۱-حافظ، ابوجعفر، محمد بن جرير طبري متوفاي سال 310، در " کتاب الولايه " باسناد خود از زيد بن ارقم روايت نموده که: اين آيه کريمه روز غدير خم در شان اميرالمومنين عليه السلام نازل شده است.
۲-حافظ، ابن مردويه، اصفهاني، متوفاي 410، از طريق ابي هارون عبدي، از ابي سعيد خدري روايت کرده که: اين آيه در روز غدير خم بر رسول خدا صلي الله عليه و آله نازل گشت، هنگامي که فرمود: من کنت مولاه فعلي مولاه و سپس روايت مزبور را از ابي هريره نقل کرده و در آن تصريح شده که روز مزبور هجدهم ماه ذي الحجه الحرام است يعني روز بازگشت پيغمبر صلي الله عليه و آله از حجه الوداع- تفسير ابن کثير، جلد 2 ص 14.
و سيوطي در جلد 2 " الدر المنثور " ص 259 گويد: ابن مردويه و ابن عساکر (بسند ضعيف) از ابي سعيد خدري آورده اند که چون رسول خدا صلي الله عليه و آله در روز غدير خم علي عليه السلام را منصوب و ولايت او را اعلام فرمود، جبرئيل اين آيه را آورد: اليوم اکملت لکم دينکم....
و ابن مردويه، و خطيب، و ابن عساکر بسند ضعيف از ابي هريره روايت کرده اند که گفت: چون روز غدير خم شد، و آن روز هجدهم ذي الحجه الحرام است، پيغمبر صلي الله عليه و آله فرمود: " من کنت مولاه فعلي مولاه "، سپس خداي تعالي اين آيه را فرستاد: اليوم اکملت لکم دينکم... و سيوطي در جلد 1 " الاتقان " ص 31 " از چاپ سال 1360 " بدو طريق از او روايت نامبرده را آورده است.
و بدخشي در " مفتاح النجا " از عبد الرزاق رسعني از ابن عباس آنچه را که در ص 98 گذشت ذکر نموده، سپس گويد: و ابن مردويه از ابي سعيد خدري رضي الله عنه بمانند آن روايت کرده، و در پايان آن مذکور است: پس نازل شد: اليوم اکملت لکم دينکم.. تا آخر آيه در اين هنگام پيغمبر صلي الله عليه و آله فرمود: " الله اکبر علي اکمال الدين و اتمام النعمه و رضي الرب برسالتي و الولايه لعلي بن ابي طالب " و اربلي بهمين لفظ آنرا در " کشف الغمه " ص 95 از تفسير او نقل کرده و قطيفي در " الفرقه الناجيه " گويد:
ابوبکر ابن مردويه حافظ، باسناد خود که منتهي بابي سعيد خدري ميشود روايت نموده که: پيغمبر صلي الله عليه و آله روزيکه مردم را در غدير خم دعوت فرمود، امر کرد خار و خاشاک را از زير درخت برطرف ساختند، و آن، روز پنجشنبه بود، و مردم را بسوي علي عليه السلام دعوت کرد و دو بازوي علي عليه السلام را گرفت و بلند کرد تا حديکه مردم سفيدي زير بغل پيغمبر صلي الله عليه و آله را ديدند، سپس از يکديگر (پيغمبر صلي الله عليه و آله و علي عليه السلام) جدا نشدند تا اين آيه نازل شد: " اليوم اکملت لکم دينکم " تا آخر آيه پس گفت... تا آخر آنچه از ابي نعيم اصفهاني حرف بحرف ميايد.
