قم شهادت امام محمد باقر
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.
شبانه روز ده بار به صورت یک امر واجب، اهل نماز در نمازهایشان میخوانند: الحمدلله رب العالمین. اگر به حقیقت این آیه شریفه توجه بشود، عمق معنای آن را انسان بیابد و با بقیه نماز به همین صورت همراه بشود و یک سفر عالمانه عارفانه معنوی را از تکبیرة الاحرام تا سلام انجام بدهد، آن نماز میشود معراج المومن، آن نماز میشود قربان کل تقی، آن نماز میشود ستون دین، عمود الدین، آن نماز آن قدرتی را پیدا میکند که روز قیامت سبب بشود بقیه عبادات انسان قبول بشود.
مرحوم آیت الله العظمی حاج سید علی نجفآبادی، که در این صد ساله اخیر در علم و فضیلت و تقوا و تبلیغ ،انسان کم نظیری بود و اعتقادش این بود که با آن علم گسترده و درسهای مهم فقه و اصولش تا نفس دارد رابطهاش را با منبر ترک نکند، در طول محرم و صفر، ماه رمضان، فاطمیه، در مواقع حساس ،مواقع معمولی، در اصفهان و تمام بخشهای اطراف منبر میرفتند، اگر هم وسیله پیدا نمیشد پیاده میرفتند.
یک مسئلهای را که در منبر به علما و به طلاب و به مبلغین اصرار زیادی داشتند این بود که معنا و مفهوم نماز را به نمازگزاران انتقال بدهید،بخشی از تبلیغ ایام تبلیغات را وقف انتقال حقایق نماز به مردم کنید،حرفشان هم اصولی بود،درست بود؛برای اینکه مفاهیم نماز وقتی به نفوس مستعد برسد یک تغییر همه جانبه فکری، عقلی، اخلاقی، و عملی پیدا میکنند .البته حقایق نماز واقعیات نماز، برای کسانی که بخواهند،جلوه میکند و در وجود آنها تغییرات مهمی را ایجاد میکند. هم در عقلشان، هم در منششان، هم در روحیهشان، و هم در عمل و اخلاقشان. این یک حقیقتی است که تجربه تاریخ نمازگزاران واقعی نشان داده است.
و اما آیه (الحمدلله رب العالمین)، کلمه رب در رابطه با پروردگار اینطور معنا میشود مالکی که مالک ذاتی و مالک حقیقی و مالک اصلی است که تربیت کردن مملوکش در مالکیتش لحاظ شده؛ یعنی هر موجودی را که خلق میکند، و خلق کرده، عالمین جهانیان، هر چه که هست اولا وجود مقدس او مالک حقیقی آن است و موجودات در هر ردهای که هستند مملوکند. این ملکیتی هم که فقه برای ما مردم ا عتبار کرده پول میدهیم لباس میخریم، خانه میخریم غذا میخریم زمین میخریم و بعد میگوییم مال من است ملک من است این مالیتش اعتباری است، قابل انتقال است من میتوانم ملکی را که دارم از مالکیتش دربیایم اما مالکیت پروردگار ذاتی است، حقیقی است دائمی است، همیشگی است، لله با مقدم بودن لله که دلیل بر حصر است، (لله ملک السماوات و الارض )(لله میراث السماوات و الارض)، خب این مالک وقتی یک مملوکی راخلق میکند توجه تربیتی هم به او دارد، توجه به این معنا هم به اودارد که او را در راه رسیدن به هدف خلقتش هدایت کند، اول خلق میکند (اعطی کل شیء خلقه ثم هدی)، بعد از اینکه او را خلق کرد هدایتش میکندبه مقصودش،و در مسیر این راهنمایی تربیتش هم میکند، یاد میدهدبه او چگونه زندگی بکند، یاد میدهد به اوکه آداب زندگی تو این است، جماد باشد نبات باشد، حیوان باشد، انسان باشد، زمین و آسمان باشد، همه ،هم در سیطره ملکیت هستند، هم در سیطره تربیت و هدایت هستند، موجودی را نداریم که از این دایره بشود استثنا کرد. چیزی که هست تربیت وجود مقدس او نسبت به عالمین دو نوع تربیت است یک تربیت تکوینی است و یک تربیت تشریعی است.
