فارسی
سه شنبه 02 مرداد 1403 - الثلاثاء 15 محرم 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عاشورا در آیینه ادبیات
ارسال پرسش جدید

آب را گل نکنید از یاسر قربانی

آب را گل نکنید از یاسر قربانی
آب را گِل نکُنیدشاید از دور علمدارِ حسینمشکِ طفلان بر دوشزخم و خون بر انداممی رِسَد تا که از این آب روانپُر کُنَد مشکِ تهیبِبَرَد جرعه یِ آبی برساند به حرم تا علی اصغرِ  بی شیرِ ربابنَفَسَش تازه شَوَدو بخوابد آرامآب را گِل نکُنیدکه عزیزانِ ...

لب تشنگان خيمه خورشيد از محبوبه برزم آرا

لب تشنگان خيمه خورشيد از محبوبه برزم آرا
شوري به اشك مي دهد آواي ياحسين(ع) امشب شب دعا، شب پرواز تا حسين(ع) امشب كه ميهمان گل و نور مي كند لب تشنگان خيمه خورشيد را حسين(ع) نجواي زينب است در آشوب اشك ها با پاره هاي آن تن تبدار با حسين(ع) مي گفت نيزه ها مگر از ياد برده اند جاري است در وجود تو ...

یک شهر دعا کرد و بلا کم نشد امسال از عبدالجبار کاکایی

یک شهر دعا کرد و بلا کم نشد امسال از عبدالجبار کاکایی
یک شهر دعا کرد و بلا کم نشد امسالخون شد جگر خلق و محرم نشد امسالای ماه چه دیر آمدی از راه و عجیب استدل واپس تو عالم و آدم نشد امسالپیش از تو محرم شد و پیش از تو عزا بودمویی ز عزاداری تو کم نشد امسالجایی ننشستیم که یادی نشد از دردشعری نسرودیم که ماتم نشد ...

شطّ صحیفه ازخلیل ذکاوت

شطّ صحیفه ازخلیل ذکاوت
وقتی به ناله‌های تو نزدیک می‌شویماز عمق روح شب‌زده تحریک می‌شویمسرمست و سرخ سرخ به قلب سیاه شبمثل شهابِ حادثه شلّیک می‌شویمدر ما بخوان همیشه، که ما نیز مثل شامبی‌نور خطبه‌های تو تاریک می‌شویمجان را می‌افکنیم به شطّ صحیفه‌اتوز خاک، خاک یخ ...

با دیدن حال و هوای چشمهایت از یوسف رحیمی

با دیدن حال و هوای چشمهایت از یوسف رحیمی
با دیدن حال و هوای چشمهایتآلاله می ریزم به پای چشمهایت پلک ملائک هم کنارت خیس گریهباشند شاید هم نوای چشمهایتاز بسکه شبها گریه می ریزی توانیدیگر نمی ماند برای چشمهایتیک چند وقتی می شود گلهای نیلیگل می کند در جای جای چشمهایت ترکیب سرخی و کبودی ...

تحليل گفتمان ادبي خطبه هاي حضرت زينب(س)

تحليل گفتمان ادبي خطبه هاي حضرت زينب(س)
چکيده: گفتمان پديده اي زباني است که در اثر ارتباط توليد مي شود و نوع آن متأثر از موقعيت آن است. تحليل گفتمان يک گرايش مطالعاتي بين رشته اي است که به نقد و تحليل متون مي پردازد. در گفتمان دو عنصر مهم بررسي مي شود: يکي بافت متن و ديگري بافت موقعيت . گفتمان ...

گلهای سرخ‏ از صادق رحمانی‏

گلهای سرخ‏  از صادق رحمانی‏
کاش می‏گشتم فدای دست تو  تا نمی‏دیدم عزای دست تو    خیمه‏های ظهر عاشورا هنوز  تکیه دارد بر عصای دست تو    از درخت سبز باغ مصطفی  تا فتاده شاخه‏های دست تو    اشک می‏ریزد ز چشم اهل دل  در عزای غم فزای دست تو    یک چمن گلهای سرخ نینوا  سبز ...

تجسّم قیام

تجسّم قیام

همواره تجسّم قیام است حسین(ع)     در سینه عاشقان، پیام است حسین(ع)
در دفتر شعر ما، ردیف است هنوز     دل چسب ترین شکل کلام است حسین(ع)

اگر که باد مخالف کمی امان بدهد از مهدی رحیمی (زمستان)

اگر که باد مخالف کمی امان بدهد از مهدی رحیمی (زمستان)
اگر که باد مخالف کمی امان بدهد به نیزه دار بگویم سری تکان بدهد   به نیزه دار بگویم که با تکانی نرم به ابرهای سر زلف تو دهان بدهد   وَماه آمده تا با هلال انگشتش نشانه های سرت را به این و آن بدهد   نشانه های سری که اگر نگاهش را  به قدر یک سر سوزن به ...

یا ابا عبداله الحسین از جواد حیدری

یا ابا عبداله الحسین از جواد حیدری
من روز ازل دل به تو دلبر دادم حق خواست که در دام غمت افتادم شادی من از فرط غم توست حسین چون سوخته ی غم تو هستم شادم از کودکی ام میان هیئت هایت من آب به دست عاشقانت دادم بهتر زبهشت، روضه های تو بود آموخته این راز به من استادم یک بار که از هیئت تو جا ...