3- حافظ، ابو نعيم اصفهاني، متوفاي 430 در کتاب خود (ما نزل من القرآن في علي عليه السلام) روايت نموده گويد: حديث کرد ما را، محمد بن احمد بن علي بن مخلد (محتسب، متوفاي 357 (که او از محمد بن عثمان بن ابي شيبه و او از يحيي حماني و او از قيس بن ربيع، و او از ابي هارون عبدي، از ابي سعيد خدري رضي الله عنه روايت نموده که:
پيغمبر صلي الله عليه و آله مردم را در غديرخم بسوي علي عليه السلام دعوت نمود، بامر آنجناب خار و خاشاک زير درخت برطرف شد و آنروز پنجشنبه بود، سپس پيغمبر صلي الله عليه و آله علي عليه السلام را طلبيد و دو بازوي او را گرفت و بلند کرد تا بحدي که مردم سفيدي زير بغل رسول خدا را ديدند. سپس آن اجتماع متفرق نشد مگر بعد از نزول اين آيه: اليوم اکملت لکم دينکم تا آخر آيه.
پس رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: " الله اکبر علي اکمال الدين و اتمام النعمه و رضي الرب برسالتي و بالولايه لعلي من بعدي " سپس فرمود: من کنت مولاه فعلي مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، و انصر من نصره، و اخذل من خذله.
در اين هنگام حسان عرض کرد: يا رسول الله اجازه فرما درباره علي عليه السلام اشعاري بگويم که شما آنها را بشنويد، فرمود: بگو بميمنت و برکت الهي، پس حسان برخاست و گفت اي گروه بزرگان قريش من پيرو امر ولايت گفتار خود را بشهادت رسول خدا که در امر ولايت ممضي و مجري است، اعلام ميداريم، سپس گفت: در قسمت هاي قبلي شعر حسان آورده شده است
و شيخ تابعي- سليم بن قيس هلالي- اين حديث را بهمين لفظ در کتاب خود از ابي سعيد خدري روايت نموده که گفت: همانا رسول خدا صلي الله عليه و آله مردم را در غدير خم طلبيد و امر فرمود آنچه خار و خاشاک در زير درخت بود برطرف نمودند، و آن روز پنجشنبه بود، سپس مردم را بسوي خود خواند و بازوي علي بن ابي طالب عليه السلام را گرفت و بلند کرد تا حدي که سفيدي زير بغل رسول خدا صلي الله عليه و آله را ديدم... تا پايان روايت بلفظي که ذکر شد.
4- حافظ، ابوبکر، خطيب بغدادي، متوفاي 463، در تاريخ خود، جلد 8 ص 290 از عبد الله بن علي بن محمد بن بشران، از حافظ، علي بن عمر دار قطني، از حبشون خلال، از علي بن سعيد رملي، از ضمره، از ابن شوذب، از مطر وراق، از ابن حوشب، از ابي هريره، روايت نموده، از رسول خدا صلي الله عليه و آله- و از احمد بن عبد الله نيري، از علي بن سعيد، از ضمره، از ابن شوذب، از مطر، از ابن حوشب، از ابي هريره، از پيغمبر صلي الله عليه و آله که فرمود: هر کس روز هجدهم از ذي الحجه الحرام را روزه بدارد، خداوند روزه شصت ماه براي او مينويسد، و آن روز غدير خم است هنگامي که پيغمبر صلي الله عليه و آله دست علي بن ابي طالب عليه السلام را گرفت و فرمود: آيا من بمومنين اولي از خودشان نيستم؟ گفتند: آري يا رسول الله. آنحضرت فرمود: " من کنت مولاه فعلي مولاه " سپس عمر بن خطاب گفت: به به اي پسر ابي طالب، گرديدي مولاي من و مولاي هر کسي که مسلم است، پس خداوند نازل فرمود: " اليوم اکملت لکم دينکم "... تا آخر آيه.
5- حافظ، ابو سعيد سجستاني، متوفاي 477 در کتاب الولايه باسنادش از يحيي بن عبد الحميد حماني کوفي، از قيس بن ربيع از ابي هارون از ابي سعيد خدري، روايت نموده که چون رسول خدا صلي الله عليه و آله مردم را در غدير خم دعوت فرمود بامر آنجناب خار و خاشاک زير درخت برطرف شد و آنروز پنجشنبه بود... تا آخر حديث بلفظ مذکور در طريق ابي نعيم اصفهاني.