تربیت تکوینی بیواسطه است وَ أَوْحىٰ فِي كُلِّ سَمٰاءٍ أَمْرَهٰا ﴿فصلت، 12﴾ فَقٰالَ لَهٰا وَ لِلْأَرْضِ اِئْتِيٰا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قٰالَتٰا أَتَيْنٰا طٰائِعِينَ ﴿فصلت، 11﴾
(امرها، قال لها و للارض اعتیا فاتینا طائیعن)، آن تربیت الهی را اطاعت میکنند آسمانها و زمین ،و میپذیرند.و با همین تربیت ربوبی پروردگار است که جهان با این نظم و اتقان و با این سوددهی عظیم برپاست، این تربیت بیواسطه است،اینطور اراده فرموده که خودش مستقیما تربیت تکوینی را به عهده داشته باشد، وَ أَوْحىٰ رَبُّكَ إِلَى اَلنَّحْلِ أَنِ اِتَّخِذِي مِنَ اَلْجِبٰالِ بُيُوتاً وَ مِنَ اَلشَّجَرِ وَ مِمّٰا يَعْرِشُونَ ﴿النحل، 68﴾ ثُمَّ كُلِي مِنْ كُلِّ اَلثَّمَرٰاتِ فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلاً ﴿النحل، 69﴾. تربیت را که قبول میکند بعد از قبول تربیت من که در آیه هم مطرح است چطوری زنبور را تربیت میکنم، (یخرج من بطونها شراب )یعنی آشامیدنی، چون عسل یک مقدار روان است که از آن تعبیر به شراب میکند شراب در لغت عرب به معنی آشامیدنی است يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِهٰا شَرٰابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوٰانُهُ، خب این نتیجه تربیت من است.
وقتی که من زنبور را تربیت میکنم،سود این تربیت عسل است، وقتی من آسمانها و زمین را تربیت میکنم ,نتیجهاش این همه منفعت و سودی است که دارند به جهان هستی انتقال میدهند
یک تربیت هم تربیت تشریعی است این تربیت را اراده فرموده با واسطه باشد، واسطه این تربیت انبیاء او و ائمه طاهرین هستند، اگر بنا بود ما را هم در امور اختیاری به تربیت تکوینی برگرداند با نباتات و حیوانات و جمادات و جریانات تکوینی عالم هستی یکی بودیم .اگر تربیت ما تربیت تکوینی بود تربیت زنبوری بود، تربیت شتری بود، تربیت گاو و خر بود، آنها همه تربیت دارند گاوان و خران را باربردار تربیتشان کرده که در اختیار بنی آدم هستند، تربیتشان کرده که فروتنانه میگذارند بار رویشان بگذارند و بار مردم را حمل کنند، اجازه میدهند شیر حلال گوشتها را بدوشند و فراوردههای عظیمی را بگیرند، اگر بیتربیت بودند که در اختیار انسان قرار نمیگرفتند دندانهای قوی داشتند شکم آدم را پاره میکردند، سمهای قوی داشتند استخوانهای آدم را خورد میکردند، توان داشتند از دست ما فرار میکردند.
اگر زنبور را تربیت نمیکرد مادهای به نام عسل در عالم پیدا نمیشد، آیه را اگر دقت کردید مراحل تربیت زنبور را بیان میکند بعد میگوید: (یخرج من بطونها شراب)، نمیخواست که ما تحت سیطره تربیت تکوین قرار بگیریم و قیمتمان اندازه قیمت گاو و شتر بشود این را نمیخواست، کسی هست که اراده او را نپسندد و متین و عاقلانه بگوید ما هم دلمان میخواست تربیتمان تربیت تکوینی باشد،ارزشمان اندازه گاو و شتر و الاغ و زنبور باشد؟نه هیچ خردمندی زیر بار این مسئله نسبت به خودش،که انسان است نمیرود. در تربیت تشریعی انسان را به وسیله انبیا و ائمه به جایی میرساند که امام هشتم از پدرانشان نقل میکنند _این از روایات خیلی مهم است _که حضرت میفرماید :من از پدرم موسی ابن جعفر شنیدم ایشان از پدرشان امام صادق و امام باقر و زین العابدین و ابی عبدالله و امیر المومنین و پیغمبر که پیغمبر فرمودند:(فان المومن افضل من ملک مقرب)، این تربیت الهی است یعنی خدا میخواهد انسان زمینی را از فرشتگان عرشی با تربیتش بالاتر ببرد این معراج را کی نمیخواهد؟ این معراج را هر عاقلی هر خردمندی هر با انصافی میخواهد،که در زمین باشد اما از فرشتگان عرش افضل باشد، دلش میخواهد روی زمین باشد ،اما از برکت تربیت تشریعی (اولئک هم خیر البریه )باشد.
