فارسی
جمعه 05 مرداد 1403 - الجمعة 18 محرم 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

0
نفر 0

عدل در سیره مولاى متقیان على علیه السلام

عدل در سیره مولاى متقیان على علیه السلام

حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام بعد از اين كه به خلافت رسيدند دستور داده بودند آنچه را كه خليفه قبل برخلاف موازين عدل و شرع به ديگران واگذار كرده است را برگردانند و استدلالى كه بر اين عمل فرمودند چنان كه در يكى از خطبه هاى نهج البلاغه نيز آمده است ، با اين مقدمه آغاز مى شود:
و اللَّه لو وجدته قد تُزُوِّج به النّساء و ملك به الا ماء لَرَدَدتُهُ فاءنَّ فى العدل سعة و مَن ضَاقَ عليه العدل فالجَورُ عليه اءَضيَقُ(105).
((عدالت اقتضا مى كند كه اينها را برگردانم ؛ حتى اگر به كابين زن ها رفته باشد يا به وسيله آنها كنيزكان را خريده باشند؛ چرا كه عدل يك وسعت و شمولى دارد كه هر كس در اين بنيان وسيع نتواند زندگى كند، يقينا بنيان جور براى او تنگ تر و همراه با مضيقه بيشترى خواهد بود)).
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام خطاب به همه انسان ها به خصوص حكام و قدرت مداران كه موظف به عمل عادلانه و اقامه عدل هستند، مى فرمايند:
اِستَعِن على العدل بحُسنِ النِّيَّةِ فى الرِّعيِّةِ و قلَّةِ الطَّمَعِ و كثرةِ الورع (106).
((براى عمل به عدل يا اقامه عدل ، از چند چيز مى توانى استعانت بجويى : اول اين كه نيتت را پاك كنى ؛ ديگر اين كه طمعت را كم كنى و سوم اين كه انسان پرهيزكار و متورعى باشى )).
هر يك از اينها رمزى دارد كه براى نمونه به همان نكته اول اشاره اى مى كنيم : چگونه مى شود با حسن نيت به كمك عدالت رفت ؟ علماى اخلاق مى گويند: اگر محبت و دوستى در جامعه حاكم شود نيازى به عدالت نيست . بنابراين ، معتقدند كه عدالت براى جوامعى خوب و ضرورى است كه صفا، دوستى و محبت در آنها وجود ندارد. به همين دليل وقتى شخصى از اميرالمؤ منين عليه السلام سوال كرد كه :
ايُّهُما اءَفضلُ العدل اءَوِ الجود، فقال عليه السلام : العدل يَضَعُ الاُمور مواضعها والجود يُخرجُها من جهتها والعدل سائِس عامّ و الجود عارض خاصّ فالعدل اءَشرفُهُما و اءَفضلُهُما(107).
((اى اميرمؤ منان ! كدام يك برتر و اشرف است عدالت يا جود و سخاوتمندى ؟ حضرت فرمودند: عدالت كارها را در مجراى خود، قرار مى دهد و بخشش امور را از مجرايش خارج مى كند. عدالت تدبيركننده اى است به سود همگان و بخشش به سود خاصان ؛ پس عدل شريف تر و با فضيلت تر است )).
جود، نهايت دوستى ، رقت قلب و عاطفه و احساس است . اگر در جامعه اى حتى به اندازه يك خانواده ، روابط براساس ‍ دوستى ، صفا، صميميت و قرابت باشد، در آن خانواده جاى گفتگو از ضرورت عدل و عدالت وجود ندارد، چون همه به يكديگر ايثار مى كنند؛ نسبت به هم گذشت دارند و از حقّ خود به نفع ديگرى صرف نظر مى كنند. البته اين يك فضيلت بسيار ممتاز و ارزشمند اخلاقى است .
