فارسی
يكشنبه 04 آذر 1403 - الاحد 21 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
عاشورا در آیینه ادبیات
ارسال پرسش جدید

دفتر گل از مهدی فخارزاده

دفتر گل از مهدی فخارزاده
در دفتر گل، ورق ورق گوهر بود از اشک، سرانگشت نگاهم تَر بود چیزی که به من توان زاری می‌داد قنداقة خونـین عــلی‌اصغــر ...

عاشورايى‏ها از رزيتا نعمتى

عاشورايى‏ها از رزيتا نعمتى
كاروان رفته است و او جا مانده است چشمه لب تشنه تنها مانده است آب، پيش از قصّه‏ات نيلى نبودجاى سيلى روى دريا مانده است كاروان سر مى‏برد بر كوفه، آهرأس اكبر مى‏برد بر كوفه، آهاين همه قرآن ناطق را يزيدجاى كافر مى‏برد بر كوفه، آه!پشت سر ـ من ـ روبه‏رو ...

باده ی عشق تو همجنس شراب عطش است از محمّد بهرامی اصل

باده ی عشق تو همجنس شراب عطش است از محمّد بهرامی اصل
برای سالار شهیدان تاریخ ازآدمتا خاتم حضرت سیّد ا لشهدا(ع) باده ی عشق تو همجنس شراب عطش است جان کوثرنَسَبَت تشنه ی آب عطش است زائرتربت خونین حسین ابن علی(ع)استعطر شوری که ره آورد گلاب عطش است حاشَ لله که دهد دست ارادت به یزیدآن امامی که دلش مست ثواب ...

هنوز نبض زمان درقیام عاشوراست از هدیه ارجمند

هنوز نبض  زمان درقیام عاشوراست از هدیه ارجمند
هنوز نبض  زمان درقیام عاشوراست هنوز خطبه ی حق در کلام عاشوراست زمین,کرشمه کنان,عاشقانه میبالد که ذره ذره ی خاکش به نام عاشوراست نه حرفی ازعطش و نه اسا رت و مرگ است تلاش زینب و سقا, دوام عاشوراست صدای خواندن آیات آسمانی را به روی نیزه شنیدن ,پیام ...

زبان حال زینب کبری (س) از مرتضی تاجیک (م فریاد)

زبان حال زینب کبری (س) از مرتضی تاجیک (م فریاد)
بهترین روز من و شیرین ترین روز تو بودبهترین روز خدا روی زمین، روز تو بودآسمان در بهت و حیرت بود با چشمان باز دید غوغایی - ندیده اینچنین - روز تو بود چند از شیران بیشه در نبرد و روبهان - -در پس آب روان هم در کمین، روز تو بودتیر می بارید هر سو  تیغ  می آمد ...

هوای بیدلان ازاحمد عزیزی

هوای بیدلان ازاحمد عزیزی
جعد مشکین طره عنبر گشا دارد حسینحُسن یکتا را ببین زلف  دو تا دارد حسینشورش امکان اگر طرح محیط دهر ریختبر دو عالم سایه بال هما دارد حسیننیست بی عشق حسینی ذره ای در ذات دهردر حقیقت تکیه بر ارض و سما دارد حسینمی کند هر قطره اش ایجاد گلزار شهیددست همت بر ...

بی رحم دستی ازاین باغ ، یک دامن آلاله چیده ست از فاطمه سالاروند

بی رحم دستی ازاین باغ ، یک دامن آلاله چیده ست از فاطمه سالاروند
چشمی گشودیم و دیدیم ، خورشیدمان سربریده ست بی رحم دستی ازاین باغ ، یک دامن آلاله چیده ست شیون کن ای دل! دل من! وقتی دراین خاک تشنه این سوسپیدارزخمی ، آن سوصنوبرخمیده ست آه ای علمدار، برگرد! بی تو دراین خیمه ی زرد یک حسرت سرخ ، یک درد ، درسینه ام قد ...

لبهای تشنه تو چرا جم نمی خورند ازمسلم فدایی

لبهای تشنه تو چرا جم نمی خورند ازمسلم فدایی
لبهای تشنه تو چرا جم نمی خورند از آب چشمه های ترنم نمی خورند   بر قایق طلایی لبخندها سوار دیگر نمی شوند و تلاطم نمی خورند   یک قطره از طراوت باران اشک ها یا نانی از تنور تبسم نمی خورند   مثل گلوی تشنه موسی چرا کمی از سفره های باز تکلم نمی ...

بند ششم ترجیع بند محتشم کاشانی درباره امام حسين(ع)

بند ششم ترجیع بند محتشم کاشانی درباره امام حسين(ع)
ترسم، جزاي قاتل او چون رقم زنند يكباره بر جريده ي رحمت قلم زنندترسم كزين گناه، شفيعان روز حشر دارند شرم، كز گنه خلق دم زننددست عتاب حق بدر آيد ز آستين چون اهلبيت دست در اهل ستم زنندآه از دمي ، كه با كفن خون چكان ز خاك آل علي (ع) چو شعله ي آتش علم ...

