پرسشها و پاسخها، ص: 510
گستردم تا حضرت بنشيند. به من فرمود: ای حبّه اين توقّف من چيزی جز گفتگو و انس با مؤمن نيست عرض كردم آيا آن ها هم با يكديگر انس و الفت دارند و گفتگو می كنند فرمود: آری، اگر پرده برداشته شود می بينی كه حلقه حلقه گرد هم آمده اند با يكديگر سخن می گويند، پرسيدم: اينان اجسامند يا ارواح؟ پاسخ داد: ارواحند. سپس فرمود:
هيچ مؤمنی نيست كه در نقطه ای از نقاط زمين بميرد، مگر آن كه به روحش گفته می شود به وادی السلام ملحق شود كه اين وادی خود قطعه ای از قطعات بهشت است «1».
اصبغ ابن نباته می گويد:
روزی سلمان متوجّه من شد و فرمود: ای اصبغ! با رسول خدا قراری داشتم او به من فرموده: موقعی كه مرگت نزديك می شود ميّتی با تو سخن می گويد، ميل دارم بدانم آيا مرگم نزديك شده يا نه طبق دستور سلمان با چند نفر ديگر سلمان را در تابوتی گذاشتند و به قبرستان بردند او را متوجّه قبله كردند آن گاه با صدای بلند گفت: سلام بر شما ای ساكنان وادی ابتلا! سلام بر شما ای روپوشيدگان از دنيا! جوابی نشنيد دوباره به آن ها سلام كرد و گفت: شما را به خداوند بزرگ و پيامبر كريم می خوانم كه يك نفر از شما مرا پاسخ گويد من سلمان فارسی صحابی پيامبرم و او به من فرموده بود وقتی مرگت نزديك می شود مرده ای با تو سخن می گويد می خواهم بدانم اجلم رسيده يا نه؟
سلمان از روح مرده ای پاسخ گرفت، جواب سلامش را داد و گفت
______________________________ (1) بحار الانوار: 6/ 268، باب 8، حديث 117؛ الكافی: 3/ 243، باب فی ارواح المؤمنين، حديث 1.