فارسی
سه شنبه 02 مرداد 1403 - الثلاثاء 15 محرم 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عاشورا در آیینه ادبیات
ارسال پرسش جدید

میدان عطش

میدان عطش
آنچه در سوگ تو ای پاک تر از پاک گذشت     نتوان گفت که هر لحظه چه غمناک گذشتچشم تاریخ در آن حادثه تلخ چه دید     که زمان مویه کنان از گذر خاک گذشتسیر خورشید، بر آن نیزه ی خونین می گفت     که چه ها بر سر آن پیکر صد چاک گذشتجلوه ی روح خدا در افقِ خون تو دید ...

خونابه ی زنجیراز سیدعباس صدرالدینی

خونابه ی زنجیراز سیدعباس صدرالدینی
سوز دعاست همدم شب زنده داری اتای من فدای عالم شب زنده داری اتبر تارک سیاهی شب تیغ می کشیای آفتاب، پرچم شب زنده داری اتپروانه وار گرد حرم چرخ می زدیبیت الحرام محرم شب زنده داری اتبوی بهشت می وزد از جامه ی سحرای گل زواپسین دم شب زنده داری اتایمن شد از ...

یکی ز خیل شهیدان گوشۀ چمنش ازعلیرضا قزوه

یکی ز خیل شهیدان گوشۀ چمنش ازعلیرضا قزوه
یکی ز خیل شهیدان گوشۀ چمنشسلام ما برساند به صبح پیرهنشکسی که بوی هوالعشق می دهد نفسشکسی که عطر هوالله می دهد دهنشکسی که بین من و عشق هیچ حایل نیستکسی که نسبت خونی ست بین عشق و منشبه غیر زخم کسی در رکاب او ندویدو گریه های خدا مانده بود و عطر تنشتمام ...

در این غروب غریبی ببین کواکب را ازیوسف رحیمی

در این غروب غریبی ببین کواکب را ازیوسف رحیمی
در این غروب غریبی ببین کواکب را به نیزه ها سر زخمیّ نجم ثاقب را   بخوان به لحن حروف مقطعه امشب حدیث غربت زینب، بخوان مصائب را   چرا عزیز دلم «هَل أتَی» نمی خوانی ببار جرعه ای از کوثر مناقب را   بخوان «وَلِیُّکُمُ الله» را پناه حرم بگو حکایت این ...

ساربان محمل فرو هل کربلاست از غلامرضا عبداللهي کهکي (ره)

ساربان محمل فرو هل کربلاست از غلامرضا عبداللهي کهکي (ره)
ساربان محمل فرو هل کربلاست اين زمين ميعادگاهي دلرباست کربلا، فخر زمين و آسمان نقطه عطف تطور درجهان کربلا! خون خدا درخاک توست توتياي ديده، خاک پاک توست ديدمت درسجده هاي هر نماز تربتت با قبله در راز ونياز کربلا، دروازه شهر بهشت کربلا؛ يعني همان ...

عطشان ترین و خسته ترین رودها ،فرات از سعید سلیمانپور ارومی

عطشان ترین و خسته ترین رودها ،فرات از سعید سلیمانپور ارومی
عطشان ترین و خسته ترین رودها ،فرات واگو هر آنچـــه در دل تنگ است، یا فرات زان ظهر آتش و عطش و خون سخن بگو هستم به درد و داغ دلت آشنا، فرات ای ردّ دردهـــــای زلال، اشک ماندگار بر چهره ی   بلا  زده ی کربلا، فرات از بسکه اشک ریخته شد در حکایتت آب از ...

الشام از عبدالحمید رحمانیان

الشام از عبدالحمید رحمانیان
الشام... الشام... الشام... غربت شمار شهیدان اندوه... اندوه... اندوه... ای شام تار شهیدان می‌خواهم ای شام خیلی، آنقدر آتش بگیرم تا عاقبت گُم شوم گُم، گُم در غبار شهیدان می‌خواهم آن‌سان بگریم، تا در تف خون بپیچدپژواک فریادهای دنباله‌دار شهیدان هیهات، ...

شام غریبان از حسنا محمد زاده

شام غریبان از حسنا محمد زاده
می شود آسمان غریبانه،یک شبِ تلخ نی لبک بزند؟! بعد آتشفشان به جوش آید،شعله بر بال شاپرک بزند؟! دیده ای روز رنگ شب بشود،زیرِ پای ِخزان بیفتد نور؟! دیده ای خون به جای آب روان،از دل موج ها شَتَک بزند؟! اَلاَمان از دل سیاه شب،می رساند به حد، وقاحت را کی شده ...

داری جفا به پاکدلان، ای جهان! هنوز از خوشدل تهرانی

داری جفا به پاکدلان، ای جهان! هنوز از خوشدل تهرانی
داری جفا به پاکدلان، ای جهان! هنوز کز جور توست تا به فلک، الامان هنوز ای چرخ، از تو ناله کند انس و جان هنوز نادم نه‌یی ز دور خود، ای آسمان! هنوز ////////////////////////////////////دشمن به گریه آمد و تو سر گران هنوز باشد گواه این سخنم در جهان، حسین سلطان دین و رهبر ...

