و كان من دعائه عليه السلام فى يوم الاضحى و يوم الجمعه
و بود از دعاى آن بزرگوار در روز قربان و روز جمعه خداوند جلت عظمته در بعضى از روزها شرافتى قرار داد كه در آن روز رحمت او زياده نازل شود از ساير روزها از آن جمله اين روز مبارك است.
خداوندا اين روزى است مبارك با بركت و مسلمانان در آن روز جمعند در اطراف زمين تو، حاضر مى شود خواهنده از ايشان و طلب كننده و رغبت كننده و ترسنده.
توئى نظركننده در حاجتهاى ايشان پس سئوال مى كنم تو را به بخشش تو و كرم تو آسانى آنچه سئوال كردم از تو بر اينكه رحمت بفرستى بر محمد و آل او.
سئوال مى كنم خداوندا پروردگار ما به درستى كه تو را است پادشاهى و مر تو را است ثناء نيست پروردگارى به جز تو كه حليم و مهربان و نعمت دهنده ى با جلال و بزرگى و پديد آورنده آسمانها و زمينها و باء در بان لك الملك سببيه است.
قوله مهما قسمت مفعول اسئلك هست.
يعنى: هر آنچه قسمت نمودى ما بين بندگان مومن خود از نيكوئى كه انعام نمودى به آن به ايشان كه راه نمائى ايشان را به آن به سوى تو، يا بلند نمائى از براى ايشان نزد خود مرتبه ى يا عطاء كنى ايشان را به آن نيكوئى از نيكوئى دنيا و آخرت.
سئوال مى كنم تو را اى خداى من به اينكه مر تو را هست پادشاهى و ثنا نيست
خدائى جز تو اينكه رحمت بفرستى بر محمد (ص) و آل او بنده ى تو و پيغمبر تو و دوست تو و برگزيده ى تو و اختيار نموده ى تو از مخلوقات تو، و بر آل محمد كه نيكوكاران و پاكان و خوبان اند رحمتى كه توانائى ندارد بر شمردن آن مگر تو.
و اينكه شريك سازى ما را در شايسته ى هر كه خوانده هست تو را در امروز از بندگان مومنان تو اى پروردگار عالميان، و اينكه بيامرزى براى ما و براى ايشان به درستى كه تو بر هر چيز توانائى،
بدان كه دعاء مستجاب آن دعائى است كه مومن برادران دينى خود را نيز در آن شريك نمايد و از جهت ايشان بخواهد آنچه را كه از جهت خود مى خواهد با اينكه حاجات ايشان وراء حاجت خود طلب نمايد و لذا وارد است از ائمه عليهم السلام كه: هر كه خواهد دعاء در حق خود نمايد اول هفت نفر و يا چهل نفر از برادران دينى خود را دعاء نمايد بعد از آن دعاء در حق خود نمايد از جهت اين است كه ائمه عليهم السلام در غالب ادعيه خود شريك مى نمايند مردم را.
بار خدايا به سوى تو قصد كردم به حاجت خود و به تو فرود آورده ام در اين روز
پريشانى و احتياج و بيچارگى خود را به درستى كه من به آمرزش تو و رحمت تو اعتماد دارنده ترم از كردار خود، هر آينه آمرزش و رحمه تو فراخ تر است از گناهان من پس رحمت فرست بر محمد و آل او.
بدان كه ما بين فقر و مسكنت مغايرت اعتبارى است و مفهوم آنها در نزد عرف متغاير است و ما بين مسكين و فقير فرق معلوم است زيرا كه مسكين اسوء حالا است از فقير و فاقه ظاهرا اسوء از هر دو باشد.
مباشر شو تو جاى آوردن حاجتم را كه او مرا است به توانائى تو بر آن و آسان بودن آن بر تو و به احتياج من به سوى تو و بى نياز بودن تو از من به درستى كه من نرسيدم به خوبى هرگز مگر از تو، و نمى گرداند بدى از من هرگز كسى غير از تو اميد ندارم براى آخرت خود و دنياى خود غير از تو را.
