نيايش هنگامى كه عافيت و شكر بر آن را از خدا طلب مى كرد
― خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، خلعت عافيتت را بر من بپوشان، و مرا به عافيتت فراگيرد، و به عافيتت محفوظ دار، و به عافيتت گرامى ساز، و به عافيتت بى نياز كن، و عافيتت را بر من تصدق كن، و عافيتت را به من ببخش، و عافيتت را برايم بگستران، و عافيتت را بر من شايسته ساز، و ميان من و عافيتت در دنيا و آخرت جدايى ميافكن.
― خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و مرا عافيتى بى نياز كننده و شفا دهنده ببخش كه از دسترس بيماريها و علتها بالاتر و در كشاكش عمر رو به فزونى باشد، عافيتى كه در بدنم توليد عافيت كند. عافيت در دنيا و آخرت،
― و انعام فرماى بر من به تندرستى، و امنيت، و سلامت دين و بدن، و بصيرت قلب، و پيشرفت در كار، و بيم و هراس از تو، و قدرت بر انجام طاعتى كه مرا به آن فرمان داده اى، و اجتناب از معصيتى كه مرا از آن نهى فرموده اى.
― خدايا انعام فرماى بر من به حج و عمره و زيارت قبر پيمبرت كه صلوات و رحمت و بركات تو بر او و بر آل او باد، و زيارت قبور آل پيمبرت (كه جاودانه بر ايشان سلام باد) مادامى كه مرا باقى دارى، در اين سال و در هر سال ديگر، و آن عبادات را پذيرفته و پسنديده و منظور نظر و ذخيره نزد خود قرار ده،
― و زبانم را به حمد و شكر و ذكر و ثناى جميل بر خودت گويا كن، و دلم را براى پذيرفتن مقاصد دين خود منشرح و گشاده ساز،
― و مرا و فرزندان مرا از شر شيطان رجيم پناه بخش، و از شر حشرات گزنده و جانوران زهرناك كشنده و غوغاى عوام و چشم زخم لئام و از شر هر شيطان سركش جبار و از شر هر سلطان خودكامه ى ستمكار، و از شر هر فرمانرواى مكار پراقتدار و برخوردار از حمايت يار و تبار، و از شر هر ناتوان و هر توانا، و از شر هر بلندپايه و فرومايه، و از شر هر خرد و بزرگ، و از شر هر نزديك و دور و از شر هر كسى از جن و انس كه به جنگ جنبنده اى كه مسخر قدرت تو گشته است، پناه ده. زيرا كه تو در سلطنت پوياى راه حق و عدلى
― خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و هر كه را درباره ى من انديشه ى بدى كند از من بگردان، و مكرش را از من بران، و شرش را از من دور ساز، و تير نيرنگش را به گلوگاهش بازگردان،
― و سدى در برابرش بگذار كه چشمش را از ديدن من كور و گوشش را از شنيدن ذكر من كر سازى، و دلش را هنگام خطور ياد من قفل بر نهى، و زبانش را از گفتگو درباره ى من لال كنى. و سرش را بكوبى، و عزتش را به ذلت مبدل سازى. و جبروتش را در هم شكنى، و طوق خوارى بر گردنش نهى، و دستگاه كبريايش را بر هم زنى. و مرا از همگى ضرر، شر، طعن، غيبت، عيبجويى، حسد و دشمنى و بندها و دامها و پيادگان و سواران او، ايمن نمايى. زيرا كه تو غالب و بينهايت قادرى.