جز تو ای داغ غمات بر دل زهرا ماندهکیست در خانه خود اینهمه تنها مانده ماه در پیش تو حیرانی زانوزدهایستچشم در چشم تو را غرق تماشا مانده نقش سرخ جگرت ریخته بر صفحه طشتیادگاریست که از غربت مولا ماندهاین چه رازیست که در بارش باران بلا روح سرشار ...
هنوز می چکد از چشم آسمان آتشزمین و هر چه در آن می کشد فغان آتشصدای طبل عزا بین کوچه می پیچدو باز سنج و دهل بسته بر زبان آتشصدای شیون شمشیر می رسد برگوشمیان معرکه برپاست بیگمان آتشچه شعله ها که به پاهای کودکان پیچیدچه زخمها که چنین می زند به جان ...
رب الارباب همه اربابها
قبله گاه گوشه محرابها
با توام اي بهترين پيغامها
با تو اي بالاترين نامها
با تو اي زيباترين زيباآفرين
اي بهشت مطلق روي زمين
با تو اي يکتا سحاب آرزو
با تو اي پهناي ناب آرزو
با توي اي مهتاب شام خستگي
زندگي عشق، عشق زندگي
با ...
یا ابا عبداله الحسین
ما اشک را ز پاکی مادر گرفته ایم
این زندگی ز چشمه ی کوثر گرفته ایم
اذن ورود ما به بهشت خداست اشک
ما از بهشت هدیه فراتر گرفته ایم
اشک غم حسین بود خود بهشت ساز
ما بعد روضه زندگی از سر گرفته ایم
آنکه شنید نام حسین و نریخت اشک ...
سرود سوگ تو آخر ندارد
غزل این نوحه را باور ندارد
قرین خاطرم شه بیت حزن است
تغزلهای شعر تر ندارد
هوایی میشود جان کلامم
دریغا واژه بال و پر ندارد
قلم را سوختن از سرگذشته ست
که تاب شعله ای دیگر ندارد
ندیدم آه سردی را که آتش
هزاران زیر خاکستر ...
خیره در خون خدا ظهر محرم بارید
ابر با سرخ ترین حادثه توأم بارید
ماه ماتم زده ی تعزیه گردانی عشق
آسمان با جگر تشنه دمادم بارید
از غمش صبح ازل دستخوش توفان شد
عرفات است عزا خانه ی آدم بارید
سر به خون می زند از پنجره عرش مسیح
تا سیه پوش عزا حضرت مریم ...
طبعم بهر ترانه نوای دگر زند
عشاقوار بر صف خوف و خطر زند
گاهی هوای ملک عراقش گهی حجاز
گاهی قدم بخاور و گه باختر زند
با هر مخالفست موالف براستی
مانند آفتاب که بر خشک و تر زند
از کوچک و بزرگ بگیرد سراغ یار
باشد مگر که چتر سعادت بسر ...
علـــم را بـــر زمــیــــن بگـــذارم، اما...
تـــو را دســـت خـــدا بســپارم، اما...
به چشمم تیر زد آن قوم، ای عشــق!
کـــه دســـت از دیـــدنت بردارم، ...
شکر لله که جهان بار دگر احیا شد
در رحمت به رخ خلق دو عالم واشد
دل ما از نعم رحمت حق شیدا شد
همچو فردوس برین روى زمین زیبا شد
مژدگانى بده اى دل که به شادى و خوشى
جشن میلاد حسین بن على برپا شد
در شب سوم شعبان به دو صد جلوه گرى
صاحب یک پسر خوش سیرى زهرا ...
باز در جان جهان یکسره غوغاست حسین
این چه شوری است که از یاد تو برپاست حسین؟
این چه رازی است که صد شعله فرو مرد و هنوز
روشن از داغ تو ظلمتکده ماست حسین؟
تا قیامت نرود نقش تو از لوح ضمیر
حیرتم کُشت، بگو این چه معماست حسین؟
گرچه شد جوهر عشق از قلم ...
گاه ابر و گاه باران میشوم گاه از یک چشمه جوشان میشوم گاه از یک کوه میآیم فرود آبشار پرغرورم گاه رود گاه قطره، گاه دریا میشوم گاه در یک کاسه پیدا میشوم روز و شب هر گوشه کاری میکنم باغها را آبیاری میکنم نیست چیزی برتر از من در جهان زندگی از ...
بهار آسمان چارمینیغریب امّا، امامت را نگینیهمه از کربلا تا شام گفتند:امام عشق ـ زینالعابدینی*همیشه چشم گریانی است با تومگر یاد شهیدانی است با توهوای گریه دارم مثل این است:غم شام غریبانی است با تو*نگاهت ابر گریانی است در شامعجب آیینه بارانی است در ...
داستان نهضتحسینی و قصه جانسوز ایثار و شهادت حضرت امام حسین ( علیهالسلام) و یاران وفادارش، آن چنان بر قلبها تاثیر گذارده که پس از گذشت چهارده قرن از آن حادثه عظیم، غبار کهنگی و فراموشی را بر خود ندیده است . گویی هر سال با حلول هلال محرم، خون پاک ...
زين وداع آتشين ، کز شهر قرآن ميکني
آستان وحي را ، بي تاب و حيران ميکني
اي که با جمعي پريشان ، از مدينه ميروي
قلب زهرا را ، ز حال خود پريشان ميکني
تا ابد بنياد غم ، از غصه ات ماند بپا
کاخ شادي را چرا با خاک يکسان ميکني ؟
اي که مصباح هدايت ...
چكيده
كربلاو حوادث مربوط به آن در اشعار شاعران پارسي، خصوصاً شاعران شيعي نمود بسياري دارد. مولانا محمد اهلي شيرازي يكي از شاعران شيعي است كه در اواخر قرن نهم و اوايل قرن دهم، اين موضوع را در اشعار خود پرورانده است. اين پژوهش بر مبناي بررسي اشعار ...