6- ابوالحسن ابن المغازلي شافعي، متوفاي 483 در مناقب خود از ابي بکر، احمد بن محمد بن طاوان روايت نموده که گفت: خبر داد ما را ابوالحسين، احمد بن حسين بن سماک، از ابو محمد جعفر بن محمد بن نصير خلدي، از علي بن سعيد بن قتيبه رملي، که گفت خبر داد ضمره بن ربيعه قرشي، از ابن شوذب، از مطر وراق از شهر بن حوشب، از ابي هريره... تا پايان حديث بلفظ مذکور در طريق خطيب بغدادي (در العمده صفحه 52 (و گروه ديگري نيز آنرا ذکر نموده اند.
7- حافظ، ابوالقاسم، حاکم حسکاني (شرح حال او در ج 1 ص 184 مذکور است) گفت: خبر داد ما را: ابو عبد الله شيرازي، از ابوکر جرجاني، از ابو احمد بصري، از احمد بن عمار بن خالد، از يحيي بن عبد الحميد حماني، از قيس بن ربيع، از ابي هارون عبدي، از ابي سعيد خدري، باينکه چون اين آيه نازل شد: اليوم اکملت لکم دينکم... الايه رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: الله اکبر علي اکمال الدين و اتمام النعمه و رضي الرب برسالتي، و ولايه علي بن ابي طالب من بعدي و فرمود: من کنت مولاه فعلي مولاه اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه و انصر من نصره، و اخذل من خذله.
8- حافظ، ابوالقاسم ابن عساکر شافعي، دمشقي، متوفاي 571 حديث مزبور را بطريق ابن مردويه از ابي سعيد و ابي هريره (بطوريکه در جلد 2 " الدر المنثور " ص 259 مذکور است، روايت نموده است.
9- اخطب خطبا، خوارزمي، متوفاي 568 در " مناقب " ص 80 گويد: خبر داد ما را، سيد الحفاظ، ابو منصور شهردار بن شيرويه بن شهردار ديلمي، در ضمن آنچه که از همدان بمن نوشت گفت نقل کرده مرا ابوالفتح عبدوس بن عبد الله بن عبدوس همداني (بوسيله کتابت) گفت خبر داد مرا عبد الله بن اسحاق بغوي، از حسن بن عليل غنوي، از محمد بن عبد الرحمن زراع، از قيس بن حفص، از علي بن حسن عبدي، از ابي هارون عبدي، از ابي سعيد خدري، که گفت:
روزيکه پيغمبر صلي الله عليه و آله مردم را در غديرخم طلبيد، حسب الامر آنجناب خار و خاشاک زير درخت برطرف شد، و آنروز پنجشنبه بود، سپس مردم را دعوت بسوي علي عليه السلام کرد و بازوي او (علي عليه السلام) را گرفت و بلند نمود تا بحدي که مردم زير بغل هاي پيغمبر صلي الله عليه و آله را ديدند، تا اينکه اين آيه نازل شد: " اليوم اکملت لکم دينکم... " الايه، تا پايان حديث طبق الفاظي که بطريق ابي نعيم اصفهاني مذکور افتاد.
و در " المناقب " ص 94 باسناد از حافظ احمد بن حسين بيهقي، از حافظ ابي عبد الله حاکم، از ابي يعلي زبير بن عبد الله ثوري، از ابي جعفر احمد بن عبد الله بزاز از علي بن سعيد رملي، از ضمره، از ابن شوذب، از مطر وراق روايت نموده تا آخر آنچه که از خطيب بغدادي نقل شد. از حيث سند و متن حديث.
10- ابو الفتوح نطنزي در کتاب خود " الخصايص العلويه " از ابي سعيد خدري بلفظي که در ج 1 ص 85 گذشت روايت نموده و نيز از ابي سعيد خدري و جابر انصاري روايت نموده که گفتند: چون اين آيه: اليوم اکملت لکم دينکم... الايه نازل شد، پيغمبر صلي الله عليه و آله فرمود:
الله اکبر علي اکمال الدين و اتمام النعمه و رضي الرب برسالتي، و ولايه علي بن ابي طالب بعدي.
