فارسی
جمعه 26 مرداد 1403 - الجمعة 9 صفر 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

0
نفر 0

جنبه عملى امر به معروف و نهى از منكر

  امر به معروف و نهى از منكر چه شرايطى دارد و چگونه ما مى توانيم امر به معروف و نهى از منكر كنيم ؟ اولا معروف چه ؟ منكر يعنى چه ؟ امر به معروف و نهى از منكر يعنى چه ؟ اسلام از باب اينكه نخواسته موضوع امر به معروف و نهى از منكر را به امور معين ، مثل عبادت ، معاملات ، اخلاقيات ، محيط خانوادگى و... محدود كند، كلمه عام آورده است : معروف يعنى : هر كار خير و نيكى . امر به معروف لازم است . نقطه مقابلش : هر كار زشتى .نگفت شرك يا فسق يا غيبت يا دروغ يا نميمه (61) يا تفرقه اندازى يا ربا يا ريا، بلكه گفت : منكر: هر چه كه زشت و پليد است . امر يعنى فرمان ، نهى يعنى بازداشتن ، جلوگيرى كردن . اما اين فرمان يعنى چه ؟ آيا مقصود از اين فرمان ، فرمان لفظى است ؟ آيا امر به معروف و نهى از منكر فقط در مرحله لفظ است ؟ فقط بايد با زبان امر به معروف و نهى از منكر كرد؟ خير، امر به معروف و نهى از منكر در مرحله دست و عمل هم هست . تو بايد با تمام وجودت آمر به معروف و ناهى از منكر باشى . 59- طبقه بندى آمرين به معروف از على بن ابى طالب عليه السلام سوال كردند اينكه قرآن در مورد بعضى از زنده هاى روى زمين ميگويد اينها مرده اند، يعنى چه ؟ ميت الاحياء مرده در ميان زنده ها كيست و چيست ؟ فرمود: مردم چند طبقه اند وقتى كه منكرات را مى بينند در ناحيه دل متاءثر مى شوند، تا مغز استخوانشان مى سوزد زبانشان به سخن در مى آيد، انتقاد مى كنند، مى گويند، ارشاد ميكنند؛ به اين مرحله هم قانع نشده وارد مرحله عمل مى شوند، با هر نوع عملى كه شده است ، با مهربانى باشد، با خشونت باشد، باغ زدن باشد، با كتك خوردن باشد، بالاخره هر عملى را كه وسيله ببينند براى اينكه با آن منكر مبارزه كنند انجام مى دهند. فرمود اين يك زنده به تمام زنده است . بعضى ديگر، وقتى كه منكرات را مى بينند دلشان آتش ‍ مى گيرد، به زبان ميگويند، داد و فرياد مى كنند، استغاثه مى كنند، نصيحت مى كنند، موعظه مى كنند، ولى پاى عمل كه در ميان مى آيد، ديگر مرد عمل نيستند. فرمود: اين هم دوسه خصلت از حيات را دارا است ، ولى يك خصلت از حيات را ندارد. 60- ترفيع درجه اصل امر به معروف و نهى از منكر همانطور كه عامل امر به معروف و نهى از منكر ارزش نهضت حسين را بالا و بالاتر برد، منعاكسا نهضت حسينى ارزش امر به معروف و نهى از منكر را بالا برد. همانطور كه تاءثير عامل امر به معروف و نهى از منكر، اين نهضت را در عالى ترين سطح ها قرار داد، اين نهضت مقدس نيز اين اصل اسلامى را در عالى ترين سطح ها قرار داد. چطور اين اصل را بالا برد؟ مگر حسين بن على مى تواند يك اصل اسلامى را پايين يا بالا ببرد؟! نه ، مقصودم اين نيست كه در واقع و نفس الامر يعنى در متن اسلام امر به معروف و نهى از منكر، ارزشى داشت و حسين بن على آمد و ارزش اين اصل را در متن اسلام عوض كرد. اين كار حسين بن على نيست ، كار پيغمبر خدا هم نيست ، كار خداست . خدا كه خود اين اصول را بر بنده اش ، براى بندگانش فرستاده است ، براى هر اصلى يك درجه ، يك مرتبه و ارزشى قرار داده است . حتى پيغمبر قادر نيست تصرفى در اينگونه مسائل بكند و در متن اسلامى تاءثير بگذارد. مقصودم اين است كه نهضت حسينى اصل امر به معروف و نهى از منكر را از نظر استنباط و اجتهاد علماء اسلامى و بطور كلى مسلمين بالا برد. 61- فدا شدن همه چيز در راه امر به معروف و نهى از منكر ابا عبدالله عليه السلام در چنين جريانى ثابت كرد كه به خاطر امر به معروف و نهى از منكر، به خاطر اين اصل اسلامى مى توان جان داد، عزيزان داد، مال و ثروت داد، ملامت مردم را خريد و كشيد. چه كسى توانسته است در دنيا به اندازه حسين بن على به اصل امر به معروف و نهى از منكر ارزش ‍ بدهد؟ معنى نهضت حسينى اين است كه امر به معروف و نهى از منكر آنقدر بالاست كه تا اين حد در راه آن مى توان فداكارى كرد. 62- ارزش امر به معروف و نهى از منكر حسين بن على ، ارزش امر به معروف و نهى از منكر را چقدر بالا برد. همانطور كه اصل امر به معروف و نهى از منكر، ارزش نهضت حسينى را به بيانى كه قبلا عرض كردم بالا برد، نهضت حسينى نيز ارزش امر به معروف و نهى از منكر نهى از منكر را بالا برد. چون حسين بن على فهماند كه انسان در راه امر به معروف و نهى از منكر به جايى مى رسد كه مال و آبروى خودش را بايد فدا كند، كلامت مردم را بايد متوجه خودش كند، همانطور كه حسين كرد. احدى نهضت حسينى را تصويب نمى كرد. البته در سطحى كه آنها فكر مى كردند، درست هم فكر مى كردند، ولى در سطحى كه حسين بن على عليه السلام فكر مى كرد، ماوراى حرف آنها بود. آنها در اين سطح فكر مى كردند كه اگر اين مسافرت براى به دست گرفتن زعامت است ، عاقبت خوشى ندارد، و راست هم مى گفتند.خود امام هم در روز عاشورا وقتى كه اوضاع و احوال را به چشم ديد، فرمود: لله در ابن عباس ينظر من ستر رقيق ، مرحبا به پسر عباس كه حوادث را پشت پرده نازك مى بيند. تمام اوضاع امروز، وضع مردم كوفه و وضع اهل بيت مرا در مدينه به من گفت : اين عباس به امام حسين عليه السلام مى گفت : تو اگر به كوفه بروى ، من يقين دارم كه مردم كوفه نقض عهد مى كنند. بسيارى از افراد ديگر نيز اين سخن را مى گفتند. در جواب بعضى سكوت مى كرد. در جواب يكى از آنها گفت : لا يخفى على الامره ؛ مطلبى كه تو مى گويى ، بر خودم نيز پنهان نيست ، خودم هم مى دانم . 63- ارزش امر به معروف ابا عبدالله در بين راه ، در مواقع متعدد به اين اصل (امر به معروف و نهى از منكر) تمسك مى كنند، و مخصوصا در اين مواقع ، اسمى از اصل دعوت و اصل بيعت نمى برد. عجيب اين است كه در بين راه هر چه قضاياى وحشتناك تر و خبرهاى ماءيوس كننده تر از كوفه مى رسيد، خطبه اى كه حسين مى خواند، از خطبه قبلى داغ تر بود. گويا بعد از رسيدن خبر شهادت مسلم ، اين خطبه معروف را خواند: ايها الناس ! ان الدنيا قد ادبرت و اذنت بوداع ، و ان الاخره قد اقبلت و اشرفت بصلاح اقتباس از كلمات پدر بزرگوارش است . سپس مى فرمايد: الا ترون ان الحق لا يعمل به ، و ان الباطل لا ينتاهى عنه ؟ ليرغى المؤ من فى لقاء الله محقا ؛ (62) آيا نمى بينيد به حق عمل نمى شود؟ آيا نمى بينيد قوانين الهى پايمال مى شود؟ آيا نمى بينيد اين همه مفاسد پيدا شده و احدى نهى نميكند واحدى هم باز نمى گردد؟ ليرغب المؤ من فى لقاء الله محقا ؛ در چنين شرايطى يك نفر مؤ من (نفرمود: من كه حسين بن على هستم دستور خصوصى دارد؛ من چون امام هستم وظيفه ام اين است ) بايد از جان بگذرد و لقاء پروردگار را در نظر بگيرد. در چنين شرايطى از جان بايد گذشت . يعنى امر به معروف و نهى از منكر، اينقدر ارزش دارد. 64- مردن سعادت بار در يكى از خطبه هاى بين راه ، بعد از اينكه اوضاع را تشريح مى كند، مى فرمايد: انى لا ارى الموت الا سعاده والحياه مع الظالمين الا برما .(63) ايها الناس ! در چنين شرايطى ، در چنين اوضاعى و احوالى من مردن را جز سعادت نمى بينم . (بعضى نسخه ها شهادت نوشته اند و بعضى سعاده ) من مردن را شهادت در راه حق مى بينم . يعنى اگر كسى در راه امر به معروف و نهى از منكر كشته شود، شهيد شده است . (معناى من مردن را سعادت مى بينم نيز همين است .) والحياه مع الظالمين الا برما؛ من زندگى كردن با ستمگران را مايه ملامت مى بينم ؛ روح من روحى نيست كه با ستمگر سازش كند. 65- سكوت در مقابل جبار جائر ممنوع ! (امام حسين عليه السلام ) به مرز عراق وارد شده و با لشكر حر بن يزيد رياحى مواجه گرديده است . هزار نفر ماءمورند كه او را تحت الحفظ به كوفه ببرند. در اينجا حسين بن على عليه السلام خطابه معروفى را كه مورخين معتبرى امثال طبرى نقل كرده اند ايراد و در آن سخن پيغمبر تمسك مى كند، به اصل امر به معروف و نهى از منكر تمسك مى كند: ايها الناس ! من راى سلطانا جائرا مستحلا لحرام الله ، ناكثا لعهد الله مستاءثرا لفى ء الله ، معتديا لحدود الله ، فلم يغير عليه بقول و لا فعل كان حقا على الله ان يدخله مدخله ، الا و ان هؤ لاء القوم قد احلوا حرام الله و حرموا حلاله ، و استاءثروا فى ءالله . (64)يك صغرى و كبرى بسيار كامل مى چيند. طبق قانون معروف ، اول يك كبراى كلى را ذكر مى كند: ايها الناس ! پيغمبر فرمود: هر گاه كسى حكومت ظالم و جائرى را ببيند كه قانون خدا را عوض مى كند، حلال را حرام ، حرام را حلال مى كند، بيت المال مسلمين را به ميل شخصى مصرف مى كند، حدود الهى را بر هم مى زند، خون مردم مسلمان را محترم نمى شمارد، و در چنين شرايطى ساكت بنشيند، سزاوار است خدا (حقا خدا چنين مى كند، يعنى در علوم الهى ثابت است ) كه چنين ساكتى را به جان چنان و جابرى ببرد. بعد صغراى مطلب را ذكر مى كند: ان هؤ لاء القوم ... اينها كه امروز حكومت مى كنند (آل اميه ) همين طور هستند. آيا نمى بينيد حرام ها را حلال كردند و حلال ها را حرام ؟ آيا حدود الهى را به هم نزدند، قانون الهى را عوض ‍ نكردند، آيا بيت المال مسلمين را در اختيار شخصى خودشان قرار ندادند و مانند مال شخصى و براى شخص خودشان مصرف نمى كنند؟ بنابراين هر كس كه در اين شرايط ساكت بماند، مانند آنهاست ، بعد تطبيق به شخص ‍ خود كرد، و انا احق من غير؛ من از تمام افراد ديگر براى اينكه اين دستور جدم را عملى كنم ، شايسته ترم . 