به گزارش روابط عمومی موسسه دارالعرفان، استاد حسین انصاریان، استاد حوزه و مفسر قرآن کریم طی سخنرانی در حسینیه هدایت به بیان اثر گریه بر قلوب مومنان پرداخت و اظهار داشت: یقیناً از باب لطف، عشق، محبت و مهرورزی وجود مقدس حضرت حق است که به همهٔ بندگانش، چه مرد و چه زن، خطاب حضوری کرده است. خطاب حضوری غیر از خطاب غایبانه است؛ این خطاب حضوری است که خداوند میفرماید: «قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِیعاً»کل شما در کرهٔ زمین، سر سفرهٔ من قرار بگیرید! «فَإِمَّا یأْتِینَّکُمْ مِنِّی هُدًی فَمَنْ تَبِعَ هُدَای» از سوی خود من برای شما دین و هدایت و راهنمایی میآید؛ برای من فرقی نمیکند که هر کسی از این دین و راهنمایی و هدایت من پیروی کند. «فَلاَ خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لاَ هُمْ یحْزَنُونَ» من جنس ترس و اندوه و غصهٔ منفی را از او برمیدارم تا هم در امنیت کامل زندگی بکند و هم بدون اندوه زندگی کند.
وی ادامه داد: متأسفانه فعلاً که کرهٔ زمین با جمعیتش اینگونه نیست. اگر به کلام محبوب ازل و ابد گوش میدادند، کل مردم در امنیت زندگی میکردند و عمرشان را بدون اندوه و غصه میگذراندند. دربارهٔ آمدن امام عصر(عج) هم در قرآن میگوید: «مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً» درحالیکه خودتان جهان را پر از ترس کردید، من بعد از این ترس، با دست ولیاللهالأعظم یک امنیت کامل برای شما ایجاد میکنم. این آیهٔ شریفه هیچ توضیحی ندارد و فقط میگوید که اسلام من، هدایت من و دین من از سوی من برای شما میآید. این اسلام و صراط مستقیمی که در علم پروردگار است، از کجا باید یافت که این اسلام همان اسلام خداوند است؟ همان اسلامی که بهصورت تکوین بر همهٔ هستی حاکم است و به صورت تشریع هم برای ما آمده. چون ما اسلام اختراعی و ساختگی هم بنا به غیبگویی پیغمبر(ص)، 72 تا داریم که از هرکدام از اینها هم چند تا اسلام به اسم «اسلام» منشعب شده. آن اسلام حقیقی و واقعی، نه اسلام زمینی و اختراعی.
استاد انصاریان افزود: اولین اسلام اختراعی و زمینی در سقیفه اختراع شد. من در سه کتاب بسیار مهم غیرشیعه دیدهام؛ آنچه دیدهام، بیست روز هم نمیشود! یکی از آن سه تا کتاب، «تفسیر نهجالبلاغهٔ» ابن ابیالحدید معتزلی است. ایشان شیعه نیست، ولی آدم باسوادی است. از «نهجالبلاغه» خیلی خوشش میآمد و برای همین هم تفسیر کرد. به چاپ زمان ما، بیست جلد شده و خیلی هم زحمت کشیده است. در این تفسیر نقل میکند که فرزند بزرگ دومی میگوید: من کنار بستر پدرم بودم که منتهی به مرگش هم شد، به او گفتم: پدر! این چینشی که برای بعد از خودت کردی و شورایی از طلحه، زبیر، عبدالرحمنبنعوف، عثمان و علیبنابیطالب تشکیل دادی؛ سه روز هم مهلت دادی که بعد از خودت، این شورا کسی را بهعنوان حاکم امت معرفی کند. طرح بهگونهای است که نوبت به علیبنابیطالب نخواهد رسید و علی در این شورا رأی نخواهد آورد. تو یا امروز میمیری یا فردا؛ چرا این کار را کردی؟! این دومی به پسرش گفت: برای اینکه اگر علی رأی بیاورد و بعد از من حاکم امت بشود، «يَسلُكُ بكُمُ الطّريقَ المستقيمَ»؛ تمام مرد و زن را وارد اسلام خدا میکند. به پدرم گفتم: این کار را بکند و کل مرد و زن را در صراطالله، طریقالله و اسلام نازلشده بیاورد؛ تو که داری میمیری، چه ضرری برای تو دارد؟ گفت: پسرم! «لِأنّی اَنْفُرُوا مِنهُ حَیّاً و مَیّتاً»؛ من از زمانی که علیبنابیطالب دوازدهسیزده سال داشت تا حالا که دارم میمیرم، بهشدت از او متنفرم. یقین بدان که بعد از مردنم هم، این نفرت را دارم! این یعنی من تا ابد، با این آدم خوب نمیشوم! اسلام زمینی از سقیفه ساخته شد. بعد به دست بنیامیه افتاد و بعد دست بنیعباس. بعد از اینها هم دست سلجوقیان و خوارزمشاهیان افتاد. بعد هم، مغول صد سال بر این مملکت حاکم شد. بعد به دست تیموریان افتاد و بعد از آنها هم در دست عثمانیهای منطقهٔ آسیا افتاد که بسیاری از کشورها دستشان بود؛ عراق و عربستان تا اتریش را گرفته بودند. نفرات اسلام الهی اندک بود. امام هشتم میفرمایند: بعد از رحلت پیغمبر(ص)، مسلمانان متدین به اسلام الهی، فقط دوازده نفر بودند. سلمان، عمار، ابوذر، مقداد، ابورافع و ابوالهیثمبنتیهان ازجملهٔ آنهاست. به این دوازده نفر، بعداً اضافه شد و اویس قرنی، مالکاشتر، رشید هَجَری، حجربنعدی و عمروبنحمق خزاعی (پیغمبر(ص) عاشقش بود) آمدند. یکخرده جلوتر آمد و نهایتاً اوج جمعیت وابستهٔ به اسلام الهی 72 نفر شد که همه را قطعهقطعه کردند تا دوباره جریان پیدا نکند و خاموش بشود.
این محقق، مفسر و پژوهشگر علوم قرآنی گفت: امام صادق(ع) میفرمایند: «رِضْوَانُ اَللَّهِ وَ اَلْجَنَّةُ فِي الآخِرَةِ»؛ حَسنهٔ آخرت «رضوانالله» است. رضوانالله همان بهشت است؟ خیر؛ چون با «واو» عاطفه میگوید «رِضْوَانُ اَللَّهِ وَ اَلْجَنَّةُ». این دو تا چیز در آخرت است: رضوانالله و جنت. یک آخوند شیعه مثل ملاصدرا، این رضوانالله را اینقدر عالی توضیح داده و میگوید: رضوانالله با بهشت قابلمقایسه نیست! در واقع، لذتی که مردم قیامت، همان عباد مؤمن خدا از رضوانالله میبرند، قابلمقایسه با لذتشان از هشت بهشت نیست. ظرف این رضوانالله، آخرت و بهشت است. اما حسنهٔ در دنیا چیست؟ «وَ السَّعَةُ فِي الْمَعِيشَةِ» اینکه آدم از حلال خدا بهاندازهای کسب بکند که گشایش در زندگیاش باشد و معیشت خوبی برای او باشد. این یک حسنهٔ دنیاست. «وَ حُسْنُ اَلْخُلُقِ فِي اَلدُّنْيَا» اینکه آدم در دنیا حسود، متکبر، ریاکار، منافق، مغرور و بخیل نباشد. به جای این زبالههای شیطانی، نرمخو، بامحبت، باعاطفه، کریم، جواد، سخی و دستودلباز باشد. به حضرت میگوییم: یابن رسولالله! آیات قرآن خیلی گسترده است؟ حسنهای که در این آیه دو بار آمده، همین چهار چیزی است که فرمودهاید؟ حضرت میفرمایند: خیر؛ چون «الف» و «لام» ندارد، عمومیت دارد. اهلبیت(علیهمالسلام) این را میگویند: معنای «رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِي الآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنَا عَذَابَ النَّارِ» این است که خدایا! به من محبت و لطف کن، در این دنیا و آخرت، دست منِ گدای محتاج را در دست امیرالمؤمنین(ع) بگذار. این حسنهٔ دنیا و حسنهٔ آخرت است. حسنهٔ دنیا، علی(ع) است؛ حسنهٔ آخرت هم علی(ع) است. پس یازده امام دیگر چه؟ اینها حسنهٔ دنیا و آخرت نیستند؟ علی(ع) در ظرف وجود آن یازده نفرِ دیگر جلوهٔ تام کرده و آنها یازده علی(ع)، هموزن علی(ع) با اسمهای مختلف هستند.