امام رضا عليه السلام مى فرمايد: عاشقانه در تمام موارد كار كنيد. برخورد زن و شوهر در خانه هم بايد برخورد عاشقانه باشد، اگر نباشد ما اصلًا آن زندگى را قبول نداريم آن خانه را قبول نداريم.
مردى خدمت حضرت رضا عليه السلام رسيد راجع به ازدواج موقت از حضرت سؤال كرد، گفت: شرايط ازدواج موقت چيست؟ حضرت عرض فرمود: زن دارى؟ عرض كرد: بله، فرمود: اين سؤال به تو ربطى ندارد، «1» چون امام مى داند اگر به او بگويد خوب است مى رود يك زيباتر از زن خود پيدا مى كند بعد دلگرم به او مى شود، بعد زن سى ساله خود كه شش تا بچه را بزرگ كرده، تمام ارزش هاى خانه را زير پا مى گذارد مى رود دنبال شهوت، خيلى چيزها را ائمه عليهم السلام قبول ندارند و ما قبول داريم خيلى چيزها را خدا قبول ندارد و ما قبول داريم، خيلى چيزها را آنها قبول دارند و ما قبول نداريم و خيلى به نظرمان عادى و ساده است.
بعضى چيزها عيب هاى خيلى بزرگ پيدا مى كند، اگر هم اولش عيب نداشته باشد، بعداً پيدا مى كند.
چرا مى گويد: دروغ به شوخى هم حرام است؟ براى اينكه مقدمه ورود به دروغ جدى است، چرا مى گويد: نگاه كردن شعبه اى از زنا است و هر نگاه كردنى تيرى از تيرهاى مسموم شيطان است كه به چشمت خورده و چرا مى گويد: اگر هر كسى به نامحرم نگاه كند به تعداد نگاه هايش در جهنم تيرهايى از آتش و آهن گداخته به چشم او مى زنند چون مقدمه زناست، چون مقدمه هجوم به ناموس يك مملكت است، چون مقدمه خراب كردن يك خانواده است، چون مقدمه متلاشى كردن يك كانون گرم خانه مسلمان است، چرا بايد دروغ گفت؟
ما اول بايد سراغ قرآن برويم قبل از روايت، آنجايى كه قرآن براى ما روشن نبود واجب است سراغ روايت برويم، حالا وقتى مى گويد: اگر انسان دروغ بگويد بوى بدى از اين دهان به فضا مى رسد كه ملائكه عالم از استشمام اين بوى بد چون
موجود زنده اند، چنان ناراحت مى شوند كه همه يك پارچه فرياد مى زنند الهى اين دروغگو را لعنت كن. «1» حالا آدم در نماز دروغ بگويد، به پروردگار آنجا كه مى گويد:
«إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ » من بنده تو هستم اما خدا مى بيند كه او بنده شكمش هم هست، بنده هوايش هم است، بنده شرق و غرب هم است، خوب اين دروغ است.
چه كسى گفته شخصيت افراد شكسته شود؟ اسلام كه دين شخصيت دهى است، زن بايد كمال اعتماد را به مردش داشته باشد، مرد هم بايد كمال اعتماد را به زنش داشته باشد، رابطه خانه هم بايد عاشقانه باشد.
آن وقت امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
ما اين خانه را به عنوان خانه اسلامى امضا مى كنيم.
خوب يك دروغ وقتى اينقدر بوى بدى داشته باشد پياده كردن خواسته هاى غير مشروع نفس و هواى نفس را و عمل نكردن به دستورهاى پروردگار چقدر بوى بد دارد، چه شكلى به باطن آدم مى دهد، بعد هم با آن شكل و با آن بو آدم روز قيامت وارد بشود. اين بوى بد صريح قرآن مجيد است.
تفسيرى بر «فى عيشَهٍ راضِيَه »
پروردگار بزرگ هم كه در قرآن مجيد فرموده است:
عاشقان و اولياء من «فى عيشَهٍ راضِيَه » هستند. من اگر با آن بو و دود سنگينى كه از گناه من برخواسته و آشكار شده وارد قيامت بشوم، چه طور مى توانم به پيغمبر و ائمه عليهم السلام نزديك بشوم؟ خدا كه گفته آنها:
«فَهُوَ فى عيشَهٍ راضِيَه » هستند.