66- امر به معروف عملى (امام حسين عليه السلام يكى از بزرگترين سردارهاى آنها را به سوى خود آورده ، كسى كه اساسا نامزدى اميرى بود: حر بن يزيد رياحى . او آدم كوچكى نبود اگر حساب مى كردند بعد از عمر سعد شخصيت دوم در اين لشكر كيست ، غير از حر بن يزيد رياحى كسى نبود. مرد بسيار با شخصيتى بود. به علاوه اولين كسى بود كه با هزار سوار ماءمور اين كار شده بود. ولى نيرو و جاذبه و ايمان و عمل ، امر به معروف عملى حسين بن على عليه السلام ، حر بن يزيد رياحى را كه روز اول شمشير به روى امام كشيده بود، وادار به تسليم كرد. توبه كرد، جزء التائبون شد. التائبون العابدون الحامدون السائحون الراكعون الساجدون الامرون بالمعروف و الناهون عن المنكر. 67- حسين زنده كننده نهضت پيامبر ابا عبدالله يك مصلح است ، اين تعبير مال خودش است : انى لم اخرج اشرا و لا بطرا و لامفسدا و لا ظاما، و انما لطلب الاصلاح فى امه جدى ، اريد ان امر بالمعروفو انهى عن المنكر و اسير بسيره جدى و ابى . اين را حضرت در نامه اى به عنوان وصيت نامه ، به برادرشان محمد بن حنفيه كه مريض بود به طورى كه از ناحيه دست فلج داشت و قدرت اين را كه در ركاب حضرت باشد و خدمت بكند نداشت ، نوشتند و به او سپردند، چرا؟ براى اينكه دنيا از ماهيت نهضت او آگاه شود: مردم دنيا! من مثل خيلى ها نيستم كه قيامم ، انقلابم به خاطر اين باشد كه خودم به نوايى رسيده باشم ، براى اينكه مال و ثروتى تصاحب كنم ، براى اينكه به ملكى رسيده باشم اين را مردم دنيا از امروز بدانند (اين نامه را در مدينه نوشت ): قيام من ، قيام مصلحانه است . من يك مصلح در امت جرم هستم ، قصدم امر به معروف و نهى از منكر است . قصدم اين است كه سيرت رسول خدا صلى الله عليه وآله را زنده كنم ، قصدم اين است كه روش على مرتضى را زنده كنم . سيره پيغمبر مرد، روش على مرتضى مرد، مى خواهم اين سيره و اين روش را زنده كنم . 68- ارزش دادن به عامل امر به معروف عنصر امر به معروف و نهى از منكر ارزش داد به نهضت حسينى ، اما حسين هم به امر به معروف و نهى از منكر ارزش داد. امر به معروف و نهى از منكر نهضت حسينى را بالا برد ولى حسين عليه السلام اين اصل را به نحوى اجرا كرد كه شاءن اين اصل بالا رفت ، يك تاج افتخار به سر اصل امر به معروف و نهى از منكر نهاد. (خيليها مى گويند امر به معروف و نهى از منكر مى كنيم . حسين هم اول مثل ديگران فقط يك كلمه حرف مى زد، گفت : اريد ان امر بالمعروف و انهى عن المنكر، و اسير بسيره جدى و بى ) .(65) 69- آبروى امر به معروف و نهى از منكر در مورد حسين بن على به حق مى شود گفت كه به اصل امر به معروف و نهى از منكر ارزش و اعتبار داد، آبرو داد به اين اصل كه آبروى مسلمين است . اينكه مى گويم اين اصل آبروى مسلمين است و به مسلمين ارزش ‍ مى دهد، از خودم نمى گويم ، عين تعبير آيه قرآن است : كنتم خير امه اخرجت للناس تاءمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر. ببينيد قرآن چه تعبيرهايى دارد! به خدا آدم خيرت مى كند از اين تعبيرهاى قرآن . كنتم خير امه اخرجت للناس شما چنين بوده ايد (بوده ايد) در قرآن در اينگونه موارد يعنى هستيد، شما با ارزش ترين ملتها و امتهايى هستيد كه براى مردم به وجود آمده اند .ولى چه چيز به شما ارزش داده است و مى دهد كه اگر آنرا داشته باشيد با ارزش ترين امتها هستيد؟ تاءمرون بالوعروف و تنهون عن المنكر اگر امر به معروف و نهى از منكر در ميان شما باشد، اين اصل به شما امت مسلمان ارزش مى دهد. شما به اين دليل با ارزش ترين امتها هستيد كه اين اصل را داريد؛ (كه در صدر اول هم چنين بوده است .) اين اصل به شما ارزش داده است . پس آيا آن روزى كه اين اصل را در ميان ما نيست ، يك ملت بى ارزش مى شويم ؟ بله همين طور است . ولى حسين به اين اصل ارزش داد.(66) 70- زينت دهنده امر به معروف و نهى از منكر يكى از آقايان مى گفت : شخصى را ديدم كه درباره شخص ديگرى خيلى قر مى زد.ديدم در حد تكفير و تفسيق درباره او عصبانى است . گفتم : مگر او چه كرده كه تو او را اينقدر بد مى دانى (يك آدم بد ملعون جهنمى )؟ گفت : آخر او لب برگردان پيرهن آدمى يعنى پيراهنش يقه دار است (خنده حضار) حال وقتى كه نهى از منكر ما در اين حد بخواهد تنزل بكند، ما اين اصل را پايين آورده ايم ، حقير و كوچك كرده ايم . آن امر به معروف و ناهى از منكرهايى كه در كشور سعودى هستند، آبروى امر به معروف و نهى از منكر را برده اند .فقط يك شلاق به دست گرفته كه كسى مثلا (كعبه يا ضريح پيغمبر را) نبوسد. اين ديگر شد نهى از منكر! ولى حسين ببينيد! امر به معروف و نهى از منكر كار او بود، از بيخ و بن . به تمام معروفى اسلام نظر داشت و فهرست ميداد، و نيز به تمام منكرهاى جهان اسلام . مى گفت : اولين و بزرگترين منكر جهان اسلام خود يزيد است . فلعمرى ما الامام الا العامل بالكتاب القائم بالقسط و الدائن بدين الله (67) امام و رهبر بايد خودش عامل به كتاب باشد، خودش عدالت را به پا دارد و به دين خدا متدين باشد. آنچه را كه داشت ، در راه اين اصل در طبق اخلاص گذاشت . به مرگ در راه امر به معروف و نهى از منكر زينت بخشيد. به اين مرگ شكوه و جلال داد. از روز اولى كه مى خواهد بيرون بيايد، سخن از مرگ زيبا مى گويد چقدر تعبير زيباست ! هر مرگى را نمى گفت زيبا، مرگ در راه حق و حقيقت را زيبا مى دانست : خط الموت على ولد آدم مخط القلاده على جيد الفتاه چنين مرگى مانند يك گردنبند كه براى زن زينت است ، براى انسان زينت است . صريح تر، آن اشعارى است كه در بين راه وقتى كه به طرف كربلا مى آمد مى خواند كه احتمالا از خود ايشان است و احتمالا هم از اميرالمؤ منين عليه السلام است : و ان تكن الدنيا تعد نفسيه فدار ثواى الله اعلى و انبل اگر چه دنيا قشنگ و نفيس و زيباست ، اما هر چه دنيا قشنگ و زيبا باشد، آن خانه پاداش الهى خيلى قشنگ تر و زيباتر و عالى تر است . و ان تكن الاموال للترك جمعها فمابال متروك به المرء يبخل اگر مال دنيا را آخرش بايد گذاشت و رفت ، چرا انسان نبخشد، چرا به انسان به ديگران كمك نكند، چرا انسان خير نرساند. و ان تكن الابدان للموت انشات فقبل امرء باسيف فى الله افضل (68) اگر اين بدنها آخر كار بايد بميرد، آخرش اگر در بستر هم شده بايد مرد، در مبارزه با يك بيمارى و يك ميكروب هم شده بايد مرد، پس چرا انسان زيبا نميرد؟ پس كشته شدن انسان به شمشير در راه خدا بسيار جميل تر و زيباتر است . (69) 71- تكيه امام به عامل امر به معروف و نهى از منكر امام حسين تا چه اندازه روى عامل امر به معروف و نهى از منكر تكيه دارد و اوست كه هجوم آورده به اين دولت و حكومت فاسد. از نظر اين عامل ، امام حسين مهاجم به حكومت فاسد وقت است ، تاءثر است ، انقلابى است . بين راه دارد مى آيد، چشمش مى افتد به دو نفر كه از طرف كوفه مى آيند مى ايستد تا با آنها صحبت كند. آنها مى فهمند كه امام حسين است ، راهشان را كج مى كنند. امام هم مى فهمد كه دلشان نمى خواهند حرفى بزنند، راه خودش را ادامه مى دهد. بعد از اصحابش كه پشت سرآمده بود، آن دو را ديد و با آنها صحبت كرد. آنها قضاياى ناراحت كننده كوفه را از شهادت مسلم و هانى براى او نقل كردند، گفتند: والله ! ما خجالت كشيديم اين خبر را به امام حسين بدهيم . آن مرد بعد كه به امام ملحق شد، وارد منزلى كه امام در آن نشسته بود، شد. گفت : من خبرى دارم ، هر طور كه اجازه مى فرماييد بگويم ؛ اگر اجازه مى فرماييد اينجا عرض بكنم ، اينجا عرض مى كنم ، اگر نه ، مى خواهيد كه من به طور خصوصى عرض بكنم ، بطور خصوصى عرض مى كنم . فرمود: بگو، من از اصحاب خودم چيزى را مستور ندارم ، با هم يكرنگ هستيم . قضيه را نقل كرد كه آن دو نفرى كه ديروز شما مى خواستيد با آنها ملاقات كنيد ولى آنها راهشان را كج كردند، من با آنها صحبت كردم ؛ گفتند قضيه از اين قرار است : كوفه سقوط كرد، مسلم و هانى كشته شدند. تا اين جمله را شنيد، اول اشك از چشمانش جارى شد. حالا ببينيد چه جمله اى را مى خواند: من المؤ منين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه فمنهم من قضى نحبه و منهم من ينتظر و ما بداو تبديلا . (70) (اصلا در قرآن آيه اى مناسب تر براى چنين موقعى پيدا نيم كنيد.) بعضى از مؤ منين به پيمانى كه با خداى خويش بستند، وفا كردند، از اينهايى كه وفا كننده به پيمان خويش ‍ هستند، بعضى از آنها گذشتند و رفتند شهيد شدند و عده ديگر هم انتظار مى كشند نوبت آنها بشود. يعنى ما فقط براى كوفه نيامديم . كوفه سقوط كرد كه كرد. حركت ما كه براى ما اين وظيفه را ايجاب مى كرد كه عجالتا از مكه بياييم به طرف كوفه . ما وظيفه بزرگ تر و سنگين ترى داريم . مسلم به پيمان خود وفا كرد و كارش گذشت ، پايان يافت ، شهيد شد، آن سرنوشت مسلم را ما هم پيدا كنيم .(71) 72- استغناى طبع امام حسين (ع ) حسين بن على به نام يك نفر مصلح و بنام يك نفر اصلاح طلب كه بايد در امت اسلام اصلاح ايجاد كرد، قيام كرد و به مردم عشق و ايده آل دارد. ركن اول حماسه زنده شدن يك قوم همين است .ملتى شخصيت دارد كه حسن استغناء و بى نيازى دو او باشد، اينهاست درسهاى آموزنده اى كه از قيام حسين بن على بايد آموخت . او حس استغناء و بى نيازى به مردم داد. روزى كه مى خواهد از مكه حركت كند، يك ذره قيام خودش را مشروط نميكند و اينطور مى فرمايد: خط الموت على ولد و در آخر خطبه مى فرمايد: فمن كان فينا باذلا مهجته موطنا على لقاء الله نفسه ، فليرحل معنا فاننى راحل مصيحا ان شاه الله تعالى ؛ من فردا صبح حركت مى كنم هر كس كه آماده جانبازى است و حاضر است خون قلب خودش را در راه مخا بريزد و تصميم به ملاقات حق گرفته است ، فردا صبح حركت كند كه من رفتم . ديگر بيش از اين حرفى نيست . اين مقدار استغناء قطعا در دنيا نظير ندارد.(72) 73- دو شهيد مشابه شايد شباهت بين عيسى و سيد الشهداء در يك امر ديگر هم باشد و آن عدم سابقه اسمى است ، و شايد اين جهت مربوط به يحيى باشد نه عيسى ، و در اين صورت شباهت بين حسينى عليه السلام و يحيى است ، كما اينكه اين دو در شهادت به خاطر يك مرد بسيار فاسد با هم شبيهند و هر دو شهيد امر به معروف و نهى از منكرند. و ان من هوان الدنيا ان راس يحيى اهدى الى بغى من بغايا بنى اسرائيل .