و در کتاب مزبور (خصايص) باسنادش از امام محمد باقر و امام جعفر صادق عليه السلام مذکور است که فرمودند: اين آيه (يعني آيه تبليغ) در روز غدير نازل شد و در همان روز نيز اين آيه " اليوم اکملت لکم دينکم... " نازل گرديد، و از قول حضرت صادق عليه السلام گويد: معني اين آيه اينست:
امروز دين شما را کامل نمودم بسبب بپا داشتن نگهبان آن و نعمت خود را بر شما تمام کردم- يعني بسبب ولايت ما، و دين اسلام را براي شما پسنديدم و بدان رضا دادم، يعني تسليم شدن نفس نسبت بامر ما. و باز در خصايص خود باسنادش از ابي هريره حديث روزه داشتن روز غدير را بلفظي که بطريق خطيب بغدادي گذشت روايت نموده و در آن نزول آيه (مزبور) درباره علي عليه السلام در روز غدير مذکور است.
11- ابو حامد سعد الدين صالحاني، شهاب الدين احمد در (توضيح الدلايل- علي ترجيح الفضايل) ذکر نموده: و باسناد مذکور از مجاهد رضي الله عنه روايت شده که گفت: اين آيه: " اليوم اکملت لکم دينکم "... در غدير خم نازل شد، و پس از نزول آن رسول خدا صلوه و سلام و برکات خدا بر او و آل او باد فرمود: " الله اکبر علي اکمال الدين و اتمام النعمه و رضي الرب برسالتي و الولايه لعلي "- صالحاني آنرا روايت نموده است.
12- ابو المظفر، سبط ابن جوزي، حنفي، بغدادي، متوفاي 654 در تذکره خود ص 18 روايتي را که خطيب بغدادي با دقت در سند از طريق حافظ، دار قطني آورده و در ص 119 ذکر شد، نقل نموده است.
13- شيخ الاسلام حمويني حنفي، متوفاي 722 در باب دوازدهم از " فرايد السمطين " روايت نموده که از شيخ تاج الدين ابو طالب علي بن حب بن عثمان بن عبد الله خازن، از امام برهان الدين ناصر بن ابي المکارم مطرزي (بر سبيل اجازه) باخبار از امام اخطب خوارزم ابو المويد، موفق بن احمد مکي خوارزمي، گفت: خبر داد مرا سيد الحفاظ در ضمن مکتوبي که از همدان براي من فرستاد... تا آخر روايتي که از اخطب خطباي خوارزمي ذکر شد، از سند و متن حديث.
و از سيد الحفاظ، ابي منصور شهردار بن شيرويه بن شهردار ديلمي روايت نموده که گفت: خبر داد مرا حسن بن احمد بن حسن حداد معري حافظ از احمد بن عبد الله بن احمد، از محمد بن احمد، از محمد بن عثمان بن ابي شيبه از يحيي حماني از قيس بن ربيع، از ابي هارون عبدي. از ابي سعيد خدري، که: رسول خدا صلي الله عليه و آله مردم را بسوي علي عليه السلام دعوت نمود.. تا آخر حديث بلفظي که بطريق ابي نعيم در ص 118 عينا ذکر شد، سپس گفته که: اين حديثي است که داراي طرق بسياري است که منتهي ميشود به ابي سعيد، سعد بن مالک خدري انصاري.
14- عماد الدين ابن کثير قرشي دمشقي شافعي متوفاي 774، در جلد 2 تفسيرش ص 14 از طريق ابن مردويه از ابي سعيد و ابي هريره روايت نموده که گفتند: همانا اين آيه در روز غدير خم درباره علي عليه السلام نازل شده، و در جلد 5 تاريخش ص 210 حديث مذکور از ابي هريره را بطريق خطيب بغدادي روايت کرده و در اين مورد سخناني دارد که بيان آن در موضوع روزه روز غدير خواهد آمد.
15- جلال الدين سيوطي شافعي، متوفاي 911 در جلد 2 " در المنثور " ص 259 از طريق ابن مردويه و خطيب و ابن عساکر اين حديث را بلفظي که در روايت ابن مردويه گذشت روايت نموده.
