اللهم صل على محمد و اله، و امنعنى من السرف، و حصن رزقى من التلف، و وفر ملكتى بالبركه فيه، و اصب بى سبيل الهدايه للبر فيما انفق منه.
پناه بردن به خدا از اتلاف نفوس و اموال
و باز در اين فراز بعد از صلوات، از سوء اسراف و نفوس و اموال به خدا پناه مى برد و مسائلى را مطرح مى كند كه مربوط به اقتصاد زندگى مى باشد. عرضه مى دارد: پروردگارا، رحمت و بركت خود را بر پيغمبر و آل او فراوان بدار و مرا از اسراف و تبذير بازدار و روزيهاى مرا از تلف شدن حفظ فرما. نيت و تصميم مرا يك چنان عالى گردان كه در خط رسيدن به بركات قرار گيرم و مرا چنان هدايت كن كه آنچه را انفاق مى كنيم از روزيهاى خود، در خط بر و احسان باشد.
جملات حضرت از نظر موفقيت در زندگى خيلى عميق و عجيب است كه قسمتى از آن را در توضيحات مربوط به اقتصاد اسلامى ذدكر كرديم. در آنجا گفته شد كه اقتصاد از قصد و مقصد گرفته شده. معناى مجمل و ساده ى آن اين است كه انسان تمامى سرمايه هاى مادى و معنوى خود را در راه رسيدن به همان مقصد عالى استخدام كند. مقصد را در نظر بگيرد و براى نزديكتر شدن به مقصد، سرمايه گذارى كند. در اين قسمت هم نظير همان خواهشها را از خداوند متعال دارد كه عرضه مى دارد كه مرا از سرف و اسراف كه به معناى افراط و تفريط در بذل سرمايه ها و استفاده ى بى رويه از آنها مى باشد حفظ كن. مى شود گفت كه اسراف از اجتماع سه معنا به وجود مى آيد كه انسان در هر يكى از اين سه معنا قرار گيرد خود را و سرمايه هاى خود را اسراف
كرده است. اول خوددارى كند از اينكه مال خود را و يا سرمايه هاى ديگر را در راه رسيدن به مقاصد عالى خرج كند. در واقع سرمايه هاى وجودى و مالى خود را و يا قسمتى از آن را راكد بگذارد و در راه توليد سرمايه گذارى نكند. دوم: سرمايه هاى خود را در راه رسيدن به مقاصد عاليه و يا هر مقصدى بيشتر از ميزانى كه لازم است مصرف كند كه اين را مرحله افراط مى نامند، يعنى سرمايه هاى وجودى خود را كه مثلا در مورد عبادت و يا زهد و تقوى و مراسم ديگر چه اندازه بايد مصرف كند، بيشتر از ميزان موجود انفاق مى كند مانند كسى كه مى خواهد به مكه برود و كل مسافرت او يك ماه طول مى كشد اما سه ماه يا بيشتر از عمر خود را مصرف مى كند. سوم: اينكه سرمايه هاى وجود خود را كم يا زياد در راه شر و گناه و معصيت مصرف كند كه بازده ى آن عداوت و دشمنى بندگان خدا مى شود. در غير اين موارد سه گانه، اگر مال خود را مصرف كند، انفاق در راه خدا به حساب مى آيد كه مى توانيم معناى چهارم را انفاق بناميم، زيرا براى هر رقمى كه انفاق مى شود نتائج خوبى به وجود مى آيد كه آن نتائج خوب منشاء سعادت و خوشبختى انسان مى گردد. لذا در توضيح همين جمله ى اول، عرضه مى دارد كه: سرمايه هاى مرا از تلف شدن حفظ كن. يعنى كيفيت اسراف سرمايه هاى خود را صرف ننمايم بلكه به كيفيت انفاق باشد.
و در جمله ى: وفر ملكتى، تقاضا مى كند كه به من يك چنان عقل و شعورى مرحمت كن، يك چنان ملكه اى كه تمامى آنچه را انفاق مى كنيم بازده پر بركتى داشته باشد مانند دانه ى گندمى كه در زمين مرغوب كاشته مى شود و بجا و به موقع آبيارى مى گردد. خداوند مى فرمايد: يك دانه صد دانه و هزار دانه مى شود. انفاق هم اگر در خطى باشد كه انسان رضايت خدا و رضايت انسانها را جلب و جذب كند و در شعاع اين جلب و جذب موجوديت خود را هم حفظ نمايد، در اين صورت زندگى پربركت مى شود. يعنى انسان ثروت را هم همراه محبوبيت به دست مى آورد. و در جمله ى آخر مى گويد: ثروت من در راه بر و نيكى و نيكوكارى اصابت كند. اصب از كلمه اصابت است از ماده صوب و صواب، سرمايه هاى خود را تشبيه به تيراندازى در ميدان تير مى كند
و تقاضا مى نمايد كه تمامى اين اموال كه انفاق مى كنيم به نشانه هاى بر و نيكوكارى اصابت كند و ذره اى از آنها هدر نشود. يعنى برابر هر درهمى كه انفاق مى كنيم از نظر فكر و عقل و تكامل وجود به مرحله اى از مراحل كمال نائل شوم.