الف- تقلید یعنی اینکه انسان به کارشناس و متخصص مراجعه کند. چنانکه درسایر موارد زندگی برای درمان بیماری و تشخیص آن به پزشک برای کارهای ساختمانی به مهندسین ساختمان مراجع میکند. درفروع دین نیز یاباید به قدری درعلوم درس بخوانید که مجتهد شوید و یااینکه به یک مرجع تقلید که متخصص درفقه است مراجعه شود. واصولا همه مردم نمیتوانند به دروس دینی بپردازند و نمیتواننند به تخصص درفقه نائل شوند به حکم عقل و شرع باید به یک فقیه جامع الشرایط (مرجع تقلید) مراجه نمایند.
ب- ما در حال حاضر در زمان غیبت کبری بسر میبریم یعنی ظلم و ستم و بی حرمتیهای انسانها باعث شد که مردم خودشان را از امام زمان و امام معصوم محروم نمایند و چون دسترسی مستقیم به امام معصوم نداریم تا حقایق مسائل را از ایشان بپرسیم بناچار باید برای استخراج و استنباط احکام شرعی به علماء و مراجع تقلید روی آوریم. و مراجع تقلید و علماء دین هم برداشتهایشان از الفاظ و عبارات قرآن و روایات است و این برداشتها طبیعتاً متفاوت و متغایر است لذا در نتیجه حکم شرعی که از این برداشتها صادر میشود متفاوت خواهد بود و این مطلب خیلی طبیعی و معمولی است. دراین نوشتار به بررسی اجمالی اختلاف فقیهان میپردازیم
1. اختلاف نظر در مسائل مختلف علمی از قوانین و سنّتهای لا یتغیری است که در تمام علوم و دانشهای بشری و نیز در همه ملتها و قومیتها رایج بوده و هست. آیا اطباء و پزشکان در اظهار نظر پیرامون شناخت امراض و راه معالجه با آنها اختلاف نظر ندارند. آیا هیچ فکر کردهاید روزانه چند نفر انسان بیگناه و مریض بر اثر همین اختلاف نظر پزشکان جان خود را از دست میدهند و فدائی اختلاف نظر آنها میشوند؟ آیا مهندسین و کارشناسان فنّ معماری و ساختمانی با هم اختلاف نظر و تعددّ فکر و اندیشه ندارند؟ آیا علماء و دانشمندان فیزیک و شیمی درشناخت حقیقت مواد و عناصر و نیز در خاص و تأثیر و تأثیرات آنها بر اشیاء اختلاف نظر ندارند؟ آیا منجّمین و تقویم نویسان در شناخت زمان دقیق و بدست آوردن اوّل ماه و .... اختلاف نظر ندارند؟ چگونه است که در یک کشور باید دیشب اول ماه باشد و در یک کشور باید امشب اول ماه باشد و در یک کشور باید فردا شب اول ماه باشد مگر ما چند تا ماه در آسمان داریم. آیا مورّخین و تاریخ نویسان با هم اختلاف نظر ندارند و کارشناسان سایر علوم و فنون بشری. و آیا علم فقه از این علوم دیگر باید مستثنی باشد؟ چرا و به چه دلیل؟
2. گرچه بعضی از موضوعات و احکام شرعی به طور صریح در قرآن و روایات بیان شده است لکن مهم این است که در همین قرآن و روایات کلیات و قوانین عاّمی است که روشن نیست مراد واقعی خداوند و معصومین چیست، و اینجاچارهای جز اظهار نظر نمیباشد و چون نظرات مختلف است طبیعتاً آراء فتاوی نیز مختلف میشود بنابراین ریشه اختلاف انظار مراجع و فقهاء همان اختلاف در خود آیات و روایات است و بد نیست در اینجا چند نمونه را خدمتتان توضیح دهیم. بعنوان مثال: قرآن در قضیه حضرت یوسف و زلیخا این جمله را از قول آنها بیان میکند که «و ما أبرء نفسیان النفس لأماره بالسوء الا ما رحم ربی؛ و من هرگز نفس خودم را بر اثر تبرئه و تهذیب نمیکنم چرا که نفس انسان همیشه امر کننده به بدیها است». حال سؤال این است که آیا این جمله گفتار حضرت یوسف است یا گفتار زلیخا؟ خداوند که چیزی در این زمینه نفرموده لذا این مطلب محل اختلاف نظر مهمی بین مفسرین و علماء شده عدهای میگویند این جمله را زلیخا بیان کرده و دیگران را عقیده این است که حضرت یوسف بود که چنین جملهای را بیان کرد. حال بنظر شما در این مسئله چگونه میتوان به اتفاق نظر رسید؟! و یا در قضیه ذبح کردن حضرت ابراهیم فرزند خودش را که خداوند قوچی را فدائی آن پسر قرار داد تعبیر قرآن «یا بنی» ای پسرم میباشد. آیا پسری که مورد ذبح قرار گرفت اسماعیل بوده یا اسحاق؟ قرآن که چیزی نفرموده لذا مفسرین اختلاف نظر پیدا کردهاند بعضی میگویند این فرزند اسماعیل بوده و بعضی میگویند اسحاق و نیز از مسائل شرعی مثال بیاوریم. راجع به نماز جمعه قرآن همین مقدار فرموده «و اذا نودی لصلوه من یوم الجمعه فاسعوا الی ذکر الله؛ و هر آنگاه که ندای نماز داده میشود در روز جمعه پس سعی و تلاش کنید بسوی ذکر خدا. آیا واقعاً از این آیه وجوب نماز جمعه استفاده میشود؟ یا مراد خداوند فقط استحباب نماز جمعه است و یا اصلاً پیرامون نماز جمعه نیست و تنها ذکر خدا را لازم میداند و آیا این آیه شامل عصر و زمان غیبت هم میشود یا نه و دهها سؤال دیگری که پیرامون همین آیه مطرح است. حال چگونه باید بین نظرات فقهی و فتاوای شرعی جمع نمود؟
3. اختلاف نظر نه تنها مذموم نیست و مشکلی ندارد بلکه اختلاف نظر خود عامل اصلی رشد و ترقّی و تکامل علوم و دانشها خواهد شد. و لذا قرآن میفرماید «و لذلک خلقهم» یعنی اساس و پایه خلقت و آفرینش همین اختلاف نظر و تفاوتهای اشیاء و انظار است بنابراین ما نباید هرگز از اختلاف کارشناس نه بیم و ترسی داشته باشیم و یا آنرا کاری زشت و نا پسند قلمداد کنیم بلکه این مطلب خودش مهمترین نقطه قوّت و رشد مذهب شیعه است و حاکی از تعالی روحی و علمی این مذهب میباشد.
4. اینکه آیا مرجع میتواند رأی و فتوا بدهد. جوابش صددرصد مثبت است چون خود امامان و پیشوایان معصوم ما و بخصوص حضرت مهدی (ع) در روایات متعددی که خوشبختانه هم شما هم به آنها اشاره فرمودید به مسلمانان دستور دادهاند در زمان غیبت ما به فقهاء و علماء مراجعه کنید و از آنها در مسائل دینتان تقلید کنید روایت امام عسگری (ع) چنین است: «و اما من کان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظا لدینه مخالفا لهواه مطیعا لامرموالاه فللعوام ان یقلدوه؛ هر یک از فقهاء مراجعی که حافظ دین خدا و مخالف با هوای نفس و مطیع امر پروردگار بود بر همه مردم واجب است که از او تقلید کنند. علاوه قرآن به موضوع تقلید به طور اجمال اشاره نموده است «فاسألوا اهل الذکران کنتم لا معلمون؛ از دانایان بپرسید اگر نمیدانید» و به نص روایات معتبر، ائمه (ع) مردم را در فروع دین و احکام عملی اسلام به فقهاء ارجاع دادهاند چنانکه امام عصر (ع) در روایتی فرمودند: «و اما الحوادث الواقعه فارجعوا الی رواه احادیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجة الله؛ در پیش آمدها (مسائل مبتلا به شرعی) به راویان احادیث (فقهاء) مراجعه کنید که آنها حجّت من بر شما و من حجت خدا هستم. از این روایت استفاده میشود که موضوع تقلید و سؤال از فقهاء جامع الشرائط بر حسب دستور صریح امام زمان (ع) است.
منبع : پایگاه عرفان