و در جلد 1 " الاتقان " ص 31 ضمن تعداد آياتي که در سفر نازل شده گويد: و از جمله آنها است: اليوم اکملت لکم دينکم... در حديث صحيح از عمر روايت شده که آيه مزبور در شام عرفه (روز جمعه) سال " حجه الوداع " نازل شده، براي آن طرق بسياري است. ليکن، ابن مردويه با بررسي در طريق از ابي سعيد خدري روايت نموده که آيه مزبور روز غدير خم نازل گشت، و مانند آنرا از ابي هريره روايت نموده و در آن مذکور است که: آنروز هجدهم " ذي الحجه " هنگام بازگشت پيغمبر صلي الله عليه و آله از " حجه الوداع " بوده و هر دوي آنها صحيح نمي آيد.
(ما ميگوئيم): اگر مراد او از عدم صحت ايراد و نکوهش در اسناد است، اين درست نيست، زيرا روايت ابي هريره در نزد استادان فن حديث صحيح الاسناد شناخته شده و ثقه و مورد اعتماد بودن رجال آن را تصريح کرده اند، و ما بطور تفصيل اين موضوع را در باب روزه روز غدير بيان خواهيم کرد، و حديث ابو سعيد، طرق بسياري دارد چنانکه در کلام حمويني نقل از کتاب او " فرايد السمطين " گذشت، علاوه بر اين، اين روايت اختصاص بابي سعيد و ابي هريره ندارد، و ضمن مطالب گذشته بخوبي دانستيد که عين آنرا جابر بن عبد الله و مفسر تابعي مجاهد مکي و امامان حضرت باقر و حضرت صادق عليهما السلام روايت کرده اند و علماء حديث باين رواه تکيه کرده و در برابر روايت نامبرده تسليم شده اند کما اينکه روايت آن از علماء و حافظين حديث مختص بابن مردويه نبوده و از خود سيوطي در منثورش شنيديد روايت خطيب و ابن عساکر را و دانستيد که در " نقل و روايت " اين حديث گروه ديگري نيز هستند که با بررسي در سند آنرا روايت نموده اند، که در عداد آنها افرادي است مانند: حاکم نيشابوري و حافظ بيهقي و حافظ ابن ابي شيبه، و حافظ دار قطني، و حافظ ديلمي، و حافظ حداد و غير آنها، بدون اينکه در آن طعن و انتقادي از طرف يکي از آنان مشهود گردد.
و اگر مراد او عدم صحت از لحاظ معارض بودن آن با رواياتي است که حاکي از نزول آيه مزبور در روز عرفه است؟ در اينصورت، نامبرده در حکم قطعي ببطلان يکي از دو جانب، گزافه گوئي نموده و بر فرض اينکه جانب ديگر در نظر او رجحان داشته باشد موجب آن نخواهد بود که بجانب ديگر حکم قطعي ببطلان بدهد چنانکه در مورد تعارض دو حديث مقرر است، خصوصا در صورتيکه ممکن باشد جمع بين آندو باينکه گفته شود: اين آيه دو بار نازل گشته، چنانکه همين احتمال را ابن جوزي در کتاب خود " تذکره " در ص 18 داده مانند آياتي چند از آيات کريمه که مکرر نازل شده اند، و از آن جمله است: آيه بسمله که يکبار در مکه و بار ديگر در مدينه نازل شده و غير اين آيه که ذکر آنها خواهد آمد.
بعلاوه، داستان نزول آيه مزبور در روز غدير تاييد ميشود بانچه در پيش از رازي و ابي السعود و غير آندو اشعار نموديم داير بر اينکه: پيغمبر صلي الله عليه و آله بعد از نزول اين آيه بيش از هشتاد و يک يا دو روز زيست نفرموده است و سيوطي در اين تحکم و زورگوئي خود از ابن کثير پيروي کرده: چه نامبرده در جلد 2 تفسيرش ص 14 بعد از ذکر حديث مزبور بدو طريقش گويد: هيچيک از اين دو حديث درست نمي آيد، بنابراين او ستمکارتر است.