بنابراين ، رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم در همان سال اول كه به مدينه مشرف شدند، ميان مسلمان ها عقد اخوت برقرار كردند؛ يعنى حاكميت اين حالت صميميت ، دوستى و عطوفت ، مطلوب حضرت بود و آن را تعقيب مى فرمودند. اما فرض بر اين است كه مساله محبت ، صفا و برادرى نمى تواند تحت ضابطه قانون درآيد. از طرفى هيچ كس را نمى توان به سخاوتمندى ، گذشت و ايثار ملزم كرد. بنابراين ، در احكام قصاص مى فرمايند كه اگر عفو كند خوب است ، اما اقتضاى عدل ، قصاص است . بنابراين ، اگر عدل از حسن نيت ، صفاى دل ، و مودت و محبت استعانت بجويد و كمك بگيرد، به استوارى و استحكام مى رسد. حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام در فرمان خود به مالك اشتر به اين نكته تاءكيد مى كند:
واَشعِر قلبَك الرَّحمَةَ للرَّعيَّةِ والمحبَّةَ لهم و اللُّطفَ بهم ... فانَّهم صنفان امّا اءَخ لك فى الدِّين وَ اَمَّا نظير لك فى الخَلق ... يؤ تَى على اءَيديهم فى العمد و الخطاء فاءَعطِهِم من عفوك و صفحك مثلِ الَّذى تحبُّ و تَرضى اءَن يُعطيَكَ اللَّه من عفوِهِ و صفحه (108).
مى فرمايند: اى مالك ! بايد قلب و دلت را با رحمت و محبت نسبت به رعيت عادت بدهى اشعار به معناى لباسى است كه به تن چسبيده است ؛ يعنى لباسى كه غيرقابل انفكاك باشد نبايد محبت از دل تو بيرون رود و از عمق جان فاصله گيرد. تو به خاطر اين كه به رعيت محبت كنى ، حكومت را بپذير؛ و اگر كسى در اين صراط بخواهد حكومت كند و اقامه عدل كند و به عدالت عمل كند، طبعا موفق تر خواهد بود. بعد استدلال حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام بسيار قابل توجه است ؛ حضرت مى فرمايند: تو بايد برخوردار از عواطف و روح لطيف انسانى باشى .
انسان همانگونه كه نسبت به برادرش عاطفه دارد، نبايد نسبت به ديگران عاطفه را از دست بدهد. آنها هم برادران و همنوعان تواند و ممكن است خطا كنند؛ چرا كه معصوم از خطا نيستند. همان گونه كه دوست دارى خدا با تو از در محبت و عاطفه درآيد، تو نيز با ديگران با محبت و صفا رفتار كن . به همين دليل حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمايند:
اَستَعِن على العدل بحُسن النِّيَّةِ فى الرَّعيَّةِ و قلَّةِ الطَّمع و كثرةِ الورع (109).
((براى عمل به عدل از سه چيز مى توانى كمك بگيرى : يكى حسن نيت ؛ ديگرى كم كردن طمع و سوم پرهيزگارى و ورع )).
نكته جالب اين است كه اين فرمايش حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام به نحوى مضمون فرمايش امام سجاد عليه السلام است كه مى فرمايند:
فيجبُ اَن تعدل فيهم و تكون لهم كالوالد الرّحيم
((براى عمل به عدل ميان امت ، مانند پدر باش )).
يعنى حاكم براى ملت و امتش به منزله پدر است ؛ و همان گونه كه رفتار پدر و فرزند معمولا مبتنى بر محبت و خيرخواهى و دوستى فرزند است آن هم پدرى با اين توصيف كه امام عليه السلام مى فرمايد: كالوالد الرحيم حاكم بايد براى مردم پدرى باشد كه سرشار از عاطفه و رحمت است همان گونه كه انسان ها متفاوتند، عشق و علاقه همه پدرها نيز نسبت به فرزندان مساوى نيست ، بعضى از پدران هستند كه رحمت و راءفت بيشترى دارند؛ و اين نكته اشاره به فرمايش امام عليه السلام در نامه به مالك اشتر است كه تاءكيد مى فرمايند: وقتى پدر جامعه بودى و دل و قلبت سرشار از راءفت و محبت امت شد، ديگر مثل گرگ درنده به جان و سرمايه امت نخواهى افتاد:
و لا تكوننَّ عليهم سبعا ضاريا تَغتَنِم اَكلهُم (110).
