تولد «حماسه» در مدینهالنبی، در شبعان آسمانی، نویدی است که بوی بال فرشتگان را در سرتاسر جهان گسترش میدهد.«شهید» به دنیا میآید تا «قیام» را شهادت دهد و فلسفه «الموت اولی من رکوب العار» را حکیمانه برای تاریخ به تفسیر بنشیند. تاریخ، چنین روزی را ...
گر کشم خاک پای تو در چشم
خاک را با نظر کند زر، چشم
گر بپای تو ریخت گوهر اشک
تحفه از این نداشت بهتر، چشم
اشک، گل کرد و خاک را گل کرد
خاک را کرد، آب بر سر، چشم
آب، کی داده خاک را بر باد؟
با من این کار کرد، آخر چشم!
گر چه تر دامنم، ...
گفتند ماهیها که آب آوردهای سقا
نوشیدم و دیدم شراب آوردهای سقاپیچیده ابرو! در افق عطر تو پیچیده
گل کردهای در خون، گلاب آوردهای سقارفتی بپرسی: آخرین پیمان عاشق چیست؟
پیداست از چشمت جواب آوردهای سقاروشنتری از هر شبِ دیگر، مگر اینبار
از ...
تا ابد جلوه گه حق و حقیقت سرِ تستمعنى مکتب تفویض، على اکبر تستاى حسینى که تویى مظهر آیات خداى این صفت از پدر و جد تو در جوهر تستدرس آزادگى عبّاس به عالم آموخت زآن که شد مست از آن باده که در ساغر تستطفل شش ماهه تبسّم نکند، پس چه کند؟! آن که بر مرگ زند ...
تا باز کرد در دل روضه لهوف را
در خون تپیده دید تمام حروف را
می دید واژه ها همه فریاد می زنند
داغی عظیم و مرثیه های مخوف را
می دید تیرها که نشانه گرفته اند
خورشید چشم های امام رئوف را
آمادة هجوم به قلب مطهرش
پر کرده اند نیزه به نیزه صفوف ...
مژده اى دل كز ره امشب جان جانان آمده جان جانان در جهان از راه احسان آمدهخلق عالم را صفابخش دل و جان آمدهاى محبّان بار ديگر ماه شعبان آمدهملك هستى غرق رحمت گشته از اين فيض عامساقيا برخيز و ما را باز مى در جام كن شعلهور جان مرا از آب آتش خام كندر ميان ...
یا رب بالام اصغردی ویرور جان الیم اوسته (یا رب این پسرم، اصغر است که بر دستانم جان میدهد) چالدی ال ایاق بوقوزی قربان الیم اوسته (این آهوی قربانی بر روی دستانم دست و پا میزند)
یوخ بیر نفر اولسون منه بو عرصه ده یاور (حتی یک نفر هم در این میان نیست تا ...
سلام رسم هدایت ، سلام راه نجاتطنین آیه ی غیرت ، سلام آب حیات دوباره از تو سرودن ، تب ِ قلم و دوات و من سه تقطه ی اشکم چکیده از کلمات نوشته شد به دو دست بریده ی غزلتسرود جاری عزت به موج موج فرات که رد ِِّ خون تو بر زعفرانی ِ خورشیدشکسته شیشه ی عمر ...
دستی بزن به زبری روی زبان مشک
خـالیست از فــرات و ترنم دهـان مشک
دیگـر امید روشـنی از سـوزشش مگیر
سـرخ است وبی ستاره سو دیدگان مشک
داغ طلـوع چـهـره ی بی رحــم تشنگـی
پر ...
5.بررسي اغراض، مضمون و ساختار لفظي و معنوي شعر حماسي-آييني عاشورايي در گستره ي ادب عربي
1-5.اغراض شعري(مدح، وصف، رثا، هجا)درست است كه همان اغراض شعري كهن، در اين شعر نيز وجود دارد، اما نوع و چگونگي بهرهبرداري از اين اغراض، جلوه اي ويژه و رويكردي ...
کوچه پسکوچههای مدینه امروز دوباره عطرآگین شده است.بوی بهشت میوزد از خانه علی علیهالسلام .بوی بهار میآید از دامان فاطمه علیهاالسلام .بوی ریحانه هستی و گل سرسبد جوانان بهشت میآید از آغوش گرم پیامبر صلیاللهعلیهوآله !حوریان، تمام شهر ...
ای از ازل تا ابد در گستره خلقت، ساری و جاری!تو آفریده شدی از نور و روشنایی و منتشر شدی در عمق ذهن زمان، تا ظلمات را برچینی و طومار تاریکی را در هم پیچی. آهنگ موزون قدمهایت میپیچد در عرش و ذرات کائنات را به سماعی عاشقانه بر میانگیزد که وجود تو شمع ...
یک نفر داشت از ابلیس حمایت می کرد وَلَدِ کفر ِ بشر ،غصب ولایت می کرد سایه ی شب زده اش را به جهان می پاشید زندگی داشت به این فاجعه عادت می کرد شهر در سلطه ی تاریکی و وحشت می سوخت ماه،در هیئت خورشید،وصیت می کرد به خداوند قسم ،معجزه بر شانه ی ما ست ذهن ِ ...
دل می دهد گواهی غم های کربلا جانم فدای غیرت سقای کربلا مارا همیشه بوده تمنای کربلا ای عاشقان غربت مولای کربلا در هر مصیبت ومحنی فابکنی الحسین (ع)دل مانده است با غم غمگین بی کسی ای دل رفیق لحظه دیرین بی کسی امشب بمان به گوشه بالین بی کسی ای دل بخوان ...
سلام ای کربلا ای سنگرعشق ! دیارلاله های پرپرعشقسلام ، ای گنج اسرارخدایی ! دیارغربت و درد و جداییسرود جاری سرخ شقایق ! سلام ، ای سنگر مردان عاشقزآوایت غم جانسوزخیزد شرردرجان بی دردان بریزدتمام درد و داغ عشق، ازتوست گل خوشبوی باعشق، ...
عشق يعني کوچه کوچه انتظاررؤيت خورشيد در باغ بهارعشق يعني با جنون تا اوجها رفتن از ساحل به بام موجهاعشق يعني يک تغزل شعر ناب مثنويهاي خداي آفتابعشق يعني سوختن با شعلهها سبز گشتن در شکوه قلههاعشق يعني هاي هاي اشکها در فرات بيوفا با ...
آتش به جان ما زده شور نوای تو
در گوش ماست العطش کربلای تو
دادی به راه حق همه هستی خود حسین
دلهای عاشقان همه محو لقای تو
شرمی نکرد دشمن غدار فتنهجو
از آن همه صلابت و مهر و سخای تو
دنیا ندیده چون تو فداکار و حق شناس
از آن همه گذشت و وفا و صفای ...
بازاین دل این دل توفانی اممی برد تابی سر و سامانی امانتظاری تازه داردچشم منمی شکوفد خوشه های خشم منچشم من چندیست قحطی خورده استدرعزای اشکهای مُرده استخسته ام من خسته ام درمانده امازگروه عاشقان جا مانده ا مدرعزای آل ماتم سوختمآه ای اندوه مبهم سوختم ...
بـــــــــــــاز می آید نوایی آشنا کربلا ای کربلا
می رسد بر گوش من بانگ درا کربلا ای کربلا
کاروان عشـــــــق در دشت بلا کربلا ای کربلا
*
بنگر آنســــــو زاده ی ...