خیر در اینجا افعل التفضیل است، بریه یعنی جنبندگان، (ان الذین آمنوا) آنی که در گردانه ایمان به خدا و قیامت و انبیا و کتاب و ملائکه قرار میگیرد (و عملوا الصالحات )اعضا رئیسه خودش را، چشمش را، گوشش را، زبانش را، دستش را، شکمش را، غریزه جنسی را، قدمش را با عمل صالح توام میکند (اولئک هم خیر البریه)از تمام جنبندگان عالم برتر است. افضل است این ارزیابی پروردگار است.
خب تربیت انبیاء و ائمه طاهرین نسبت به انسان که تربیت تشریعی پروردگار مهربان عالم است این منفعت را برای انسان دارد که انسان را از ملائکه مقرب پروردگار برتر کند، و افضلتر کند.علاوه بر اینکه این تربیت آدم را در گردانه (جعلنی مبارکا )میاندازد، که در قرآن است.
(جعلنی مبارکا)، از امام صادق پرسید این مبارکا یعنی چی در آیه؟ مبارک یعنی پرسود، یعنی خیر فراوان، این تربیت تشریعی،انسان را تبدیل به شجره طیبهای میکند که أَصْلُهٰا ثٰابِتٌ وَ فَرْعُهٰا فِي اَلسَّمٰاءِ ﴿إبراهيم، 24﴾ تُؤْتِي أُكُلَهٰا كُلَّ حِينٍ ﴿إبراهيم، 25﴾، یکی از این مربیان که جلوه ربوبیت پروردگار است جلوه ربوبیت اتم و اکمل، وجود مبارک حضرت باقر العلوم است مثل همه انبیا، تجلیگاه تربیت تشریعی خداوند مهربان است و دلسوزانه این مربیان آسمانی و الهی دنبال تربیت کردن مردم بودند ،هیچ هم برایشان مهم نبود که سیر در این راه به تبعیدشان به زندانشان، به زجرشان، به محرومیتهایشان و نهایتا به شهادتشان منتهی بشود. عاشق تربیت مردم بودند چون اگر مردم تربیت بشوند فسادی دیگر در زندگی نخواهد بود،اما خب چون انسان را خدا مختار آفریده متاسفانه بیش از نود درصد مردم دنیا از زمان آدم تا حالا نیامدند خودشان را اختیارا در مسیر خورشیدهای الهیه و مربیهای حضرت رب قرار بدهند، اگر اینها به اندازه زنبور، تربیت خدا را قبول میکردند، خب ،خیلی آدمهای شیرینی میشدند، خیلی آدمهای شیرینی پس بدهای میشدند.
الان ما بالای نوددرصد از مردم دنیا را میبینیم محصولات وجودشان جنایت است، قتل است، خیانت است، ارتجاء است، دزدی است، رباخواری است، زنا است، دروغهای بزرگی است که به اندازه کره زمین است، خدعه است، حیله است، کینه است، اینها محصول وجود مردمی است که از تربیت الهی جدا زندگی میکنند.
اگر انسان خود را در معرض تربیت انبیاء و ائمه طاهرین قرار بدهد چه میشود. خیلی باعث تاسف است که هفت میلیارد جمعیت ،به اندازه یک زنبور برای این دنیا و مردم شیرینی ندارند. طبیب،این جمله برای امیرالمومنین است درباره پیغمبر، (طبیب دوّار بطبّه)، پیغمبر دکتری بود که داروی درمانش را و نسخهاش را برمیداشت دورهگردی میکرد ؛برای اینکه این جنس دوپا را تربیت کند. دورهگردی!نیامده بود یک گوشه بنشیند حالا یا مدینه یا نجف، یا قم، هیچ حرکتی از خودش نشان ندهد بگوید ما خانهمان هستیم دیگر زیر کولر نشستیم هر کسی میخواهد آدم بشود بیاید ما به او راه آدم شدن را یاد بدهیم،اینجوری نبود پیغمبر، ائمه هم اینگونه نبودند. شما در زیارت اربعین ابی عبدالله بخوانید خیلی عجیب است(بذل محجته) آمد خونش را بذل کرد به پروردگار، برای اینکه بندگانت را از حیرت گمراهی و ضلالت نجات بدهد؛ یعنی تا اینجا اینها مسئولیت مربیگری را برای ما انجام دادند که آمدم خونم را بذل بکنم ،تا شما از سرگردانی گمراهی نجات پیدا کنید.