چگونه پدرى مهربان براى سعادت فرزند از جانش مايه مى گذارد؟ حاكم نيز از جان مايه مى گذارد؛ يعنى علاوه بر مال ، از جان هم مايه مى گذارد. نه اين كه به تعبير حضرت در نامه به مالك ملت و متعلقات به آنها را يك لقمه لذيذ بدانى و براى بهره گيرى از فرصت ، مشغول پر كردن جيب خود و بهره مندى از تنعمات و لذت هاى قدرت و مقام باشى .
به هرحال ، اين استعانت از نيت در كم كردن طمع ، براى اجراى عدالت است ؛ چون طمع يك قيد است و انسان را به بردگى مى كشاند؛ و چون انسان برده و بنده چيزى شد، بدان دل سپرده ، در جهت دستيابى به آن قدم برمى دارد؛ و چون بايد آن خواهش را تامين كند، از مسير عدالت خارج مى شود.
پاكدامنى و عفاف
پاكدامنى و پرهيز هم يكى از ابزار و عواملى است كه مى تواند به تحقق عدالت و اقامه عدل كمك كند. در نامه حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام به مالك اشتر راه و رسم اجراى عدالت اين گونه بيان شده است :
اَنصِفِ اللَّه و اَنصِفِ النَّاس مِن نفسك و مِن خاصَّةِ اَهلك و مَن لك فيه هوى من رَعِيَّتِك فانَّك الا تَفعل تظلم (111).
((نسبت به خداوند و مردم از جانب خود؛ و خويشاوندان نزديكت ؛ و رعايايى كه به آنها علاقه مندى ، انصافه به خرج ده ! كه اگر چنين نكنى ستم نموده اى )).
در ((مفردات راغب )) انصاف اين گونه معنا شده است : الانصاف فى المعاملة العدالة (112) انصاف در معامله ، اجراى عدالت است . اين كه حضرت مى فرمايند: انصف النَّاس من النَّاس در اصطلاح ادباى عرب من نفسك جار و مجرور و متعلق به انصف است ؛ يعنى ميان خود و مردم به عدالت رفتار كن ؛ چرا كه مساوات بين خود و مردم اولين گام اين امتحان است . اگر موفق شدى و با استفاده از قدرت و سلطه ات براى خود بيش از استحقاق برنداشتى ، عادل هستى .
در اين جا بازمى گرديم به همان سخنان آغازين اين بحث كه شرط اول در حاكم عادل ، تسلط بر نفسانيات ، تمايلات و اميال است كه بايد اين خواسته ها و اميال را بر حقوق ديگران ترجيح ندهد و به عبارت بهتر، ميل و خواهش و نفسانيات او در مسير تامين نياز محتاجان ، هدايت شود.
اميرالمؤ منين عليه السلام نمونه كامل حاكميت
امام باقر عليه السلام درباره حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمايند:
و لقد وُلِّىَ خمس سنين و ما وَضَعَ آجُرَّة على آجُرَّة و لا لَبِنَة على لَبِنَة و لا اءَقطَعُ قطيعا و لا اءَورَثُ بَيضاءَ و لا حَمراء(113).
اميرالمؤ منين عليه السلام قريب به پنج سال حكومت كرد. در اين پنج سال حضرت يك آجر و خشت روى هم نگذاشت . هيچ ساختمانى براى خودش نساخت . زمينى و محلى براى خودش فراهم نكرد و بعد از اين كه از دنيا رفت ، هيچ ميراثى از آن حضرت باقى نماند. اين تعبير امام باقر عليه السلام است ؛ اما صبح روز بيست ويكم كه فرزندان اميرالمؤ منين عليه السلام ، پس از دفن پدر به كوفه بازگشته بودند، امام مجتبى عليه السلام در خطبه اى طولانى كه در مسجد خواندند، فرمودند:
لقد فارَقَكُم رَجل بالاءَمسِ لم يَسبِقهُ الاَوَّلون بعلم و لم يُدرِكهُ الاخرون بعمل (114).
((ديشب كسى از ميان شما رفت كه در ميان گذشتگان و آيندگان در علم و عمل نظير نداشت )).
در ادامه سخن فرمودند:
و ما ترك من صفراء و لا بيضاء الا ثلاثماءة درهم (115).
((اميرالمؤ منين عليه السلام آنچه از نقدينگى به ميراث باقى گذاشت ، فقط سيصد درهم بود)).
