ابوهریره و اعتراف به غدیر
ابوهریره ،اعتراف به غدیر ولی کنار سفره معاویه
قال الأصبغ : دخلت على معاوية وهو جالس على نطع من الأدم متكيا " على وسادتين خضراوين ، عن يمينه عمرو بن العاص وحوشب وذو الكلاع ، وعن يساره أخوه عتبة وابن عامر بن كريز والوليد بن عقبة وعبد الرحمان بن خالد وشرحبيل بن السمط ، وبين يديه أبو هريرة وأبو الدرداء والنعمان بن بشير وأبو امامة الباهلي ، فلما قرأ الكتاب قال : ان عليا " لا يدفع إلينا قتلة عثمان ، فقلت له : يا معاوية لا تعتل بدم عثمان ، فإنك تطلب الملك والسلطان ، ولو كنت أردت نصرته حيا " لنصرته ولكنك تربصت به لتجعل ذلك سببا إلى وصولك إلى الملك ، فغضب من [ كلامي ]فأردت ان يزيد غضبه فقلت لأبي هريرة : يا صاحب رسول الله انى أحلفك بالله الذي لا إله إلا هو ، عالم الغيب والشهادة ، وبحق حبيبه المصطفى عليه السلام ألا أخبرتني أشهدت غدير خم ؟قال : بلى شهدته .قلت فما سمعته [ يقول ] في علي ؟قال : سمعته يقول : من كنت مولاه فعلى مولاه ، اللهم وال من والاه ، وعاد من عاداه ، وانصر من نصره ، وأخذل من خذله .قلت له : فإذا أنت واليت عدوه وعاديت وليه .فتنفس أبو هريرة الصعداء وقال : إنا لله وانا إليه راجعون(مناقب خوارزمي ص205 و تذکرة الخواص سبط ابن جوزي ص 48)
اصبغ بن نباته مي گويد بر معاويه وارد شدم در حاليکه بر زير اندازي از چرم نشسته و بر دو پشتي سبز تکيه داده بود و در سمت راست او عمرو بن عاص و حوشب و ذوالکلاع و در سمت چپ او وليد بن عقبه و عبد الرحمن بن خالد و شرحبيل بن سمط بودند و در جلوي او ابو هريره و ابو درداء و نعمان بن بشير و ابو امامه باهلي ؛ وقتي نامه (امير مومنان را به او دادم و و او آن ) را خواند گفت : بدرستيکه علي کشندگان عثمان را به ما تحويل نمي دهد ؛ پس به او گفتم : اي معاويه ؛ غصه خون عثمان را نخور ، زيرا تو به دنبال حکومتي و اگر مي خواستي او را ياري کني در زمان زندگيش به داد او مي رسيدي ( اما لشکرت را در بيرون مدينه مستقر کردي و به ياري او نشتافتي ) اما تو درنگ کردي و کشته شدن او را وسيله براي حکومت خويش قرار دادي ؛ پس از کلام من خشمگين شد و من خواستم تا خشمگين تر شود ؛ پس به ابو هريره گفتم : اي صحابي رسول خدا ؛ تو را به خدايي که جز او نيست ، خداي داناي پنهان و آشکار ، و به حق پيامبر عليه السلام قسم مي دهم که به من بگو آيا در غدير خم حاضر بودي؟ پاسخ داد :آري گفتم : آيا شنيدي که در مورد علي چه فرمود ؟گفت : از او شنيدم که فرمود : هرکس که من مولاي اويم ، پس علي مولاي اوست ؛ خدايا هرکسي را که او را دوست مي دارد ، دوست بدار و هرکس که او را دشمن مي دارد دشمن بدار و ياري نما هرکس او را ياري نمود و خوار بنما هرکس را که او را خوار نمايد .به او گفتم : بنا بر اين تو دشمن او را ياري کردي و با يار او دشمني نمودي!!!پس ابو هريره آهي از ته دل کشيد و گفت : إنا لله و إنا اليه راجعون!!!
منبع : سنت