بدان كه انسان بعد از اينكه علم دارد كه او مخلوق است و او را خالق است قادر عالم محيط به غير او كسى را هستى نيست هر كه هست محتاج است و او را قدرت نيست به چيزى كه بعد چنين شد چگونه شود كه التجاء به غير نمايد و غير را معين كار و شغل خود قرار دهد اشكال به غير شرك است و شرك او را شعبى است يكى از شعب او اعتماد به غير نمودن است غرض حقير آن است كه كسى كه خواهد تضرع به خداى خود نمايد طريق تضرع و سئوال نحوى است كه حضرت سجاد عليه الصلوه و السلام تضرع مى نمايد.
وفاده: به كسر واو رفتن به جائى.
تهيا و تعباء: مهيا شدن.
وفد: به كسر راء به معنى صله.
يعنى: بار خدايا هر كه آماده شده است و مهيا شده است و تهيه كرده است و خود را مهيا نموده است از براى رفتن به سوى مخلوقى به اميد جايزه ى او و عطاى او و طلب بخشش او وصله ى او.
پس به سوى تو اى مولاى من بوده است امروز تهيه ى من، و مهيا شدن من و آماده شدن من و آماده ساختن من به اميد عفو تو وصله ى تو و بخشش و طلب بخشش تو و عطاى تو.
بار خدايا پس صلوات فرست و رحمت كن بر محمد و آل او و نااميد مگردان امروز تو آن را از اميد من، اى آنكه منع نكند او را سئوال كننده ى و كم نكند او را عطاكننده ى.
حاصل مطلب آن است كه منع نكند او را عطاء كردن به سائلى از عطا نمودن مسائل ديگر يا اينكه نهايت نمى رسد او را آن چيزى كه نزد او است به درستى كه آنچه سئوال نموده است بالنسبه به سوى او و آن چيزى كه سئوال ننموده است نسبت به متناهيت به سوى غير متناهى پس حفى يا به معنى منع است يا به معنى استقصاء و نهايت لكن بعضى گفتند حفى به معنى منع در كتب لغت است.
به درستى كه من نيامدم تو را به جهت اعتماد به كردار خوبى كه پيش فرستاده باشم او را و نه شفاعت آفريده شده ى را كه اميد داشته باشم او را مگر شفاعت محمد و اهل بيت او بر او و بر ايشان باد درود تو.
آمدم تو را اقراركننده به گناه و بدكردارى به نفس خود، آمدم تو را اميدوارم عفو بزرگ تو را كه عفو نمودى به آن از گناه كاران پس بازنداشت تو را درازى ايستادن ايشان بر گناه بزرگ از اينكه مهربان شوى بر ايشان به رحمت و آمرزش تو.
پس اى آنكه رحمت او فراخ و عفو او بزرگ است اى بزرگ اى گرامى اى بزرگوار رحمت بفرست بر محمد و آل او و مهربان شو بر من به رحمت تو و شفقت نما بر من به فضل خود و گشايش ده بر من به آمرزش خود.
بار خدايا به درستى كه اين مقام مقام براى جانشينان تو هست، و بر گزيدگان تو است و جاهاى امينان تو است در پايه ى بلندى چنان بلندى كه مخصوص ساختى ايشان را به آن به تحقيق ربوده اند آن را.
از اين فقره چنان معلوم مى شود كه نماز جمعه و عيد منصب ايشان است
و بدون اذن ايشان نشايد و باطل خواهد شد بدون اذن ايشان، و جماعتى از فقهاء اهل بيت عليهم السلام حرام مى دانند اين نماز را در زمان غيبت.
توئى تقديركننده مر او را، مغلوب نمى شود امر تو درنمى گذرد آنچه واجب شده است از تدبير تو هرگونه كه خواسته ى، و هر جا كه خواسته ى، براى آنچه داناترى بر او، و گمان بد برده نشود بر تو بر آفريده گان تو و نه بر اراده ى تو غرض آن است كه صلاح در مصلحت تو چنان شده است كه اين منصب از ايشان گرفته شده و تو مصلحت بنده ى خود بهتر مى دانى از ايشان شايد اين منصب گرفته نمى شد مردم دعوى خدائى ايشان مى كردند يا ايشان فايز نمى شدند به آن در جائى كه از جهت ايشان قرار داده شده هست.
تا اينكه گرويده اند خوبان و جانشينان تو غلبه گرديده شده قهر كرده شده ربوده شده، مى بينند حكم تو را تبديل كرده شده و كتاب تو را انداخته شده و واجبات تو تغيير داده شده از راههائى كه شريعتهاى پيغمبر (ص) تو افتاده شده.
