براى انجام كار خير بايد به چند نكته توجه داشت :
1 - عدم تبعيض در اهل معروف
اين كه انسان براى همگان خيرخواهى و اقدام به فعلا معروف كند و تبعيض قائل نشود. از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمودند:
اصنَعِ المعروفَ الى مَن هُو اءَهله و الى مَن ليس اءَهلِهِ، فاءِن لم يكُن هوَ مِن اءهله فكُن اءَنت مِن اءَهلِهِ(864).
((در انجام دادن معروف براى كسى كه صلاحيت و اهليت آن را دارد و كسى كه اهليت آن را ندارد كوتاهى نكن ؛ هر چند او اهليت پذيرش معروف را ندارد، تو اهل انجام و اقدام به معروف باش )).
در روايتى از موسى بن جعفر عليه السلام تعبير زيبايى است كه مى فرمايند:
اءَخَذَ اءَبى بيدى ثمَّ قال يا بُنىَّ! انَّ اءبى محمَّد بن على عليهماالسلام اءَخذ بِيَدى كَمَا اءَخذت بيدك و قال انَّ اءَبى علىِّ بن الحسين عليهماالسلام اءَخذ بيدى و قال يا بُنَىَّ! اِفعَلِ الخير الى كُلّ مِن طلبه منك فان كان مِن اءَهله فقد اءَصبت موضعه و ان لم يَكُن مِن اءَهله كُنتُ اءَنت مِن اءَهله و ان شَتَمَكَ رجُل عن يمينك ثمَّ تحوَّل الى يسارك فاعتَذِر اليك فاقبَل عُذرَهُ(865).
((پدرم دست مرا گرفت و سپس گفت فرزندم ! همان طور كه من دست تو را گرفته ام ، پدرم امام باقر عليه السلام دست مرا گرفت و گفت پدرم على بن الحسين عليهماالسلام دست مرا گرفت و گفت فرزندم ! در انجام خير و معروف نسبت به هر كسى كه از تو مطالبه خير مى كند، كوتاهى نكن ؛ اگر او اهليت آن را دارد، خير به جايگاه خود رسيده است و اگر اهليت آن را ندارد، تو شايستگى خود را نشان داده اى و اگر كسى از طرفى به تو ناسزا گفت و از ديگر سو از تو معذرت خواست ، عذر او را بپذير)).
روايات فراوانى با اين مضمون داريم ؛ از آن جمله صدوق با اِسناد از رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه وآله و سلم نقل مى كند كه حضرت فرمودند:
راءس العقل بَعدَ الاِيمان ، التَّودُّد الى النَّاس واصطناع الخير الى كُلّ بَرّ و فاجر(866).
((اساس خرد و عقل آدمى - آنچه انسان را به ايمان هدايت مى كند - اظهار دوستى و مودت با مردم و انجام خير و معروف نسبت به هر انسان نيك و فاجرى است )).
خدمت به همگان ، نشانه عقل است . دوست داشتن بايد در افعال انسان بروز و ظهور يابد. اين كه انسان مدعى باشد ديگران را دوست دارد، كافى نيست ، بلكه بايد بذر دوستى همه انسان ها را در دل خود غرس كرده باشد و ميوه آن درخت ، در دست ، پا، جوارح و انديشه او جلوه كند و در انجام فعل خير براى ديگران ، مسامحه نكند؛ همگان را دوست داشته باشد و به همگان خدمت كند.
در اين صورت ، به نتيجه اى مى رسد كه امام صادق عليه السلام مى فرمايند:
انَّ الجنَّة بابا يُقال له المعروف ، لا يدخله الا اءَهل المعروف (867).
((بهشت درى دارد به نام ((باب المعروف )) و از آن در هيچ كس جز اهل معروف و خير وارد نمى شود)).
در اين كه انسان موظف است اهل معروف باشد، جاى هيچ بحثى نيست ؛ منتها در برخى از روايات به نكات دقيقى برمى خوريم كه قابل تاءمّل است .
مثلا در انجام فعل خير، بى حساب اقدام نكند؛ حدود فعل خير را كاملا بشناسد و رعايت كند؛ شايستگى فرد و جامعه اى كه مى خواهد به آن خدمت كند بسنجد تا مبادا عمل خير ضايع و نابود شود و از فعل معروف ، قدردانى و سپاسگزارى نشود.
2 - بررسى محدوده معروف
عمل معروف ، گاه نسبت به يك فرد از افراد جامعه است و گاه نسبت به همه جامعه ؛ در هر دو صورت ، وجود فاعل خير، بايد ابتدا زمينه آن را بررسى كند كه آيا شايستگى احسان و خير دارد يا ندارد؛ چرا كه گاهى انجام كار خير و معروف در غير جايگاه و موضع مناسبش ، مفاسد و آثار سويى درپى دارد و حتى ممكن است اختلالات اجتماعى ايجاد كند.
