و كان من دعائه عليه السلام فى التذلل الى الله
بوده از دعاى آن سيد بزرگوار در اظهار ذلت و خوارى نمودن به سوى خداوند عزوجل كه شايد سبب عفو و مرحمت او شود.
افحام: عاجز شدن از سخن گفتن يا گريه زياد نمودن تا اينكه صوت قطع شود و در اين مقام كنايه نيز از ذلت است.
يعنى: اى پروردگار من به درستى كه خوار نموده است مرا گناهان من.
بريده شده است گفتار من پس نيست مرا حجت و جاى معذرت از جهت خود نگذاشتم.
پس من اسيرم به مرض خود.
و در گروم به كردار خود، يعنى: مرا از جهت كردارم رها نكند و مجازات كرد به من نمايند.
كنايه است از كثرت گناهان گويا سرگردان شده.
قصد مصدر است به معنى مقصود.
يعنى: نمى دانم چه كار كنم و چه جاى آورم كه خودم را نجات دهم.
يقال فلان منقطع به، يعنى زاد و راحله ى او تمام و در بين راه سرگردان مانده است.
به تحقيق آنكه داشتم خود مرا در جاى خواران گنهكاران و در جاى بدبختان.
موقف: مفعول فيه است از براى فعل مقدم و دوم بيان اول است.
بى اعتنائى نمودن و ملاحظه ى شان مولا ننمودن.
استخفاف: سبك شمردن.
يعنى: دليران بر تو و سبك كنندگان به وعد تو يعنى ثواب و اجرى كه فرمودى از جهت اطاعت تو او را مثل عدم داند.
پاكى تو به كدام دليرى دلير شده ام من بر تو و به كدام فريب و خدعه نمودن فريب داده ام به نفس خود يعنى او را در معرض هلاك درآوردم.
كبوه: بروى در افتادن.
حر: به ضم حاء واو عبارت است از مقدارى كه از وجه آشكار است.
يعنى: اى آقاى من رحم نما بر افتادن بروى مرا.
و لغزيدن قدمم را.
قود: قصاص نمودن را گويند.
يعنى: در گذر تو به حلم خود بر نادانى من، و به نيكوكارى خود از بد كارى من، پس من اقراركننده ام به گناه خود و اعتراف كننده ام به خطاى خود و اين است دست من و پيشانى من طلب زارى مى كنم به قصاص نمودن از نفس من.
رحم كن پيرى مرا و تمام شدن روزهاى من و نزديك شدن اجل من و سستى مرا و گدائى مرا و كمى چاره ى مرا.
اى مولاى من رحم كن مرا چون منقطع شود از دنيا خبر و نشان من، و نابود شود از مردمان ياد من، و بوده باشم از فراموش شدگان مثل كسى كه به
تحقيق فراموش شده باشد و او را نام و نشان نباشد.
اوصال: مفاصل را گويند آقاى من رحم كن مرا وقت تغير صورت من، و حال من زمانى كه كهنه شود جسم من و جدا شود عضوهاى من و بريده شود بندهاى من.
اى بى خبرى من از آن چيزى كه اراده كرده شده است به من.
حشر نمودن جمع نمودن خلايق در روز قيامت، نشر: از قبور بيرون آوردن،
مصدر: به معنى مرجع.
يعنى: آقاى من رحم كن مرا در جمع نمودن و در از قبر بيرون آمدن بگردان تو در آن روز با دوستان تو ايستادن مرا، و جاى مرا در ميان ياران تو جاى برگشتن مرا و در همسايگان او، آرام گاه مرا اى پروردگار عالميان.