بدان كه چند روزى در اواخر بعث پيغمبر صلى الله عليه و آله امر اسلام محكم و شريعت نبويه واضح و هويدا شد وقتى كه پيغمبر (ص) از دار دنيا رحلت نمود شرك و كفر و علم ضلالت روز به روز در ترقى و شريعت مصطفويه در تنزل بود امر به جائى رسيد دو امر بزرگ كه پيغمبر (ص) در مرض موت وصيت به حفظ
ايشان نموده بود كردند با ايشان آنچه كردند كدام امر از آن بالاتر است، كه پسر پيغمبر را بكشند و سر شريف او را در مجلس قمار و شراب حاضر نمودند و سفل شراب در پهلوى سر شريفش ريختند و جمعى از ايشان را در مجلس شرب حاضر نمودند با سر و پاى برهنه و به آن امر قناعت ننمودند امر نمودند تغنى از براى ايشان نمايند و امر ابتلاء ايشان را اگر كسى بخواهد تشريح نمايد نه قلم را ياراى تقرير و نه كاغذها را وفاء دفاتر هم هر قدر از ابتلاء ايشان تصوير شود زياده بر آن است.
بار خدايا دور نما از رحمت خود دشمنان ايشان را از اولين و آخرين و كسى كه خوشنود شده است به كردار ايشان و تابعان ايشان و مريدان ايشان.
از حضرت امام حسن عسكرى عليه الصلوه و السلام مروى است كه فرمودند كه عرض شد خدمت حضرت اميرالمومنين عليه الصلوه و السلام كه: كيست بهترين مردمان بعد از ائمه ى هدى و مصابيح دجى؟ فرمودند: علماء اگر خوب باشند، عرض شد: پس كيست بدترين مردمان بعد از ابليس و فرعون و كسانى كه اسم برده شوند به اسم شما و ملقبند به القاب شما و جاى شما را گرفتند پادشاه شدند در مملكت شما؟ فرمودند: علماء اگر فاسد شوند و ايشان آشكار نمايند باطلها را و پنهان نمايند حقها را، و در حق ايشان خداى عزوجل فرمود: اولئك يلعنهم الله و يلعنهم اللاعنون و در حق دو نفر روايتى است طويل در شرح صنمى قريش ذكر نموده ام آخر آن روايت آن است كه هر كه ايشان را شب لعن كند تا صبح گناهى بر او ننويسند و هر كه در صبح ايشان را لعن نمايد تا غروب آفتاب گناهى بر او نوشته نشود.
بار خدايا رحمت فرست بر محمد و آل محمد به درستى كه بسيار ستوده و بزرگوارى تو مثل رحمتهاى تو و بركات تو و درودهاى تو برگزيدگان تو ابراهيم و آل ابراهيم، زود ده فرج و رحمت و راحت و يارى نمودن و دست دادن و تقويت كردن بر ايشان.
اشكالى است معروف و آن آن است كه مشبه به بايد اقوى باشد از مشبه با اينكه پيغمبر ما صلى الله عليه و آله اشرف از تمام ممكنات است پس صلوه او سزاوار است كه اقوى باشد از صلوه بر غير.
در خلاص از اين اشكال وجوهى گفته اند: اول، اشديت مشبه به گاهى با غلبه شود زيرا گاهى تشبيه شود بدون اقوائيت بلكه به مجرد غلبه مثل: كتب لكم الصيام كما كتب على الذين من قبلكم با اينكه صوم ما اشرف از صوم ساير ملل است.
دوم، آن است كه پيغمبر صلى الله عليه و آله از اولاد ابراهيم (ع) است پس خود پيغمبر هم داخل است در مشبه به شك صلوه شامله بر ابراهيم و آل او عليهم السلام از بابت شمول افضليت آن صلوه است از صلوه مختصه ى به خود حضرت و جمعى از فضلاء بر اين وجه اعتماد نموده اند و به اين وجه دفع شبهه نمودند در قول خداى تعالى: و فديناه بذبح عظيم كه مراد بذبح عظيم حضرت حسين عليهم السلام است.
سوم: صلوه بر ابراهيم (ع) اقوى است به جهت اقدميت و اين كفايت مى كند در تشبيه.
چهارم، آنكه لازم نيست اينكه مشبه به اقوى باشد از جميع جهات كه كفايت مى كند وضوح و ظهور فى الجمله مثل قوله تعالى: مثل نوره كمشكوه.