ممكن است حضرت سيدالشهدا عليه السلام با اين دود غليظ گناه من و بوى كثيف گناه من در قيامت تا رفتن به بهشت زجر بكشد پس «فَهُوَ فى عيشَهٍ راضِيَه » چيست؟
در سوره مباركه حديد و سوره مباركه يس پروردگار به انبوه مردم مى فرمايند:
تمام مجرمين از قبرها كه بيرون مى آيند خطاب به آنها مى رسد:
«وَ امْتازُوا الْيَوْمَ أَيُّهَا الْمُجْرِمُون » خودتان را جدا كنيد، و در سوره مباركه حديد مى فرمايد:
«فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بابٌ باطِنُهُ فيهِ الرَّحْمَهُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذابُ » اصلًا بين عاشقان و بين ديوانگان گناهكار مجرم عصيانگر ديوار كشيده مى شود كه همديگر را نمى بينند، حالا از پشت ديوار من فرياد بزنم، كيست كه صداى من را بشنود؟
صبر، راه رسيدن به مقام وصل راه رسيدن به وصل چيست؟
قرآن مى فرمايد:
«وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ كُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَهٍ مِنَ النّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْها كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُون » شما كسانى بوديد كه لبه پرتگاه جهنم بوديد، من قرآن را فرستادم براى اينكه شما را نجات بدهد، چون عاشق شما هستم.
قرآن آزمايشگاه است و انسان در مقابل اين آزمايشگاه هم علم مى خواهد، هم صبر مى خواهد، علم را مى خواهد براى اينكه بفهمد چه كار بكند. صبر را مى خواهد براى اينكه عمل از او سر بزند و طاقت اجرا داشته باشد و اين صبر هم با تمرين به دست مى آيد و اين صبر را مى شود تقويت كرد و وقتى كه مقام صبر در انسان تجلى بكند هوى در انسان ضعيف مى شود، اما اگر هوى قوى باشد، اگر انسان به باطن و ظاهر قرآن عالم باشد اراده انسان در اسارت هوى است، انسان مى خواهد كار بكند نمى تواند اراده اسير تحرك ايجاد نمى كند، اراده وقتى اسير بود، علم هم اسير است.
خيلى ها علم به حرام و حلال خدا دارند اما عمل نمى كنند، نه به واجب خدا گوش مى دهند نه به حرام خدا. طلحه و زبير كه جاهل به احكام خدا نبودند بلكه از عالمان به احكام الهى بودند، جاهل نبودند، آنهايى كه بعد از پيغمبر اسلام صلى الله عليه وآله تا كشته شدن اميرالمؤمنين عليه السلام اينهمه جنايت كردند. عالمان به احكام الهى بودند جاهل نبودند ولى علمشان و اراده ايشان اسير بود و علم اسير و اراده اسير هيچ حركتى ندارد. انسان در معرض آزمايش هاى سنگين است.
خدا به انسان آگاهى مى دهد، بعد هم كيفيت برخورد را معلوم مى كند كه با حادثه چگونه برخورد كند هر چه باشد، چه حادثه مثل قرآن باشد كه در رأس پديده هاست، و چه پياده شدن احكام خدا باشد. چه بلاها و مصائب آسمانى باشد مثل زلزله يا چه بلاهايى باشد كه دشمن بر انسان ايجاد مى كند: مثل جنگ يا بلاهايى باشد كه زير و بالا شدن اجتماعى براى انسان توليد مى كند يا بلاى هواى نفس باشد يا بلاى شكم باشد.
اولًا: آگاهى داده كه شما در جاده اى هستيد كه پر از حادثه است.
ثانياً: راه برخورد با حادثه را معلوم كرده كه چگونه برخورد بكنيد.
ثالثاً: قدرت برخورد سالم با حادثه را هم به انسان عنايت كرده كه همين مقام صبر است.
منبع : پایگاه عرفان