میارزید کربلا اتفاق بیفتد که یک حر ابن یزید هدایت بشود. میارزید این هفتادو دو نفر شهید بشوند تا سعد ابن ابوالهتوف انصاری و حرث ابن ابوالهتوف انصاری دقایق آخر عمر ابی عبدالله توبه بکنند و نجات پیدا بکنند،میارزید !اینقدر قبول تربیت مهم است و اینقدر مربیگیری مهم است.
شما چند روز دیگر دهه عاشورا طبیب دوار بطبه میشوید به همه کشور مسافرت میکنید، پیغمبر میفرماید: (لئن یهدی الله بک رجلا خیر لک مما طلعت علیه الشمس او قربت)، یک نفر را فقط هدایت کنید، یک نفر را تربیت کنید، (خیر لک مما طلعت علیه الشمس او قربت)، خیلی حرف است.
حالا جابر جعفی این انسانی که در قبول تربیت مربی الهی و در معرض ربوبیت حق قرار دادن خودش،انسان ویژهای بوده و عاشق گرفتن ادب الهی و تربیت الهی بوده، و میداند امام باقر جلوه اعظم و اتم مربیگیری در کنار ربوبیت پروردگار للعالمین است آمده برای قبول تربیت، در این بخش امام باقر ببینید چگونه روش تربیت اخلاقی را به او انتقال میدهد.
(جابر ان ظلمت فلا تظلم)، خیلی هستند در خانواده، در مردم، در کوچه و بازار،در حکومت، در دولت ظلم میکنند به شما، کارت را راه نمیاندازند، چوب لای چرخت میگذارند، بد به شما میگویند، رنج به شما میدهند، گوش نمیدهند به حرفت، از خانوادهات بگیر تا مردم کوچه و بازار و تا مردمی که کارمند دولتی هستند ،حالا آن وقت دولت آن زمان!تو به ناچار در معرض ظلم هستی، خب جابر (ان ظلمت فلا تظلم)، تو ظالم نشو، آنی که به تو بد کرد تو به او بد نکن، آنی که تو را به ناحق رنجاند تو نرنجان، نرنجان. من دلم میخواهد جابر،شما شیعیان ما ظالم نباشید، چون اگر تو هم در مقابل ظلم ،ظلم کردی تو هم میشوی ظالم، حالا چهره ظالم را در قرآن ببینید. اولا شیعه امام باقر خیلی کارش درست است، (یدرعون السیئة بالحسنه)، این آیه دو بار در قرآن آمده که اگر کسی به آنها بدی کرد آنها بدی دیگران رابا خوبی خودشان، با خوبی عملشان، با خوبی اخلاقشان، با خوبی زبانشان جبران میکنند. خیلی آیه فوق العادهای است.
در نیشابور _داستان برای قرن چهارم است_، به یک عالم فرهیختهای یک نفر گفت :الان داشتم رد میشدم یک کسی شدید داشت غیبتت را میکرد، شدید. مثلا میگفت این آدم بدی است آدم عوضی است آدم بیخودی است و منافقانه خودش را جا انداخته، گفت :خودت با گوش خودت شنیدی؟ گفت :شنیدم. یک پولی داد به شاگرد درسش، گفت بدو برو بازار به قول ما امروز یک کادویی به دردخور بخر بیاور، مثلا این هم رفت یک دست کاسه بشقاب حسابی مسی خرید و بسته بندی کرد و آورد .گفت این را بردار ببر به آنی که غیبت من را میکرد سریع بده و بیا ،بگو هدیه ناچیز ناقابلی است، شاگرد رفت .بهش گفتند آقا چرا این کار را کردی؟ گفت: به خاطر دو علت، یکی اینکه با غیبت کردن من بار قیامت من را کم کرد، به من خدمت کرد، یکی هم اینکه این کادو را میدهیم نمکگیر میشود و دیگر غیبت نمیکند .ما ،هم بار قیامتمان کم شد ،هم یکی را نمکگیر کردیم زبانش را بستیم ،دیگر بدگویی نکند، کار شیعه تربیت شده این است، وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ اَلسَّيِّئَةَ ﴿القصص، 54﴾.
حالا قرآن را ببینید در ظلم، (ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات )این هم از آیات عجیب قرآن است، آخر آیه خیلی عجیب است، وَ أَمَّا اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصّٰالِحٰاتِ فَيُوَفِّيهِمْ أُجُورَهُمْ وَ اَللّٰهُ لاٰ يُحِبُّ اَلظّٰالِمِينَ ﴿آلعمران، 57﴾. من مردم مومنی که دارای عمل صالح هستند یعنی جا برای ظلم کردن نگذاشتند برای خودشان، پاداششان را قیامت پر میدهم و اصلا هم مردم ظالم را دوست ندارم.