پنجم: كاف به معنى سببيه است.
بگردان مرا از اهل توحيد و ايمان به تو و تصديق نمودن به پيغمبر (ص) تو و پيشوايانى كه واجب كرده ى طاعت ايشان را از آنكه جارى مى شود به او و بر دست او، اجابت نما دعاى مرا اى پروردگار عالميان، قوله (ع) ممن يجرى جار و مجرور هست و متعلق است به قول او حتمت.
حاصل كلام اين است كه واجب كرده ى طاعت ايشان را از اينكه جارى شود اقامه ى جمعه و عيد به اذن او و به خود او و اين فقره نيز دلالت دارد بر اينكه انعقاد نماز جمعه و عيد با ايشان است و بدون اذن ايشان حرام و باطل است.
خداوندا باز نمى گرداند خشم تو را مگر حلم و صبر تو، بازنمى گرداند عقاب تو را مگر عفو تو، پناه نمى دهد از عقاب تو مگر رحمت تو، و نمى رهاند مرا از تو مگر زارى كردن به سوى تو و نزد تو، قوله اليك و بين يديك بنده كه زارى كند به دو نحو مى شود يك دفعه زارى نمايد نزد اولياى او كه از جهت او شفاعت نمايند و براى او دعا كنند، و يك دفعه زارى نمايد نزد اولياى او كه از جهت او شفاعت نمايند و براى او دعا كنند، و يك دفعه زارى كند نزد خداى خود و اول را تعبير به اليك نمود و دويم را تعبير به بين يديك.
پس رحمت فرست بر محمد و آل او و ببخش ما را اى پروردگار من از نزد خود گشادگى به توانائى كه بر آن زنده مى كنى مرده هاى بندگان را، و به او برمى انگيزانى مرده هاى شهرها
از اينكه سلطنت از ايشان ربوده شده است و ايشان را منع نمودند از منصب ايشان پس مردمان مثل مردگان هستند از جهت عدم انتفاع ايشان به موالى خودشان ، و بلاد معموره مخروبه است زيرا كه خرابى بلاد از نبودن آب و علف و اطعمه و تصرف ننمودن امام در بلاد مثل خرابى است و لذا امام عرض نمايد به خدا كه گشادگى و فرجى عنايت نمايد به آن توانائى كه مرده زنده شود و شهرهاى خراب را آباد گرداند.
را و هلاك مگردان مرا اى خداى من از اندوه، و حزن تا اينكه اجابت كنى، و بشناسانى مرا اجابت كردن در دعاى مرا و بچشان مرا لذت عافيت تا وقت مردن و شاد مساز بر من دشمن را، و او را دست مده به گردن من و مسلط نكن او را بر من.
اى خداى من اگر بلند كنى مرا پس كيست آن كسى كه پست نمايد مرا، و اگر پست كنى مرا پس كيست آن كسى كه بلند سازد مرا، و اگر گرامى دارى تو مرا پس كيست آن كسى كه خوار كند مرا و اگر خوار كنى تو مرا پس كيست آن كسى كه گرامى دارد مرا و اگر عذاب نمائى تو مرا پس كيست آنكه رحم كند مرا.
اگر هلاك كنى مرا پس كيست كه تعرض نمايد تو را و منع نمايد تو را درباره ى بنده ى خود، يا سئوال نمايد تو را از امر به تحقيق كه دانسته ام من كه نيست در حكم تو ستمى و جورى، و نه در عقوبت تو شتابى و سرعتى، به درستى كه شتاب و تعجيل نمايد كسى كه بترسد فوت را در تاخير انداختن، و حاجت به ظلم نمودن ناتوان دارد به تحقيق كه برترى اى خداى من از اين برترى، بزرگى يعنى بزرگ و جليل هستى از اينكه اين نحو امور به تو نسبت داده شود چگونه چنين نباشد و حال اينكه او مكون و خالق اشياء است و ايشان را از عالم عدم به وجود آورده و اگر نازى نمايد ارواح در ابدان باقى نمانند و كائنات و موجودات عدم صرف خواهند بود
اللغه: غرض نشانه.
نصب: به تحريك بر پا شده معنى او نزديك به غرض است.
اثر: عقب و تاخر.
نفس: فرح و راحت وسعت.