(73)(74) 74- هدف مشترك حسين و اهل بيت در اين نهضت ، چقدر امر به معروف و نهى از منكر عملا صورت گرفت ؟ وجود مقدس حسين بن على عليه السلام ، (در اين نهضت عملا بك آمر به معروف و ناهى از منكر بود) و از او بيشتر، بعد از شهادت ابا عبدالله عليه السلام اهل بيت بزرگوار آن حضرت ، از بعد از روز عاشورا، از همان روز يازدهم و حداقل از روز دوازدهم ، به عنوان يك گروه امر به معروف و نهى از منكر كردند در آمدند؛ و تا پايان اين ماجرا هر جا كه بودند، امر به معروف و نهى از منكر كردند. آنها هرگز به صورت يك جمعيت شكست خورده در نيامدند. آنها هم مثل خود ابا عبدالله ، پايان كار را زنده ماندن يا كشته شدن نمى دانستند كه بگويند مطلب اين بود كه حسين زنده بماند و به خلافت برسد يا حداقل در گوشه اى برود زندگى كند، پس حالا كه حسين كشته شد، مطلب تمام شد. نه ، آنها همان هدف حسينى بودند. 75- تا آخرين نفس امر به معروف و نهى از منكر كشته شدن ابا عبدالله ، از يك نظر براى آنها (اهل بيت ) آغاز كار بود نا پايان كار. و چقدر زيبا و جالب توجه است وضع اهل بيت پيغمبر! و راستى وقتى انسان اينها را تجزيه و تحليل مى كند، در مقابل اين عظمت و زيبايى ، در مقابل اين قوت ، در مقابل اين قدرت روح ، در مقابل اين همه ايمان و يقين ، در مقابل اين همه شجاعت روحى ، غرق در حيرت مى شود و جز اينكه در مقابل آنها سر تعظيم فرود آورد كار ديگرى نمى تواند بكند. تا آخرين لحظه تبليغ كردند، نهى از منكر و امر به معروف كردند، دعوت به اسلام كردند. 76- زير و رو شدن شام در نهضت حسينى ، عنصر امر به معروف و نهى از منكر را، از اين وجه و جهت هم بايد در نظر گرفت كه اين نهضت ، يك نهضت امر به معروف و نهى از منكر بود؛ و آثار اين امر به معروف و نهى از منكر را هم بايد بررسى كرد، مخصوصا در خود شام چگونه شام را زير و رو كرد. 77- انگيزه حقيقى قيام بعضى افراد چون در زمان بعد از وقوع حادثه كربلا زندگى مى كنند به طور ناخودآگاه فكرشان از اول متوجه شهادت امام مى شود و فقط آن سخنانى را كه درباره شهادت آن حضرت است مرد توجه قرار مى دهند، و ديگر به سخنانى كه امام حسين عليه السلام درباره تشكيل حكومت اسلامى و تغيير حكومت اسلامى و تغيير حكومت ظلم و سوزاندن ريشه استبداد و فرياد رسى عدالتخواهان ستمديده فرموده توجه نمى كنند.(75) 78- فلسفه شهادت حسين بن على (ع ) انتسابت را به على بن ابى طالب درست كن ، يا على بگو، اسمت شيعه باشد و در ديوان عزاداران حسينى ثبت بشود، همين كافى است . جزء حزب باش ، خيال كرديم العياذ بالله حسين بن على عليه السلام يك آدم حزب باز است . مى گويد: هر كس كه كارت عضويت در اينجا صادر كرد همان كافى است و مصونيت پيدا مى كند! اساسا فلسفه شهادت حسين بن على عليه السلام اين بود كه مى خواست اسلام را در مرحله عمل زنده كند، اشهد انك قد اقمت الصلوه و آتيت الزكاه و امرت بالمعروف و نهيت عن المنكر و جاهدت فى الله حق جهاده .