سخنى از امام عسكرى عليه السلام نقل مى كنند كه حضرت فرمودند:
انَّ للسَّخاء مقدارا فان زاد عليه فهو سَرَف ، و للحَزم مقدارا، فان زادَ عليه فهو جُبن ، و للاقتصاد مِقدارا، فان زاد عليه فهو بُخل ، و للشَّجاعة مقدارا، فان زاد عليه فهو تَهَوُّر(868).
((براى سخاوت ، اندازه اى است كه بيش از آن اسراف است . براى احتياط مقدارى است كه بيش از آن ترس و خوف است . اقتصاد و ميانه روى در امور مالى ، اندازه اى دارد كه بيش از آن به بخل مى انجامد. شجاعت هم حد و حدودى دارد كه اگر از حد خود بگذرد، تهور و بى باكى است )).
همه موازين اخلاقى ، داراى حدودى اند كه بايد رعايت شوند و اقدام به خير هم از اين قاعده مستثنى نيست . حداقل و حداكثرى دارد كه كمتر يا افزون تر از آن موجب تباهى است . اين حد و مرز در توصيه هاى رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم به اميرالمؤ منين عليه السلام چنين ذكر شده است :
يا علىُّ! اءَربعة يذهبن ضياعا، الاكلُ على الشِّبَعِ، و السِّراج فى القمر، و الزَّرع فى السَّبخة ، و الصَّنيعةُ عند غير اءَهلها(869).
((يا على ! چهار چيز است كه ضايع مى شود و از بين مى رود اول ، خوردن هنگام سيرى ؛ دوم ، روشن كردن چراغ هنگامى كه خورشيد يا ماه طالع است و انسان نيازى به نور ندارد؛ سوم ، كشت و زرع در زمين شوره زار و سخت ؛ چهارم ، انجام كار خير براى كسانى كه اهليت آن را ندارند)).
در مورد اخير، نكته هاى اخلاقى و اجتماعى مهمى نهفته است كه بايد به آن توجه كرد؛ اگر انسان ، خدمتى را براى كسى كه صلاحيت ندارد، انجام دهد، آن كار خير را ضايع كرده است . عدم صلاحيت ، صورت هاى مختلفى دارد، مثلا ثروتمندى در لباس فقير، دست تكدى پيش ديگران دراز كند و كمك بخواهد؛ اگر كسى با علم به وضع او، كمك كند، مال خود را ضايع كرده است . با اين كه نفس كمك كردن به ديگران ، كارى ارزشمند و مورد توصيه دين است ، اما اينجا هر انسانى درك مى كند كه پول به انسان غير مستحقّ دادن ، تباه كردن مال است . در سخنى از اميرالمؤ منين عليه السلام نقل شده است كه فرمودند:
مَن كانَ له منكم مال فايِّاه و الفساد، فانَّ اعطاءَه فى غير حقِّه تبذير و اسراف (870).
((اگر ثروتمند هستيد، مراقب باشيد مال خود را با دادن به كسى كه صلاحيت گرفتن آن را ندارد فاسد نكنيد؛ زيرا اين كار، تبذير و اسراف است )).
معروف ، منحصر به كمك مالى نيست ، بلكه يك سلسله اخلاقيات نيز از جمله افعال معروف است ؛ مثلا كمك به افراد ناتوان و عفو و گذشت از ستم ستمگر، كه اين سيره افراد كريم است .
در اين باره بايد گفت كه اغماض از ظلم ظالم ، معروف است ، اما اگر اغماض از ظلم اين فرد، باعث تجرّى وى شود، ديگر معروف نخواهد بود. در حقوق پايانى رساله يكى از حقوقى كه ذكر شده اين است كه :
وَ اَمَّا حقّ مَن سائك اءن تعفُو عنه .
((حقّ كسى كه به تو ستم و ظلمى كرده است ، اين است كه او را عفو كنى )).
اما چنانچه اين عفو و اغماض ضرر بزند و باعث شود كه او متجرى شود، نبايد از ستم او اغماض كرد؛ در اين موارد، به اجراى حد تاءكيد شده است . و در روايتى داريم كه گاه ثمره خير وارده بر اجراى حد، بيشتر از چهل روز بارش باران است (871).
خداوند خود اهل عفو و رحمت است ، در عين حال ، قانون الهى اين است كه اگر از عفو و اغماض سوءاستفاده شد يا موجب ضرر به ديگران شد، جاى عمل به معروف نيست و چنانچه كسى به آن مبادرت كند، فعل معروف را ضايع كرده است . در سخنى كوتاه ، اما بسيار شيرين و پرمحتوا اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمايند:
((ظلم المعروف مَن وَضَعَه فى غَير اءَهله (872).
((كسى كه نسبت به فرد غيرشايسته اى معروفى را انجام دهد، به معروف ستم كرده است )).
