وَ اءَمّا حقُّ الصَّاحبِ فاءَن تَصحَبَهُ بالفَضلِ ما وَجَدتَ اليهِ سبيلا وَ اءِلَّا فلا اءَقَلَّ مِنَ الاءِنصافِ و اءَن تُكرِمَ كما يُكرِمُكَ و تَحفَظَهُ كما يَحفَظُكَ و لا يَسبِقَكَ فيما بينَكَ و بينَهُ الى مَكرَمَةُ فاءِن سَبَقَكَ كافَاءتَهُ و لا تَقصِدَ به عمَّا يَستَحِقُّ مِنَ المَوَدَّةِ تُلزِمُ نفسَكَ نصيحتهُ و حياطتَهُ و معاضدَتَهُ على طاعةِ ربِّهِ و معونتَهُ على نفسِهِ فيما لا يَهُمُّ به مِن معصِيَةِ ربِّهِ ثمَّ تكونُ عليهِ رحمَة و لا تكونُ عليهِ عذابا و لا قوَّةَ الَّا بالله .
((اما حق رفيق و دوست تو اين است كه تا مى توانى او را با فضل و بزرگوارى همراهى كنى و گرنه حداقل درباره او جانب انصاف را نگه دارى و آن طور كه او تو را اكرام مى كند، وى را اكرام كنى و همان طور كه او تو را حفظ مى كند، تو هم او را نگهدارى كنى .
مراقب باش كه همواره در مكارم اخلاق از او پيش قدم باشى و اگر او بر تو سبقت گرفت ، در دوستى با او آن را عوض دهى . تا آن جا كه شايسته است خود در خير خواهى و نگهدارى و يارى او، كوتاهى مكن و تا آن جا كه به نافرمانى خدا اقدام نكرده ، خود را موظف بدان و بر او رحمت باش ؛ نه رنج و عذاب )).
اين مجموع حقوق هشتگانه اى است كه امام سجاد عليه السلام براى دوست ذكر كرده اند. بسيارى از اين حقوق را همراه با اضافاتى در حق برادر - به معناى وسيعش - مطرح كرديم در اين جا براى روشن شدن زواياى سخن امام عليه السلام به موضوع دوستى و رفاقت و ضرورت هاى آن و ميزان تاثير دوستان از نظر امام عليه السلام مى پردازيم تا به تدريج وظايف دوست نسبت به دوست روشن شود و حقوق متقابل آن دو قابل درك و استفاده شود.
ضرورت انتخاب دوست
قبل از هر چيز بايد اين نكته را يادآورى كنيم كه مفهوم دوستى در زبان و ادبيات عرب با تعابير مختلفى ذكر شده است ؛ مثل ((اخوت ))، ((رفاقت )) و از دوست با عناوينى مثل ((خليل ))، ((صاحب ))، ((مصاحب ))، ((صديق ))، ((حبيب )) و ((قرين )) ياد شده كه البته ممكن است در اين تعبيرها ميزان رابطه و دوستى ها و يا سابقه آن ملاك قرار گرفته باشد، ولى مسلم است كه در بيان امام سجاد عليه السلام منظور همان دوستى اصطلاحى و روابط عاطفى ميان دو انسان است كه از آن به دوستى ، رفاقت و صميميت تعبير مى شود و اين رابطه با توجه به سرشت و فطرت انسان كه اجتماعى آفريده شده است ، ضرورى و اجتناب ناپذير است و انسان ناچار و نيازمند به انتخاب دوست و مصاحب است . حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمايند:
عليكُم بالاءِخوانِ فاءِنَّهم عُدَّة فى الدُّنيا والآخرةِ اءَ لا تسمعونَ الى قولِهِ تعالى (((فما لَنا من شافعينَ و لا صَديق حَميم (210))))(211).
((حتما براى خود دوستانى بيابيد؛ چرا كه دوستان ذخاير و پشتوانه هاى شما در دنيا و آخرتند. آيا نمى شنويد سخن خداوند را كه مى فرمايد: در اين روز سخت نه شفيعى داريم و نه دوستى كه از ما حمايت كند)).
