سيّد جليل القدر سيد بن طاووس در كتاب "فتح الابواب"مي نويسد :حمّاد بن حبيب عطار كوفي گويد:سالي با كارواني به سوي مكه به راه افتاديم شب هنگام از منزل زباله كوچ كرديم در اين هنگام بادسياهي به استقبال كاروان آمد،شدّت توفان كاروان را از هم پاشيد من آواره و سرگردان در دشت و صحرا شدم تا اين كه به بيابان بي آب و علفي رسيدم .
وقتي تاريكي شب همه جا را فرا گرفت به درخت كهني پناه آوردم وقتي تاريكي شب باروشناي صبح درآميخت و نزديك سحر شد جواني را ديدم كه عمامه سفيدي برسربسته و بوي خوش مشك از او به مشام مي رسيد پيش خودم گفتم اين جوان از اولياي خداست ترسيدم احساس كند كه من در اينجا هستم و از اين مكان دور شود و من مانع شوم از آنچه مي خواهد انجام دهد بدين جهت سعي كردم خودرا در گوشه اي پنهان كنم.
او بدين مكان نزديك شد و آماده نماز گشت آنگاه برخاست و ايستاد، او مي گفت:
يا من أحاركلّ شي ء ملكوتاً و قهر كلّ شي ء جبروتاً أولج قلبي فرح الاقبال عليك و ألحقني بميدان المطيعين لك.
اي خدايي كه با ملكوت خود همه چيزها را حيران كرده اي و از نظر جبروت برهمه اشياء غلبه نموده اي در دلم سرور اقبال به سوي توي را وارد كن و مرا به ميدان اطاعت كنندگانت ملحق نما.
آنگاه نماز را شروع كرد وقتي ديدم اعضايش كاملاً آرام و حركاتش ساكت شد برخاستم و به مكاني كه آماده نماز شده بود آمدم ناگاه چشمه اي ديدم كه آب سفيدي از آن جاري بود من نيز وضو ساخته آماده نماز شدم و پشت سر او ايستادم ناگاه محرابي را ديدم كه گويا در همان ساعت براي او مهيا گشت او به هنگام قرائت به هر آيه اي مي رسيد كه وعده و وعيدي در آن بود آن را با ناله هاي اندوهگين تكرار مي نمود وقتي شب پرده سياه و تاريك خود را برداشت و صبح دميد برخاست و ايستاد و مي گفت :
يا من قصده الطالبون فأصابوه مرشداً وأمه الخائفون فوجدوه متفضّلا و لجا اليه العابدون فوجدوه موئلاً نوالا متي راحه من نصب لغيرك بدنه و متي فرح من قصد سوالك بنيّه .
الهي قد تقشّع الظلام ولم أقض من خدمتك و طراً و لا من حاض مناجاتك صدراً صلّ علي محمد و آله.وافعل بي اولي الامرين بك يا ارحم الراحمين.
اي كسي كه جويندگان او را قصد كرده و به او رسيده و رشد يافته اند اي كسي كه خائفان به سوي او رفته و او را احسان كننده و بخشنده يافته اند و عابدان به سوي او پناه برده و او را احسان كننده يافته اند چگونه آسايش يابد كسي كه درخدمت غير تو بدنش را بكار گيرد؟وكي شاد مي گردد كسي كه با نيت خود ديگري را قصد كند؟
خداوند شب پرده سياهش را برداشت ولي هنوز از خدمت تو سير نشده ام و هنوز سينه ام از مناجات تو پرنشده است برمحمد و آل محمد دروود فرست و براي من انجام ده آنچه سزاوار توست اي مهربانترين مهربانان.
من ترسيدم كه او را از دست داده و بعد از آن اثري از او نيابم به همين جهت به دست و پاي او افتادم و گفتم سوگند به كسي كه ملال رنج را از توبرداشته و به تو شوق فراوان و لذت ترس از خدا داده است مرا نيز زير بال رحمت خود قرارداده و در سايه محبت خود جاي ده كه من راه را گم كرده ام آنچه انجام دادي آرزوي من و آنچه گفتي شوق من است.
فرمود:اگردرتوكّلت راست باشي هرگز گم نمي شوي در عين حال پشت سر من راه بيا.
وقتي كنار درخت رسيديم دست مراگرفت من خيال مي كردم كه زمين از زير پاي من كشيده مي شود هنگامي كه صبح دميده شد به من فرمود:مژده باد اين مكه است رسيديم.
من صداي مردم را شنيده و راه را ديدم به او گفتم سوگند به كسي كه در روز قيامت روز فقر و فاقه به او اميدواري، توكيستي؟
فرمود:حال كه سوگندم دادي مي گويم من علي بن الحسين بن علي بن ابي طالب هستم.
فتح الابواب: 245-248،بحارالانوار:46/77 ح73