اى خداى من درود فرست بر محمد و آل او و مگردان مرا از جهت بلا نشانه، و نه مر عقوبت خود را بر پا شده، مهلت ده مرا و ببر اندوه و حزن مرا در گذر مرا از لغزش من، مبتلا نكن به بلائى عقب بلائى ديگر، پس به تحقيق كه مى بينى سستى مرا و كمى چاره ى مرا و زارى كردن مرا به سوى خود.
پناه مى برم به تو خداوندا از غضب تو امروز پس رحمت فرست بر محمد و آل
او و پناه ده مرا.
پناه مى جويم به تو امروز از خشم تو پس رحمت فرست بر محمد و آل او و پناه ده مرا.
سئوال مى نمايم تو را ايمنى از عذاب تو پس رحمت فرست بر محمد و آل او و ايمن گردان مرا.
طلب راه نمائى مى كنم تو را پس رحمت فرست بر محمد و آل او و راه بنما مرا
طلب يارى مى نمايم از تو پس رحمت بفرست بر محمد و آل او و يارى كن مرا
طلب رحمت مى كنم تو را پس رحمت فرست بر محمد و آل او و رحم كن مرا
طلب كارگذارى مى كنم تو را پس رحمت بفرست بر محمد و آل او و كار گذار شو از بهر من.
طلب روزى مى كنم تو را پس رحمت بفرست بر محمد و آل او و روزى ده مرا.
طلب مدد مى نمايم تو را پس رحمت فرست بر محمد و آل محمد و مدد ده تو مرا.
طلب آمرزش مى نمايم تو را از براى آنچه گذشته است از گناهانم پس رحمت فرست بر محمد و آل او و بيامرز تو مرا.
طلب نگاه داشتن مى كنم تو را پس رحمت بفرست بر محمد و آل او و نگاه دار تو مرا.
پس به درستى كه من هرگز بازگشت نمى نمايم به چيزى كه بد دارى او را اگر خواهى تو او را،
اى پروردگار من اى مهربان و اى نعمت دهنده اى صاحب جلال و بزرگى پس رحمت بفرست بر محمد و آل او.
اجابت كن مرا آنچه درخواست كردم از تو و طلب نموده ام به سوى تو، و رغبت نموده ام در آن به سوى تو.
بخواه آن را و تقدير كن آن را، و برآور آن را و قبول كن از او خير، بده مرا در آن چيزى كه حكم مى كنى از آن بركت ده مرا در آن، و تفضل كن تو بر آن و نيكبختى ده مرا بر آنچه كه عطا مى نمائى مرا در آن.
زياد كن مرا در فضل تو و وسعت تو آنچه نزد تو است پس به درستى كه تو واسعى و بزرگوار، وصل كن آن را به خير آخرت و نعمت آن اى مهربان ترين مهربانان. ثم تصلى ركعتين
بعد از آن دو ركعت نماز كن و دعاء كن به آنچه خواهى و ظاهر آن است كه نيت اين دو ركعت نماز نيت حاجت است و اين دو ركعت نماز نماز حاجت است و در بعضى از نسخهاى صحيحه ى دو ركعت نماز ندارد بلكه اختصار شده است به قوله و تدعو و عيب نيست كه به هر دو عمل شود و به هر يك تنها نيز عيب ندارد.
و صلوات بفرست بر محمد و آل او عليهم السلام هزار دفعه، همچنين مى كرد آن حضرت عليه السلام.
در خبر است كه رسول (ص) فرموده است كه: در شب معراج مرا به آسمان بردند نوشته ى ديدم كه او را هزار هزار دست بود و به هر دستى هزار هزار انگشت بدان انگشتان حساب و شماره مى كرد به جبرئيل گفتم: اين فرشته كيست و در چه شمار است؟ گفت: او فرشته است كه موكل است بر قطره هاى باران و حساب آن نگاه مى دارد و مى داند چند قطره از آسمان بر زمين آيد از او پرسيدم: اى فرشته آيا مى دانى از آن روزى كه خلاق عالم جهان را خلقت نمود تا الان چند قطره باران به زمين باريده؟ گفت: يا رسول الله قسم به آن كسى كه تو را به خلق فرستاد مى دانم از اول خلقت تا الان كه چند قطره باران از آسمان به زمين آمد و چند قطره بر بر و بحر و خرابى و آبادانى بر بوستان و شورستان و گورستان و كوهستان
و غير آن رسول فرمود: من تعجب نموده ام در حفظ و زكاوت آن پس مرا گفت كه: حسابى است كه من عاجزم از شماره ى آن گفتم: آن چيست گفت: اينكه جمع امت تو در مجمعى حاضر شوند و در آن جا نام تو مذكور شود آنها به اتفاق صلوات بر تو دهند من حصر و حد آن ندانم من تفسير الكاشى.