16- ميرزا محمد بدخشي، حديث ابن مردويه را بشرحي که در ص 117 گذشت در " مفتاح النجا " ذکر نموده است. و پس از تمام اين دلائل و آثار، آنچه در خور نهايت شگفتي است، سخن آلوسي است که در ج 2 " روح المعاني " ص 249 گويد: شيعه از ابي سعيد خدري آورده اند که: اين آيه پس از فرمايش پبغمبر صلي الله عليه و آله درباره علي کرم الله وجهه که در غدير خم فرمود: من کنت مولاه فعلي مولاه، نازل شد، و پس از نزول آن آنجناب فرمود: الله اکبر علي اکمال الدين، و اتمام النعمه، و رضي الرب برسالتي و ولايه علي کرم الله تعالي وجهه بعدي.
و پوشيده نيست که اين از افتراهاي آنان (شيعه) است، و رکاکت (ضعف و بي مايگي) خبر در آغاز امر، گواه بر اين مطلب است...
ما نميتوانيم احتمال اين را بدهيم که آلوسي بر طرق اين حديث و راويان آن آگاهي نداشته و بعلت جهل و عدم وقوف اين روايت را بشيعه فقط نسبت داده است بلکه انگيزه هاي عصبي و کينه توزي او را وادار نموده که اين حقيقت آشکار را در پرده هاي اشتباه کاري و هوچيگري بپوشاند، ديگر اين گمان را بخود راه نداده که کسي باشد و پس از وقوف و اطلاع بر کتب اهل سنت و روايات آنها با او در آويزد و بحساب فتنه انگيزي او برسد!!
آيا کسي نيست، از اين دو مرد سوال کند: با شناسائي تو کساني را از پيشوايان حديث و علماء تفسير و حاملين تاريخ از غير گروه شيعه که حديث مزبور را روايت نموده اند، چگونه روايت مزبور را اختصاص بشيعه داده؟ و با اينکه سلسله اسناد اين روايت به ابي هريره و جابر بن عبد الله انصاري و امام باقر و امام صادق عليهما السلام نيز منتهي گشته چگونه اسناد حديث مزبور را بابي سعيد خدري مخصوص نموده؟
سپس از او سوال شود، رکاکت (ضعف و بي مايگي) را که در حديث مزبور پنداشته و آنرا گواه بر اين قرار داده که حديث مزبور از ساخته هاي شيعه است آيا در لفظ حديث وجود دارد؟ و حال آنکه همزاد ساير احاديثي است که روايت شده، و هيچگونه پيچيدگي و ابهامي در آن نيست، يا اين رکاکت خيالي از ضعفي است که در اسلوب آن هست؟ و يا متضمن تکلفي است در بيان مقصود؟ و يا تنافري در ترکيب آن وجود دارد در حاليکه بر مجراي موازين عربيت صرف جاري است؟
و يا اين رکاکت در معناي آن است. در صورتيکه در آن روايت اثري از اين نوع رکاکت نيست جز آنکه: آنچه در فضيلت اميرالمومنين عليه السلام روايت شود و هر منقبت و فضيلتي که بانجناب نسبت داده شود در نظر آلوسي و بعقيده او رکيک و ضعيف و ناپسند است و اين همان کينه و عصبيت باطله ايست که دارنده آنرا بوادي هلاکت ميفکند کاش ميدانستم که:
شيعه اگر روايت صحيحي را نقل نمودند و روايات اهل سنت هم آنرا تاييد و پشتيباني نمود، چه گناهي مرتکب شده اند که يک ناصبي معاند با اين کيفيت در وادي عداوت عنان خود را سر دهد و با عناد لجوجانه بگويد: اين روايت را شيعه آورده... و پوشيده نيست که اين از مطالب ساخته و بي حقيقت آنها است... الخ. در حالتي که براي ما فراهم است که هم اکنون احاديث رکيک و بي مايه او را که کتاب ضخيم او پر است از آن، در معرض نمايش بگذاريم تا ارباب انصاف و صرافان سخن، مطالب ضعيف و رکيک را از غير آن تميز دهند، ولي با چشم پوشي از آن ميگذريم و از راه کرم و فتوت او را وا ميگذاريم.!!