گرد خورشيد روي در قبله، سجده هايي طواف مي کردنداحتمال هجوم حادثه را بي امان سينه صاف مي کردندرکعت تشنه لب فراهم بود... قامت سوره ها چه محکم بود...ايل توحيد پابه پاي نماز،کافران را مصاف مي کردندانحناي رکوع صف شدگان،رو به سر نيزه ها هدف شدگانتب شمشير تا ...
چكيده
اين مقاله با بررسي زمينه هاي تاريخي، سياسي، اجتماعي، فرهنگي و ادبي شعر حماسي-آييني عاشورايي، دوره شكل گيري و تحول آغازين و ساختار آن را تبيين مي كند و ارزش هاي ديني نهفته در قيام كربلا، همچون استمرار غدير و ولايت، تولي و تبري، جهاد و شهادت و ...
زبس در گلو عقده دارد دلم به زانوي غم سر گذارد دلمچنان داغدار توام روز و شب که خونابه از ديده بارد دلمتو را اي خدايي ترين آرزو به دست خدا ميسپارد دلمتو رفتي ولي ياد تو ماندني است پس از تو چنين مينگارد دلماسيرم اسير غم عشق تو سرکوي تو خانه دارد ...
بحلق تشنه آن رشگ غنچه سیراب که رخ به خون جگر شوید از غمش، عُنّاب شه دو مملکت و، شهسوار نُه مضمار**زیرنویس=مضمار بر وزن محراب، میدان اسب دوانی و آخرین نقطه که اسب در مسابقه به آن برسد، در اینجا مجازاً اشاره به تعداد آسمان در هیأت فلکی قدیم دارد.@. مهِ ...
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کان ...
در غبار غروب غمگینی قافله ؛ پر غرور می آمد خسته جان و اسیرتاریکی از دیار حضور می آمد می شد از بوی زخمشان فهمید کربلا رفته اند و حالا هم ... می شد از چهره های آن ها خواند تا خدا رفته اند و حالا هم هر ستاره که می رسید از راه رنگ غربت زیادتر می شد گونه های ...
تمام شد همه رفتند؟ یک صدا پرسیدصدا جواب نمیخواست از خدا پرسیدخدا صدای تو را شور مستمر میخواستشبیه خون پدر گرم و شعلهور میخواستچنان که صبح گلویت نفس نفس میزدشب غلیظ زمین را عجیب پس میزدصداقتی است صدایت که تا ابد باقی استبگو که دور بگیرد ...
شمعها از پای تا سر سوختهمـانده یک پروانه ی پر سوخته نـام آن پـروانه عبـدالله بـود اختری تـابندهتر از مـاه بود کرده از اندام لاهوتی خروج یافته تـا بـامِ «أوْ أدنی» عروج خون پاکش زاد و جانش راحله تـار مـویش عالمی را سلسله صـورتش مـانند بابا ...
وقتی که جاری میشود اشکم به سویت
آیینهام گل میکند در روبرویت
خالی نمیماند خیالم از نگاهت
با چشمهها، با رودها در جستجویت
آزادگی گُل کرد از دستان سبزت
مردانگی پژمرد در زخم گلویت
در یا هراسان شد در آن ظهر عطشناک
آب از عطشناکی خروشان ...
خونی چکید و حنجره ی خاک جان گرفت
بغضی شکست و دامن هفت آسمان گرفت
آبی که دستبوس عطش بود شعله زد
آتش، سراغ خیمه ی رنگین کمان گرفت
ابری برای گریه نیامد ولی زسنگ
خون، غنچه غنچه خاک تو را در میان گرفت
" اسبی ز سمت علقمه آمد" دگر بس است
تیری امام ...
اى دل دوباره قلب ما را شاد كردندمرغ دل ما را زغم آزاد كردندگفتند ميلاد امام عاشقانستزين مژده خيل عاشقان را شاد كردندوقتى شكوفا شد گل رويش ملائكجشن طرب برپا در اين ميلاد كردندامشب خطيبان فلك بر منبر نوردر وصف و مدحش خطبه ها ايراد كردندوارستگان عشق ...
تمام قافیه ها واژه واژه در تحلیفقسم به نون و قلم عاجزند از توصیفتو مصحفی و وجودت تقدسی چون وحیکدام واژه به وصفت نباشدت تحریفچقدر قافیه الماس،یاس یا احساسچقدر نام شما بی قرینه در تألیفحدیث صعب خجالت به آب دادن هاتهنوز مرثیه هایی فراتر از تصنیفعروج ...
ای گیاهِ برآمده! ابتری، بیبری هنوز ای درختِ خزانزده! از گیاهان سری هنوز میپرید ای پرندگان روزی از قیدِ آشیان مانده بر شانههایتان اثری از پری هنوز ای دل، ای توده هوس! کی میآیی به راه پس؟ صبح شد، ظهر شد، ولی لازمِ بستری هنوز بعدِ عمری رفو شدن، ...
آب،شرمنده ایثار علمدار تو شد
که چرا تشنه از او اینهمه بیباک گذشت
بود لب تشنه لبهای تو صد رود فرات
رود بیتاب،کنار تو عطشناک گذشت
بر تو بستند اگر آب،سواران سراب
دشت دریا شد و آب از سر افلاک ...
کربلا کعبه عشق است، حریم حرمش با عزیزی که پر از یوسف زهراست غمش جان به میدان متجلی شده پر میگیرد عشق در زمزم زهرایی باغ قدمش قامت کیست که چشم دو جهان همسفر است با شکوفایی دریا شده پیچ و خمش داغ هفتاد و دو آیینه چه سنگین، چه شگفت خاک را برده به ...
عشاق چون بدرگه معشوق رو کنند
از آب دیدگان تن خود شستشو کنند
از تیغ دوست بر تنشان زخمی ار رسد
آن زخم را به سوزن مژگان رفو کنند
هر تیر آبدار که آید ز شست دوست
آن تیر را به سینهی سوزان فروکنند
قربان عاشقی که شهیدان کوی عشق
در روز حشر ...
دريا هيچ توقعي از رودها ونهرهاي حقير ندارد.دريا از نباريدن باران گلايه نمي کند وحتي در هر تشنگي سر به اوجي، لب فروبسته مي ماند. تشنگي را چگونه بردريا مسلط کردند که دريا سراز هر کجاي تاريخ، هر کجاي کوير وصحرا درآورد، سخني از تشنگي برلب نمي آورد وبه ...
باز شد ماه محرّم، کربلا را بنگرید
حجّ عاشورای خون، سعی و صفا را بنگرید
وعدهگاه وصل جانان، قبلهگاه اهل دل
کوی هفتادودو قربانی، منا را بنگرید
در عبور کاروانِ پیشگامان عروج
جنب و جوش هجرت از خود تا خدا را بنگرید
آمده خون حسینی باز در رگها ...