بدان كه صلوات بر محمد و آل او عليهم السلام و الصلوه از جهت او خصايص و فوائدى است دنيوى و اخروى.
در امالى به سند خود روايت كند از حضرت باقر عليه الصلوه و السلام كه آن حضرت فرمودند به ناجيه: اى ناجيه وقتى كه نماز عصر روز جمعه را به جاى آوردى پس بگو: اللهم صل على محمد و آل محمد الاوصياء المرضيين بافضل صلواتك و بارك عليهم بافضل بركاتك و السلام عليهم و على ارواحهم و اجسادهم و رحمه الله و بركاته هر كه اين را بعد از عصر بگويد خداى عزوجل مى نويسد از براى او صد هزار حسنه و محو نمايد از او صد هزار سيئه و برآورده شود از براى او صد هزار حاجت و بلند نمايد از جهت او صد هزار درجه.
ابوحمزه ى ثمالى از صادق آل محمد (ص) روايت مى نمايد و مى گويد: عرض نمودم خدمت آن امام عالى مقام: چگونه صلوات بر محمد و آل او فرستاده شود؟ فرمود: بگوئيد: صلوات الله و صلوات ملائكته و انبيائه و رسله و جميع خلقه على محمد و آل محمد و السلام عليه و عليهم و رحمه الله و بركاته عرض نمود چه ثواب دارد كسى كه به اين صلوات بر پيغمبر و آل او بفرستد؟
فرمود: از گناه خود بيرون آيد مانند روزى كه از مادر متولد شده است.
صدوق از پدر خود روايت نمايد و پدر او از سعد بن عبدالله او از احمد ابن محمد او از پدر خود روايت نمايد و پدر او از ابى مغيره او گفت: شنيدم از حضرت
صادق آل محمد عليه الصلوه و السلام كه آن بزرگوار فرمودند: هر كه بعد از نماز صبح و بعد از نماز مغرب بگويد پيش از اينكه از جاى خود حركت كند و پيش از آنكه سخن بگويد ان الله و ملائكته يصلون على النبى يا ايها الذين آمنوا صلوا عليه و سلموا تسليما اللهم صل على محمد و ذريته خداى عزوجل صد حاجت او را بر آورده كند هفتاد در دنيا و سى از حاجات آخرت گفت: عرض نمودم: چه معنى دارد صلوات الله و ملائكته؟ فرمودند: از خداى رحمت است و از ملائكه تزكيه و از مومنين دعاء ايشان است از جهت او.
در امالى به سند خود روايت نمايد از ابان بن تغلب و او از حضرت امام محمد باقر عليه الصلوه و السلام، و آن جناب از پدر بزرگوار خود سيد الساجدين على بن الحسين عليهما الصلوه و السلام، و آن حضرت از پدر بزرگوار خود سيد الشهداء ابى عبدالله الحسين (ع) روحى له الفداء و عليه السلام و الثناء، و آن حضرت از پدر والامقام خود اميرالمومنين على صلوات الله و سلامه عليه واو از رسول (ص) كه فرمودند كه: هر كه بر من صلوه بفرستد و بر آل من صلواه نفرستد نخواهد بوى بهشت به مشام او رسيد و حال آنكه بوى بهشت در پانصد سال راه استشمام مى شود.
شيخ طوسى رضى الله عنه در مجالس خود روايت نمايد از عباس از بشر بن بكار از عمر و بن شمر از جابر از حضرت امام محمد باقر عليه الصلواه و السلام كه فرمودند آن حضرت كه: ملكى از ملائكه سئوال نمود از خداى عزوجل كه به من التفات كن كه صداى بندگان را بشنوم پس خداى عزوجل عطاء نمود به او سمع را پس آن ملك ايستاده است تا روز قيامت كسى نيست از بندگان خدا كه بگويد صلى الله على محمد و آله و سلم مگر آنكه آن ملك مى گويد: و عليك السلام پس آن
ملك عرض نمايد، يا رسول الله (ص) فلان كس به شما سلام نمود پس پيغمبر (ص) فرمايد صلى الله عليه و آله و عليه السلام.
