گروهى نزد جابر جعفى كه حضرت صادق (عليه السلام) او را از مقربين و همنشين پدر بزرگوارش حضرت باقر (عليه السلام) در دنيا و آخرت مى دانستند ، آمدند و از او براى بناى مسجدى درخواست كمك كردند . جابر گفت : من به بنايى كه مردى مؤمن در آن به زمين افتد و بميرد كمك ...
و از ابو عثمان حيرى ـ كه از جمله مشايخ خراسان بوده است ـ نقل كردهاند كه : كسى خواست كه او را امتحان كند در خُلق ، پيش او آمد و گفت :من مىخواهم كه تو به خانه من آيى تا تو را ضيافت كنم ، ابو عثمان با وى برفت ، چون به در خانه وى رسيد گفت : اى استاد ! مرا چيزى ...
«عطار» در منطق الطير روايت مىكند:
«شبى حضرت روح الامين در سدرة المنتهى قرار داشت، شنيد از جانب خداى مهربان نداى لبيك مىآيد، ولى ندانست اين لبيك در جواب كيست. خواست شايسته شنيدن لبيك را بشناسد، در تمام آسمان و زمين كسى را نيافت. ملاحظه كرد از ...
آراى علما و دانشمندان درباره ربيع مختلف است، گروهى او را شيعه واقعى و مخلص و از موثقين شمردهاند مانند مولا سلطان حسين واعظ استرآبادى كه معاصر با شيخ بهايى بوده.
او در كتاب فارسى خود موسوم به «تحفة المؤمنين» مىگويد:
او از اصحاب امام حسن عليه ...
شيخ صدوق از پدر بزرگوارش نقل مىكند:
يحيى بن زكريّا، آنقدر نماز خواند و گريه كرد كه صورتش آسيب ديد. پارچهاى از كرك به جاى آسيب صورت گذاردند، تا اشك ديدگانش بر آن بريزد. او به خاطر خوف از مقام الهى اين چنين گريه مىكرد و بسيار كم خواب شده بود، ...
مسئله حفظ سلامت دين و پابرجا ماندن اين سلامت آن قدر مهم است كه اميرالمؤمنين عليه السلام مىفرمايد:به وقت خطبه خواندن رسول اسلام صلى الله عليه و آله در جهت معرفى عظمت ماه مبارك رمضان از جاى برخاستم و عرضه داشتم:يا رَسُولَ اللّهِ! ما أفْضَلُ ...
مسئله حفظ سلامت دين و پابرجا ماندن اين سلامت آن قدر مهم است كه اميرالمؤمنين عليه السلام مىفرمايد:
به وقت خطبه خواندن رسول اسلام صلى الله عليه و آله در جهت معرفى عظمت ماه مبارك رمضان از جاى برخاستم و عرضه داشتم:
يا رَسُولَ اللّهِ! ما أفْضَلُ ...
چند سال گذشت، در صحن حضرت عبدالعظيم، بزرگوارى چشمش به جمال امام عصر عليه السلام روشن شد.
عرض كرد: يابن رسول الله! فرمود: صبر كن من عبدالعظيم حسنى را زيارت كنم، بعد با هم بر سر قبر علامه لاهيجانى برويم. من- امام زمان- مرتب سر قبر او مىروم.
فرمودند: ...
يكى پرسيد از رسول خدا صلىاللهعليهوآله كه رستگارى چيست ؟ گفت : اندر آن كه طاعت خداى تعالى كنى و رياى مردمان نكنى و گفت : روز قيامت يكى را بياورند و گويند : چه طاعت دارى ؟ گويد : جان خود اندر راه حق تعالى فدا كردهام تا اندر غزا مرا بكشتند ، گويند ...
حضرت آخوند ، از نجم آباد بدون اين كه كسى او را بشناسد به تهران آمده و از طلبهاى ساكن در يكى از حجرههاى مدرسه مىپرسد : هم حجره مىخواهى ؟ آن مرد كه ظاهرى بىپيرايه و افتادهوار مىديد ، گمان آن كه با فردى از بزرگان علما روبروست نبرده ، گفت : اگر ...
فرزند مرحوم شيخ عباس قمى براى خود من نقل كرد كه در بغداد وقتى پدرم بيمار شد و دكترها نتوانستند ايشان را معالجه كنند، از مادرم خواستند تا مقدارى آب و يك كاسه برايشان بياورند. سپس، دست راستشان را روى كاسه گرفتند و مادرم روى دست ايشان آب ريختند. ايشان ...
شب عاشورا را در نظر بياوريد، گرگان درنده صحراى ضلالت و سگان وادى ظلمت و وحشيان بيابان پستى و دنائت، گروه گروه براى كشتن بهترين فرزند آدم وارد كربلا مىشوند، در خيام عاشقان الهى و تربيت يافتگان مكتب ربوبى قحط آب است، صدايى جز صداى اسلحهها و ...
نقل مىكنند:ابليس به نظر عبداللّه بن حنظله آمد و گفت: مىخواهم چيزى به تو بياموزم! عبداللّه گفت: هيچ حاجتى به آموختن از تو ندارم. گفت: عبداللّه! دقت كن اگر مطلبم خير بود قبول كن ورنه مرا از خود بران. اى پسر حنظله! از غيرخدا تقاضا و تمنّا نداشته باش و ...
زمانى كه اسيران قبيله طى را كه قبيله حاتم بودند به مدينه آوردند به شرف حضور پيامبر اسلام رسانيدند.
در ميان اسيران سفانه دختر حاتم طائى قرار داشت، مردم از زيبائى او در شگفت شدند و هنگامى كه شروع به سخن گفتن كرد از ملاحت گفتار و شيرينى بيانش متحير ...
ابو بصير از امام صادق عليه السلام روايت كرده:
تا آن وقتى كه دو فرد مسلمان از هم دورى مىجويند شيطان همواره خرسند و شادمان است و وقتى به هم مىرسند و دوستى خود را تجديد مىكنند زانوهاى شيطان سست مىگردد به گونهاى كه نمىتواند در جايى قرار ...
مرحوم علامه مجلسى رحمه الله از شهيد اول از احمد بن ابى الجوزى نقل مىكند كه:آرزو داشتم در عالم خواب ابو سليمان دارانى راكه از عباد و زهاد بود ببينم، پس از گذشت يكسال از فوتش او را ديدم و گفتم: خداوند با تو چه معامله كرد؟ گفت: اى احمد! وقتى در دنيا ...
يكى از تربيت شدگان علمى و عملى مرحوم آخوند كاشى، فقيه بزرگ مرحوم حاج آقا رحيم ارباب بود.
اين فقير دو بار براى زيارت اين مرد بزرگ به اصفهان رفت و هر بار از خرمن فيض آن جناب بهرهها گرفت.
اين مرد بزرگ از حالات معنوى و روحى استاد عاليقدرش مرحوم آخوند ...
عبدالرحمان بن حُجْيره به سال هفتادم هجرى به كرسى قضاى مصر بنشست چون پدرش از اين انتصاب خبر يافت گفت : إِنَّا لِلّهِ وإِنّا إِلَيهِ رَاجِعُونَ . ما مملوك خداييم و يقيناً به سوى او بازمىگرديم . فرزندم هلاك شد و خلق را نيز به مهلكه ...