریِ مولای مؤمنین و پیشوای پرهیزگاران ـ صلواتُ اللّهِ عَلَیْه ـ مشهور است که معاویه از ضرار پرسید در وقتی که ضرار وارد مجلس معاویه شد؛ گفت: صِفْ لِی عَلِیّا؛ یعنی: وصف کن از برای من علی را، ضرار گفت: چه شود که مرا معاف بداری و از این، در گُذری؟!
گفت: نمیگذرم، باید اوصاف علی را بیان کنی!
ضرار گفت: ای معاویه، به خدا قسم یاد مینمایم که علی مردی بود که گریه بسیار میکرد و فکر مردن و قبر و حشر خود را بسیار مینمود و مکرّر در فکر بود و با نفس خود عتاب میکرد و با پروردگار خود مناجات مینمود و لباس کهنه میپوشید ـ آن چه زخیم و زبر باشد ـ و از خوراک جوِ پُر سَبوس میخورد و بیچارگان را بسیار دوست میداشت و بر خاک مینشست و بر خاک میخوابید؛ و همین که شب، پرده سیاه و تاریکی را میانداخت ـ یعنی ظلمت شب میشد و ستارهها میل به هبوط مینمودند ـ علی را در محراب بندگی مییافتم، در خرابهها یا نخلستانها یا مسجد میدیدم بر حالتی ـ ای معاویه ـ مانند مادری که طفلش در دامان او فوت شده باشد؛ گریان، ریش خود را میگرفت و مانند مار گزیده، بی آرام؛ اضطراب مینمود و گریه میکرد گریه سوزناک. ای معاویه! گویا صدای علی را میشنوم حالا که میگوید: یا دُنْیَا، یَا دُنْیَا، أَبِی تَعَرَّضْتِ؟ أَمْ إِلَیَّ تَشَوَّقْتِ؟ هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ، غُرِّی غَیْرِی؛ یعنی: ای دنیا! ای دنیا! آیا میخواهی به من فریب دهی؟ و روی به من کنی؟ یا مرا مشتاق خود کنی؟ بسیار دوری از من و من از تو؛ میان من و تو دوستی نیست و نخواهد بود، فریب ده دیگری را، من تو را بر خود حرام کردهام و از لذّتهای تو گذشتهام، عمرت بسیار کم است و آفات تو بسیار است. آه آه! چه کنم با دست خالی و توشه کم و سفر دراز و اضطراب این راه و تنگی قبر و تشویش حساب روز قیامت!
پس از این سخنان، گریه بر معاویه زور آور شد، پس اشک از چشم او جاری میشد و به آستین، پاک میکرد. مردم همه گریان شدند، معاویه گفت: ای ضرار! چه قدر علی را دوست میداری؟
گفت: ای معاویه! به خدا این قدر دوست میدارم به قدر دوستی مادرِ موسی درباره موسی، ولیکن او شایسته زیادتر است، تقصیر دارم، خدا عفو کند مرا از تقصیر خود!
گفت: در فراق علی، چه حال داری؟
گفت: به خدا قسم، مانند زنی میبینم خود را که در روی سینه او طفل او را سر بریده باشند؛ نه گریهام ساکن میشود و نه سوزش دلم فرو مینشیند.
پس معاویه برخاست و قوم، متفرّق شدند.([33])
در بعضی از کُتُب نقل شده است که: در عهد جناب رسول خدا مردی بود که هرگاه شب میشد و مردم از مسجد رسول، مراجعت میکردند و به خوابگاه خود آرام مینمودند برمیخاست و به نماز و تلاوت قرآن مشغول میشد و پیوسته میگفت: إلهِی وَ رَبِّی، أَجِرْنِی مِنَ النَّارِ.
به جناب رسول، عرض کردند، حضرت فرمودند: «هرگاه مشغول شود، مرا اعلام کنید».
پس اعلام کردند، حضرت گوش دادند و شنیدند آن چه مردم شنیده بودند. چون صبح شد، آن شخص را طلبیدند، پس فرمودند: «ای فلان! من شنیدم از تو که پیوسته از خدا طلب نمودی که خدایا مرا از آتش در پناه خود بدار؛ چرا از خدا نخواستی که بهشت را به تو عطا کند؟»
گفت: یا رسولَ اللّه، پدر و مادرم فدای تو شود! پَستی خود را ملاحظه کردم و تقصیر خود را و کوتاهی عمل خود را، خجالت کشیدم که با این حال، از خدا طلب نمایم چیزی را که رتبه آن را ندارم.
