پس از تو اى خداى من! مىخواهم كه به (بزرگى) نامهاى نهانت كه ويژهى توست، و به آن شكوه و زيبايى و جمالت- كه در پردههاى عزت و جلالت پنهان است-، بر اين جان رنجور و بىتاب، و بر اين يك مشت استخوان بىطاقت و ناشكيبا، كه تاب گرمى خورشيد تو را ندارد، تا چه رسد گرمى آتش تو، و بر اين ناتوان و رنجور، كه از شنيدن نعرهى رعد تو بىتاب است، تا چه رسد غريو خشم تو، رحمت و شفقت آورى!