ای طلوع بی غروب ، تو انتها نداری از وحید خلیلی

ای طلوع بی غروب ، تو انتها نداری از وحید خلیلی
وَ اَتَممناها بِعَشر!حج را نیمه تمام رها کرد. از جانب عرفاتِ خاک به سمت میقاتِ افلاک رونهاد. «حجرالاسود» را وا نهاد تا حنجره را برای فریاد بلندترین آواز حقیقت و رساترین ترنم آزادگی، بر بام رفیع‌ترین گودال عالم در جدال خنجرها هجرت دهد. حجرالاسودی ...

دامن خیمه به بالا بزن ...از محمّد فخار زاده

دامن خیمه به بالا بزن ...از محمّد فخار زاده
گر چه تا غارت این باغ نمانده است بسیبوی گل می‌رسد از خیمة خاموش کسیچه شکوهی است در این خیمه که صد قافله دلمی‌نوازند به امیّد رسیدن جرسیدامن خیمه به بالا بزن ای گل که دلمجز پرستاری درد تو ندارد هوسیای صفای سحری جمع به پیشانی تو!باد پاییم و به گردت ...

برتوسن موج از محمد حسين کاظم زاده

برتوسن موج از محمد حسين کاظم زاده

برتوسن موج، خشم آوا زده بود

مانند علي بر صف هيجا زده بود

آبي مگر آورد حرم را ز فرات

سقاي حسين دل به دريا زده بود

اربعین ازعلی شجاعی

اربعین  ازعلی شجاعی
صدا در سینه ها ساکت که اینک یار مى اید   ز راه شام و کوفه عابد بیمار مى آید   غبار راه بس بنشسته بر رخسار چون ماهش   به چشم آیینه ایزدنمایى تار مى آید   الا اى دردمندان مدینه با دو صد حسرت   طبیب دردمندان با دل تبدار مى آید   الا اى بانوان اهل یثرب ...

بوی پیراهن ار سید مصطفی حسینی راد

بوی پیراهن ار سید مصطفی حسینی راد
چشمم به ضریح و روضه‌ی روشن تو آید به مشام، بوی پیراهن تو ای کاش شوم مولا یک قطره اشک تا سر بگذارم به روی دامن ...

زلال اشک‏ از عبدالرضا رادفر «آرام»

زلال اشک‏ از عبدالرضا رادفر «آرام»

هم تشنه‏ی عشق بود و هم تشنه‏ی آب 
وز خشکی کام کودکان شد بی‏تاب‏ 

دستش چو فتاد، اشک را فرمان داد 
بر سینه بریز و تشنگان را دریاب‏

سقای طفلان‏ از غالب هندی‏

سقای طفلان‏ از غالب هندی‏
بیا در کربلا تا آن ستمکش کاروان بینی  که در وی آدم آل عبا را ساربان بینی‏    نباشد کاروان را بعد غارت رخت و کالائی  ز بار غم بود گر ناقه را محمل گران بینی‏    نبینی هیچ بر سر، خازنان گنج عصمت را  مگر در خاربن‏ها تار و پود طیلسان بینی‏    همانا ...

پر زد دوباره مرغ دلم کربلایتان از حسین سنگری

پر زد دوباره مرغ دلم کربلایتان از حسین سنگری
پر زد دوباره مرغ دلم کربلایتانپیچید در تمام وجودم صدایتانیک کوه غصّه روی دلم می نشست تا -آغاز شد دوباره غم نینوایتانتا گفتم السلام علیک دلم شکستاز بس که سخت بود غم روضه هایتانتا خواستم که نام شما آورم به لباشک آمد و نوشت که جانم فدایتانیعقوب وار در ...

خون بها ازحجة‏الاسلام نیّر تبریزی

خون بها ازحجة‏الاسلام نیّر تبریزی
چون تیر عشق جا به کمان بلا کند اول نشست، بر دلِ اهل ولا کند در حیرتند خیره سران از چه عشق دوست احباب را به بند بلا مبتلا کند بیگانه را تحمل بار نیاز نیست معشوق، ناز خود همه بر آشنا کند تن پرور از کجا و تمنّای وصل دوستدردی ندارد او که طبیبش دوا کند آن را ...

هنگامه ی محشر از یدالله گودرزی

هنگامه ی محشر از یدالله گودرزی
برکبودای زمین هنگامه ی محشر گذشتآسمان در هاله ای از خون وخاکستر گذشتچشمهای خونفشان آسمان خشکید وسوختزآن جه در اوج عطش , بر چشمه ی کوثر گذشتسرنوشت آسمان و چرخ را وارونه کردآنچه در گودال برانگشت و انگشترگذشتدر کنار رود تشنه , در میان نخل هامن نمی دانم ...

روز نخستین که صلا زد بلا از امیر عاملی

روز نخستین که صلا زد بلا از امیر عاملی
روز نخستین که صلا زد بلا عشق پدید آمد و شد کربلا کرب‌و‌بلا مطلع خورشید شد رفت زمستان و جهان عید شد عید شهادت شد و میلاد عشق یاد کن ای دوست ز استاد عشق حضرت استاد شهادت، حسین مسأله آموز شجاعت، حسین ‌ آمد و خورشیدپرست آمدیم در پی‌اش از روز ...
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^