شب پریشان گیسوی اندوه از حشمت سید موسوی

شب پریشان گیسوی اندوه از حشمت سید موسوی
شب پریشان گیسوی اندوه ،  ماه  در  فکر  غربت   دریا می برد مشک را به سمت فرات ، تر کند  تا گلوی اصغر  را نکند ماه خانه را گم کرد ،- فکر می کرد با خودش بانو _  آسمان چرخ زد به دور سرش  ،  عمه  می گفت قصه ای حالا خیمه چرخید در تهاجم باد ، و سماعی گذشت تا به ...

سپید دلتقدیم به «جون» از جواد محمدزمانی

سپید دلتقدیم به «جون» از جواد محمدزمانی
سیه چرده‏ای بود سپید دل! از نژاد سیاه بود ولی نسبش به تاریکی نمی‏رسید؛ بلکه از نسل نور بود، آن هم در روزگاری که شب بودن، سکّه‏ی رایج بود و بهای آدمی در گونه‏ی پوست و پوسته خلاصه می‏شد؛ روزگاری که مردمان، بَرده‏ی نفس خویش بودند و خود را به اندک ...

روح القدس که پیش لسان فرشته‌هاست از وحشی بافقی

روح القدس که پیش لسان فرشته‌هاست از وحشی بافقی
روح القدس که پیش لسان فرشته‌هاست از پیروان مرثیه خوانان کربلاست  این ماتم بزرگ نگنجد در این جهانآری در آن جهان دگر تیر این عزاست  کرده سیاه حله نور این عزای کیست خیرالنسا که مردمک چشم مصطفاست  بنگر به نور چشم پیمبر چه می‌کنند  این چشم کوفیان چه ...

تشنه‌ترین لبان از دارا نجات

تشنه‌ترین لبان از دارا نجات
تشنه‌ترین لبان با سبز مویه‌ها لب‌های نوحه‌ریز عاشقان حسین (ع) است. و سبزترین عاشقانه را با گل‌افشان سرشک، سوگواران حسین می‌خوانند. و عاطفه‌ترین عطش، عطش شبنم ایمان حسین است ـ در بلوغ سپیده‌ای به خورشید جمال حق. هنوز، در وادی اشک و محبت دل ...

هیئت، تب طبل و سنج و شیپور گرفت از احمد رضا قدیریان

هیئت، تب طبل و سنج و شیپور گرفت از احمد رضا قدیریان
هیئت، تب طبل و سنج و شیپور گرفت تکیه، به تلاطم آمد و شور گرفت آتش نگرفت دل به فرمان خودش از ناحیه عشق تو دستور ...

گریه از ازل ازسید عبدالله حسینی

گریه از ازل ازسید عبدالله حسینی
گریه بر تو در ازل جبریل اعظم کرده است ناله از داغ جگر سوز تو آدم کرده است   روزها هر روز عاشوراست بعد از تو حسین ماتمت هر ماه را ماه محرم کرده است   سر بلندا بر سر نی آن شکوه بی نظیر تا قیامت هر سری را پیش تو خم کرده است   از دم گرم تو میگیرد بدون شک ...

نه تنها تیر و تیغ و سنگ بوده از سید حمید رضا برقعی

نه تنها تیر و تیغ و سنگ بوده از سید حمید رضا برقعی
نه تنها تیر و تیغ و سنگ بوده سر پیراهن تو جنگ بوده ولی شرمنده زینب دیر فهمید که انگشتر به دستت تنگ ...

کودکی را نام عبدالله بود از جیحون طلوعی گرگانی

کودکی را نام عبدالله بود از جیحون طلوعی گرگانی
کودکی را نام عبدالله بودبا عمو در کربلا همراه بوداز گل رخسار داغ لاله بودلاله اش را از عطش تبخاله بودهمچو بخت اهل بیت بو تراببود ظهر روز عاشورا به خوابلحظه ای آن ماه رو در خواب بودآب اندر خواب هم نایاب بودگرچه بودش از عطش سوزان جگردر دلش عشق عمو بُد ...

بیا بنگر از نصرت الله جمالی

بیا بنگر از نصرت الله جمالی
بیا بنگر، خیمه ها در دل، آتشـــی یکسر، در نهان دارند ز قـــتل آن سبط پیغــــمبر، غلغـــله در دل، چون خزان دارندتمــــام این خیمه هـــــا بینا، جمــله نا پیدا، از دوچشم ما نظــارت بـــــر صحنــــه ها در دل، همچو یاران با وفـا دارندهمی در بر، زمزمه ...

آشفته وبی قرار می آمد از محمد حسین صفاریان

آشفته وبی قرار می آمد از محمد حسین صفاریان
آشفته وبی قرار می آمد می آمد وبوی یار می آمد   می آمد ودشت بی قرارش بود   مبهوت نگاه بردبارش بود   مردی که زمین به سایه اش محتاج  خورشید نشسته در مدارش بود   می رفت به آسمان بپیوندد  دستان خدا در انتظارش بود   مهتاب چو حلقه ای در انگشتش ...
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^