دشت شقایق‏ از محسن حافظی

دشت شقایق‏ از محسن حافظی
ساقی تشنه‏لبان رو سوی دریا می‏کرد  ساغر وصل ز معشوق تمنا می‏کرد    شد دل شط فرات از عطش او بی‏تاب  تا تماشا لب خشکیده‏ی سقا می‏کرد    کفی از آب چو آورد به نزدیک لبان  عکس شش ماهه در آن آب تماشا می‏کرد    آب را ریخت روی آب و نخورد آب ولی شرمگین ...

خون خدا از ذاکر

خون خدا از ذاکر
ای آن‏که اقدم از همه ماسوی تویی محرم به خلوت حرم کبریا تویی ای مظهر خدا تو خدا نیستی ولی اندر محیط علم خدا ناخدا تویی تا وصف طلعت تو شنیدم به خویشتن گفتم که معنی قسم «والضحی» تویی تا نقش بست صورت تو در خیال من معلوم شد حقیقت «بدرُ الدجی» تویی ...

ورود به ماه محرم از عباس خوش عمل

ورود به ماه محرم از عباس خوش عمل
ای بر لب تو  زمزمۀ ماه محرّم بنهاده سر از شوق به درگاه  محرّم از حنجر گلگون شهیدان خدایی است پیغام تو را: گم نکنی راه محـرّم بر گنبد افلاک ملک برد و برافراشت پرچم ز کف قائد خونخواه محرّم با فوج ملک همدل و همراه و هم آواز شد خیل عزادار دل آگاه ...

سهم سیب از علی اصغر(محسن) گلکار

سهم سیب از علی اصغر(محسن) گلکار
یک هفته فقط زبان درازی کردیم شاعر نشده قافیه سازی کردیم هفتاد و دو بار با قلم خندیدیم هفتاد و دو بار گریه بازی ...

شهاب یزدی‏ نماز عشق‏

شهاب یزدی‏ نماز عشق‏
چشمم از اشک پر و مشک من از آب تهی است  جگرم غرقه به خون و تنم از تاب تهی است‏    گفتم از اشک کنم آتش دل را خاموش  پر ز خوناب بود چشم من از آب تهی است‏    به روی آب قیامم، به روی آب سجود  این نماز ره عشق است ز آداب تهی است‏    جان من می‏برد آن آب کز ...

فراز عشق از شهيد عليرضا شريفي حسيني

فراز عشق از شهيد عليرضا شريفي حسيني
سلطان كربلا شه عاشق نواز عشق آن پادشاه كون و مكان، شاهباز عشق شاهي كه بوده طالب قرب وصال دوست ماهي كه خواند نزد خدايش نماز عشق مشتاِ ديدن رخ آن ماه پاره ام تا درد ما دوا بكند چاره ساز عشق از جام دوست شهد محبّت چشيده ام دارم اميد آنكه بسوزم به ساز ...

رد امان نامه از غلامعلی رجایی

رد امان نامه از غلامعلی رجایی
زبان حال عباس با شمر در رد امان نامه تبت یداک یا عدوالله(2)                                      ایمان من حسین است(2) تبت یداک یا عدوالله (2)                                    جانان من حسین است (2) ببریده باد ای خصم ...

بیابانی سراسر نیزه و تو... از سید حبیب نظاری

بیابانی سراسر نیزه و تو... از سید حبیب نظاری
بیابانی سراسر نیزه و تو... دلم می رفت با هر نیزه و تو... سفر کردیم با هم عمه زینب! من و داغ و سر بر نیزه و ...

با همیشه ‏ی نمازبه پیشگاه «ابو ثمامه» از جواد محمدزمانی

با همیشه ‏ی نمازبه پیشگاه «ابو ثمامه» از جواد محمدزمانی
به نماز عشق می‏ورزید حتی آن‏هنگام که باران تیر و نیزه باریدن گرفته بود و به راز و نیاز، وقتی که خنجرها و شمشیرها تشنه‏ی خونِ تازه بودند. همگان را فهمانده بود که در قنوت، سکوت جایز نیست و چه خوش‏تر آن که در سجده‏ی آخر نماز ـ همچون خورشید فروزان ...

مسمط عاشورایی از محمود حبیبی

مسمط عاشورایی از محمود حبیبی
ای ماه شمشیر، وقت حلول استجان جهان‌ها، از غم ملول استاین داغ حیدر، داغ بتول استوین خون‌بهایِ، آل رسول استسوزِ نهانی، اذن دخول استچشمی که تر شد، نذرش قبول استاین گریه‌هایِ، بی اختیارست مانند امروز، کی می‌شود کیسر‌ها به ‌رویِ، نی می‌شود نیخون ...

عزای ابوالفضل از خباز کاشانی‏

عزای ابوالفضل از خباز کاشانی‏
سکینه گفت عمو جان تو عهد بستی و رفتی  چه شد که قلب من و عهد خود شکستی و رفتی؟    نگشت آب میسر نیامدی ز چه دیگر  چه شد که رشته الفت ز ما گسستی و رفتی؟    برادرت به حرم ایستاده بی‏کس و تنها  بیا که سرو قدس را ز غم شکستی و رفتی‏    نبود آب نباشد، چرا ...
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^