على بن ابراهيم روايت كند از محمد بن يحيى از احمد بن محمد از قاسم بن يحيى از جد خود حسن بن راشد از صادق آل محمد عليه الصلوه و السلام كه فرمودند كه : هر كه عطسه نمايد بعد دست بر دماغ خود گذارد و بگويد الحمد لله رب العالمين كثيرا كما هو اهله و صلى الله على محمد النبى و آله و سلم بيرون آيد از سوراخ چپ از دماغ او حيوان پرنده ى كوچكتر از ملخ و بزرگتر از مگس تا اينكه پرواز نمايد زير عرش خداى عزوجل استغفار كند از براى او تا روز قيامت .
مروى است به سند معتبر از عمر بن يزيد گفت: فرمود به من امام به حق ناطق جعفر بن محمد الصادق عليهما الصلوه و السلام: اى عمر به درستى كه چون شب جمعه شود نازل شود از آسمان ملائكه به عدد ذرات و در دستهاى ايشان است قلمهائى از طلا و كاغذهائى از نقره نمى نويسند تا شب شنبه مگر صلوات بر محمد و آل محمد را پس زياد صلوات بفرست پس فرمود: يا عمر به درستى كه از سنه است اينكه صلواه بر محمد (ص) و اهل بيت او بفرستيد در هر روز جمعه هزار دفعه و در غير جمعه صد دفعه.
ابوبصير از حضرت امام جعفر صادق عليه الصلوه و السلام روايت نمايد كه آن بزرگوار فرمودند: همين كه پيغمبر را متذكر شديد زياد بر او صلوات بفرستيد زيرا كه هر كه بر آن بزرگوار يك صلوات بفرستد خداى تعالى بر او هزار صلواه فرستد در هزار صف از ملائكه، باقى نمى ماند چيزى از آن چيزهائى كه خداوند خلق نموده است مگر اينكه صلوات بر بنده فرستند به واسطه ى صلوات خدا و صلوات ملائكه هر كه اعراض نمايد از اين او جاهل است مغرور، و خدا و پيغمبر و اهل بيت از او بيزار
هستند.
محمد بن مسلم رضى الله عنه از يكى از دو امام عليهماالسلام روايت كند كه فرمود: در ميزان چيزى سنگين تر از صلوات محمد و آل او صلوات الله عليهم اجمعين نيست به درستى كه احمال مرد در ميزان گذارند و ميزان او خفيف و سبك خواهد بود پس صلوات بر محمد (ص) و آل او را بر آن گذارند سنگين خواهد شد.
ابى مريم انصارى از امام محمد باقر عليه الصلوه و السلام روايت نمايد گفت: عرض نمودم: چگونه بوده است صلوات بر پيغمبر صلى الله عليه و آله؟ فرمودند: بعد از اينكه اميرالمومنين سلام الله عليه غسل داد پيغمبر را و كفن نمود و بپوشاند او را بعدا ده نفر داخل شدند بر او و حلقه زدند در دور جسد شريف، پس اميرالمومنين عليه السلام در وسط ايشان ايستاد و فرمود: ان الله و ملائكته يصلون على النبى يا ايها الذين آمنوا صلوا عليه و سلموا تسليما
پس گفتند قوم مثل آنكه اميرالمومنين عليه السلام گفت تا اينكه تمام اهل مدينه و اهل عوالى بر آن حضرت نماز خواندند.
و نيز از آن بزرگوار منقول است كه فرمودند: بعد از اينكه پيغمبر صلى الله عليه و آله از دنيا رحلت نمود نماز خواندند بر او ملائكه و مهاجر و انصار فوج فوج فرمود اميرالمومنين عليه السلام: پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمودند در حال صحت و سلامت خود: اين آيه نازل شد در صلوات بر من بعد از فوت من.
صفوان بن جمال از صادق آل محمد صلوات الله عليهم روايت نمايد كه آن بزرگوار فرمودند: هر دعائى كه كرده شود به سوى خداى عزوجل محجوب است از آسمان مگر اينكه صلوات بر محمد و آل او بفرستد.