این (والله لا یحب الظالمین )کنار (و عملوا الصالحات و الذین آمنوا)است، یعنی الذین آمنوا و عملوا الصالحات ظالم نیستند پاکند، عادلند، آنی که ایمان درست و حسابی ندارد عملش هم نسبت به من و بندگان من خراب است ظالم است من هم دوست ندارم ظالم را، خب قیامت هر چی ظالم وارد محشر بشود خدا دوستش ندارد کجا میبرندش؟ آدمی که منفور و مبغوض خداست، نمیبرند بهشت ،که بغل امام باقر بنشانند، میبرند بغل معاویه میگذارند، اگر به تو بدی کردند و ظلم کردند تو ظلم نکن ، اینها عالیترین روش تربیتی امامان ماست که این روش تجلی ربوبیتی است که در نماز ،ما شبانه روز ده بار تکرار میکنیم.
جابر خائن زیاد است، خائن یعنی آدم نادرست، یعنی آدم خدعهگر، یعنی آدم حیلهگر، خائن، پیغمبر اکرم خائن را همینجور معنی کردند فرمودند اگر خدا در قرآن زن لوط و نوح را میگوید (خانتاهما )بپایید در ذهنتان نیاید که این دو زن دو همسر پیغمبر بودند نعوذ بالله با مرد بیگانه رابطه داشتند که خدا میگوید خانتاهما، نه اینها خائن به امور معنوی به دین، به نبوت، به تربیت، و به بندگان صالح خدا بودند. این است معنی خیانت. (ان خانوک)جمع آورده امام باقر ؛یعنی در جامعه جابر ،خائن زیاد است، اگر به توخیانت کردند (فلا تخن)، تو خائن نباش.
سوم، که این سر ما روحانیون هم زیاد میآید (و ان کذبت فلا تغضب)، اگر تکذیبت کردند، نه ما حرفت را قبول نداریم، ما این قال الله که میگویی قبول نداریم، مااین قال رسول الله را قبول نداریم، ما روضه و گریه را قبول نداریم چون از اینجور آدمها زیاد است قبول نداریم _هر روز هم از هر گوشه این مملکت یک صدای عوضی ناباب پوک وپوچ و گاهی به عنوان روشنفکری مثل اژدها سردرمیآورد، حتی از بعضیها که متاسفانه در این لباسند در تمام این تلفنهای همراه هم پخش میشود_ اگر تکذیبت کردند اصلا از کوره در نرو، (ما علی الرسول الا البلاغ )ما وظیفه داریم قال الله و قال رسول الله و قال الصادق و قال الباقر را به مردم برسانیم، حالا تکذیبمان کردند بکنند مگر انبیا را تکذیب کردند چه ضرری به انبیا خورد، ائمه را تکذیب کردند چه ضرری خورد.
از کوره در نرو، دست به یقه نشو، خب یکی میگویدمن نمیخواهم بهشت را میخواهم بروم جهنم ،اینقدر به من فشار نیاور من حرفهایت را قبول ندارم خب آرام به او بگو میخواهی بروی جهنم به سلامت انشالله در راه خطری نبینی برو، جای عصبانیت ندارد.
(و ان مدحته)، جابر خیلیها هم هستند میگویند که این آدم را میبینی نمونه ندارد، این آدم را میبینی نخبه است، این آدم را میبینی فرهیخته است، این آدم را میبینی چشم و چراغ حوزه قم است(لا تفرح)، مغرورانه خوشحال نشو، گوش نده به این حرفها، بند به مدح مردم نشو، اصلا.
(و ان زممت)، و اگر جابر سرزنشت کردند مزمتت کردند، تحقیرت کردند، کوچکت کردند، دری وری گفتند(لا تفزع)، یقه پاره نکن به جهنم که چی دارند میگویند راحت باش، سیرت را ادامه بده. این را میگویند تربیت اخلاقی. خود این پنج مسئله را ما اگر به اجرا بگذاریم به راحتی و آسایش ما خیلی اضافه میشود خیلی.
خب داریم وارد ایام عرفه میشویم، چه روزی چه دعائی و چه دعاخوانی، دیگر تا جهان هست بزمی چنین، نبیند به خود آسمان و زمین، که یک دعاخوانی مثل وجود مبارک سید الشهدا بیاید در صحرای عرفات و این دعا را بخواند که آدم در مقابل دعایش ماتزده بشود، که این همه علم و عرفان و ایمان و حقیقت و تواضع و فروتنی یعنی چی.