3 - كرامت و تفضل بودن معروف
نكته ديگر اين كه معروف ، تفضل و كرامت اخلاقى است ؛ نه قانون ، اما بعضى تفضل ديگران را حقّ دانسته و هميشه خود را طلبكار انسان هاى كريم مى دانند كه البته اين مقدار اشكال ندارد؛ چنان كه در روايتى به نقل از اميرالمؤ منين عليه السلام آمده است :
الكريم يَرى مكارمَ اءفعالِهِ دينا عليه يَقضيه (873).
((انسان كريم ، مكارم افعالش را دَينى برعهده خود مى داند كه بايد آن را ادا كند)).
اما افرادى هستند كه نه تنها هميشه خود را طلبكار مى دانند، بلكه روح شكر و زبان شكرگزارى در وجود آنها نيست ؛ يعنى هرگز حاضر نيستند از احسانى كه به آنها شده است شكرگزارى كنند. در حالى كه هه بحث ما در اين بود كه امام سجاد عليه السلام فرمودند:
وَ اَمَّا حقّ ذى المعروف عليك ، فاءَن تشكره .
((حقّ صاحب معروف بر تو آن است كه او را شكر كنى و سپاس گويى )).
سپاس در اين است كه همواره او را ياد كنى و نزد ديگران عمل خير او را اشاعه دهى . عده اى ، نه تنها سپاسگزارى نمى كنند و خوبى هاى فرد را اشاعه نمى دهند، بلكه به ذكر سيئات و تهمت و افترا زدن به كسانى مى پردازند كه در حقّ آنها احسان كرده اند؛ در نتيجه باعث از بين رفتن روح خدمت گزارى و نيكوكارى در جامعه مى شوند. امام صادق عليه السلام در روايتى مى فرمايند:
لعن اللَّه قاطعى سبيل المعروف ، و هو الرَّجل يُصنع اليه المعروف فيكفره ، فيمنع صاحبه اءَن يصنع ذلك الى غيره (874).
((خداوند قاطع سبيل معروف را لعنت كند؛ او كسى است كه نسبت به او خدمتى مى شود و او نه تنها شكر نعمت نمى كند، بلكه كفران هم مى كند و كفران نعمت باعث مى شود كه صاحب معروف ، عمل و كار خير براى ديگران انجام ندهد)).
قطع طريق معروف ، از بزرگترين سيئات اخلاقى است و كسانى كه داراى چنين روحيه اخلاقى اند، به طور طبيعى نبايد از فعل معروف بهره مند شوند؛ وگرنه نتيجه اين مى شود كه گفته شد. اين تعبير در روايتى از اميرالمؤ منين عليه السلام نيز آمده است كه مى فرمايند:
الكرامةُ تُفسد من الَّئيم بقدر ما تُصلح من الكريم (875).
((كرامت و بزرگوارى ، همان مقدار كه انسان كريم را بزرگى مى بخشد، انسان پست را خوار و فاسد مى كند)).
بزرگوراى فرد كريم به همان اندازه كه ملكات اخلاقى وى را به ارج مى رساند، در انسان هاى پست و لئيم ، اثر منفى مى گذارد و آنهارا فاسد مى كند. يعنى همان طور كه به صلاح افراد كريم مى انجامد به فساد اخلاقى لئيم منتهى مى شود.
به عنوان نمونه ، در جامعه افرادى هستند كه با نثار عمر، مال ، اعتبار و آبروى خود، منشا خيرات و آثار فراوانى براى افراد هستند، اما در مقابل ، افراد پستى پيدا مى شوند كه آنها را تخطئه مى كنند و به جاى شكرگزارى يا حداقل سكوت با تخريب كردن باعث مى شوند كه در ايشان رغبت به انجام خير از بين برود. اين يك ضربه جدى اجتماعى است و يقينا اثر منفى در روح و روان افرادى مى گذارد كه مى خواهند به كار خير مبادرت كنند.
4 - قصد تقرّب به پروردگار
نكته ديگر اين است كه بايد نيت انسانى كه مى خواهد به عمل خير و معروف اقدام كند، خيرخواهى ديگران به قصد تقرب باشد؛ يعنى از اين كه ديگران مشكلشان حل مى شود، شادمان شود؛ نه اين كه آن را وسيله رياكارى و تظاهر قرار دهد و صرفا براى خودنمايى انجام دهد؛ كه اگر چنين شود، فعل معروف خود را ضايع كرده است . امام صادق عليه السلام در روايتى مى فرمايند:
اذا اءَردت اءَن تَعرِفَ الى خير يَصِيرُ الرَّجلُ اءَم الى شَرّ، فانظُر اءَين يَصنَعُ معروفه (876).
((اگر مى خواهى بدانى كه فردى به سوى خير مى رود يا شر، ببين كار خيرش را كجا انجام مى دهد)).
يعنى خوب بنگر اين كار معروف را براى چه كسى انجام مى دهد، اگر او شايستگى و لياقت اين معروف را دارد، اين فرد اهل خير است ، اگر اهليت خير را ندارد، معلوم مى شود كه نيت فاعل خير، خالص نبوده است . بنابراين ، در معروف تصحيح نيت امرى اساسى است .