فارسی
چهارشنبه 03 مرداد 1403 - الاربعاء 16 محرم 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عاشورا در آیینه ادبیات
ارسال پرسش جدید

پيچيده در اين دشت عجب بوي عجيبي ازسعيد بيابانکي

پيچيده در اين دشت عجب بوي عجيبي ازسعيد بيابانکي
بوي خوشي از نافه آهوي نجيبي يا قافله اي رد شده، بارش همه گلبرگجا مانده از آن قافله عطر گل سيبي يک شمه شميم خوش فردوس...نه پس چيست؟ پس چيست؟ عجب بوي خداوند فريبي کي لايق بوي خوشي از کوي بهشت استجاني که از اين عطر نبرده است نصيبي اين گل، گل صدبرگ نه ...

هوا گرفت . زمین و زمان مکدّر شد از مطهره عباسیان

هوا گرفت . زمین و زمان مکدّر شد از مطهره عباسیان
هوا گرفت . زمین و زمان مکدّر شدو عمق فاجعه با خاک و خون برابر شدو آن حقیقت تلخی که پیش از آمدنشدر آسمان خداوند شد مقدّر ... شدنماز خواند وَ شن های بایر آن دشتبه بوی "حیّ علی..." تا ابد معطّر شدنماز خواند وَ با آن نماز خونینشپیام واقعه ی سرخ طفّ رساتر شدچه ...

پدر از آرش شفاعی بجستان

پدر از آرش شفاعی بجستان
پدر! آخر چرا دنیا به ما آسان نمی گیردغروب غربت ما از چه رو پایان نمی گیردپدر! حالا که تو در آسمان هستی بپرس از ابرکه من از تشنگی پر پر زدم، باران نمی گیرد؟علی اکبر پس از این شانه بر مویم نخواهد زدعلی اصغر سر انگشت مرا دندان نمی گیردبه بازی باز هم خود را ...

وا نمی‌کردی اگر دروازه‌های آسمان را از نسترن قدرتی

وا نمی‌کردی اگر دروازه‌های آسمان را از نسترن قدرتی
وا نمی‌کردی اگر دروازه‌های آسمان راگر نبودی، لحظه‌های عاشقی معنا نمی‌شدقبله‌گاه اهل دل، گل‌خانة زهرا (س) نمی‌شدگر نبودی، ای پیام سرخ گل‌های محمّد (ص)این همه شور قیامت، هر طرف برپا نمی‌شدپرده از روی ریاکاری، نمی‌افتاد هرگز!فتنه و نیرنگ و ...

بارد چه؟خون! از حبیب الله قاآنى شیرازى

بارد چه؟خون! از حبیب الله قاآنى شیرازى
بارد چه؟خون!که؟دیده،چه سان؟روز و شب!چرا؟از غم،کدام غم؟غم سلطان کربلا!نامش چه بد؟حسین!ز نسل که؟از على!مامش که بود؟فاطمه!جدش که؟مصطفى ‏چون شد؟شهید شد!به کجا؟دشت ماریهکى؟عاشر محرم!پنهان؟نه،بر ملا شب کشته شد؟نه،روز،چه هنگام؟وقت ظهرشد از گلو بریده ...

شوق دیار عتبات از مهدی طهماسبی دزکی

شوق دیار عتبات از مهدی طهماسبی دزکی
مانده ام گرچه غریبانه میان کلمات دل من پر شده از شوق نگاه عتبات مست وسرمست شدم از برکات نامت جان من باد فدای تو واینسان برکات مثل سرگشته تنهای غریبی هستم می دوم در پی تو در پی ات ای آب حیات بعد یک عمر که در خدمت این درگاهم دل من می گذرد همنفس این حرکات ...

تنی بی دست و پا می خواست دادید از یوسف شیر دژم

تنی بی دست و پا می خواست دادید از یوسف شیر دژم
تنی بی دست و پا می خواست دادید  سری از تن جدا می خواست دادید  شهید سرفراز بی نظیری  برای کربلا می خواست ...

لباس مشکی ما را به دستمان بدهید ازعلی اکبر لطیفیان

لباس مشکی ما را به دستمان بدهید ازعلی اکبر لطیفیان
لباس مشکی ما را به دستمان بدهید به ما حسینیه ی گریه را نشان بدهید مرا که راهی بزم عزای اربابم برای زود رسیدن کمی توان بدهید اگر خدای نکرده در آخر خطم به جان اشک سه ساله مرا امان بدهید نماز گریه ی ما با امامت سقاست به روی مأذنه ی کربلا اذان ...

دشت بلا از نادر بختياري

دشت بلا از نادر بختياري
گفت محمد که ز دشت بلا بي‌سرآيند حسين مرا اي لب تو تشنه‌ترين غنچه‌ها کرده غمت با دل خونم چه‌هادل خوشي و عشق نگردند جمع شاهد من آتش و اشک است و شمعطوطي اگر در قفس آئينه داشت چلچلة ما غم ديرينه داشتغصه حريف دل مشتاق نيست هرکه کند شکوه ز عشاق ...