پس ساعتی بگذشت که جبرئیل نازل شد و عرض کرد که: «یا رسولَ اللّه! خداوند بر تو سلام میرساند، که این بنده ما را بگو که: ما تو را از آتش، نجات دادیم و بهشت را هم به تو عطا کردیم، دیدهات روشن باد!».([34])
و در حدیث وارد شده است که: یحیی بن زکریّا هرگز سیر نخوردی. یک شب، عدسی به جهت او مهیّا نمودند، آن را خورد و تا به صبح خواب کرد و از عبادات شبِ خود بازماند، وحی الهی به او رسید که: ای یحیی! خانهای بهتر از خانه من تحصیل کردی، یا همسایهای بهتر از من پیدا کردی؟! به عزّت و جلال خود قسم یاد مینمایم که اگر مطّلع شوی فردوس را که به جهت عبادت کنندگان خلق کردهام، هر آینه گوشت و پیه بدنت گداخته خواهد شد از شوق آن. ای یحیی! اگر ببینی جهنّم را و آن چه در او قرار دادهام از انواع عذابها، هر آینه از تشویش، گوشت و پوستِ بدنت، گداخته خواهد شد و آن قدر گریه کنی که به جای اشک، خون و چرک از چشمهایت جاری شود و لباس آهن بپوشی به جای لباس پوست و مرا عبادت کنی.([35])
در حدیث دیگر وارد شده است از رسول خدا(ص) که فرمودند: «خدا رحمت کند مردی را که در نیمشب برخیزد، پس نماز بگزارد، پس بیدار کند زن خود را و اگر اِبا کند آب بر روی او بریزد. و خدا رحمت کند زنی را که در نیمشب برخیزد و به نماز شب بایستد، پس بیدار کند شوهر خود را، پس اگر ابا کند آب بر روی او بریزد».([36])
و از آن حضرت روایت است که: «کسی که در شب برخیزد و برخیزاند زوجه خود را، پس هر دو به نماز مشغول شوند، اسم هر دو را مینویسند از جمله )ٱلذَّٰكِرِينَ ٱللَّهَ كَثِيرٗا وَٱلذَّٰكِرَٰتِ أَعَدَّ ٱللَّهُ لَهُم مَّغۡفِرَةٗ وَأَجۡرًا عَظِيمٗا(([37])»([38])؛ یعنی مردانِ بسیار یاد کننده خدا و زنان بسیار یاد کننده خدا؛ مهیّا نمود خداوند از برای ایشان، آمرزش و اجر بزرگ را.
پی نوشت ها:
[1]. مراد، آیه قرآن است.
[2]. سوره إسراء، آیه 79.
[3]. من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 358.
[4]. علل الشرایع، ج 2، ص 362، ح 1.
[5]. علل الشرایع، ج 2، ص 365، ح 1.
[6]. سوره إسراء، آیه 79.
[7]. إرشاد القلوب، ج 2، ص 423. با اختلاف زیاد.
[8]. سوره مزّمّل، آیه 1 ـ 4.
[9]. سوره مزّمّل، آیه 6 و آیه 20.
[10]. سوره مزّمّل، آیه 20.
[11]. سوره سجده، آیه 16.
[12]. سوره فرقان، آیه 64.
[13]. سوره ذاریات، آیه 17 و 18.
[14]. سوره زمر، آیه 9.
[15]. در حاشیه نسخه آمده است:
«سفر کنان محبّت کرده روانِ دلند
روند کعبه مقصود را به یک منزل
تو نیز کعبه اگر میکنی طلب برخیز
که یک دو روز دیگر کار میشود مشکل»
[16]. بارِ گران. دهخدا.
[17]. تفسیر سورآبادی، ج 3، ص 196.
[18]. کلیات سعدی، مواعظ، قصیده ش 12.
[19]. ریاض الشعراء، ص 1410، نقل از علی استرآبادی.
[20]. ر. ک: أعلام الدین، ص 237. از کلمات بعضی از اهل علم و زهد.
[21]. جامع الأخبار، ص 169 ـ 170.
[22]. مصباح المتهجّد، ص 590.
[23]. مصباح المتهجّد، ص 591.
[24]. مستدرک الوسائل، ج 6، ص 340، ح 6956 به نقل از درر اللآلی با اختلاف اندک در الفاظ.
[25]. إرشاد القلوب، ج 1، ص 91.
[26]. وسائل الشیعة، ج 8، ص 156، ح 10292.
[27]. سوره فتح، آیه 2.
[28]. سوره ابراهیم، آیه 7.
[29]. الکافی، ج 2، ص 95، ح 6؛ وسائل الشیعة، ج 6، ص 191، ح 7705.
[30]. سوره إسراء، آیه 79.
[31]. الدعوات، راوندی، ص 76، ح 183.
[32]. ر. ک: بحار الأنوار، ج 93، ص 258، ذیل ح 49 با اختلاف.
[33]. الأمالی، صدوق، ص 624، مجلس 83، ح 2؛ عدّة الداعی، ص 208.
[34]. مستدرک الوسائل، ج 5، ص 65، باب 20، حدیث 5371، با حفظ الفاظ.
[35]. الأمالی، صدوق، ص 30، مجلس 8، ح 3.
[36]. مسند احمد، ج 2، ص 250.
[37]. سوره احزاب، آیه 35.
[38]. وسائل الشیعة، ج 7، ص 257، ح 6935.
مطالب فوق برگرفته شده از
کتاب: آداب نماز شب
نوشته: ملا علی اکبر ایجی اصفهانی/ با مقدمه و اشراف: استاد حسین انصاریان
منبع : پایگاه عرفان