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام يك شبه و در آغاز خلافت به اين مرتبه نرسيده بود، بلكه روح و روان او با عدل و عدالت عجين شده بود. داستان ازدواج حضرت با فاطمه زهرا عليهاالسلام را مى دانيم ؛ ولى نكته اى را خود اميرالمؤ منين عليه السلام بيان مى فرمايند كه جالب توجه است :
تزوَّجتُ فاطمة عليهاالسلام و ما كان لى فِراش ، و صَدَقَتِى اليوم لو قَسَّمتُ على بَنى هاشم لَوَسِعَتهُم (116).
((آن روزى كه من با فاطمه ازدواج كردم ، زيراندازى نداشتم ؛ درحالى كه اگر انفاق آن روزم را ميان همه بنى هاشم تقسيم كرده بودم ، به همه مى رسيد و همه را بى نياز مى كردم )).
همچنين درباره آن حضرت نوشته اند:
وقف امواله و كانت غلَّتُه اربعين الف دينار، و باع سيفَه و قال : من يشترى سيفى ؟ و لو كان عندى عشاء ما بعتُهُ(117).
((اميرالمؤ منين عليه السلام اموال و سرمايه زندگيش را وقف كرد. آن مقدار صاحب مال و مكنت بود كه حاصل آن در هر سال چهل هزار دينار بود. در همين شرايط، شمشيرش را براى فروش به بازار آورده مى فرمودند: اگر كسى اين شمشير را مى خريد، من مى فروختم ؛ و اگر به مقدار شام امشب ، پول مى داشتم ، شمشيرم را نمى فروختم )).
يا در بعضى از نقل هاى ديگر وارد شده كه حضرت شمشيرش را در معرض فروش قرار داده ، فرمودند:
لو كان عندى ثمن اِزار ما بِعتُهُ(118).
((اگر به اندازه يك لباس زير، پول داشتم ، اين شمشير را نمى فروختم )).
نوشته اند:
ساءلَهُ اَعرابىّ شيئا فاءَمر له باءَلف ، فقال الوكيل : مِن ذهب اءَو فضَّة ؟ فقال : كلاهما عندى حجران ، فاعطِ الاعرابىَّ اءنفَعَهما له (119).
((عربى بيابان نشين از اميرالمؤ منين عليه السلام چيزى مطالبه كرد؛ حضرت به خادمش دستور داد تا هزار سكه به او بدهند. آن شخص سوال كرد: از طلا بدهم يا از نقره ؟ حضرت فرمودند: نزد من هر دو مانند دو سنگ است هر كدام كه براى او مفيدتر است به او بدهيد)).
اما اميرالمؤ منين عليه السلام وقتى امين بيت المال مى شود، سهمش از بيت المال بسيار ناچيز است . حتى سيره حضرت در بذل و بخشش و سخاوتمندى به طورى است كه درباره آن ، آيه نازل مى شود؛ اما وقتى سخن از بيت المال و نگهبانى سرمايه هاى عموم مسلمين است ، سهم او از بيت المال بسيار ناچيز است . لباسى كه در موقع خلافت به برمى كند از لباس غلامش قنبر، كم ارزش تر است ، بنابراين به مالك اشتر مى فرمايند:
اَنصِفِ اللَّه و اَنصِفِ النَّاس مِن نفسك و مِن خاصَّةِ اءَهلِكَ و مَن لك فيه هوى مِن رَعِيَّتِك (120).
((نسبت به خداوند و مردم از جانب خود؛ و خويشاوندان نزديكت ؛ و رعايايى كه به آنها علاقه مندى ، انصاف به خرج ده )).

0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

اوصاف آب
عبرت آموزى امیر تیمور
هشدار قرآن پيرامون شيطان‏
عرفان اسلامي: شرح مصباح الشريعه (جلد 13)
غفلت گروه زيادى از مردم
تصاویر حضرت استاد حسین انصاریان
ادامه درس تفسیر قرآن و نهج البلاغه حضرت استاد ...
خشوع
الگوگيرى از پويندگان پاك
چهره اى پیروز و جاویدان

بیشترین بازدید این مجموعه

چهل حدیث
عبرت آموزى امیر تیمور
توبه ى مردى از کارگزاران ستمکاران
چهره اى پیروز و جاویدان
الگوگيرى از پويندگان پاك
خشوع
تصاویر حضرت استاد حسین انصاریان
اوصاف آب
قدردانی استاد انصاریان از خادمین سیدالشهدا علیه ...
هشدار قرآن پيرامون شيطان‏

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^