ضرورت داشتن پشتوانه اى همچون دوست در دنيا روشن است . استشهاد به اين آيه براى تبيين ضرورت وجود دوست براى آخرت است . افرادى كه در دنيا دوستان خوبى نداشته اند، روز قيامت حسرت مى خورند كه دوست و همراهى ندارند تا از آنها شفاعت كند. از اميرالمؤ منين عليه السلام نقل شده است كه مى فرمايند:
مَن فَقَدَ اءخا فى اللهِ فكاءنّما فَقَدَ اءَشرفَ اءَعضائِهِ(212).
((اگر كسى دوستى را كه در راه خدا با او دوستى مى كرده ، از دست بدهد، مثل اين است كه شريفترين اعضاى بدن خود را از دست داده است )).
همان طور كه انسان وقتى يكى از اعضاى خود را از دست بدهد، احساس كمبود و خلاء مى كند، اگر دوستى از دوستان خوب و واقعى خود را نيز از دست بدهد همان احساس به او دست خواهد داد؛ يعنى ضرورت آن براى همه انسان ها قابل درك و لمس است . در روايتى از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه حضرت مى فرمايند:
المُؤ منُ اءَخو المُؤ مِنِ كالجَسَدِ الواحِدِ اءِنِ اشتَكَى شيئا مِنهُ وَجَدَ اءَلَمَ ذلكَ فى سائِرِ جسَدِهِ(213).
((مومن برادر مومن است ؛ مانند يك بدن كه اگر عضوى از آن به درد آيد، رنج آن را همه اعضاى بدن احساس مى كنند)).
شعر سعدى نيز برگرفته از همين روايت است :
بنى آدم اعضاى يكديگرند چو عضوى به درد آورد روزگار | كه در آفرينش ز يك گوهرند دگر عضوها را نماند قرار |
سخن لطيف ديگرى نيز از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه حضرت مى فرمايند:
لكلِّ شى ء يَستريح اليه ، و اءنَّ المومنَ لَستريحُ الى اءخيه المومنِ كما يَستريحُ الطيرُ الى شكلِهِ(214).
((هركس با چيزى به آرامش مى رسد و موجبات راحتى اش فراهم مى شود؛ مومن با هم سخنى و همنشينى با مومن ديگر، آرامش پيدا مى كند؛ درست مثل پرندگان كه وقتى كنار يكديگرند، احساس آرامش مى كنند)).
بنابراين ، احساس نياز به دوست ، يك احساس طبيعى است كه در همه فطرت هاى سالم نهفته است و معارف ما به اين احساس نهفته اشاره كرده و راه هاى شكوفايى آن را نمايانده است . قرآن به پيغمبر صلى الله عليه وآله و سلم خطاب مى فرمايد:
لَو اءَنفَقتَ ما فى الاءَرضِ جميعا مَّا اءَلَّفَت بين قُلُبِهِم و لكِنَّ الله اءَلَّفَ بينهم (215).
((اگر آنچه را كه روى زمين است ، مى بخشيدى نمى توانستى بين قلوب ايشان الفت ايجاد كنى ، ولى خدا ميان آنها الفت ايجاد كرد)).
در جاى ديگر مى فرمايد:
فَاءَلَّفَ بين قُلُبكُم فَاءَصبَحتُم بِنِعمَتِهِ اءِخوانا(216).
((او در ميان دل هاى شما، الفت ايجاد كرد و به بركت نعمت او، برادر شديد)).
در روايتى از رسول اكرم صلى الله عليه وآله و سلم آمده است كه حضرت مى فرمايند:
المومنُ آلِف ماءلوف ، و لا خيرَ فيمَن لا يَاءلفُ و لا يُؤ لَفُ(217).
((مومن هم انس مى گيرد و هم ديگران با او انس مى گيرند و در كسى كه نه خود با ديگران مانوس است و نه ديگران با او مانوسند خيرى نيست )).