نيايش در مقام خوف و خشيت
― خدايا، تو مرا كامل و بى عيب آفريدى، و در خردى پروردى، و از رنج بردن در طلب روزى بى نياز كردى.
― خدايا، من در كتابى كه فروفرستاده اى و بندگان را به آن بشارت داده اى، يافته ام كه گفته اى: «اى بندگان من كه درباره خود اسراف كرده ايد، از رحمت خدا نوميد مشويد، زيرا خدا همه گناهان را مى آمرزد». و پيش از اين از من اعمالى سر زده كه تو دانسته اى، و از من به آن داناترى. پس واى به رسوايى من از آنچه نامه ى تو بر من شمرده است!
― پس اگر نبود مواردى از عفو عالمگيرت كه به آن اميدوارم، خود را از دست مى دادم. و اگر كسى را ياراى فرار از پروردگارش مى بود، هر آينه من بگريختن از تو سزاوارتر بودم. و تو هيچ رازى در زمين و در آسمان از نظرت پوشيده نيست، و آن را در روز رستاخيز حاضر مى سازى، و تو خود از هر جزادهنده و محاسبى بى نيازى.
― خدايا، همانا كه تو جوينده ى منى اگر بگريزم، و دريابنده ى منى اگر فرار كنم. پس اينك منم در پيشگاهت، فروتن و خوار و روى بر خاك نهاده. اگر عذابم كنى پس من سزاوار آنم، و آن از طرف تو، اى پروردگار من عدلست. و اگر از من درگذرى پس از ديرباز عفوت مرا فراگرفته است، و تو جامه ى عافيتت را بر من پوشانيده اى.
― پس از تو مسئلت مى كنم- خدايا- به نامهاى اندوخته ات، و به آن جمالت كه پرده هاى جلال آن را پوشيده است، كه در حال آسايش و رنج رحمت آورى بر اين جان بيتاب، و اين مشت استخوان سست بى طاقتى كه تاب حرارت آفتاب ندارد، پس چگونه تاب حرارت دوزخ تو مى آورد! و آنكه طاقت بانك رعد تو را نمى آرد، پس چگونه شنيدن غريو خشم تو را مى تواند!
― پس رحم كن بر من- اى خداى من- زيرا كه من فردى حقيرم، و قدر من اندك است، و عذابم چيزى نيست كه به وزن ذره اى در پادشاهى تو بيفزايد، و اگر عذاب من در پادشاهى تو ميافزود، هر آينه نيروى صبر بر آن را از تو مى خواستم، و دوست داشتم كه آن فزونى تو را باشد. ولى پادشاهى تو خدايا، بزرگتر و سلطنتت بادوامتر از آنست كه طاعت اطاعت كنندگان در آن بيافزايد، يا نافرمانى گنهكاران از آن بكاهد،
― پس بر من رحم كن، اى مهربانترين مهربانان، و از من درگذر، اى صاحب جلال و اكرام، و توبه ام را بپذير زيرا كه تويى آن توبه پذير مهربان.