یا حضرت رسول حسین تو مضطر است از وحشی بافقی

یا حضرت رسول حسین تو مضطر است از   وحشی بافقی
یا حضرت رسول حسین تو مضطر است   وی یک تن است و روی زمین پر ز لشکر است  یا حضرت رسول ببین بر حسین خویش   کز هر طرف که می‌نگرد تیغ و خنجر است  یا حضرت رسول ، میان مخالفان   بر خاک و خون فتاده ز پشت تکاور است  یا مرتضا ، حسین تو از ضرب دشمنان   بنگر که چون ...

پیکری که نیست

پیکری که نیست
با سر رسیده ای بگو از پیکری که نیست  از مصحف ورق ورق و پرپری که نیست  شبها که سر به سردی این خاک می نهم  کو دست مهربان نوازشگری که نیست  باید برای شستن گلزخمهای تو  باشد گلاب و زمزمی و کوثری که نیست  قاری خسته تشت طلا و تنور نه!  شایسته بود شان تو ...

کج شد ره مکه به سوی کرببلا از نصرت الله جمالی

کج شد ره مکه به سوی کرببلا از نصرت الله جمالی
کج شد ره مکه به سوی کرببلا آه / در مکه خدا نیست، به مروه، به صفا آه در دور همان خانه اگر زار بگِریی / گر ره نبری در جهت کرببلا آه چون سید و سالار جوانان بهشتی / از مکه گذشت و عرفات و به منا آهبانگش به زمین ماند در این وادی لبیک / لبیک زمردم نَبُد از بهر خدا ...

شب عطش

شب عطش
هفت روز است که زمین را آفریده‏اند . هفت روز است که زمین را شخم می‏زنیم . همه گندم‏های ممنوعه را کاشتیم و جاودانگی نرویید . همه دانه‏های پنهان در جیب‏هایمان را کاشتیم و میوه نهال هیچ کدامشان طعم سیب نیمه کاره را نداد . غروب هفتم است . غروبی که ...

من در شب ظلمانی غم همنفس آب از مهدی طهماسبی دزکی

من در شب ظلمانی غم همنفس آب از مهدی طهماسبی دزکی
من در شب ظلمانی غم همنفس آب دلتنگ وغریبم چو شما حضرت ارباب من خسته ام و آمده ام تا به حریمت خورشید زمین بر لب من روضه مهتاب ذکر تو مرا ذکر عزیزی است همه عمر در لذت بیداری ودر خستگی وخواب ای نام تو سر لوحه امید و امانم این خسته به اعجاز گل یاس تو دریاب یک ...

آينه داران پيام عاشورا (1)

آينه داران پيام عاشورا (1)
بررسي نقش فرهيختگان شاعر در تبيين درس ها و پيام هاي کربلا  چکيده  عاشوراي حسيني هم داراي محتواست( چه شده؟) و هم داراي پيام است( چه بايد کرد؟). محتواي اين نهضت عظيم جهاني و اندوه و تأثرات ناشي از پاسخ به اين سؤال، از آن اکثريت مردم و درد جانسوز برخاسته ...

آن حادثه ازقيصرامين پور

آن حادثه ازقيصرامين پور

خود را چو ز نسل نور مي ناميدند

رفتند و به کوي دوست آراميدند

سيراب شدند زآن که در اوج عطش

آن حادثه را به شوق آشاميدند

ای شفای دردهای من حسین از سید حبیب حبیب پور

ای شفای دردهای من حسین از سید حبیب حبیب پور
ای شفای دردهای من حسین ای کلید هر دعای من حسین ای تمام آسمانها مال تو ای تمام کهکشان ، دنبال تو ای دو ابرویت مرا محراب عشق ای جمالت ، مطلع مهتاب عشق ای به عرش حق تو را در زمزمه هم محمد ، هم علی ، هم فاطمه ای نگاهت آیة محکم ، مرا تا تو هستی کی عزا و غم ...

غوغای غم ازحبیب اللّه‏ چایچیان (حسان)

غوغای غم ازحبیب اللّه‏ چایچیان (حسان)
بار بگشایید اینجا کربلاست آب و خاکش با دل و جان آشناست بر مشام جان رسد بوی بهشتبه به از این تربت مینو سرشت ماه اینجا واله و سرگشته است و آن شهاب ثاقب از خود رفته است اربعین است اربعین کربلاست هر طرف غوغایی از غم‏ها به پاست گویی از آن خیمه‏های نیم ...

آخرين وصيت از محبوبه زارع

آخرين وصيت از محبوبه زارع
اين گريه‏ها، نشانه عجز و بيچارگى نيست؛ بلكه سرود حقيقت است و شعار شهادت! فرياد ملكوتى غربت است و نداى جاودان عاشورا. اين آخرين خلوت امام زين‏العابدين عليه‏السلام است با پدر: «حالا كه عزم ميدان دارى، مرا نصيحتى كن».و اباعبداللّه عليه‏السلام رو به ...

چشم را فرمود از صابر همدانی

چشم را فرمود از صابر همدانی
چشم را فرمود: دارم از تو چشم‏  تا ز پیکان عدو نائی به چشم‏   گر چه بندد تیر راه دیدنت  حق چنین خواهد به خون غلطیدنت‏    چشم زخم عاشقان در راه عشق  نیست جز دلخواه شاهنشاه عشق‏    گر نهد تیر حوادث پا به چشم  دردمندان میدهندش جا به چشم‏    تا ...
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^