(76) يعنى تو كشته شدى كه اسلام را در عمل زنده كنى . ولى ما مى گوئيم ، نه او كشته شد براى اينكه عمل را در اسلام بميراند، انتساب و وابستگى ظاهرى را درست كند. 79- شرايط امر به معروف و نهى از منكر اين وظيفه بزرگ (امر به معروف و نهى از منكر) دو ركن ، دو شرط اساسى دارد: يكى از آنها رشد، آگاهى و بصيرت است . حالا كه من گفتن امر به معروف و نهى از منكر، لابد همه ما خيال كرديم كه خوب از اينجا برويم و امر به معروف و نهى از منكر چيست و چگونه بايد انجام شود؟ تا حالا كه امر به معروف و نهى از منكرهاى ما در اطراف دگمه لباس و بند كفش مردم بوده است ، در حول و حوش موى سر و دوخت لباس مردم بوده است ! ما اصلا معروف چه مى شناسيم كه چيست ؟ منكر چه مى شناسيم كه چيست ؟ ما گاهى معروف ها را به جاى منكر مى گيريم و منكرهاى را به جاى معروف . بهتر اينكه ما جاهل ها امر به معروف و نهى از منكر نكنيم . چه منكرها كه به نام امر به معروف و نهى از منكر به وجود نيامد. آگاهى و بصيرت مى خواهد، خبرت و خبرويت مى خواهد، دانايى ، روانشناسى و جامعه شناسى مى خواهد نا انسان بفهمد كه چگونه امر به معروف و نهى از منكر كند، يعنى راه معروف را تشخيص بدهد، ببيند معروف كجاست ؛ منكر را تشخيص بدهد، ريشه منكر به بدست بياورد، از كجا آن منكر نكند. چرا؟ لانه ما يفسده اكثر مما يصلحه ؛ (77) چون جاهل هنگامى كه امر به معروف و نهى از منكر مى كند، مى خواهد بهتر كند بدتر مى كند. و چقدر در اين زمينه مثالهاى زياد است . شايد شما بگوييد ما جاهليم ، پس امر به معروف و نهى از منكر از ما ساقط جواب شما را داده اند .قرآن مى فرمايد: اليهلك من هلك عن بينه و يحيى من حى عن بينه (78) لئلا يكون للناس على الله حجه بعد الرسل . (79) 80- يك درجه از امر به معروف و نهى از منكر يك درجه امر به معروف و نهى از منكر اين است كه : مردم ! بر فرزندانتان اسمهاى اسلامى نگذاريد. (اين امر به معروف است ).مبارزه كنيد با اسم هاى غير اسلامى . (اين نهى از منكر است ) . براى مؤ سسانتان نام اسلامى بگذاريد. نامهاى اسلامى را زنده نگه داريد. زبان اسلام را زنده نگه داريد. زبان عربى يك قوم نيست ، زبان اسلام است . زبان عربيت زبان عرب نيست ، زبان اسلام است . اگر قرآن نبود، اصلا اين زبان در دنيا وجود نداشت . از اهم وظايف ما اين است كه اين زبان را حفظ كنيم .   


منبع : پایگاه اسلام شیعه
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

امام سجاد در شب عاشورا
زینب (سلام الله علیها) آموزگار حیا و پاکدامنی
ارزش نماز و گناه سبك شمردن آن‏
سیره نبوی /رفتار رسول اعظم(ص) با زنان
روزه مسافر و احکام آن
فصاحت و بلاغت زينب (س )
آسيب‏ شناسى فرهنگ سياسى عاشورا (1)
مردم شناسی کوفه
درس اخلاص
امام سجاد علیه السلام فاتح قلبها

بیشترین بازدید این مجموعه

حمزه، مظهر رشادت و جهاد (15 شوال شهادت حضرت حمزه ...
نشانه‌های فرد ریاکار
عید فطر ماه پیروزی بر طاغوت نفس
ارزش نماز و گناه سبك شمردن آن‏
مكاشفه حضرت امام حسين عليه السلام‏
زینب (سلام الله علیها) آموزگار حیا و پاکدامنی
روزی که احضار می شوم
اولین نویسندگان سیره پیامبر صلّی اللّه علیه و آله
زمينه‌هاي قيام عاشورا
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^